برگزاری مانور اضطراری برای تخلیه تهران / فرمان از بالا صادر شد
وضعیت منابع آبی ایران به نقطهای رسیده که دیگر صرفاً در حوزه هشدارهای کارشناسی باقی نمانده؛ این بار، رئیس دولت از احتمالی سخن گفته که تا چند ماه پیش، در حد یک فرضیه تلخ در محافل غیررسمی بود: تخلیه تهران. مسعود پزشکیان صراحتاً اعلام کرده که اگر باران نیاید، ابتدا جیرهبندی و سپس، «باید تهران را خالی کنند». در سایه این هشدار، کارشناسان، این سناریو را نه یک راهحل اضطراری، بلکه بخشی از یک «استراتژی بلندمدت» میداند؛ استراتژی که در قالب تعطیلیهای ناشی از آلودگی و قطعی برق، سالهاست در حال اجرای یک مانور خاموش برای تخلیه پایتخت است.
به گزارش اقتصادآنلاین، بحران کمبود آب در ایران به نقطهای رسیده است که مقامات ارشد مجبور به علنی کردن سناریوهای اضطراری شدهاند. این اظهارات در حالی بیان میشود که کشور در آستانه ورود به فصل زمستان قرار دارد، فصلی که معمولاً امید به بارشهای مؤثر را زنده میکند، اما این بار سایه سنگین خشکسالی بر آن افتاده است.
مسعود پزشکیان، رئیس دولت، در یک سفر استانی به کردستان در تاریخ پنجشنبه ۱۵ آبان، هشداری صریح و بیسابقه در خصوص وضعیت آب تهران مطرح کرد. او اعلام کرد که: "اگر در ماه آذر باران کافی نبارد، ابتدا آب تهران جیرهبندی خواهد شد و در صورت تداوم وضعیت، دستور خالی کردن تهران صادر خواهد شد. این سخنان، با توجه به جایگاه گوینده، نشاندهنده عمق فاجعهای است که ممکن است در صورت عدم تغییر شرایط اقلیمی قریبالوقوع باشد. طرح موضوع خالی کردن یک کلانشهر ۱۰ میلیونی، به خودی خود یک شوک مدیریتی و اجتماعی محسوب میشود.
این هشدارها از سوی مقامات محلی نیز تأیید شدهاند. مدیرکل آبفای استان تهران نیز وضعیت آبی پایتخت را "قرمز و نگرانکننده" توصیف کرده است، که نشان میدهد ذخایر سدها و منابع زیرزمینی در آستانه فروپاشی هستند.
آمار خشکسالی در کشور
بررسی آمارهای رسمی از ابتدای سال آبی (اول مهرماه تا سوم آبان، معادل ۳۳ روز) تصویر بسیار نگرانکنندهای از وضعیت بارشها ارائه میدهد:
-
میانگین بارش کشوری: تنها ۲.۳ میلیمتر بارش در کل کشور ثبت شده است.
-
استانهای بدون بارش: ۲۱ استان کشور عملاً هیچ بارشی در این بازه زمانی نداشتهاند.
-
منابع حیاتی: سدهای کرج و تهران به کمترین میزان ذخیره آب خود در ۶۰ سال اخیر رسیدهاند. این میزان ذخیره برای تأمین آب شرب و مصرف روزمره میلیونها نفر در منطقه مرکزی ایران، به طرز خطرناکی پایین است.
-
بحران منطقهای: در مناطقی مانند مشهد، چاههای آب شرب اصلی خشک شدهاند، که نشاندهنده افت شدید سطح آبهای زیرزمینی در اثر برداشتهای بیرویه گذشته است.
این آمار نشان میدهد که بحران آب در ایران دیگر یک چالش فصلی نیست، بلکه یک روند بلندمدت و ساختاری است که به نقطهای حساس رسیده است.
