بهانه FATF را به اروپا ندهیم/ تا وقتی در برجام بمانیم، اروپا پا پس نمیکشد
قراردادن یکی از ارکان نظامی یک کشور در لیست تروریستی، یکی از اقدامات مخرب آمریکا در راستای انزوای ایران بود که با واکنشهای بینالمللی روبهرو شد. واکنشهای داخلی به این اقدام تحریکآمیز آمریکا نیز کم نبود.
به گزارش اقتصادآنلاین، شکوفه حبیبزاده در شرق نوشت: یکدستشدن پوشش نمایندگان مجلس در قالب لباس نیروهای سپاه پاسداران یک اقدام در راستای حمایت از نیروهای نظامی بود. با این حال کارشناسان هشدار میدهند که نباید در قبال اقدامات تحریکآمیز آمریکا، واکنشی تند داشت. غلامرضا نظربلند، اقتصاددان و تحلیلگر مسائل سیاسی در این باره میگوید: «گنجاندن نام سپاه در لیست FTO بخشی از یک جنگ روانی (psychological warfare) است. یعنی میخواهند تحریک و عصبانیتان بکنند تا واکنشهای حاد و احساسی نشان دهید. چنین واکنشهایی به ضرر ماست، چون عقلانی نیست و تندادن به خواست طرف مقابل است. وقتی تحریک شوید، بازی را باختهاید. زمانی تیلرسون نخستین وزیر خارجه ترامپ گفته بود که اگر سپاه را در گروه سازمانهای تروریستی قرار دهیم، تحریکآمیز است. حتما خلف او هم میداند که تحریکآمیز است. بنابراین باید حواسمان را جمع کنیم که در زمین آنها بازی نکنیم». او همچنین هشدار میدهد که این اقدام اخیر آمریکا، میتواند طیف تندروی داخلی مخالف پیوستن ایران به FATF را تقویت کند. نظربلند تأکید میکند باید هوشیار باشیم که اروپا بسیار خواهان آن است که با بهانهای از اینستکس رهایی یابد. بنابراین نباید با دست خود این بهانه را در اختیار اروپا قرار دهیم. به گفته او، پیششرط اینستکس، پیوستن ایران به FATF است. او توضیح میدهد: «اروپا ترجیح میدهد بهانهای داشته باشد که اینستکس را اجرائی نکند و چه بهانهای بهتر از این. چون اروپا در زمینه موشکهای بالستیک و حقوق بشر با ما مسئله دارد. اینها پرحاشیه است و برای اروپا هزینه دارد. راحتتر این است که بگویند شما با FATF راه نیامدید و ما هم نمیتوانیم بانکها را راضی به معامله با شما بکنیم. اینها پیششرط است. خلاصه آنکه اگر با FATF راه نیاییم، راحتترین حربه را به دست اروپاییها دادهایم و دیگر نیازی نیست موشک و حقوق بشر را پیش بکشند». به گفته او، تا وقتی که ما در برجام بمانیم اروپا پا پس نمیکشد، ولی ممکن است همچنان کجدارومریز رفتار کند. بهترین و راحتترین کار برای آنها هم همین است. توپ هم در زمین ماست.
