موفقیت دولت در کاهش نرخ ارز ما را به خواب خرگوشی نبرد!
در ماههای اخیر شاهد روند باثبات نرخ ارز و حتی کاهشیشدن آن در برخی مقاطع بودهایم. اغلب کارشناسان دلیل این امر را کنترل سمت تقاضا از سوی بانک مرکزی میدانند.
با این حال، رئیس کل بانک مرکزی اظهار کرده پایینآمدن نرخ ارز به دلیل سرکوب نیاز و تقاضای موجود در بازار نبوده است. از سوی دیگر، نقدینگی فزاینده اقتصاد ایران به سمت 2000هزار میلیارد تومان میل کرده که نگرانیهایی را برانگیخته است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، در این باره با علیاکبر نیکواقبال- اقتصاددان- گفتوگو شده است که در ادامه میخوانید.
فراز و فرودهای بازار ارز در ماههای گذشته را چگونه تحلیل میکنید؟
نرخ ارز در چند ماه اخیر از ثبات نسبی برخوردار بوده و حتی با روندی آرام بر مبنای قانون عرضهوتقاضا تا 40درصد کاهش پیدا کرده است. بگذارید یک بار دیگر قانون انکارناپذیر عرضهوتقاضا را برای تشریح رشد سرطانگونه قیمت دلار تا 17هزار تومان و بالاخره تثبیت آن در چهار ماه گذشته تکرار کنم. قانون لایتغیر عرضهوتقاضا میگوید این عرضهوتقاضاست که قیمت را با نگاه به گذشته و در کوتاهمدت تعیین میکند. بنابراین، روندهای طویلالمدت قیمت در گذشته و یا تعیین قیمتهای آتی از عهده این قانون خارج و به عوامل دیگری وابسته است.
تا چه میزان نقش بانک مرکزی را در نوسانات و نیز ثبات بازار ارز پررنگ میدانید؟
تثبیت نسبی تورم روی رقم10درصد در دوره چهار ساله دولت یازدهم با وجود رشد نقدینگی بالای 20درصد، نشانههایی قوی از حبس تقاضای کل در سپردههای بانکی با بهرههای 20درصد و حتی بالاتر را در خود پنهان کرده بود. با وجود این واقعیت بزرگ و آشکار و حتی هشدارهای همهجانبه دستاندرکاران، دستور کاهش نرخ بهره (یا به غلط، سود بانکی) توسط بانک مرکزی داده شد و آتشفشانی از افزایش سرطانگونه نرخ ارز و تورم و عواقب آن نظیر واگرایی درآمدها، گسترش فقر و بیکاری را با خود به همراه آورد. نباید شک کرد که رشد نقدینگی بالای 20درصد در جامعه و حفظ تورم 10درصد در چهار سال متوالی میبایست دیرتر یا زودتر به این فاجعه پیشگفته منجر میشد. این فاجعه را به این علت میگویم و تاکید میکنم که موفقیت دولت و بانک مرکزی در چهار ماه گذشته در کاهش و حفظ ثبات دلار و حتی کاهش رشد تورم در سال 98 نباید ما را دچار خواب خرگوشی نماید و ناگاه در دو سه سال آینده با تکرار همین فاجعه مواجه شویم! خودکرده را تدبیر نیست. قصدم فاجعهآفرینی نیست بلکه هشداری به مقامات بانک مرکزی، دولت و سایر دستاندرکاران حکومتیست تا قبل از وقوع تهدیدهای آتی چارهاندیشی نمایند.
