غیاب بانک مرکزی در تابلوهای فردوسی
روز چهارشنبه باز هم دلار در بازار تهران گران شد و به 15هزارو 920 تومان در بازار آزاد و 15هزارو 600 تومان در صرافیها رسید. چندروزی است که دلار مرز 14 هزار تومان را رد کرده و این روند صعودی، مردمی را که حضور بازارساز را احساس نمیکنند، نگران کرده است. در شرایطی که حضور بانک مرکزی در بازار به چشم نمیخورد، آیا باید منتظر جهشی بزرگ در قیمت ارز بود؟
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، چند روز پیش از ورود ایران به لیست سیاه FATF عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی در حاشیه ششمین همایش سالانه اقتصاد مقاومتی درباره برنامه بانک مرکزی برای مدیریت نوسانات اخیر در بازار ارز، گفت: «قبلا هم گفتهام که این نوسانات ادامهدار نخواهد بود؛ برخی بهخاطر اجلاس آتی FATF تلاش میکنند التهابی در بازار ارز ایجاد کنند ولی همانطور که گفتم تصمیم اجلاس FATF تأثیر معناداری در بازار ارز نخواهد داشت». او همچنین در واکنش به شکستهشدن سد مقاومت دلار 14هزارتومانی اذعان کرد: «ظرف یک سال قبل سه بار این سد مقاومت شکسته شد ولی باز با مدیریت بانک مرکزی تعادل به بازار برگشت و باز هم این اتفاق میافتد». حتی پس از ورود به لیست سیاه هم در بیانیهای تأکید کرد که چنین وقایعی، مشکلی برای تجارت خارجی ایران و ثبات نرخ ارز ایجاد نخواهد کرد. اما اخیرا تابلوی صرافیهای خیابان فردوسی ناقض تمام این ادعاهاست.بانک مرکزی از سال 97 سعی کرد بخش ریالی معاملات ارزی را محدود کند و در این مسیر اقدامات گوناگونی انجام داد؛ از بستن چکهای رمزدار در زمستان 97 گرفته تا ابلاغیه درخواست اسناد برای تراکنشهای بالای یک میلیارد تومان در ماههای اخیر. این اقدامات، گذشته از درست یا نادرست بودنشان، مؤثر ارزیابی میشوند. اما در هفته اخیر از یک سو تأثیر ورود به لیست سیاه و از سوی دیگر سایه کرونا بر سر اقتصاد بار دیگر بانک مرکزی را برای کنترل ارز با چالش مواجه کرده است. رویکردهای مالی، پولی و... به روند نرخ ارز متفاوتاند و ما به دنبال زیرسؤالبردن هیچ یک نیستیم چراکه هریک بیانگر شکلی از روندهای ارزی است. اینکه در چه لحظاتی اثرات ناشی از آن روندها تخلیه میشوند همان چیزی است که مردم را نگران میکند. مجید شاکری، کارشناس ارزی معتقد است: بانک مرکزی معمولا برای مداخله صبر میکند تا روندها به جایی برسد تا وقتی میخواهد مداخله انجام دهد بتواند روی آن روند کاهشی سوار شده و آن را تسریع کند تا به کانال پایینتری برسد و اکنون با بالابردن نرخ دلار در صرافیها سعی دارد آربیتراژ بین نرخ صرافی و بازار آزاد را ببندد تا بتواند تزریق ارز را شروع کند. ضمنا او از بازشدن یکی از کانالهای ارزی چین که بر اثر شیوع کرونا دچار نقص شده بود، خبر میدهد. از نظر شاکری نقطه ریسک در بحث ارز بیش از آنکه ذخایر ارزی بانک مرکزی باشد، تراز بودجه دولت به عنوان سیاستی مالی است. در مقابل او میثم رادپور بر این باور است که بانک مرکزی امکان حضور و کنترل بازار را ندارد چراکه در شرایط تحریم ابزار متمرکز و مستقیمی برای این کار در دست ندارد؛ تا امروز هم موفقیتی حاصل نشده است چراکه ارز با رشدی 300درصدی روبهرو بوده و نام این را نمیشود کنترل گذاشت.
