ویروسی که عقل از سر میپراند!
در میان انبوه عوارض متنوع کرونا گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد بعضی از بیماران مبتلابه کرونا در طول دوره بیماری ممکن است سادهترین چیزها مثل نحوه روشن کردن گوشی تلفن همراه یا حتی نشانی خانه خود را فراموش کنند.
پزشکانی که با بیماران بستری کووید-19 سروکار دارند در تعداد زیادی از آنها بهویژه در افراد مسن روانآشفتگی را گزارش میکنند. بهعنوانمثال، پزشکان فرانسوی در فروردین 99 متوجه شدند از بین افرادی که به شکل شدید به کووید-19 مبتلا شده بودند، 65 درصدشان دچار سردرگمی حاد شدهاند که یکی از نشانههای ابتلا به روانآشفتگی است یا در پژوهشی دیگر از بین 2000 نفری که در سراسر دنیا در بخش مراقبتهای ویژه (آیسییو) بستری بودند، 55 درصدشان دچار روانآشفتگی شده بودند. این درصدها بسیار بیشتر از حد انتظار است. فرا تحلیلی در سال 94 نشان میدهد یکسوم یا حدود 30 درصد افرادی که به بیماریهای مختلف ولی از نوع وخیم مبتلا میشوند، روانآشفتگی را تجربه میکنند اما در مواجهه با بحران کرونا این عدد به بیشتر از نصف بیماران افزایش پیداکرده است.
هذیان در بیماران کووید-19 آنقدر رایج است که برخی پژوهشگران آن را معیاری برای تشخیص کرونا پیشنهاد میکنند. از یکسو پزشکان در خط مقدم مبارزه با کرونا با سردرگمی و بیقراری در بیماران کرونایی مواجهند و در سوی دیگر محققان درباره آینده و دوران پس از همهگیری کرونا نگرانند. در دهه گذشته مطالعات طولانیمدت نشان داد یک دوره ابتلا به روانآشفتگی میتواند در سالهای بعد خطر ابتلا به زوال عقل یا دمانس و سرعت کاهش عملکرد شناختی مغز را افزایش دهد. عکس این قضیه نیز صادق است، یعنی ابتلا به زوال عقل احتمال ابتلا به روانآشفتگی را بیشتر میکند. اما رابطه بین روانآشفتگی و دمانس بسیار پیچیدهتر است و تا گرفتن نتیجهای قطعی باید سالها بیماران را دنبال کرد. انجام بعضی کارهای ساده مثل حضور یکی از اعضای خانواده در کنار این بیماران برای اینکه بتوانند خودشان را با شرایط به وجود آمده وفق دهند، احتمال بروز روانآشفتگی را تا 40 درصد کاهش میدهد. روانآشفتگی در بحران کرونا به چالشی مضاعف و قابل توجه تبدیلشده است، بهخصوص اینکه برخی روشهای غیر دارویی برای درمان و جلوگیری از روانآشفتگی به علت قرنطینه و دیدارهای خانوادگی محدود، دیگر امکانپذیر نیست. اما حالا باید دید باوجود بحران کووید-19 این آمار و احتمالات چه تغییری میکند.
علل ایجاد سردرگمی
هنوز بر سر اینکه آیا رابطه قطعی بین زوال عقل و روانآشفتگی در افرادی که دچار زوال عقل شدهاند وجود دارد یا اینکه آیا روانآشفتگی خطر کاهش عملکردهای شناختی مغز را در افرادی که حتی مستعد ابتلا به آن نیستند، افزایش میدهد بین دانشمندان مجادله است. بهعلاوه اینکه چه چیزی در مورد روانآشفتگی وجود دارد که میتواند زوال عقل را تحریک کند، کماکان سؤال بیپاسخی است. اگر پژوهشگران این رابطهها را کشف کنند، شاید بتوانند از تبدیل روانآشفتگی به شکل تشدید شده آن یعنی زوال عقل جلوگیری کنند. تا امروز هیچ روش موفقی برای مدیریت روانآشفتگی با دارو کشف نشده و هنوز مکانیسم روانآشفتگی کاملا شناختهشده نیست. بااینحال سه فرضیه درباره اینکه چطور روانآشفتگی در ابتلا به زوال عقل دامن میزند، مطرحشده است:
فرضیه اول
بر اساس این فرضیه انباشت مولکولهای سمی در مغز میتواند باعث دورههای کوتاهمدت روانآشفتگی و آسیبهای دیگری در طولانیمدت شود. بدن معمولا این مولکولهای سمی را از طریق جریان خون و سیستم گلیمفاتیک (glymphatic) دفع میکند. در سیستم گلیمفاتیک، مواد غیرمفید و سمی وارد مایع مغزی-نخاعی میشوند، سپس داخل خون ریخته و کبد و کلیه تصفیهشان میکنند. آسیبی که به عروق در مدت روانآشفتگی حاد وارد میشود، ممکن است باقی بماند و باعث ایجاد زوال عقل شود. بهعلاوه مغزی که دوره روانآشفتگی را از سر گذرانده باشد، برای مشکلات عروقی در آینده مستعدتر است.