دعوای آمریکا با سپاه پاسداران به چه سالی برمیگردد؟
پیشینه اصطکاک آمریکا با سپاه به صدور فرمان اجرائی 13224 در زمان جورج بوش پسر برمیگردد. آمریکاییها فهرستی تهیه کرده بودند تحت نام SDGT، مخفف Specially Designated Global Terrorist، تا سازمانهایی که بهزعم آنها از تروریسم حمایت میکردند، در آن قرار گیرند. در آن زمان، نام سپاه پاسداران نه به عنوان سازمان تروریستی، بلکه بهعنوان حامی سپاه قدس، القاعده و طالبان که از منظر آنها تروریستی محسوب میشدند، در این فهرست قرار گرفت. در زمان اوباما، بنا را بر این گذاشتند که نام سپاه را در فهرست (FTO (Foreign Terrorist organization یعنی سازمانهای تروریستی خارجی قرار دهند، منتها مشاوران اوباما و نهایتا خود او گفتند که این کار معقول نیست، چون ما نیروهایمان در منطقه آسیبپذیر خواهند شد. بنابراین موضوع منتفی شد تا اینکه ترامپ روی کار آمد. اوایل ریاستجمهوری او که تیلرسون وزیر خارجه بود، بحث شد که این کار را بکنند. اما این بار وزارت خارجه تحت مدیریت او مقاومت کرد، هرچند وزارت خزانهداری، این کار را کرد و سپاه را ذیل «قانون مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم»، مشهور به قانون کاتسا (CAATSA) قرار داد. بنابراین میبینیم که این فرایند از زمان رئیسجمهور اسبق آمریکا شروع شده و اکنون به لیست FTO وزارت خارجه این کشور رسیده است. نخستوزیر عراق گفته قبل از این، من با ترامپ و پادشاه عربستان و رئیسجمهور مصر صحبت کردهام که شاید جلو این کار گرفته شود، اما تلاشهای او به جایی نرسیده است. این به آن معناست که آمریکا عزمش جزم بوده که سپاه را در لیست FTO قرار دهد. وقتی ترامپ میگوید ما میخواهیم حداکثر فشار را به ایران وارد کنیم یعنی بالاخره هر کاری که آمریکاییها بتوانند در این راستا انجام دهند، انجام میدهند. همه اینها به کلیت راهبرد آمریکا برمیگردد، فرقی هم نمیکند رئیسجمهور، دموکرات باشد یا جمهوریخواه، اوباما باشد یا ترامپ. اصول و راهبردها یکی است، هرچند شیوهها و تاکتیکها لزوما یکی نیست.
یعنی اگر دوران اوباما بود این اتفاق میافتاد؟
اگر هم اتفاق نمیافتاد، اتفاقات دیگری ممکن بود بیفتد، یعنی به شکل دیگری. مگر در زمان اوباما نبود که کاری کردند که بالاخره ایران پای میز مذاکره رفت. شیوهها و تاکتیکها متفاوت است، اما استراتژی یکی است. استراتژی، «قدرت اجبار» است. طبق این استراتژی، آمریکا میگوید ما وارد جنگ نظامی با کشورهای متخاصم نمیشویم و به جای آن، به آنها از سه طریق فشار میآوریم: «تحریم»، «حمایت از مخالفان سیاسی» و «حملات سایبری». در ونزوئلا دیدید که به نیروگاهها حملات سایبری کردند، منتها در مورد ایران این نوع حملات راحت نیست. اما تحریم راحت است. این است که ما اکنون تحت تحریمهای شدیدی هستیم. یکی از دستورالعملهایی که برای تحقق راهبرد «قدرت اجبار» وجود دارد، این است که آمریکا تا میتواند باید یارگیری کند، مخصوصا از کشورهایی که مخالف دولتی هستند که آمریکا مخالفش است. در مورد ایران، این امر حاصل شده است. اسرائیل و عربستان، اکنون همپیمانان آمریکا در اعمال تحریمهای سنگین علیه ایران هستند. اینها با هم رابطه تعاملی دارند. اسرائیلیها و سعودیها از آمریکا میخواهند بیشترین فشارها را به ایران وارد کند. آمریکا هم به نوعی نسبت به آنها، بهعنوان همپیمانان منطقهای خود، مأخوذ است. از این رو، وقتی آنها میخواهند نهایت فشار روی ایران وارد شود، آمریکا هم در جهت تحقق خواسته آنها که البته خواسته خودش هم هست، این اقدامات را انجام میدهد و نوعی تعامل و به اصطلاح، رابطه رفت و برگشتی برقرار میشود. این است که دیدیم اسرائیل و عربستان از گذاشتن اسم سپاه پاسداران در لیست FTO استقبال کردند. به علاوه، این نکته هم نباید مغفول بماند که نیاز آمریکا به یارگیری در حال حاضر بسیار بیشتر شده است، چراکه یاران سنتی این کشور دیگر خیلی یاری نمیکنند. شاهد مثال آن که در همین قضیه، انگلیس، ژاپن و فرانسه از اقدام آمریکا حمایت نکردند.