سایه کرونا بر نرخ ارز
تا آبانماه روند ارز کاهشی بود و حتی وقایع جدی هم نتوانست روی قیمت اثر بگذارد و دلار گاه به کانال 10 تا 11 هزار تومان رسید. از آبان و با تصمیم بنزینی دولت و وقایع پس از آن ما با تغییر در روند انتظارات مواجه شدیم. بعد از ورود به لیست سیاه بار دیگر شاهد روندی صعودی در بازار هستیم. از نگاه مجید شاکری، کارشناس ارز، درباره بازه زمانی فعلی دو علت قابل بحث است؛ یکی شیوع کرونا و تأثیر آن بر اقتصاد چین و به تبع آن ایران و دوم تأثیرات روانی FATF. او با اشاره به این دو اتفاق مهم که در هفته اخیر افتاد، میگوید: اولین اتفاق تأثیر کرونا روی اقتصاد چین بود که رو به افزایش بود. ما برای آزادسازی بستانکاریهای یوآنیمان در چین و تبدیل آن به درهم، به نحوی که بتوانیم از آن به راحتی استفاده کنیم، نیازمند حدی از چرخش در داخل اقتصاد چین هستیم. پس وقتی اقتصاد چین در حد قابل توجهی ایست میکند و حتی بسیاری از کشورهای طرف کار ایرانیان زمان کارشان را بعد از اول مارس اعلام میکنند، این به طور طبیعی روی دسترسی ایرانیان به درهم اثر منفی دارد. مشکل دوم مسئله FATF است که صرفا روانی است. واقعیت این است که وضعیت پرونده ارزی ما به نحوی است که عملا کانالهای فعلی که بازار آزاد ارز از آنها استفاده میکند هیچ نوع تأثیر مثبت یا منفیای از FATF نخواهد گرفت. در زمانی که موضوع تعلیق ایران از اقدام تقابلی در بهار 95 به ما ابلاغ شد، اثری در بازار آزاد ما نداشت. امروز هم ورود ما به لیست سیاه اثری نخواهد داشت. اما تقریبا دو سال است ما کمپین دست اول سیاسی داریم که پشت هم اعلام میکند ورود به لیست ما را از نظر ارزی دچار مشکل میکند. پس هرچه هم توضیح داده شود، نمیتواند اثر روانی آن کمپین را خنثی کند.
جای خالی بازارساز
این کارشناس علت عدم فعالیت بانک مرکزی جهت کنترل نرخ ارز در روزهای اخیر را اینطور توضیح میدهد: بانک مرکزی معمولا برای مداخله صبر میکند تا روندها به جایی برسد تا وقتی میخواهد مداخله انجام دهد، بتواند روی آن روند کاهشی سوار شده و آن را تسریع کند تا به کانال پایینتری برسد. رویه در بانک مرکزی همیشه همین بود. زمانی که ناآرامیهای عراق آغاز شد، بانک مرکزی صبر کرد تا به حدی از آرامش رسید و سپس روی آن موج سوار شد. آنچه این چند روز اتفاق افتاده بهخصوص از عصر سهشنبه ششم اسفند این بوده که یکی از کانالهای ارزی مهمی که به دلیل موضوع چین دچار نقص شده بود شروع به بازشدن کرده است.
به محض اینکه روز سهشنبه مشخص شد کانال در حال بازشدن است، بانک مرکزی هم از صبح چهارشنبه نرخ خودش را در صرافیهای بانکی بالا برد. هربار بالابردن نرخ صرافیهای بانکی به معنی مداخله بانک مرکزی است؛ به این معنا که میخواهد آربیتراژ بین نرخ صرافی و نرخ بازار را ببندد و در بازار آزاد درهم یا دلار تزریق کند که از صبح چهارشنبه این کار را آغاز کرده است. مجموعا هرچه به اول مارس نزدیکتر شویم، چرخی که در موضوع چین وجود دارد بهتر خواهد چرخید، اما قابل پیشبینی نیست که بعدا چه اتفاقی خواهد افتاد.شاکری در پاسخ به این سؤال که آیا باید منتظر یک انفجار در نرخ ارز بود؟ میگوید: عوامل کلان یک انفجار در نرخ ارز را پشتیبانی نمیکنند، زیرا نسبت نقدینگی به GDP بعد از جهش عظیم ارزی که داشتیم، بسیار پایین آمده است. عوامل روانی گاه میتوانند باعث شوند که اقتصاد دلاریزه شود. همین حالا هم تقریبا هیچیک از بازارها جز بازار سرمایه به ما نمیگوید نسبت نقدینگی بر آن بازار وضعیت نگرانکنندهای دارد.
وی بر این باور است که اگرچه بانک مرکزی ذخایر قابلتوجهی دارد، اما روشی که از 21 مهر 97 برای مداخله اتخاذ کرده باعث میشود نیاز به ذخایر صفر باشد، زیرا بانک مرکزی در این بازار هم میخرد و هم میفروشد. البته او تأکید دارد که در ذخایر ارزی بانک مرکزی، هم دارایی در دسترس سریعالوصول وجود دارد، هم داراییهایی که برای آزادسازی آن باید تدابیری داشت. مجموعا او نقطه ریسک ارز را ذخایر بانک مرکزی نمیداند و سیاستهای مالی را در این زمینه اثرگذار ارزیابی میکند.