فرضیه دوم
این فرضیه دلیل روانآشفتگی را التهاب میداند که اغلب در افرادی اتفاق میافتد که برای عفونت، ناراحتیهای تنفسی یا بیماریهای قلبی-عروقی در بیمارستان بستری شدهاند. جراحی و عفونت شدید میتواند باعث تجمع بقایای سلولی در مغز شود و بهاینترتیب التهاب بیشتر میشود. دوره ابتلا به روانآشفتگی، واکنشی کوتاهمدت است و مغز در این مدت مواد باقیمانده مضر را از بین میبرد و در نهایت التهاب برطرف میشود، اما التهاب طولانیمدت میتواند باعث شروع یک دوره روانآشفتگی حاد شود و نورونها و دیگر سلولهای مرتبط مثل آستروسیت (astrocytes) که وظیفه تغذیه و مراقبت از یاختههای عصبی را دارند و میکروگلیا (microglia) که نقش مهمی در تنظیم ایمنی سیستم عصبی مرکزی دارند، کارایی خود را از دست بدهد و منجر به آسیب شناختی شود.
فرضیه سوم
اینطور در نظر گرفته میشود در کسانی که دچار زوال عقل شدهاند، حتی در مراحل اولیه آن، نورونها ارتباط کمتری باهم خواهند داشت و این درواقع آسیب به ماده سفید مغز را نشان میدهد. ماده سفید مغز دارای فیبرهای عصبی با ساختار رشتهای است که سیگنالهای سلولهای عصبی یا نورونها را به سایر نقاط بدن منتقل میکند. ازدستدادن این رشتههای عصبی که به فرد کمک میکردند تا از عهده التهاب یا عفونت برآید، نهتنها باعث بروز روانآشفتگی میشود بلکه زوال عقل پیشرفتهتری را نیز بههمراه دارد.
حتی اگر علت پیدایش روانآشفتگی و ارتباط مولکولی آن با زوال عقل ناشناخته باقی بماند، با برنامه ساده HELP یا برنامه زندگی سالمندان در بیمارستان (سرواژه Hospital Elder Life Programme) میتوان خطر روانآشفتگی را تا حدود 40درصد کاهش داد. این برنامه بر کاهش استفاده از آرامبخش حتی در طول استفاده از ونتیلاتور، توجه کافی به تغذیه و رساندن آب به سلولهای بدن و حضور یکی از اعضای خانواده برای قوت قلبدادن و کمککردن به بیماران متمرکز است. بیمارستانهای ایالاتمتحده که بهتازگی شروع به پیادهسازی این پروتکلهای ساده کرده بودند، با شیوع کووید-19 از ادامه همه این موارد بازماندند و غیرممکن شد.
منبع: Nature
موج افزایش زوال عقل
پزشکان در مواجهه با بعضی از بیماران مبتلا به کووید-19، نشانههای مرسوم بیماری را مثل تب، سرفه و دشواری در تنفس مشاهده نمیکنند، ولی در عوض بیشتر آنها کسل و خواب آلود هستند. برخی دیگر آشفته و بیقرارند که همه اینها نشانه روانآشفتگی است. گزارش دانشگاه هاروارد در ماه گذشته نشان میدهد 28درصد سالمندان مبتلابه کووید-19 وقتی به اورژانس مراجعه میکنند، روانآشفتگی نیز دارند.
