مدیریت کشور دچار جهالت اقتصادی
امروزه اقتصاد ایران با چالشهای مختلفی مواجه است که بازارهای کشور از جمله ارز، طلا و سکه را تحت تاثیر قرار داده است. از همین رو برخی عوامل داخلی را عامل اصلی تلاطم بازار میدانند و عدهای هم معتقدند که اقتصاد تحت تاثیر فشارهای خارجی حال و روز خوشی را نمیگذراند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، از همین رو عبارتهایی نظیر «کودتای اقتصادی» و «جنگ اقتصادی» این روزها بیش از هر زمانی به گوش میرسد. در این زمینه با مهدی پازوکی، اقتصاددان، گفتوگویی را انجام داده که در ادامه میخوانید.
امروزه اقتصاد ایران و بازارهای آن در شرایط خاصی قرار گرفتهاند و از نبود ثبات رنج میبرند. برخی تحلیلگران ایرانی شرایط را به کودتای اقتصادی یا جنگ اقتصادی تشبیه کردهاند. نظر شما در اینباره چیست؟
اقتصاد ایران در شرایط فعلی بهشدت تحت تاثیر فعل و انفعالات سیاسی قرار دارد. در واقع نوسان نرخ ارز، سکه، طلا و... به موضعگیریهای سیاسی در ایران، منطقه و جهان بازمیگردد. تا زمانی که سیاستمداران ثبات سیاسی را به کشور بازنگردانند، این اتفاقها ادامه مییابد. در نبود ثبات سیاسی بهترین اقتصاددانان و نوبلیستهای اقتصاد هم جمع شوند، کاری از دستشان برنمیآید.مساله مربوط به پیوستن به یک کنوانسیون بهترین نمونه برای تاثیر سیاست بر اقتصاد است. زمانی که موضوع پیوستن ایران به این کنواسیون مطرح شد نرخ دلار 6000تومان بود، اما بعد از موضعگیریها قیمت این ارز تا 9000تومان هم پیش رفت. افزایش قیمت سکه، طلا و سایر کالاها نیز جملگی متاثر از اتفاقات سیاسی است. دولت نمیتواند بهتنهایی تمام امور را پیش ببرد و مجموعه حکومت باید یاریگر دولت باشد.
یعنی شما معتقدید بیش از آنکه فشارهای خارجی اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار دهد، اتفاقات و تصمیمگیریها در داخل کشور اقتصاد را دچار تلاطم کرده است؟
مردم ایران در سال96 به آقای روحانی تحت عنوان فرمانده صلح رأی دادند. در نتیجه باید سیاست تعامل با جهان در دستور کار قرار بگیرد. همچنین بهتر است از تجربه دیگر کشورها بهخوبی استفاده کنیم. روسیه که یکی از بزرگترین شرکای تجاری ایران است، هر روز مذاکرات بیشتری را با آمریکا انجام میدهد و سعی بر تعامل با این کشور دارد. چین نیز بهرغم سیاستهای خاصی که دارد در تعامل با دنیا، بهویژه آمریکا توانست به یکی از قدرتهای بزرگ اقتصاد جهان تبدیل شود. نمیتوان همه مسائل را به خارج ربط داد. ما شاید به دلیل عدم آگاهی از شرایط کنونی جهان سیاست انزواطلبی را پیش گرفتهایم. شاید هم شفافسازی امور به ضرر برخی تمام میشود که از آن دوری میکنند. امروز در کشورهای پیشرفته نظیر سوئیس، آلمان، آمریکا، انگلستان و... اگر یک دلار بدون آنکه ماخذ آن مشخص باشد در شبکه بانکی جابهجا شود، مسببان آن را دستگیر میکنند. اگر در نظام بانکی ایران هم این برنامه اجرا میشد، دیگر شاهد رشد و پاگیری بابک زنجانیها و سایر متخلفان اقتصادی نمیشدیم. متاسفانه نبود شفافیت باعث شده است پولشویی و فساد افزایش یابد و در برخی بانکها تخلفات به سر حد خود برسد. با وجود این شرایط متاسفانه باید گفت که