به نظر شما در مذاکره با آمریکا بسته است و راهحل سیاسی برای گفتوگو وجود ندارد؟
این را نمیشود صددرصد گفت. اما مشکل اینجاست که رویکرد هیئت حاکمه کنونی آمریکا بُرداری است، یعنی برگشتناپذیر است. این نوع رویکرد به قول معروف پلهای پشت سر را خراب میکند. همچنان که دیدیم برایان هوک، نماینده آمریکا در امور ایران در وزارت خارجه این کشور وقتی هم که موقتا از شاخ و شانه کشیدن دست بر میدارد و تظاهر به آشتیجویی میکند، همزمان و در عین حال شرایط 12گانه پمپئو را که با آن شرایط اصلا راهی برای مذاکره نمیماند، مطرح میکند. مثل اینکه دست و پای شما را ببندند و بگویند کشتی بگیر. مبنای مذاکره دیالوگ است، نه مونولوگ. استراتژیستهای آمریکا در توضیح و توجیه قدرت اجبار، جملات قصاری دارند، از جمله آنکه میگویند: «آمریکا از موقعی که تنها ابرقدرت جهان شده، باید منافع خود را تا آنجا که ممکن است به شیوه نظامی تأمین نکند. اما اراده آمریکا باید بر این تعلق گیرد که از منافع خودش حمایت و خواستههایش را اعمال کند و در این راه حتی مخالفانش را هم از سر راه بردارد». شما ببینید اینجا بحث این نیست که آمریکا مخالفانش را متنبه کند، بلکه صحبت از حذف است که میتواند از طریق تحریم یا نهایتا از طریق جنگ نظامی باشد. این چیز مخفیای نیست. نتیجه مطالعات اندیشکدههای آن کشور از جمله اندیشکده «راند»، است که اگر نگوییم بهعنوان رهنمود، حداقل در قالب توصیه به دولتمردان آمریکایی ارائه شده است. کسانی که اطراف ترامپ هستند و به او در امور مربوط به سیاست خارجی و امنیت داخلی مشاوره میدهند، بسیار به توصیههای این اندیشکدهها توجه میکنند و در مرحله عملیاتیکردن این توصیهها هستند.
این راهبرد در مورد همه کشورها از جمله ایران اعمال میشود؟
جامعه هدف این راهبرد کشورهایی است که از دید آمریکا دشمن شناخته میشوند. ایران از آن جمله است.
بین دشمنان تفاوتی قائل میشوند تا سیاستشان را بر آن اساس تنظیم کنند؟
آمریکا به جز ایران و کرهشمالی، دشمن دیگری برای خودش متصور نیست. هرچه باقی میماند هم نه کشور، بلکه «گروه تروریستی» است. حزبالله، طالبان، حماس، القاعده، الشباب و بوکوحرام از آن جملهاند. الان هم برای اولینبار است که نیروی مسلح رسمی و قانونی یک کشور را در لیست سازمانهای تروریستی قرار میدهند.
حالا که این اتفاق افتاده، چه واکنشی باید داشته باشیم؟ یکسری رفتارها در داخل کشور میتواند محتاطانه باشد، اما ممکن است اقدامی صورت گیرد که قابل بازگشت نباشد.
گنجاندن نام سپاه در لیست FTO بخشی از یک جنگ روانی (psychological warfare ) است. یعنی میخواهند روی اعصاب شما راه بروند و تحریک و عصبانیتان کنند تا واکنشهای حاد و احساسی نشان دهید. چنین واکنشهایی به ضرر ماست، چون عقلانی نیست و تندادن به خواست طرف مقابل است. وقتی تحریک شوید، بازی را باختهاید. زمانی تیلرسون، نخستین وزیر خارجه ترامپ گفته بود که اگر سپاه را در گروه سازمانهای تروریستی قرار دهیم، تحریکآمیز است. حتما خلف او هم میداند که تحریکآمیز است. بنابراین باید حواسمان را جمع کنیم که در زمین آنها بازی نکنیم.
چه کار باید کرد؟
باید عجالتا خویشتنداری کنیم و سر فرصت الگوی رفتاری مناسب را تدبیر کنیم. خروج از برجام هم به نوبه خود تحریکآمیز بود، چون تعهد و میثاقی بود که آمریکا آن را شکست، بدون آنکه حداقل آداب و مناسک خروج را که در خود برجام پیشبینی شده، رعایت کند. اگر ما خارج میشدیم، آمریکا به خواستهاش میرسید و علیه ما اجماعسازی میکرد. شاید شما بگویید خب ما با باقیماندن در برجام چه به دست آوردهایم؟ شما آن طرف قضیه را ببینید که با خروجمان چه چیزهایی را از دست میدادیم که حداقل از دست ندادیم. با ماندن ما در برجام، جهان با آمریکا همرأی نشد. اروپا هم که با ما بیمسئله نیست، حداقل در این مورد با ما مسئله پیدا نکرد و به قولی باری روی دوشمان نگذاشت. آنها حتی درصدد دورزدن تحریمهای یکجانبه آمریکا برآمدهاند، هرچند هنوز عملیاتی نشده است.
