کنترل استراتژیک قیمت راهی برای کنترل تورم؟/ بررسی راههای کنترل تورم جهانی
تورم در حال حاضر در بالاترین سطح ۴۰ سال گذشته قرار گرفته است تا جایی که بانکهای مرکزی سراسر جهان وعده مداخله دادهاند. با این حال، عامل مهمی که باعث افزایش قیمتها میشود، تا حدود زیادی نادیده گرفته شده است: انفجار در سود.
اقتصاد آنلاین – اکرم شعبانی؛ گاردین در یادداشتی به قلم ایزابلا وبر استادیار اقتصاد دانشگاه ماساچوست آمهرست و نویسنده کتاب «چین چگونه از شوک درمانی فرار کرد» به نقش کنترل قیمتها در کنترل تورم پرداخته است، وبر در این یادداشت آورده است: در سال ۲۰۲۱، حاشیه سود غیر مالی ایالات متحده به سطوحی رسیده که از زمان پس از جنگ جهانی دوم هرگز مشاهده نشده بود. این مساله تصادفی نیست. پایان جنگ مستلزم تغییر ساختار ناگهانی تولید بود که گلوگاههایی مشابه آنچه در اثر شیوع همهگیری کرونا ایجاد شد، به وجود آورد. در آن زمان و اکنون شرکتهای بزرگ از مشکلات عرضه به عنوان فرصتی برای افزایش قیمتها و کسب سودهای بادآورده استفاده کردهاند. فدرال رزرو در این ماه با این وجود کاهش محرکهای پولی، زنجیره تامین را اصلاح نمیکند. چیزی که در عوض به آن نیاز داریم، گفتوگوی جدی در مورد کنترلهای استراتژیک قیمت است – درست مانند دوران پس از جنگ.
امروزه اقتصاددانان در جبهه تورم در دو دسته قرار گرفتهاند: تیمی که معتقد است تورم گذراست و استدلال میکند که نباید نگران تورم باشیم چرا که به زودی از بین خواهد رفت. تیم دوم که معتقد به رکود تورمی است در مقابل خواستار محدودیت مالی و افزایش نرخ بهره است. اما همزمان گزینه سومی هم وجود دارد: دولت میتواند به جای حرکت به سمت ریاضت اقتصادی که خطر رکود را به دنبال دارد، قیمتهای خاصی را که باعث تورم میشود، هدف قرار دهد.
به عنوان مثال یک استعاره را در نظر میآوریم: اگر خانه شما در آتش است، نباید منتظر بمانید تا آتش به خودی خود خاموش شود. همچنین نمیتوانید با آب گرفتن بر روی خانه موجب تخریب آن شوید. یک آتش نشان برای جلوگیری از سرایت آتش و نجات خانه نیاز است تا آتش را در جایی که در حال سوختن است، خاموش کند. تاریخ به ما میآموزد که چنین رویکرد هدفمندی برای افزایش قیمتها نیز امکان پذیر است.
شورای مشاوران اقتصادی کاخ سفید نیز پیشنهاد میکند که بهترین قیاس تاریخی برای تورم کنونی، عواقب پس از جنگ جهانی دوم است. در همان زمان و اکنون به دلیل پس انداز بالای خانوارها، تقاضا متوقف شد. در طول جنگ، این نتیجه افزایش درآمد و جیره بندی بود. در طول بحران کووید – ۱۹ نیاز به بررسی بستههای محرک است. در هر دو برهه هم زنجیره تامین مختل شد. این مساله تا آنجایی ادامه یافته که مشاوران کاخ سفید هم از موازی بودن این دو قسمت تفسیرهایی داشتهاند. اما موضوعی که با ما در میان نمیگذارند این است که تورم پس از جنگ بدون جایگزین نبوده است.