مهمترین عوامل تاثیرگذار بر ثبات نسبی قیمت ارز در ماههای گذشته چه بوده است؟
اهم آن حذف تقاضای نجومی برای عملیات سوداگرانه، کاهش نگرانی و ترس از جهشهای آتی قیمت ارز به علت مناقشات مرتبط با تحریم و وقوع جنگ، بازگشت ارزهای صادراتی، صادرات نفت و پتروشیمی با وجود تحریم و غیره دانست. مهم آن است که بدانیم رشد نقدینگی مستمر و مزمن بود که در نهایت، تورم 40درصد سال 97 و 20 تا 30درصد سال 98 را به وجود آورده است. نرخ ارز با جهش 200درصدی خود به قانون تعیین نرخ ارز بر مبنای مابهالتفاوت نرخ تورم جهانی و تورم داخلی در ایران رسیده و این نرخ حتی بیشتر ارزشگذاری شده است؛ زیرا توانسته توانمندی بالقوهای به افزایش صادرات ایران بدهد! دستاندرکاران، نرخی در حد 9 تا 10هزار تومان را نرخ تعادلی عنوان میکنند ولی متخصصان و اقتصاددانان بدون هیچ شک و شبههای، حرکت به سمت تکنرخی شدن ارز و تثبیت آن را مهمتر و واجبتر از هر سیاست ارزی دیگری میدانند؛ البته آرزویی که هیچگاه در این چهار دهه به آن نرسیدهایم! در چند ماه گذشته، قیمت نجومی ارز از قیمت 15هزار تومان به محدوده 12هزار تومان و حتی کمتر کاهش پیدا کرده و مهمتر آنکه نوسانات، به حد عادی خود بازگشته است. مهم آن است که به سمت عادیسازی روابط موجود حرکت و از هر گونه اقدامات تهدیدکننده شرایط کنونی پرهیز کنیم؛ زیرا اقتصاد از سایر زیرسیستمهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تاثیرپذیر است.
ارزیابی شما از این نظریه که رشد نقدینگی میتواند با توجه به ظرفیت اقتصادی مثبت هم باشد چگونه است؟
باید بدانیم که رشد وحشتناک و غیرعقلایی نقدینگی در ایران در دهههای گذشته به ویژه یک دهه اخیر، کار خود را کرده است که پیامدها و تخریبهای اقتصادی آن مانند تورم، فقر و بیکاری در زمان حاضر نتیجه آن است. احتمالا عدد 2000هزار میلیارد تومان حجم نقدینگی موجود که حدودا 120درصد تولید ناخالص ملی ایران است در مقایسه بینالمللی چندان رقم و شاخص بدی نیست؛ زیرا بسیاری از کشورهای پیشرفته دارای همین نسبتها هستند. مساله بسیار مهم، رشد این شاخص در آینده است. توجه داشته باشید که اگر یکی دو سال دیگر این روند رشد نقدینگی بالای 20درصد تداوم یابد، به شاخصهایی میرسیم که در مقایسه بینالمللی بسیار عقبافتاده خواهد بود.
گفته میشود اگر این میزان نقدینگی به بخشهای تولیدی هدایت شوند، در راستای رشد مثبت اقتصادی موثر است. تا چه میزان با این نظر موافقید؟
با اینکه انسان خوشبینی هستم ولی اجازه بدهید در این مورد با بدبینی جلو بروم تا شاید این پیشنگری بدبینانه موثر واقع شود و ما شاهد تورمهای مزمن و در نهایت با فاجعه تورمی 40درصد و در کنار آن با فاجعه بینوایی و فقر اکثریتی از مردم کشورمان روبهرو نباشیم! من در مقالات گذشته خود، راههای مقابله با تورم همراه با رکود (پدیده جهانی تورکود) را تشریح و منتشر کردهام که از اطاله کلام در اینجا خودداری میکنم. باید توجه داشته باشیم که اگر طبق نظر ریاست محترم بانک مرکزی نقدینگی را به سمت تولید هم ببریم مشکل تورم و تخریبهای ناشی از آن در ایران حل نمیشود. رشد سالانه بیش از 20درصدی نقدینگی در ایران کار خود را میکند و اثر خود را میگذارد؛ زیرا حرکت نقدینگی به سمت تولید یعنی افزایش نجومی تقاضای مواد اولیه، مواد نیمساخته و قطعات تولیدی در کشور و بالارفتن نجومی قیمت عوامل و محصولات تولیدی در کشور! تورم در عوامل و محصولات تولیدی به علت وابستگی قیمتها به یکدیگر به سایر کالاها و خدمات سرایت کرده و مجددا همان تورم و همان فاجعه اقتصادی را به کشور تحمیل میکند. بنابراین متاسفم که نمیتوانم این نظر را تایید کنم که با کانالیزهکردن نقدینگی به سمت تولیدات، نتیجه بهتری در مقایسه با وضع موجود به دست میآوریم!