آیا در کشورهای اروپایی نشانهای از حمایت از ایران در برابر قراردادن نام سپاه در لیست سازمانهای تروریستی میبینید؟
بستگی به این دارد که حمایت را چگونه معنی کنیم. همین اندازه که این کشورها میگویند سپاه پاسداران را سازمان تروریستی نمیدانیم، مثبت است. ما که نمیتوانیم علیه آمریکا اجماعسازی کنیم. همین که نگذاریم علیه ما اجماعسازی کنند، باید به فال نیک بگیریم. عدم همراهی اروپا با آمریکا در قضیه خروج از برجام را نباید نادیده بگیریم؛ حتی اگر در شکل بدبینانه آن، نوعی تقسیم کار باشد.
آیا رویکرد اروپا در قبال ایران، اثری خواهد داشت و سبب میشود اراده آمریکا و روند طیشده قابل کنترل شود و جایی به اتمام برسد؟ نتیجه همراهی اروپا چه ثمری میتواند داشته باشد؟
نباید انتظار داشته باشیم که اروپا و دنیای غیر از آمریکا با ما همراه و رفیق گرمابه و گلستان باشد. در سپهر روابط بینالملل کنونی، بیشتر از اینکه آنها از آمریکا پیروی نکنند، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم. البته اگر واکنش تندی نشان دهیم، ممکن است همین را هم نداشته باشیم.
اگر ما واکنشهای تندی نشان دهیم ممکن است با آمریکا همراهی کنند؟
بله! باید محتاط بود. حتی اگر روزنامهای تیتر تندی بزند مستند میشود و آن را علیه ما به کار میبرند. باید از هر چیزی که ممکن است گزک به دست آمریکاییها بدهد اجتناب کنیم. اگر هم کسی خواست از روی شیطنت یا احساس تکلیف کاری انجام دهد، خودمان را مبرا کنیم. درواقع باید هم پیشگیری کنیم و هم اگر اتفاق ناخواستهای افتاد، از آن فاصله بگیریم. در غیر این صورت در زمین آمریکاییها بازی کردهایم.
درواقع به یکسری افراد تندرو در داخل هم توصیه میکنید که سعه صدر داشته باشند. مگر میتوان از آنها چنین انتظاری را داشت.
بله، میتوانیم.
آیا اقدامات بیشتری چون قراردادن سپاه در لیست FTO یا عدم تمدید دوره فرصت کشورهای معاف از تحریم نفتی در راه است؟
بله میشود چنین تصور کرد. خودشان هم میگویند برنامههایی داریم که به زودی اعلام میکنیم. حتی ممکن است به مناسبت اولین سال خروج از برجام اقدامات جدیدی صورت بگیرد. بنابراین باید آمادگی داشته باشیم و بدانیم که این فرایند در حال پیشروی است و متوقف نمیشود. سرنوشت سیاسی سیستم مدیریتی آمریکا و ترامپ در اینجا رقم میخورد. این فرایند، نتیجه انتخابات 2020 میلادی را به میزان قابل توجهی به گروگان گرفته است. بنابراین برای آنها مسئله حیات سیاسی است. عقبهای که از ترامپ در داخل و خارج حمایت میکند، مترصد موفقیت برنامهها و سیاستهای او در قبال ایران است. آنها به نوعی شرطبندی کردهاند و باید در این قمار سیاسی برنده شوند. از سوی دیگر، آنچه به ما مربوط میشود این است که هیئت حاکمه کنونی آمریکا را به بازنگری در رویکرد و راهبردش در قبال ایران وادار کنیم. باید طیفی از اقدامات از تابآوری در اقتصاد و سیاست داخلی گرفته تا مبارزه با فساد در داخل و تقویت سیاست خارجی و دیپلماسی و اجماعسازی را مدنظر قرار دهیم. باید به سمت وفاق ملی برویم و همه ظرفیتها را به کار بگیریم. در عین حال باید ضمن پرهیز کامل از انفعال اقدامی هم نکنیم که تحریکآمیز است. عجالتا مزیت نسبی آمریکا در تهاجم و مزیت نسبی ما در تدافع است.
