به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، حدود یک‌ماه قبل با شکایت زنی در اداره پلیس، تحقیقات برای دستگیری اعضای یک باند کیف‌قاپی شروع شد. زن جوان می‌گفت که در خیابان 2 موتورسوار به وی حمله کرده و کیفش را سرقت کردهاند. به گفته این زن، دزدان ماسک بهداشتی داشتند و پلاک موتورشان را پوشانده بودند؛ با این حال او توانسته بود بخشی از چهره یکی از دزدان را به‌خاطر بسپارد. این سارق چشمانش رنگی بود و آثار شکستگی روی ابرویش داشت.
سرقت‌های سریالی
درحالی‌که تحقیقات برای شناسایی سارقان ادامه داشت چند شکایت مشابه دیگر هم پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت. بررسی‌ها حکایت از این داشت که دزدان موتورسوار با پرسه زدن در خیابان‌های غرب و شمال‌غرب تهران طعمه‌های خود را که زن و مرد بودند به دام انداخته و کیفشان را می‌قاپیدند. آنها در برخی از سرقت‌هایشان باعث صدمه دیدن مالباخته‌ها نیز شده بودند. اما وجه اشتراک تمامی سرقت‌ها این بود که یکی از دزدان چشمان رنگی داشت و روی یکی از ابروهایش آثار شکستگی دیده می‌شد.
خلافکار سابقه‌دار
ماموران سراغ آلبوم عکس مجرمان سابقه‌دار رفتند. بررسی‌های آنها نتیجه داد و به شناسایی مجرمی سابقه‌دار با این مشخصات موجود منجر شد. او مجید نام داشت که پیش از این بارها به اتهام سرقت و کیف قاپی زندان را تجربه کرده و آخرین بار حدود یک‌ماه قبل از زندان آزاد شده بود.
با این سرنخ، مأموران به‌صورت نامحسوس پاتوق‌های احتمالی مجید را زیرنظر گرفتند تا اینکه در تحقیقات خود دریافتند که مجید به تازگی کیف‌قاپی را رها کرده و در زمینه خرید و فروش شمش طلا فعالیت دارد. یافته‌های کارآگاهان نشان می‌داد که به‌زودی با یک مشتری در شمال تهران قرار دارد تا محموله شمش طلا را تحویلش بدهد.
ماموران محل قرار این معامله را به‌صورت نامحسوس زیرنظر گرفتند تا اینکه موفق شدند وی را در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر کنند.
سرقت میلیاردی بدون شاکی
مجید به اداره آگاهی تهران انتقال یافت و این در حالی بود که در بازرسی از وی چند قطعه شمش یک کیلویی طلا که قرار بود تحویل مشتری بدهد کشف شده بود. او که چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشت به کیف‌قاپی‌های سریالی اقرار کرد و گفت که در یکی از سرقت‌ها با همدستش کیف 2 مرد را حوالی بازار دزدیدند و بعد از باز کردن کیف‌ها با 21شمش یک کیلویی طلا مواجه شدند.
مجید جزئیات سرقت را این‌طور شرح داد: بعد از آزادی از زندان با 3نفر از دوستانم یک گروه کیف‌قاپی تشکیل دادیم که هر بار یکی از بچه‌ها راکب موتور می‌شد و من هم ترک نشین. اغلب در خیابان‌های شمال و شمال‌غرب تهران، افراد را به دام انداخته و اقدام به کیف قاپی می‌کردیم. اما معمولا داخل کیف افراد پول زیادی نبود و کارت‌های عابربانک‌شان هم بدون رمز بود و فایده‌ای نداشت.
او ادامه داد: به همین دلیل تصمیم گرفتیم به حوالی بازار تهران برویم و با شناسایی طلافروشان کیفی دست به سرقت کیف آنها بزنیم. آخرین طعمه ما 2 مرد بودند که حوالی یکی از پاساژهای طلا آنها را شناسایی کردیم. هرکدام از آنها یک کیف در دست‌شان بود و ما احتمال دادیم که داخل کیفشان طلاست. آن 2 مرد سوار یک موتور شدند و ما به تعقیب‌شان پرداختیم تا اینکه در فرصتی مناسب به سمت‌شان هجوم بردیم. کتک‌شان زدیم و با تهدید چاقو، کیف‌هایشان را دزدیدیم. وقتی به خانه رسیدیم و کیف‌ها را باز کردیم، با دیدن شمش‌های طلا شوکه شدیم. پس از این سرقت کیف‌قاپی را کنار گذاشتیم و شروع کردیم به گشتن برای پیدا کردن مشتری و فروش شمش‌ها. برخی از شمش‌ها را فروختیم و برخی دیگر در خانه‌ام است.
با اعتراف این متهم، چند شمش طلای دیگر از مخفیگاه متهم کشف شد و با اطلاعاتی که وی در اختیار پلیس قرار داد، همدستان او نیز دستگیر شدند. اما نکته عجیب این پرونده، پیدا نشدن صاحبان 21شمش طلا بود. بررسی‌ها نشان می‌داد که آنها حتی علیه دزدان شکایت هم نکرده بودند و هیچ پرونده‌ای درباره این سرقت تشکیل نشده بود. این مسئله، فرضیه اینکه صاحبان شمش‌ها، ریگی در کفش‌شان است و احتمالا قاچاقچی طلا هستند را پیش روی پلیس قرار داده است. با این حال تحقیقات برای شناسایی این 2 مالباخته و افشای راز شمش‌های طلا از سوی پلیس ادامه دارد.
