چرا کسب سود از طریق جابهجایی دارایی، گسترده شده است؟
سرمایهگذاری و سوداگری مفاهیمی متفاوتند. اولی میتواند به رشد و توسعه اقتصادی منجر شود، دومی از توانایی آسیب زدن به اقتصاد برخوردار است.
به زبان آوردن یا قضاوت عملکرد افراد براساس این مفاهیم و تعاریف در بستر اقتصادی سالم و ثابت معنی و ارزش پیدا میکنند یا دستکم در شرایطی که مدیریتی قوی با کمک گرفتن از زیرساختهایی قابل اتکا جامعه را به سمت و سوی رشد اقتصادی هدایت کند. اما در شرایط بحران، تمامی معادلات بر هم میخورند. تلاش برای تکامل جای خود را به تلاش برای بقا میدهد و افراد برای محافظت از دارایی خود که مانند تکهیخی زیر حرارت خورشید درحال آب رفتن است، دست به اقداماتی میزنند که در علم اقتصاد نام سوداگری را یدک میکشند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، با آغاز دوباره تحریمهای آمریکا علیه ایران، وضعیت اقتصادی کشور که پیش از تحریمها نیز از سوءمدیریت و بیتوجهی به بخش تولید رنج میبرد، بحرانیتر شد. اوایل سال1397 بود که روند رشد قیمت دلار و کاهش ارزش پول ملی آغاز شد و تا مهرماه به اوج خود رسید. این نوسان در بازار دلار و طلا تا به امروز تداوم داشته و بستری مناسب برای هجوم افراد نگران از بیارزش شدن سرمایه و دارایی به بازار ارز و طلا را فراهم کرده است. کسادی کسب و کارها به واسطه آغاز همهگیری کرونا مشکلات اقتصادی کشور را پیچیدهتر از قبل ساخت. ارائه نشدن راهحل مشخص برای رفع بحران از سوی مقامات، بیتوجهی به بخشهای کلیدی اقتصاد و عدمپشتیبانی از کسب و کارها به تداوم رونق بازار سوداگری کمک کرد. امروزه سربچرخانید اطرافتان فردی را میبینید که نگران از آینده در تلاش برای یافتن راهی است تا از کاهش ارزش لحظه به لحظه سرمایهاش جلوگیری کند. در ماههای اخیر توجه بیشتر مردم از بازار طلا و ارز به بازار سهام و خودرو متمرکز شدهاست. هنوز مدت زیادی از قرعهکشی در میان 8 میلیون متقاضی خرید محصولات ایرانخودرو و سایپا نمیگذرد. سؤال اینجاست که سوداگر نامیدن این افراد در شرایط اقتصادی سالهای اخیر کشور عادلانه است؟ آیا راهکاری به غیراز این برای محافظت از داشتههای مردم وجود دارد؟ شنیدن شرح حال افراد عادی جامعه و دلایلشان برای آغاز فعالیت اقتصادی در بازارهایی که به واسطه نوسانات شدید قیمت، سوددهی مقطعی دارند، میتواند تا حدودی پاسخ این پرسش را آشکار سازد.
سود 500درصدی یک سهم
امیر دندانپزشک 45ساله میگوید فکر تبدیل پساندازش به دلار از زمانی به سرش افتاد که دونالد ترامپ اعلام کرد تحریمهای اقتصادی علیه ایران را دوباره به اجرا خواهد گذاشت زیرا حدس میزد که قیمت دلار با اجرای دوباره تحریمها بالا خواهد رفت و سرمایهاش بیارزش خواهد شد. او میگوید: نخستین سری که دلار خریدم قیمتش حدود 5هزار تومان بود و تا قیمت آن به 8 هزار تومان رسید چندین مرحله خرید انجام دادم. وقتی که قیمت به 14هزار تومان رسید دلارها را فروختم و یک خودروی خارجی خریدم و پس از آن هم هروقت قصد پسانداز داشتم، طلا خریداری میکردم. در نهایت خودرو گران قیمتتر را بهخودرویی سبکتر تبدیل کردم و با تمامی طلاهایی که خریده بودم، در بورس سرمایهگذاری کردم.