ایران پیش از قراردادن سپاه در لیست سازمانهای خارجی تروریستی، حرکاتی مثل ادغام بانکهای نظامی، خروج نیروهای نظامی از اقتصاد را انجام داده. آیا میتوان از این اقدامات، تعبیر هوشمندی ایران در برابر خطرات احتمالی آینده را داشت؟
یک پای مشکلات را باید در ورود غیر اقتصادیها از جمله سپاه در امور و شئون اقتصادی کشور بدانیم. اینها از اول نباید به اقتصاد ورود میکردند، چون این کار، آنها را آسیبپذیر میکند. وقتی وارد اقتصاد میشوند، دشمن هم اقتصاد کشور را سیبل میکند.
البته اینکه سپاه را در این قضیه تنها بگذاریم و بگوییم خودشان جوابگو باشند، بدترین حالتی است که میتواند اتفاق بیفتد. اینها مسائل داخلی ماست، بیگانگان را حقی نیست، ضمن آنکه آمریکاییها به دلیل ورود سپاه به عرصه اقتصادی آن را در لیست سازمانهای تروریستی قرار ندادهاند، وگرنه باید ارتش پاکستان و سپس ارتش مصر زودتر از سپاه وارد لیست میشدند. برخورد ما با این رویداد باید این باشد که ضمن انتقادی که به سپاه وارد میدانیم از این نیروی حافظ امنیت کشور در برابر بیگانگان حمایت کنیم و آمریکاییها را از اقدامات شاذی از این قبیل بازداریم.
این صحبت شما، پاسخ من نبود. ما در ظاهر حرکتهایی را در راستای خروج نیروهای مسلح از اقتصاد شاهد بودیم.
به نظر من اینها اقداماتی نیست که آنها را حتی حرکتی اصلاحی بدانیم. از اول کشور باید اقتصاد واحد و مدیریت واحد و یکپارچه اقتصادی میداشت که هم مسئولیت مشخص بود و هم نیروی مسلح با ورود به عرصه اقتصاد آسیبپذیر نمیشد. بدون آنکه در مورد اقداماتی چون ادغام بانکهای ریز و درشت نظامی در بانک سپه قضاوت نهایی داشته باشم، این را باید بگویم که چه بسا ممکن است همین اقدام مصداق قانون گرشام باشد. قانون گرشام میگوید که پول بد، پول خوب را از دور خارج میکند. امکان دارد در اینجا هم تلفیق حسابها به بانک سپه لطمه بزند که البته این یک بحث کاملا فنی است و در جای خود باید به آن پرداخته شود. ولی در هر صورت اگر هم این قضیه فرجام پیدا کند، در اصل مطلب هیچ تغییری ایجاد نمیکند و به منزله نشانهای از خروج نیروهای مسلح از اقتصاد قلمداد نمیشود.
تبعات تروریستیخواندن سپاه چه میتواند باشد؟
بالاخره زمانی که کلیت نیروی مسلح یک کشور تروریستی خوانده میشود، این به کل تشکیلات و وظایف آن تسری پیدا میکند. شرکتهایی که الان با سپاه همکاری میکنند و بسیار متنوعاند و تعدادشان هم بسیار زیاد، امکان دارد به خاطر ترس از تحریم آمریکا، حتی احتیاطهای بیش از حد کنند یا کلا کنار بکشند. اینجا بحث سرمایه در میان است که ذاتا ترسو است و بحث ریسک که اصولا هیچ کسبوکاری به دنبال افزایش آن نیست. آنها اگر یک احتمال 40، 50 درصدی هم بدهند که شرکت طرف معامله به سازمانی وصل است که برچسب تروریستی به آن زده شده، کلا از خیر معامله با آن میگذرند. در این صورت شما شاهد تحریمهای ویروسی خواهید بود. مضافا، روی اینستکس (ابزار اجرائی کانال ارتباط مالی SPV) هم اثر منفی میگذارد چون با تحریم سپاه، ریسک بیشتر میشود و ممکن است اگر عملیاتی هم شود محدود شود و در حد دارو و غذا باقی بماند. همه اینها مواردی است که روی تجارت خارجی ما اثر منفی میگذارد، ریسک معاملات با ما را به شدت افزایش میدهد و به نوعی گریز ایجاد میکند. آمریکا میخواهد آنقدر ریسک معاملات با ایران زیاد شود که شرکتها بهصورت خودکار وارد معامله با آن نشوند. آمریکا کاری کرده که همه احساس خطر بکنند. این احساس، خیلی خطرناکتر از خود خطر است. فرض کنید موشکی میخواهد به شهری پرتاب شود، همه ترس از این دارند که موشک به منزل آنها اصابت کند. حال آنکه این اصلا غیرممکن است. اینهاست که کار را خیلی سخت میکند. جنگ روانی است که قبلا عرض کردم.
