40 سال جنگ اقتصادی
دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا بامداد دیروز طی نامهای به کنگره، برای یک سال دیگر وضعیت اضطراری ملی علیه ایران را تمدید کرد. ترامپ در این نامه آورده است: روابط ما با ایران هنوز عادی نشده و فرایند اجرای توافقنامهها با این کشور به تاریخ 19 ژانویه 1981 (توافق الجزایر در 29 دی 1359) ادامه دارد. بر همین اساس، من تصمیم گرفتهام که ادامه وضعیت فوقالعاده ملی در ارتباط با ایران ضرورت دارد.
به گزارش اقتصادآنلاین، محمدرضا ستاری در ابتکار نوشت؛ دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا بامداد دیروز طی نامهای به کنگره، برای یک سال دیگر وضعیت اضطراری ملی علیه ایران را تمدید کرد. ترامپ در این نامه آورده است: روابط ما با ایران هنوز عادی نشده و فرایند اجرای توافقنامهها با این کشور به تاریخ 19 ژانویه 1981 (توافق الجزایر در 29 دی 1359) ادامه دارد. بر همین اساس، من تصمیم گرفتهام که ادامه وضعیت فوقالعاده ملی در ارتباط با ایران ضرورت دارد.
اعلام وضعیت اضطراری ملی آمریکا علیه ایران برای نخستین بار به دوران ریاست جمهوری جمیمی کارتر و به واسطه تسخیر سفارت آمریکا در تهران بازمیگردد؛ امری که در واقع سنگ بنای نخستین تحریمهای آمریکا علیه ایران بوده و در طول چهل سال گذشته بر میزان و ابعاد آن افزوده شده است. این موضوع در 14 نوامبر 1981 (29 دی 1359) آغاز شده و متعاقب آن صدور تسلیحات نظامی و نیز خرید نفت از ایران توسط ایالات متحده آمریکا مورد تحریم قرار گرفت.
مطابق قانون آمریکا، وضعیت اضطراری علیه یک کشور پس از یکسال منقضی میشود و اگر ایالات متحده قصد تداوم آن را داشته باشد، باید توسط فرمان رئیسجمهوری 90 روز پیش از خاتمه مورد تمدید قرار بگیرد. مسئلهای که از سال 1359 تا به امروز توسط تمامی روسای جمهوری این کشور پیش از سررسید موعد آن تمدید شده و حتی بیل کلینتون رئیسجمهوری اسبق ایالات متحده در اسفندماه 1373 وضعیت فوقالعاده دیگری را علیه ایران اعلام کرد که متعاقب آن همکاری شرکتهای نفتی آمریکایی با ایران ممنوع شد.
رژیم تحریمها از دیروز تا امروز
اولین فرمان تحریمی ایران در حالی حدود چهل سال قبل طی فرمان اجرایی 12170 توسط جیمی کارتر رقم خورد که موضوع تسخیر سفارت آمریکا و بحران گروگانگیری منجر به قطع روابط کامل میان تهران و واشنگتن شد. این فرمان که به رئیسجمهوری اجازه میدهد به بهانه تهدید غیرمعمول نسبت به امنیت ملی آمریکا در خارج از خاک این کشور مبادلات مالی و بلوکه کردن داراییهای یک کشور را در ایالات متحده هدف قرار دهد، در همان سال 1359 منجر به مسدود شدن بیش از 12 میلیارد دلار از داراییهای ایران آمریکا شد. این موضوع در شرایط آن روز منطقه و تداوم جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ادامه داشت تا در زمان ریاستجمهوری بیل کلینتون طی سه فرمان 12957، 12959 و 13059 حلقه تحریمها علیه ایران را تنگتر کرد.
به موازات این امر، زمان باراک اوباما در واقع آغازگر سطح نوینی از تحریمها علیه ایران بود؛ به گونهای که طراحی تحریمهای هوشمند توسط آمریکا با پیوند خوردن به شش قطعنامه لازمالاجرای شورای امنیت سازمان ملل بر سر پرونده هستهای ایران، یکی از پیچیدهترین رژیمهای تحریمی علیه ایران را به اجرا گذاشت. محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران طی یکی از سخنرانیهای خود به مناسبت روز خبرنگار در سال 95 صراحتاً گفت که من بیشترین سالهای فعالیت حرفهای خود را در سازمان ملل سپری کردم و در این مدت قطعنامهای سنگینتر و عجیبتر از 1929 علیه یک کشور مشاهده نکرده بودم. قطعنامهای که سرانجام پس از توافق هستهای با یک قعطنامه بیسابقه دیگر به نام 2231 ملغی شد.
