اثر متعادل کننده عرضه و تقاضا باعث ایجاد حالت تعادلی می شود.
نکات کلیدی
بازارها در تعادل سه ویژگی را از خود نشان میدهند: رفتار عاملها منسجم است، عاملها هیچ انگیزهای برای تغییر رفتار خود ندارند و فرآیندی پویا بر نتایج تعادل حاکم است.
انواع مختلفی از تعادل در اقتصاد استفاده می شود.
حالت عدم تعادل برعکس حالت تعادل است و با تغییرات شرایطی که بر تعادل بازار تأثیر می گذارند مشخص می شود.
در واقع، بازارها هرگز در تعادل کامل نیستند، اگرچه قیمت ها گرایش دارند به سمت حالت تعادلی حرکت کنند.
درک تعادل
قیمت تعادلی جایی است که عرضه کالا با تقاضای آن مطابقت پیدا میکند. هنگامی که یک شاخص اصلی دوره تثبیت قیمت یا حرکات بدون روند را تجربه می کند، می توان گفت که نیروهای عرضه و تقاضا نسبتاً برابر هستند و بازار در حالت تعادل است.
اقتصاددانان مشاهده کردهاند که قیمت ها در اطراف سطوح تعادلی نوسان میکنند. اگر قیمت افزایش زیادی پیدا کنند، نیروهای بازار فروشندگان را تشویق می کنند که وارد بازار شوند و تولید خود را افزایش دهند. اگر قیمت خیلی پایین باشد، خریداران اضافی با پیشنهادات قیمت خرید بالاتر به افزایش قیمتها منجر میشوند. این فعالیت ها سطح تعادل را در طول زمان در تعادل نسبی نگه می دارند.
ملاحظات ویژه
اقتصاددانانی مانند آدام اسمیت معتقد بودند که بازار آزاد به سمت تعادل در حرکت است. به عنوان مثال، کمبود هر یک از کالاها به طور کلی به افزایش قیمت منجر میشود که کاهش تقاضا را در پی دارد و انگیزه مناسب را افزایش عرضه فراهم می کند. زمانی که در بازار عرضه بیش از اندازه وجود داشته باشد همین امر به ترتیب معکوس رخ می دهد.
اقتصاددانان نوین خاطرنشان می کنند که کارتل ها یا شرکت های انحصاری می توانند به طور مصنوعی قیمت ها را در سطوح بالاتر نگه دارند تا سود بیشتری به دست آورند. صنعت الماس نمونه ای کلاسیک از بازاری است که تقاضا در آن زیاد است، اما عرضه آن به طور مصنوعی توسط شرکت هایی که الماس کمتری می فروشند تا قیمت الماس را در سطوح بالا حفظ کنند پایین نگه داشته شده است.
همانطور که پل ساموئلسون در اثر خود در سال 1983 با عنوان مبانی تحلیل اقتصادی اشاره کرده است، اصطلاح تعادل در رابطه با بازارها لزوماً پدیده مطلوبی از منظر هنجاری به حساب نمیآید و قضاوت ارزشی در این مورد ممکن است یک گام اشتباه باشد.
بازارها ممکن است در حالت تعادل باشند، اما این وضعیت ممکن است به این معنی نباشد که همه چیز خوب است. به عنوان مثال، بازارهای مواد غذایی در ایرلند در طول قحطی بزرگ سیب زمینی در اواسط دهه 1800 در تعادل بودند. سود بیشتر فروش به بریتانیایی ها باعث شد که بازار ایرلند و بریتانیا در قیمت تعادلی بالاتر از آنچه مصرف کنندگان می توانستند بپردازند، قرار بگیرند و در نتیجه بسیاری از مردم گرسنه بودند.
تعادل در مقابل عدم تعادل
زمانی که بازارها در حالت تعادل قرار ندارند گفته می شود که در حالت عدم تعادل هستند. عدم تعادل ممکن است در یک بازار با ثبات تر اتفاق بیفتد یا می تواند یک مشخصه نظاممند بازارهای خاص باشد.
گاهی اوقات عدم تعادل ممکن است از بازاری به بازار دیگر سرایت کند – برای مثال، اگر شرکتهای حملونقل کافی یا منابع کافی برای ارسال قهوه در سطح بینالمللی وجود نداشته باشد، ممکن است عرضه قهوه برای مناطق خاصی کاهش یابد و بر تعادل بازارهای قهوه تأثیر بگذارد. اقتصاددانان بسیاری از بازارهای کار را به دلیل نحوه محافظت قانون و سیاست عمومی از مردم و مشاغلشان یا میزان دستمزدی که برای نیروی کارشان پرداخت میشود، در حالت عدم تعادل میدانند.
مثالی از تعادل
فروشگاهی 1000 دوک نخ ریسی تولید می کند و آنها را با قیمت 10 دلار به قیمت تکفروشی عرضه میکند. بااینحال، هیچ کس حاضر نیست آنها را با این قیمت بخرد. این فروشگاه برای افزایش تقاضا قیمت خود را به 8 دلار کاهش می دهد. در آن سطح قیمت 250 خریدار برای این دوکها پیدا میشود. فروشگاه در پاسخ به این روند قیمت خرده فروشی را بازهم بیشتر کاهش میدهد به 5 دلار میرساند و در مجموع میتواند پانصد خریدار جذب کند. با کاهش بیشتر قیمت به 2 دلار، هزار خریدار دوک نخ ریسی پیدا می شوند. در این سطح قیمت، عرضه با تقاضا برابر است. بنابراین 2 دلار قیمت تعادلی برای دوکهای نخ ریسی خواهد بود.