دلیل این همه خصومت آمریکا چیست؟
ایران در منطقه، نفوذ پیدا کرده است. نفوذ ایران را آمریکا نمیتواند تاب بیاورد! اسرائیل و عربستان هم همینطور، به همین جهت با آمریکا همکاری میکنند و حتی همپیمان میشوند. آمریکا ناظم نظمی است که میخواهد آدم و عالم از آن تمکین کنند. حال بعضیها تمکین نمیکنند و منجر به اختلاف و احیانا کشمکش میشود. بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی چاشنی قلدری آمریکا خیلی زیاد شده، طوری که اکنون همان اندازه که آمریکا مقتدر است، قلدر هم هست. شما همین تحریمهای ثانویه را در نظر بگیرید. آمریکا میگوید هر که را من تحریم کردم، دیگران هم باید او را تحریم کنند. مثل این است که یک بقالی بیاید و بگوید من به شما جنس نمیفروشم و بعد به بقالیهای دیگر هم بگوید که آنها هم به شما جنس نفروشند. بعد نگاه میکنید میبینید بقالی تحریمکننده رئیس صنف است و همکارانش از او واهمه دارند که از دستورش سرپیچی کنند. اما نه قانونی در کار است و نه منطقی!
ممکن است زمانی چراغ سبز نشان دهند؟ با اینکه 12 شرط گذاشتهاند آیا ممکن است پای میز مذاکره برگردند؟
آمریکای ترامپ اعتقاد ندارد که از پای میز مذاکره بلند شده که حالا بخواهد برگردد. آنها میگویند این ایران است که پای میز مذاکره نیامده است. در زمان انتخابات، ترامپ اول برجام را زیر سؤال برد و بعد حرفهای ضد و نقیضی زد. زمانی گفت به برجام پایبند است و زمانی دیگر گفت که از برجام خارج میشود. بعد از انتخابات او ابتدا دورههای چهارماهه را با اکراه تمدید کرد. سپس تهدید کرد که تمدید نمیکند تا اینکه سال گذشته در چنین روزهایی تهدید خود را عملی کرد و رسما کشورش را از برجام بیرون آورد. دو فرصت سهماهه (جمعا ششماهه) داد تا تحریمهای ثانویه را اعمال کند. آنگاه فرصت ششماههای برای معافیت از تحریم نفتی به هشت کشور اعطا کرد که اینک آن هم به پایان آمده است. اینها را برشمردم که بگویم آمریکا در این دو سال و چند ماه عملا تجمیع مطالبات کرده است. یعنی فرضا بخواهد مذاکره کند و ما هم بخواهیم به روش مهندسی معکوس نقشه راه مذاکره را تهیه کنیم، ابتدا باید از آن بخواهیم معافیتهای نفتی را تمدید کند. سپس تحریمهای ثانویه را بردارد. آنگاه برجام را بازتأیید کند و قس علیهذا. خب، آنها هم در ازای این خواستههای ما مطالباتشان را پا پیش میکشند که نوعا حول 12 شرط یا خواستهای است که پمپئو مطرح کرده است. به بیانی دیگر، زمانیکه آمریکا هنوز از برجام خارج نشده بود، ما خواستهای مبنی بر اینکه به برجام برگردد، نداشتیم که بخواهیم به خاطر اجابت آن، مابازایی بدهیم و بقیه داستان هم همینطور. اینها درواقع قدرت چانهزنی آمریکا را افزایش میدهد. ضمنا باید در نظر داشته باشیم که آمریکاییها سیاست هویج و چماقشان کموبیش چماق شده، یعنی قسمت هویج آن خیلی رنگ باخته است. این هم اشکال بزرگی است. دیپلماسی اجبار، دیپلماسی هویج و چماق است، اما حالا شده است قدرت اجبار! آمریکا میگوید کسی که با من است، درِ بازار سرمایه و بانکهایم را به رویش باز میکنم. اکنون حتی دیپلماسی اجبار هم اِعمال نمیکنند؛ از دیپلماسی اجبار فاصله گرفتهاند و فقط به قدرت اجبار روی آوردهاند. این کار را خیلی سخت میکند. اما با وجود این، همیشه باید جایی خالی برای پشت پرده و دیپلماسی پنهان بگذاریم.
