توزیع نامتوازن هیأت علمی در کشور

شاید شاخصهای بسیاری ازجمله تعداد تولیدات علمی، استنادات، اچایندکس، مقالات پراستناد، جوایز کسبشده، پروانه ثبت اختراع و... را برای رتبهبندی و مقایسه کیفیت آموزش در دانشگاهها شنیده باشید، اما یکی از مهمترین شاخصها در حوزه بررسی کیفیت آموزش، نسبت تعداد اساتید و اعضای هیاتعلمی دانشگاه به تعداد دانشجویان است؛ نسبتی که میتواند توجه اساتید به دانشجویان و به تبع آن میزان همکاری آنها را با دانشجویان افزایش دهد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از فرهیختگان، با این حال آمار مطلوبی در رابطه با نسبت تعداد اساتید به دانشجویان در دانشگاههای ایران وجود ندارد. براساس آمارهای اعلامشده موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در سال 96-95 تعداد چهار میلیون و 73 هزار و 827 دانشجو در کشور درحال تحصیل بودند که بهازای این تعداد دانشجو 81 هزار و 822 استاد در سطوح مختلف استادتمامی تا مربی در دانشگاههای کشور حضور داشتهاند، یعنی به صورت میانگین در کل کشور به ازای هر 49 دانشجو، یک استاد در دانشگاه حضور داشت.حسن مسلمینائینی، استاد دانشگاه تربیتمدرس در گفتوگویی نسبت استاد به دانشجو را در استاندارد جهانی بین یک به 14 تا یک به 18 عنوان کرد. او در مقایسه آمار جهانی نسبت استاد به دانشجو با وضعیت داخلی کشور، گفت: «در وضعیت فعلی، امکان انتقال علم به صورت هدفمند وجود ندارد و این مساله آسیب بزرگی به روند تعلیم و تربیت دانشجویان میزند.» او با طرح این سوال که یک استاد چگونه میتواند درمقابل حدود 70 دانشجو پاسخگو باشد و از کیفیت آموزش هم کم نشود، میگوید: «مشکلات مالی برای تمام دانشگاههای کشور وجود دارد. با این حال، دانشگاهها در بخشهایی از بودجه میتوانند بیشتر صرفهجویی کنند تا امکان جذب هیاتعلمی بهعنوان یکی از ضرورتهای این روزهای دانشگاهها، آسانتر شود.» این استاد دانشگاه راهحل کمبود استاد را جذب تعداد بیشتری از دانشآموختگان دکتری میداند، اما مشکل اصلی را مسائل مالی دانشگاهها عنوان کرده و میگوید: «به نظر میرسد مسائل مالی دانشگاهها و کشور عامل اصلی عدم جذب استادان جدید است.»
محمد محمدیاقدم، مدیرکل پژوهشی دانشگاه امیرکبیر با اشاره به اینکه آسیبشناسی نسبت استاد به دانشجو؛ یکی از موضوعات مهمی است که باید در آموزش عالی به مطالعه و بررسی دقیق آن پرداخت، نسبت استاد به دانشجو را یک به 18 دانسته و میگوید: «هنوز متوسط نسبت تعداد استاد به دانشجو در ایران بالاتر از میانگین جهانی است.» او پیرامون مشکلات پیشرو برای افزایش تعداد اساتید، مهمترین مساله را هزینههای استخدام دانسته و میگوید: «استخدام استاد به معنی پرداخت حقوق و هزینه بیشتر و پذیرش دانشجو به معنی درآمد بیشتر برای دانشگاههاست که این مقوله نسبت دانشجو و استاد در کیفیت دانشگاهها تاثیرگذار است.»