در مواجهه با هشدارهای رسمی، برخی کارشناسان محیط زیست معتقدند که این اعلامیهها ممکن است صرفاً واکنش به وضعیت بحرانی فعلی نباشند، بلکه بخشی از یک استراتژی طولانیمدت و پنهان برای مدیریت جمعیت کلانشهرها باشند.
حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران و فعال محیط زیست، این هشدارها را در چارچوب یک پدیده بزرگتر تحلیل میکند:
استراتژی تخلیه تدریجی تهران
آخانی استدلال میکند که ایده تخلیه تهران یک "استراتژی تخلیه تدریجی" است که سالهاست به شکل نامحسوس در حال اجرا بوده است. این استراتژی شامل ایجاد شرایطی است که زندگی در پایتخت دشوارتر شود تا مردم خود به مرور به فکر خروج بیفتند یا مجبور به ترک شهر شوند.
مانورهای عادتدهنده برای تخلیه تهران
تعطیلیهای مکرر ناشی از آلودگی هوا یا کمبود آب، در واقع نوعی مانور برای عادت دادن جامعه به مفهوم خروج از پایتخت هستند. هدف این مانورها این است که جامعه به تدریج نسبت به ترک کلانشهر بیتفاوت شود، هرچند که سیاستهای بنیادی و ساختاری که عامل اصلی این بحرانها (مانند تمرکزگرایی اقتصادی و توسعه نامتوازن) بودهاند، اصلاح نشدهاند.
به عبارت دیگر، دولت ممکن است با هشدار دادن درباره تخلیه کامل، در حال سنجش واکنش عمومی و آمادهسازی بسترهای روانی لازم برای پذیرش تغییرات بزرگ جمعیتی باشد.
هرگونه راهکار اضطراری برای مدیریت بحران آب، بهویژه اگر مستلزم تغییرات بنیادین در سبک زندگی شهروندان باشد، نیازمند سطح بالایی از اعتماد و همکاری عمومی است. در شرایط کنونی، این فاکتور حیاتی به شدت مخدوش شده است.
آخانی به نقش محوری عدم اعتماد در شکست هرگونه برنامه اضطراری اشاره میکند.
چالش اصلی تخلیه پایتخت
آخانی تخمین میزند که جامعه کنونی (با توجه به نتایج انتخاباتهای اخیر و شکاف عمیق بین مطالبات مردم و عملکرد دولتها) حدود ۸۰ درصد ناراضی و منتقد هستند. این میزان نارضایتی، هرگونه درخواست جدی از سوی حاکمیت را با شک و تردید مواجه میسازد. برای موفقیت در مدیریت بحران آب، دولت نیازمند همراهی مردم برای اجرای صرفهجوییهای شدید است. به طور مثال، کاهش مصرف آب از میانگین فعلی (که در تهران به مراتب بالاتر از میانگین جهانی است) به سطوح حیاتی مانند ۲۰ لیتر سرانه روزانه، در صورت عدم وجود اعتماد، غیرممکن خواهد بود. مردم حاضر به اعمال محدودیتهای سختگیرانه بر خود نیستند، مگر اینکه اطمینان داشته باشند که حاکمیت شفاف، صادقانه و عادلانه عمل میکند.
چالش اصلی این است که مردم همکاری نخواهند کرد مگر اینکه دولت ابتدا به وعدههای کوچکتر و قابل اثبات (مانند رفع فیلتر برخی پلتفرمهای ارتباطی یا شفافسازی در مورد مدیریت منابع دیگر) عمل کند. این یک معامله نانوشته است: اعتبار در ازای فداکاری. در فقدان اعتبار، فداکاری نیز محقق نخواهد شد.
آخانی وضعیت فعلی را به مرحلهای از بیماری مزمن و پیشرفته تشبیه میکند که پزشکان از پذیرش مسئولیت درمان آن شانه خالی میکنند: "این وضعیت به مرحلهای از بیماری تشبیه شده که دیگر هیچ پزشکی مسئولیت درمان آن را نمیپذیرد."