پیوستن ایران به FATF اکنون با اتفاقات اخیر دچار چالش نمیشود؟
به نظرم قرارگرفتن نام سپاه در لیست FTO موضع مخالفان FATF را تقویت میکند.
چه باید کرد؟ موضع موافقان چطور تقویت میشود؟
یکی از اهداف آمریکا این است که ما را در همه زمینهها دچار انفعال کند و به موضعگیریهای عکسالعملی بکشاند. این هم نوعی به تعطیلیکشاندن جریان امور کشور است. جناحی که در ایران مخالف عمل به توصیههای FATF است، حالا حرفشان بیش از گذشته جلو میرود. به نظرم کاری که میتوان کرد، این است که با اروپا درباره اینستکس وارد مذاکره جدیتری شویم تا اطمینان پیدا کنیم که با اجرای توصیههای کارگروه ویژه مالی، آنها هم به طور مطلوبی اینستکس را راه میاندازند. در این صورت موضع حامیان عمل به توصیههای مزبور تقویت میشود، چراکه دیگر دست آنها خالی نیست.
به نظر میرسد شما راهاندازی اینستکس را در گرو عمل به توصیههای FATF میدانید؟
فاکتور خیلی مهمی است. اصولا عمل به توصیههای FATF پیشفرض کار با بانکهای بینالمللی است. این شبیه برگ سبز گمرکی است که تا آن را نداشته باشید، کالایتان را نمیتوانید ترخیص کنید. قبلا هم گفتهام احساس میکنم تا زمانی که سه کشور بانی شرکت اینستکس مطمئن نشوند که ما از لیست سیاه کارگروه ویژه مالی خارج میشویم، در راهاندازی کانال مالی تعلل میکنند. آنها ممکن است شرایط دیگری هم بگذارند ولی این عاجلترین آنهاست. فرض کنید که ما در اجلاس بعدی FATF نه تنها از لیست سیاه آن درنیاییم، حتی حالت تعلیق هم تمدید نشود و به قبل از 2016 برگردیم و مجددا در کنار کرهشمالی قرار بگیریم. آیا شما میتوانید تصور کنید که اروپاییها در چنین وضعیتی بیایند اینستکس را راهاندازی کنند؟ در این صورت، سه کشور اروپایی میگویند قبلا هم ریسک معامله با ایران زیاد بود، حالا که ریسک دیگری هم اضافه شده است، چه شود!
اگر ایران مانور بدهد که با این وضعیت با FATF همراهی نخواهیم کرد و خطاب به اروپا بگوید شما نتوانستید آمریکا را قانع کنید، آیا میتواند حرکتی نمادین باشد و در تغییر روند اثر بگذارد؟
اصلا. به نظرم اروپا ترجیح میدهد بهانهای داشته باشد که اینستکس را اجرائی نکند و چه بهانهای بهتر از این. چون اروپا در زمینه موشکهای بالستیک و حقوق بشر با ما مسئله دارد. اینها پرحاشیه است و برای اروپا هزینه دارد. راحتتر این است که بگویند شما با FATF راه نیامدید و ما هم نمیتوانیم بانکها را راضی به معامله با شما کنیم. اینها پیششرط است. خلاصه آنکه، اگر با FATF راه نیاییم، راحتترین حربه را به دست اروپاییها دادهایم و دیگر نیازی نیست موشک و حقوق بشر را پیش بکشند
امکان دارد اروپا پاپس بکشد؟
تا وقتی که ما در برجام بمانیم، اروپا پا پس نمیکشد ولی ممکن است همچنان کجدار و مریز رفتار کند. بهترین و راحتترین کار برای آنها هم همین است. توپ هم در زمین ماست.