کشور دچار جهالت اقتصادی است. دولت سال گذشته قاچاق کالا را 12میلیارد دلار اعلام کرد، اگر این 12میلیارد دلار را با ارز 4200تومانی محاسبه کنیم ارزش داخلی آن به 50هزارمیلیاردتومان میرسد. اگر ارقام بالای رشوه و دیگر زد و بندهای غیرقانونی را به آن اضافه کنیم بر لزوم مبارزه با پولشویی پی میبریم. باید توجه داشت که اقتصاد دستور و تحکم نمیپذیرد و نمیتوان با آن برخورد سیاسی کرد. در این صورت فرار سرمایه اتفاق میافتد. طی یک سال گذشته میلیاردها دلار ارز از کشور خارج شده و در کشورهایی نظیر گرجستان به سرمایههای بلندمدت تبدیل شده است. در حالی که با همین ارز میتوانستیم بسیاری از مایحتاج داخلی را تامین کنیم و در بسیاری بخشها از جذب سرمایه خارجی بینیاز شویم. متاسفانه با جوّی که برخی تندروها در کشور به وجود آوردهاند هر روز بر حجم فرار سرمایه افزوده میشود. با این حال رئیس دولت تدبیر و امید بهخوبی میداند که مردم خواهان صلح هستند و در سخنرانی اخیر خود از انجام مذاکره با عربستان، بحرین، امارات و... خبر دادند.
آیا در کشورهای دیگر هم مردم عادی و افراد غیرمتخصص درباره پیوستن یا نپیوستن به یک کنوانسیون نظر میدهند و طومار جمع میکنند یا فقط در ایران چنین شرایطی حاکم است؟ این موضوع چه تبعاتی در پی دارد؟
این نوع برخوردها کاملا پوپولیستی است. در هیچ کشوری چنین برخوردهایی با مسائل نمیشود. افکار عمومی درباره جزئیات کنوانسیونها مسائل مهمی را نمیدانند. در کشورهای دیگر متخصصان تصمیمهای اساسی را میگیرند، اما در اقتصاد ایران اقلیت تندرو فضای بدی به وجود آوردهاند. تا زمانی که این برخورد پوپولیستی وجود داشته باشد، نمیتوان به ثبات سیاسی و اقتصادی امید داشت. جالب این است یکی از سایتها ما را حامی سیاستهای بریتانیا خوانده بود، اما لازم به توضیح است دولت این کشور به من اجازه ورود به خاکش را نمیدهد. از سوی دیگر برخی چهرههای دلواپس که ژست دفاع از منافع ملی را میگیرند، پاسپورت همین کشورهای استعماری را در جیب دارند. سوال این است که چگونه آنها میتوانند در این کشورها عبور و مرور داشته باشند؟ اکنون سیستم مالی و پولی افغانستان بهمراتب شفافتر از نظام بانکی ایران است. اگر به سایت وزارت مالیه افغانستان سری بزنیم میزان دارایی نقد و غیرنقد رئیسجمهوری این کشور هم در آن موجود است. تندروها در ایران باید پاسخگوی سیستم غیرشفاف مالی باشند. چطور فردی که پیش از ورود به وزارتخانه در خاوران زندگی میکرد، پس از اتمام فعالیت خود در قلهک مالک ساختمانی ششطبقه شد؟ اگر نظارت درستی بر این مسائل وجود داشت شاهد اینگونه پیشرفتهای یکشبه نمیشدیم. از سوی دیگر آمار نشان میدهد که بین 20 تا 25درصد نقدینگی کشور در موسسات غیرمجاز تجمیع شده بود، این سرمایه چرا در این موسسات وجود داشت؟ در چه بازارهایی هزینه شده است؟ اینها سوالهایی است که علاوه بر متخلفان آن، دلواپسان هم باید پاسخگوی آن باشند. رویآوردن بانکها به بنگاهداری از نبود شفافیت نشات میگیرد. در دوران احمدینژاد بزرگترین نیروگاه کشور در اختیار یکی از بانکها قرار گرفت. در هیچ کشوری بانکها بنگاهداری نمیکنند و نیروگاهها توسط متخصصان اداره میشود.