زمین بازی سیاستهای مالی تراز خواهد شد؟
بانک مرکزی از سال 97 تمرکزش بر این است که بخش ریالی معاملات ارزی را محدود کند، البته قابلانکار نیست که این روش، درست یا نادرست، مؤثر بوده است. این مسیر با بستن چکهای رمزدار در زمستان 97 آغاز شد و اخیرا به ابلاغیه درخواست اسناد برای تراکنشهای بالای یک میلیارد تومان رسیده است. بانک مرکزی هربار معاملات ریالی را یک پله محدودتر کرده، توانسته کنترلش بر بازار را حفظ کند. شاکری دراینباره عنوان میکند: با مسیری که بانک مرکزی در پیش گرفته است، اگر افزایشی ایجاد شود، به نظر من این افزایش پشتسر نرخ تورم حرکت کند، نه پیشاپیش آن؛ به این معنا که عاملی متأثر است، نه فزاینده. اما متغیری مرکزی وجود دارد که با آن میتوان پاسخ داد که سال آینده روند افزایشی داریم یا نه؟ آن هم موضوع بودجه دولت است. اگر بودجه بتواند تراز شود، ما شانس کنترل نقدینگی و کاهش ریسک نرخ ارزی را داریم، اما اگر دولت نتواند بودجه را کنترل کند، قطعا ریسک ارز بسیار قابلتوجه است. بودجه زمین بازی سیاستهای مالی است. اگر عملکرد مناسبی در زمین سیاستهای مالی، خصوصا بودجه، وجود نداشته باشد، قطعا در زمینه سیاستهای پولی هم موفقیتی حاصل نخواهد شد.
بانک مرکزی ابزار کنترل ندارد
میثم رادپور، کارشناس اقتصادی دیگری است که برخلاف شاکری ادعای احاطه بانک مرکزی بر بازار ارز را چندان معتبر نمیداند، زیرا به باور او اگرچه بانک مرکزی با اعمال محدودیتهای بسیار در معاملات ریالی سعی بر کنترل وضع داشته است، اما پس از تحریم، قدرت و ابزار لازم برای کنترل متمرکز و مستقیم بازار را ندارد.رادپور توضیح میدهد: بانک مرکزی درحالحاضر هیچ ابزار جدیای برای کنترل ندارد. بانک مرکزی قبلا ابزارهایی داشت و به واسطه آن ابزارها میتوانست روی بازار ارز کنترل اعمال کند. اکنون تمام آن چیزی که بانک مرکزی در دست دارد ابزارهای غیرمستقیم است و به واسطه آن قطعا کنترل هم بسیار غیرمتمرکز و غیرمستقیمتر خواهد بود. به این معنا که قبلا بانک مرکزی از حسابهای خودش پول راجابهجا کرده و آن را در بازار ارز عرضه و کنترل میکرد، اما اکنون باید این کار را از طریق حسابهای پراکندهای که عموما کنترل مستقیم هم روی آن ندارد، انجام دهد، چراکه تحریمها حسابهای بانک مرکزی را هم شدیدا تحتتأثیر قرار داده است. بانک مرکزی قبلا حالت متمرکزی داشت؛ مثلا بانک ملی یا صادرات شعبه دوبی ما مستقیما میتوانستند حواله بفروشند، اما اکنون دیگر این ممکن نیست. قبلا ابزارهای متمرکز و امکان کنترل مستقیم وجود داشته، اما اکنون وضع متفاوت است و نحوه مداخله بانک مرکزی در بازار ارز بسیار سختتر شده.
با افزایش 300درصدی ارز، کدام کنترل؟
این کارشناس در واکنش به ادعای بانک مرکزی مبنیبر حضور مستمر در بازار عنوان میکند: بانک مرکزی ادعا دارد که در بازار حضور پیدا میکند. سؤال این است که چگونه؟ نهایتا قرار است با حسابهای پراکنده عرضهای را صورت بدهد. بانک مرکزی هیچ ابزار جدیای، جز همین حسابها را ندارد که با آن هم نهایتا میتواند کجدارومریز تقاضای شدید در بازار را کنترل کند. همین. نرخ ارز 300 درصد افزایش داشته و بانک مرکزی ادعای کنترل دارد؟ بلایی که میترسیدیم سرمان آمده؛ مردم فقیرتر و سفرهها کوچکتر شدهاند. بله، پول ما مثل ونزوئلا نشده، اما این به معنی موفقیت نیست. مهمترین عامل کنترل بازار ارز، قیمت کالا و خدمات است. از یک جایی بهبعد شما دیگر پولتان نمیرسد فرضا 15 هزارتومان بدهید برای دلار. مگر نقدینگی چقدر زیاد شده است؟ اگر قدرت خرید نقدینگی را برای خرید دلار بررسی کنیم متوجه میشویم اواخر سال 96 نقدینگی حدودا هزار و 500 هزار میلیارد تومان بوده و اکنون حدود دو هزار و 500 هزار میلیارد تومان است. افزایش نقدینگی حدودا هزار میلیارد تومان است. اگرچه حجم نقدینگی زیاد شده، اما بالارفتن قیمت دلار قدرت خرید آن را پایین آورده است. این مسئله خودش تقاضا را کاهش میدهد و قیمت پایین میآید. برعکس به باور من بانک مرکزی برخلاف ادعای آقای همتی اصلا رفتار خوبی نداشته و این روزها به نگرانی بازاریها بهشدت دامن زده شده است.
البته رادپور به اقدامات بانک مرکزی برای اعمال محدودیتهای جدی در بازار پول اشاره دارد، اما ضمن موافقت با برخی از این محدودیتها که مانع پولشویی میشود، معتقد است ایجاد سقف محدود برای معاملات کارتی، اینترنتی و حتی حضوری عرصه را بر اهالی بازار تنگتر کرده و مفید نبوده است.