کمبود در هرمزگان و تجمع اساتید در زنجان
هرچند براساس آمار کلی کشور، نسبت تعداد اساتید به دانشجویان، یک به 49 است، اما آمارها بیانگر اختلاف شدید این نسبت در استانهای مختلف است. استان تهران با داشتن بیشترین دانشجو، یعنی تعداد 892 هزار و
841 دانشجو، تعداد 20 هزار و 28 نفر استاد دانشگاه در خود جای داده است که به این ترتیب بهازای هر استاد، 44 دانشجو در این استان حضور دارد و این به معنای آن است که استان تهران نسبت به میانگین کشوری وضع بهتری دارد، اما بهترین استان برای تحصیل دانشجویان از منظر این شاخص، استان زنجان است، در این استان بهازای هر استاد 37 دانشجو حضور دارد، استانهای آذربایجانشرقی، چهارمحال و بختیاری، خراسانجنوبی و سمنان به ترتیب با نسبتهای 39، 43، 43، 43 دانشجو بهازای هر استاد، جزء استانهایی محسوب میشوند که تمرکز اساتید در آنها بیشتر است. با این حال به نظر میرسد برخی استانها با کمبود استاد مواجهند، استان هرمزگان با داشتن 69 هزار و 535 دانشجو، تنها 982 استاد دانشگاهی دارد و این به معنای آن است که بهازای هر 70 دانشجو تنها یک استاد در دانشگاه تدریس میکند، استان بوشهر نیز همین نسبت را با کمی اختلاف دارد و بهازای 58 هزار و 688 دانشجو از
836 استاد دانشگاهی استفاده میکند. علاوهبر این دو استان کمبرخوردار، استانهای لرستان، البرز و خراسانرضوی نیز وضعیت مطلوبی ندارند.
پراکندگی اساتید و عدالتی که دیده نمیشود
هرچند میانگین نسبت تعداد دانشجویان به اساتید در ایران کمتر از 50 است و شاید با تمام انتقادات بهنحوی به خاطر مسائل مالی و... قابل قبول باشد، اما پراکندگی تعداد اساتید در استانهای برخوردار و کمبرخوردار نوعی تبعیض پنهان را نشان میدهد، درحالی که در استان هرمزگان تعداد 20 دانشجو بیشتر از میانگین کلی کشور از هر استاد استفاده میکنند که در استان زنجان هر استاد به 37 دانشجو آموزش میدهد، درحالی که دولت با بیان مشکلاتی ازجمله کمبود بودجه و مسائل مالی از عدم توانایی برای جذب اعضای هیاتعلمی سخن میگوید، برخی استانها با در اختیار داشتن اساتید بیشتر از بودجه بیشتری استفاده میکنند، همین موضوع حلقه اول تبعیض را شکل میدهد. درادامه، این تفاوت در کیفیت آموزش میتواند موجب رشد برخی دانشگاهها و استانها شده و از طرفی دیگر موجب رکود در برخی دیگر از دانشگاهها شود. ماجرا آنجا پیچیدهتر میشود که دانشگاههای برخوردار میتوانند روند جذب اساتید خود را سرعت بخشیده و به تبع آن فعالیتهای علمی خود را افزایش داده و از بودجههای بیشتری نیز استفاده کنند، در عین حال دانشگاهها و استانهای کمبرخوردار، از آنجا دچار مشکلات بودجهای هستند، به علت ادامه روند آموزشی غلط بر مشکلاتشان افزوده میشود. این روند درنهایت به چرخهای برای حذف برخی دانشگاهها و به تبع آن دانشجویان از گردونه تولید علم تبدیل میشود.
چه تعداد هیاتعلمی میخواهیم؟
اگر میانگین جهانی را 20 دانشجو به ازای هر استاد بدانیم، با توجه به حضور چهار میلیون و 73 هزار و 827 دانشجو در کشور، نیازمند 203 هزار و 691 عضو هیاتعلمی و استاد دانشگاهی هستیم. اکنون که 81 هزار و 822 استاد و عضو هیاتعلمی در دانشگاه حضور دارند، دانشگاهها برای رسیدن به حد مطلوب نیازمند جذب بیش از 121 هزار استاد دانشگاه هستند. هرچند جذب نیرو بهعنوان هیاتعلمی و استاد دانشگاهی هزینههایی را برای دانشگاهها به همراه خواهد داشت، اما برای داشتن دانشگاههایی با کیفیت مطلوب نیازمند چنین هزینههایی هستیم؛ هزینههایی که از طریق برنامهریزی صحیح، موجبات رشد علمی و توسعه را در کشور فراهم کرده و درنهایت به کشور بازگردد.