امیر میگوید نتیجه خرید و فروشهایش این بود که در سال97 در عرض حدود 7ماه دلارهایی که خریده بود، بین 2 تا 3 برابر افزایش قیمت یافت. اما قیمت خودروهایی که خریده یا تعویض کرده بود، چندان افزایش نداشت، شاید تنها 50یا 60درصد به قیمت آنها افزوده شد. او میگوید از نظر درصدی، بیشترین سود را از خرید سهام و مشارکت در بورس بردهام، آنهم تنها از خرید یک سهام که پیش از آغاز تب بورس در سالجاری، به توصیه دوستی در برج 6سال گذشته خریداری کردم. سهامی که 9ماه پیش خریدم (تنها یکی از سهمها و نه همه آنها) نزدیک به 500درصد به من سود داده است. با این همه دلیل نمیشود که هرکسی وارد این بازی شد، سود ببرد.
همه سود نمیکنند
سینا فروشنده 27ساله یکی از آنهایی است که در تلاش برای حفظ سرمایهاش با بدبیاری مواجه شد. او زمانی که قیمت دلار 3 تا 4هزار تومان بود، تبدیل سرمایهاش به دلار را آغاز کرد. وقتی قیمت به 5 هزار تومان رسید آنها را فروخت و این کار را دوباره در چند مرحله مختلف با قیمتهای 7 هزار تومان و 10هزار تومان تکرار کرد. اشتباه او زمانی بود که با جهش ناگهانی قیمت دلار در مهرماه، نزدیک به 200میلیون تومان از نزدیکان خود قرض کرد تا دلار 18هزار تومانی خریداری کند. انتظار او برای افزایش قیمت دلار بینتیجه ماند و کاهش قیمت دلار و فشار طلبکاران باعث شد او در نهایت دلارها را به قیمت 13هزار تومان بفروشد و هرچه پسانداز داشت را برای پرداخت طلبهایش بر باد داد. تسلط نداشتن بر وضعیت بازارها و تصمیم به ریسک در زمان نامناسب عاملی است که در بازارهای پرتلاطم طلا و ارز چنین خسارتهایی را به افراد وارد میکند.
این نامش سود نیست
فاطمه 29ساله اما ازجمله کسانی است که اگرچه به گفته خودش ذهن حسابگری ندارد، اما با مشاوره دوستان مطلع و کمی شانس توانست ارزش سرمایه اندکی که داشت را تا حدودی حفظ کند. او میگوید: من زیاد با مسائل اقتصادی و حساب و کتاب رابطه خوبی ندارم، حتی علاقهای به خرید طلا هم ندارم. از کودکی هم برخلاف دختربچههای دور و برم علاقهای به داشتن گوشواره یا گردنبند طلا نداشتم. حتی بهعنوان پس انداز یا سرمایهگذاری هم بهندرت طلایی خریدهام. اما همان مقدار اندکی که خریداری کردم و طلاهایی که در طول چندین سال به عنوان هدیه دریافت کردم، در نهایت برای خرید ملکی کوچک کمکم کردند. او میگوید تبدیل سرمایهاش به دلار نیز تنها با هدف پسانداز برای مهاجرت از ایران بوده است. اما با بالاتر رفتن تدریجی قیمت ارز پس از آغاز دوباره تحریمها، اضطراب او برای تامین هزینههای احتمالی زندگی پس از مهاجرت افزایش پیدا کرد و هر پولی که بهدست میآورد را به دلار تبدیل میکرد. اما سال گذشته دست از تلاش برای مهاجرت برداشت و نگران از بیارزش شدن سرمایهاش، تمام پس انداز خود را برای خرید ملکی کوچک هزینه کرد. این معلم جوان میگوید: نمیتوانم تخمین بزنم قیمت طلا از وقتی که طلاهایم را خریده یا هدیه گرفته بودم چقدر افزایش داشته است، زیرا این فرایندی چندین ساله بوده است. اما حداقل از دو برابر شدن قیمت طلا اطمینان دارم. دلارها را نیز با اختلافی 6تا 7میلیون تومانی به نسبت زمان خرید، فروختم. با این همه تمامی پساندازم یک سوم از پول ملک را هم پوشش نمیداد و به کمک وام توانستم سرمایهام را به ملک تبدیل کنم. فکر کنم بیشترین سود را از خرید دلار برده باشم، البته اگر با توجه به کاهش ارزش پول کشور بتوان نام آن را سود گذاشت.
