۱۴ پرسش از کاندیداها
فرصت چندانی تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری باقی نمانده است. این دوره از انتخابات در فضایی به نسبت سردتر از دورههای گذشته برگزار میشود. در فصل بهار، کشور کاملا تحتتاثیر تبلیغات کاندیداها قرار میگرفت، اما این دوره چنین نیست.
کاندیداهای ریاست جمهوری باید برای ارائه برنامه، شناخت دقیقی از مسائل کلان اقتصاد کشور داشته باشند. مانند اینکه:
- طی ۱۶ سال گذشته، ۱۷ میلیون نفر به جمعیت در سن کار کشور اضافه شده و خالص شغلی که طی این مدت در کشور ایجاد شده ۳ میلیون نفر بوده است؛ یعنی نیروی کار جوان کشور بیکار مانده است.
- سرمایه اجتماعی در تمام بخشهای کشور دچار ریزش شده است.
- بار تکفل در سال ۹۹ به رقمی بالاتر از ۵/ ۲درصد رسیده یعنی نرخ مشارکت جوانان کاهش یافته است. این وضعیت نمیتواند چندان تداوم یابد.
- میانگین ۱۰ ساله رشد اقتصادی در کشور تقریبا صفر بوده حال آنکه میانگین تورم طی یک دهه گذشته عدد ۱۸ درصد را نشان میدهد. این فرآیند اگر ادامه پیدا کند، منجر به از بین رفتن بنیانهای اقتصاد کشور خواهد شد.
- خط فقر در کشور به طور مشخصی عمیقتر شده و هر روز طبقات بیشتری به جامعه فقرا اضافه میشوند.
- مسائل ناشی از تحریم ما با جهان باقی مانده است.
- سردرگمی سیاسی کشور سبب شد که فرصتهای تاریخی مانند بهرهگیری از مسیر جاده ابریشم را از دست بدهیم.
- بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار یارانه انرژی و دیگر انواع یارانهها به صورت غیرهدفمند توزیع میشود و اثرگذاری بسیار کمی برای خانوارهای ضعیف جامعه دارد.
- میانگین نرخ تورم منطقه ۶ تا ۹ درصد است. تورم امروز ایران با کشورهایی مانند سودان و آرژانتین رقابت میکند.
- نیاز کشور دستیابی به رشد اقتصادی متوسط سالانه ۶ درصدی است که بتوان با اتکای به آن ضمن خروج از رکود، به اشتغال ۳ تا ۵ میلیون نفر هم دست پیدا کرد.
- رتبه ایران در ادراک فساد ۱۴۹ از ۱۸۰ است که حتی با کشورهای منطقه هم قابل قیاس نیست. در این زمینه باید شرایط کشور بهبود یابد.
متناظر با این مسائل و شرایط حاکم بر کشور میتوان ۵ هدف سیاستی مشخص را برای دولت آینده متصور بود: مهار پایدار تورم، مقابله با فساد، ارتقای جایگاه بینالمللی کشور، ایجاد رشد اقتصادی و فقرزدایی غیرتورمی.
اما دستیابی به این اهداف بدون اینکه دولت برنامهمحور باشد ممکن نیست. آن هم نه برنامههای خیالی و ناکارآمد، بلکه برنامههایی که نخبگان در تدوین آن نقش داشته باشند و قابلیت اجرایی پیدا کرده باشد.
البته ساحت کلی انتخابات و تردیدها در مورد حضور چهرههای مختلف در عرصه انتخابات (تا زمان نگارش این مقاله) مشخص میکند که حداقل چهرههای شناختهشده، به سمت نگارش برنامه اجرایی دقیق نرفتهاند.
بر این اساس نیاز است که کاندیداهای ریاست جمهوری در برنامههای خود یا اظهارنظرهای عمومی که از این پس خواهند داشت، در مورد ۱۴ مساله اقتصاد ایران پاسخ درخور توجه داشته باشند. این موضوعات چنین هستند:
۱. برنامه آنها برای مهار نرخ رشد نقدینگی چیست؟
۲. برای افزایش صادرات غیرنفتی چه برنامهای دارند؟
۳. برنامه عملیاتی آنها برای مهار تورم و بهبود وضعیت معیشتی مردم چیست؟
۴. در مورد تعامل با جهان چه دیدگاه و برنامه اجرایی دارند؟
۵. دولت آینده در مورد اصلاح نظام بانکی چه برنامهای دارد؟
۶. اقدامات اصلاحی که دولت آینده برای اصلاح نظام بودجهریزی و کاهش کسری بودجه به کار میگیرد، چه خواهد بود؟
۷. برنامه کاندیداها برای ایجاد استقلال بانک مرکزی چیست؟
۸. اصلاحات در نظام مالیاتی، بیمهای و گمرکی از ضروریات کشور است. کاندیداهای ریاست جمهوری چه شناخت دقیقی از این حوزهها دارند و برای حل مشکلات آنها چه میکنند؟
۹. طی دوره چهار ساله آینده برای جذب سرمایههای خارجی چه برنامه عملیاتی وجود دارد؟
۱۰. برنامه کاندیداها برای مواجهه با فساد و کاهش آن چیست؟
۱۱. برنامه دولت برای حذف امضاهای طلایی چیست؟
۱۲. راهبردهای دولت آینده برای اصلاح نظام ارزی و بهخصوص حذف ارز رانتی ۴۲۰۰ تومانی چیست؟
۱۳. دولت آینده چگونه میخواهد با اصلاح نظام یارانهای، عدالت را به این بخش بازگرداند؟
۱۴. تکلیف پروژههای نیمهتمام در دولت آینده چیست؟
دولت آینده اگر در مورد موضوعات کلیدی مبتلابه اقتصاد ایران برنامه و دیدگاه نداشته باشد، اقتصاد کشور را به سمت نامعلومی هدایت میکند. مردم میتوانند در این دوره زمانی و بدون توجه به جنجالهای سیاسی از کاندیداهای ریاست جمهوری مطالبه برنامه داشته باشند. افشاگری و هیاهوهای زودگذر هیچ دردی از کشور دوا نمیکند و فقط چند روزی باعث سرگرمی رسانهها میشود. در غیاب نظام حزبی در ایران، حداقل نیاز کشور این است که کاندیداهای ریاست جمهوری نشان دهند چه تصویری از وضعیت کشور دارند و برای اصلاح آن چه میکنند؟