این بدان معناست که راهحلهای کوتاهمدت و مسکّنها دیگر کارساز نیستند؛ بحران ساختاری شده و نیازمند یک تغییر بنیادین و صادقانه است. در این شرایط، تنها راه نجات، صداقت کامل با مردم و همراهی حداکثری آنان در اجرای برنامههای دشوار است.
بررسی منطقی طرح تخلیه ۱۰ میلیون نفر از پایتخت، نشان میدهد که این گزینه در شرایط فعلی نه تنها عملی نیست، بلکه نشانهای از عدم توانایی در حل ریشهای بحران است.
آخانی طرح تخلیه ۱۰ میلیون نفر از تهران را "پاک کردن صورت مسئله" و از نظر لجستیکی "جوک" میداند. چالشهای جابجایی این حجم از جمعیت عظیم است:
-
تأمین زیرساخت: فراهم کردن مسکن، شغل، شبکه حمل و نقل، آب، برق و فاضلاب برای ۱۰ میلیون نفر در مکانهای جدید، خود پروژهای چند دههای با سرمایهگذاریهای نجومی است که در شرایط کنونی اقتصادی قابل تصور نیست.
-
مقاومت اجتماعی: مردم به آسانی از خانهها، مشاغل و شبکههای اجتماعی خود در بزرگترین مرکز اقتصادی کشور دست نمیکشند.
مهمتر از همه، بحران کمآبی مختص تهران نیست. این یک بحران منطقهای است که تمام فلات مرکزی ایران را درگیر کرده است: اصفهان، یزد، اراک، کرمان و بسیاری دیگر با چالشهای مشابه یا بدتر روبرو هستند.
ظرفیت نداشتن شهرها برای انتقال تهران
انتقال جمعیت به شهرهای کوچکتر یا مناطق دیگر امکانپذیر نیست، زیرا ظرفیت اکولوژیکی (ظرفیت تحمل آب، خاک و زیرساختهای محلی) در آن مناطق نیز به شدت محدود است. جابجایی جمعیت از یک نقطه بحرانی به نقطه بحرانی دیگر، تنها مشکل را جابجا میکند.
تنها راهحل بنیادین و بلندمدت که سالهاست توسط متخصصان مطرح شده، در دو بخش خلاصه میشود:
۱. توقف بارگذاری جمعیت: توقف فوری هرگونه توسعه شهری، صنعتی یا کشاورزی جدید در کلانشهرهایی مانند تهران که ظرفیت اکولوژیکیشان کاملاً به پایان رسیده است.
۲. مدیریت تقاضا و اصلاح ساختار: بازنگری اساسی در مصرف آب در بخش کشاورزی (که بزرگترین مصرفکننده است)، بازیافت آب و اجرای سیاستهای سختگیرانه صرفهجویی و بهرهوری در صنایع.
بیتوجهی سیستماتیک به این واقعیتهای اکولوژیکی در طول دههها، کشور را به نقطهای رسانده است که اکنون گزینههای سیاسی و مدیریتی پیش رو، بسیار محدود و دردناک هستند. اظهارات اخیر، شاید تلاشی برای اقرار به این بنبست باشد، اما بدون اصلاحات ساختاری، این هشدارها تنها به افزایش اضطراب عمومی دامن خواهند زد.
هشدار رئیس دولت در مورد تخلیه تهران، زنگ خطری است که نشان میدهد مدیریت بحران آب از فاز پیشگیری به فاز مدیریت فاجعه وارد شده است. با این حال، موفقیت در هر سناریوی اضطراری، نیازمند جلب اعتماد عمومی است که در حال حاضر وجود ندارد. راه حل فرار از بحران نیست، بلکه پذیرش واقعیتهای ظرفیتهای اکولوژیکی کشور و اجرای اصلاحات عمیق و دشوار مدیریتی است، حتی اگر این به معنای پایان دادن به تمرکزگرایی افسارگسیخته در پایتخت باشد.