باید جلوی سرمایهها، سپر بگیریم
مرتضی کارمندی 35ساله است که با سوداگر نامیدن مردمی که برای حفظ سرمایه خود دست به خرید و فروش سهام، دلار، طلا یا خودرو میزنند، مخالف است و میگوید وضعیت اقتصادی جامعه و شرایط کشور باعث شده تا مردم به این سمت و سو کشیده شوند. این کارمند شرکت خصوصی از زمانی به فکر حفظ سرمایهاش افتاد که تورم در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد افزایشی قابل توجه پیدا کرد، قیمت دلار اوج گرفت و مردم برای خرید سکه شبها صف کشیدند. از آن زمان بود که او تبدیل سرمایه خود را به دلار یا طلا آغاز کرد. مرتضی تا به امروز سه بار پساندازش را به ملک تبدیل کرده است و آخرین خانهای که پس از فروش داراییهای دیگرش، بهتازگی خریداری کرده از سال گذشته تا به امروز چندصد میلیون تومان افزایش قیمت داشته است. او تا به حال وارد بازار خودرو نشده و نسبت به بازار سهام نیز شناختی ندارد اما میگوید: با اقداماتی که تا به امروز انجام دادهام توانستم خانهای کوچک در جنوب شهر را به خانهای بزرگتر با قیمت بیش از یک میلیارد تومان در یکی از مناطق خوب شهر تبدیل کنم. البته افزایش 500میلیون تومانی قیمت این خانه از سال گذشته تا حالا نامش سودکردن نیست، تنها جلوی ضرر را گرفتن است. وقتی چنین تغییرات شدید قیمتی در بازارها وجود دارند، چرا مردم نباید خود را مجبور به محافظت از ارزش سرمایه خود ببینند؟ در شرایطی که تورم و نقدینگی همواره در کشور ما درحال افزایش است و دارایی مردم هرسال کوچکتر میشود، چرا نباید آن را به طلا تبدیل کنند تا از ارزش اندک دارایی که دارند کم نشود؟
مرتضی میگوید: من در این جامعه زندگی میکنم و در اطرافم میبینم که چطور دارایی مردم در حال آب شدن است و اگر این سرمایه به چیزهای دیگر تبدیل نشود، از دست میرود. ما مثل سربازانی هستیم که باید با سپرهایمان بهصورت مداوم از سرمایه خود در برابر فشارهای اقتصادی محافظت کنیم. پس چارهای نداریم که سرمایه خود را دائما به داراییهای مختلف تبدیل کنیم. من و افرادی مثل من مجبوریم فعلا همین راه را ادامه دهیم. وقتی وزیر مسکن میگوید مردم خانه نخرند تا خانه ارزان شود، این یعنی راهکاری برای حل بحران اقتصادی وجود ندارد. بهنظر من دولت برای کنترل گرانی بهتر است آرامشی را در زندگی آدمها ایجاد کند تا مردم مطمئن باشند قرار نیست هرسال بدبختتر از سال قبل شوند.
سود 500 درصدی
از نظر درصدی، بیشترین سود را از خرید سهام و مشارکت در بورس بردهام، آنهم تنها از خرید یک سهام که پیش از آغاز تب بورس در سالجاری، به توصیه دوستی در برج 6سال گذشته خریداری کردم. سهامی که 9ماه پیش خریدم (تنها یکی از سهمها و نه همه آنها) نزدیک به 500درصد به من سود داده است