در طول جنگ جهانی دوم دولت روزولت، کنترل شدید قیمتی اعمال و دفتر مدیریت قیمتها را تاسیس کرد. در مقایسه با جنگ جهانی اول، افزایش قیمتها پایین بود در حالی که افزایش تولید تقریبا فراتر از حد تصور بود. پس از جنگ، سوال این بود که با کنترل قیمتها چه باید کرد؟ آیا آن طور که دموکراتهای جنوبی، جمهوری خواهان و شرکتهای بزرگ اصرار می کردند، قیمتها باید در یک انفجار بزرگ آزاد میشد؟ یا اینکه کنترل قیمتها نقشی در گذار به اقتصاد پس از جنگ داشته است؟
برخی از برجستهترین اقتصاددانان آمریکایی قرن بیستم در نیویورک تایمز خواستار تداوم کنترل قیمتها شدند. این شامل افرادی از جمله پل ساموئلسون، ایروینگ فیشر، فرانک نایت، سیمون کوزنتس، پل سوییزی و وسلی میچل به همراه ۱۱ رییس سابق انجمن اقتصادی آمریکا بود. دلایلی که آنها برای کنترل قیمتها ارائه کردند، در مورد وضعیت کنونی ما نیز صدق میکند.
آنها استدلال کردند تا زمانی که تنگناهای زنجیره تامین، تقاضا را غیرممکن میکند، کنترل قیمت کالاهای مهم باید ادامه داشته باشد تا از افزایش قیمتها جلوگیری شود. جان کنت گالبریت تزار کنترل قیمت در زمان جنگ هم به این فراخوان پیوست. او توضیح داد که «نقش کنترل قیمت» «استراتژیک» خواهد بود. وی افزود: اما این مساله بیش از آنچه که اقتصاددانان تاکنون تصور میکردند، تورم را متوقف نمیکند. اما هم پایهای برای آن ایجاد میکند و هم برای اقداماتی که انجام میدهند زمان میخرد.
ترومن رییسجمهوری پیشین آمریکا از خطرات پایان دادن به کنترل قیمتها آگاه بود. روز سیام اکتبر ۱۹۴۵، او هشدار داد که پس از جنگ جهانی اول، ایالات متحده به سادگی، کنترلهای معدودی که ایجاد شده بود را از بین برد و اجازه داد تا قیمتها مسیر طبیعی خود را سیر کند. ترومن در این باره تاکید کرد: نتیجه باید برای همه ما درس عبرت باشد. مارپیچ سرگیجه آور دستمزد و هزینههای زندگی به سقوط سال ۱۹۲۰ رسید – سقوطی که ورشکستگی و سلب مالکیت و بیکاری را در سراسر کشور گسترش داد. با این وجود، کنترل قیمتها در سال ۱۹۴۶ انجام شد و بار دیگر باعث تورم و چرخه رونق – رکود شد.
امروزه بار دیگر باید میان افزایش مداوم سود شرکتها که قیمتها را بالا میبرد یا کنترلهای متناسب بر روی قیمتهایی که به دقت انتخاب شدهاند، انتخاب کنیم. کنترل قیمتها زمان را برای مقابله با تنگناهایی که تا پایان همهگیری ادامه دارد، فراهم میکند. کنترلهای استراتژیک قیمتها همچنین میتواند به ثبات پولی مورد نیاز برای بسیج سرمایهگذاریهای عمومی به سمت انعطاف پذیری اقتصادی، کاهش تغییرات آب و هوایی و کاهش کربن کمک کند. هزینه انتظار برای از بین رفتن تورم زیاد است. خروج سناتور مانچین از قانون بازگشت بهتر، خطر کاهش فضای سیاسی را در زمانی که اقدامات دولتی در مقیاس بزرگ انجام میشود، نشان میدهد. ریاضت از این بدتر هم خواهد بود: جایی که خطر رکود تورمی را در تولید به دنبال دارد.
ما به بررسی سیستماتیک کنترلهای استراتژیک قیمتها به عنوان ابزاری در پاسخ به سیاستهای گستردهتر به چالشهای کلان اقتصادی نیاز داریم به جای اینکه وانمود کنیم هیچ جایگزینی فراتر از انتظار و دید یا ریاضت وجود ندارد.