هر چند در سایه گشایشهای صورت گرفته در برجام، باراک اوباما باز هم مبادرت به تمدید فرمان وضعیت اضطراری ملی علیه ایران کرد، اما خروج ایالات متحده از برجام و بازگشت تحریمهای ثانویه در زمان دولت ترامپ، آغازگر روندی شد که بر پایه رژیم تحریمی گذشته به تحریم صنایع مادر ایران، سپاه پاسداران و دست آخر در اقدامی بیسابقه وزیر خارجه ایران منجر شد.
طبق گفته ریچارد نفیو معمار تحریمهای ایران در کتاب هنر تحریمها، در واقع رژیم تحریمی نوعی ابزار است که با اعمال فشار به طرف مقابل سعی در تغییر رفتار آن دارد. این ابزار که به گفته تحلیلگران آلترناتیو جنگ است طی سالها استفاده از سوی آمریکا بر روی کشورهای مختلف به سطح نوینی رسیده که نفیو معتقد است با طراحی یک هزارتو دست آخر باید منجر به خروج بازیگر مورد هدف از آن شود؛ در غیر اینصورت اگر رژیم تحریمی در اعمال درد و تجدیدنظر در رفتار موفق عمل نکرده و یا مدت زمان آن بیش از حد معمول طولانی شود کل ساختار آن با شکست مواجه خواهد شد. (مانند آنچه که در عراق زمان صدام حسین رخ داد)
یک عامل مهم 40 سال منازعه؛ میان ایران و آمریکا
در همین راستا برای بررسی 40 سال منازعه میان ایران و آمریکا و اعمال فشارهای روزافزون این کشور علیه ایران که در طول یکسال و نیم گذشته به صورت بیسابقهای افزایش یافته است، عوامل و مولفههای مختلفی قابل بررسی و مطرح شدن است. یک جهت از این عوامل را قاسم محبعلی دیپلمات پیشین ایران در همایش اقتصاد جهانی و تحریمها که در دانشگاه الزهرا برگزار شد به این گونه تفسیر میکند: اگر به راهبرد آمریکا در بعد از جنگ جهانی دوم بنگریم، شش محور اصلی و ثابت را در تمامی این راهبردها مشاهده خواهیم کرد.
1-کنترل و دسترسی مناسب به منابع انرژی منطقه و جلوگیری از سلطه رقبا و دشمنان آمریکا به آنها.
2- تامین امنیت و آزادی کشتیرانی در آبراهههای بینالمللی و تنگههای استراتژیک در مناطق مهم و حیاتی، نظیر تنگه هرمز، خلیج عقبه، دریای سرخ، خلیج عدن، خلیج فارس، تنگه جبل الطارق. طبق این استراتژی اگر دست رقبای آمریکا به این مناطق برسد، طبعاً منافع ایالات متحده و غرب تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
3- تامین امنیت اسرائیل و حفظ روابط استراتژیک ایالات متحده با رژیم صهیونیستی.
4- حمایت از ثبات و امنیت دولتهای متحد آمریکا در منطقه.
5- جلوگیری از دستیابی دولتهای متخاصم به سلاحهای کشتار جمعی در خاورمیانه.
6- مبارزه با بازیگران و جنبشهایی که به هر صورت آمریکا را به مبارزه میطلبند.
تمامی این شش راهبرد ثابت که تا امروز نیز وجود دارد به موضوع مقابله میان ایران و آمریکا پیوند خورده و به همین دلیل است که تمام چالشهای موجود مطنقه به یک موضوع اصلی یعنی مناقشه میان ایران و آمریکا بدل شده و تا این مناقشه حل نشود، سایر مسائل منطقه نیز حل نخواهد شد؛ زیرا تمامی این مسائل زیرمجموعه منازعه موجود است.