بسیاری از پزشکان روانآشفتگی را بهعنوان یکی از نشانههای تشخیص کرونا در نظر میگیرند. افزایش شمار افرادی که بهطور ناگهانی دچار روانآشفتگی شدهاند، پزشکان را نسبت به اینکه همهگیری در دهههای بعدی، موج افزایش زوال عقل بهخصوص در سالمندان را به همراه داشته باشد، نگران کرده است. آیا میانسالان یا بزرگسالانی که به کرونا مبتلا میشوند، در دهه آینده با افزایش سن این جمعیت، زوال عقل نیز در آنها افزایش پیدا خواهد کرد؟
برای پاسخ به این سوال، مراکز علمی بسیاری در سراسر جهان پژوهشهای مختلفی درباره اثرات شناختی طولانیمدت ناشی از کووید-19، مانند روانآشفتگی ترتیب دادهاند. برای مثال در یکی از این مطالعات عملکردهای شناختی و روانشناختی، افراد شرکتکننده در آزمایش، برای بررسی ایمنی و اثربخشی داروی هیدروکسی کلروکین برای درمان ویروس کرونا ارزیابی میشود. در مطالعهای بینالمللی میزان شیوع روانآشفتگی در بیماران کرونا بستری در بخش مراقبتهای ویژه بررسی میشود تا شناسایی عواملی که میتوانند نتایج طولانیمدت را پیشبینی کنند ممکن شود.
در تحقیقی دیگر در آلمان و انگلیس، پژوهشگران نتایج عصبشناختی بیماران مبتلا به کووید-19 را دنبال میکنند تا بدانند روانآشفتگی چگونه روی عملکرد مغز در ماههای بعدی اثر میگذارد. پژوهشگران دانشگاه وندربیلت آمریکا نیز به دنبال جایگزینی برای بنزودیازپین (Benzodiazepine) هستند؛ آرامبخش رایجی که خطر روانآشفتگی را افزایش میدهد. آنها به دنبال آزمایش مسکن دگزمدتومیدین (Dexmedetomidine) هستند تا ببینند آیا میتواند انتخاب بیخطرتری برای بیماران مبتلا به کرونا بستریشده باشد یا خیر.
تا پیش از این میدانستیم سبک زندگی و عوامل ژنتیکی میتوانند خطر ابتلا به زوال عقل را افزایش دهند، ولی حالا ابتلا به کووید-19 نیز به دو عامل قبلی اضافه شده است. پژوهشگران میگویند تحقیقات آینده باید روی جلوگیری از بروز روانآشفتگی در بیماران کووید-19 و بررسی اثربخشی روشهایی مانند برنامه زندگی سالمندان در بیمارستان (HELP) برای مهار شدت روانآشفتگی، کاهش مدتزمان دوره آن و کاهش بروز عوارض جانبی آن، تمرکز کنند.
واقعیتهایی از روانآشفتگی ناشی از کووید-19
نتایج پژوهشهای یک پزشک سالمندان از دانشکده پزشکی هاروارد نشان میدهد روانآشفتگی زمانی اتفاق میافتد که چند عامل استرسزا باهم اتفاق بیفتد و مغز قادر به سازگارشدن با موقعیت استرسآور نباشد. آسیبهایی که قبلا اتفاق افتادهاند، مانند بیماریهای مزمن یا اختلالات شناختی همراه با عوامل تشدیدکنندهای مثل جراحی، بیهوشی یا عفونت سخت میتوانند منجر به شروع ناگهانی سردرگمی، بیقراری و نقص توجه، بهخصوص در سالمندان شود. در یکی از پژوهشهای این گروه روی 560بیمار 70سال به بالا که جراحی داشتند، سرعت کاهش عملکردهای شناختی، 36ماه بعد از جراحی در بیمارانی که روانآشفتگی را تجربه کرده بودند سه برابر افراد دیگر بوده است. دلایل اصلی زیستی روانآشفتگی نیز میتواند التهاب و عدم تعادل در انتقالدهندههای عصبی مانند پیامرسانهای شیمیایی مانند دوپامین و استیلکولین باشند.
اما صرفنظر از اینکه عامل روانآشفتگی چیست، 70درصد بیماران آن کاملا بهبود پیدا میکنند. ولی در 30درصد دیگر یک دوره روانآشفتگی میتواند تا چند ماه بعد اختلالات شناختی عمیق و حتی نشانههایی از زوال عقل را نشان دهد.
در فراتحلیلی که بهتازگی صورت گرفته ، نشان میدهد روانآشفتگی اگر در طول زمان بستری در بیمارستان اتفاق بیفتد، همراه با افزایش احتمال 3/2برابری بروز زوال عقل خواهد بود. همینطور هر چه مدت زمان ابتلا به روانآشفتگی طولانیتر باشد، خطر کاهش عملکردهای شناختی بیشتر میشود.