وی ایکس اکستریم
مثقال-طلا با آگاه
x
فونیکس
میلی.
۱۱ / مهر / ۱۴۰۰ ۱۱:۲۷
اقتصادآنلاین گزارش می‌دهد؛

کسی نمی‌ داند سازوکار اقتصاد چگونه است! / مقاله جدید فدرال رزرو درباره ریشه تورم

کسی نمی‌ داند سازوکار اقتصاد چگونه است! / مقاله جدید فدرال رزرو درباره ریشه تورم

فدرال رزرو اخیرا مقاله‌‌ای منتشر کرده که براساس آن بنظر می‌رسد هیچ اقتصاددانی به درستی نمی‌داند اقتصاد چگونه کار می‌کند.

کد خبر: ۵۶۷۸۸۱
هلو

اقتصادآنلاین - صبا نوبری؛  به گزارش نیویورک تایمز برای مدت‌ها، یکی از باورهای اصلی نظریه اقتصادی جریان اصلی این بود که ترس مردم از افزایش تورم در آینده تحقق خواهد پذیرفت. حال بنظر می‌رسد با انتشار مقاله‌ای از سوی منبعی غیرمنتظره که یک مشاور ارشد در بانک‌مرکزی آمریکا است، تجدیدنظری درباره این ایده صورت گرفته و غوغایی میان اقتصاددانان برپا شده است.

این مقاله ایده تاثیر انتظارات تورمی مردم بر تورمی که امروز تجربه می‌کنیم را به بحث می‌گذارد که به ویژه در شرایط فعلی که سعی می‌شود موقتی بودن یا نبود موج تورمی حال حاضر فهمیده شود، بسیار حائز اهمیت است.

اما این مقاله بخشی از چیزی بزرگتر بوده و آن تجدید نظر درباره شیوه کار اقتصاد و نحوه مدیریت سیاستگذاران، به‌ویژه در بانک‌مرکزی است.

این تغیر رویکرد همچنین رابطه نرخ بیکاری و تورم، تاثیر کسری هزینه‎کرد بر اقتصاد و مسائلی از این دست را به بحث می‌گذارد.

براین اساس بنظر می‌رسد بسیاری از ایده‌های کلیدی که پایه سیاست‌های اقتصادی در دوره اعتدال بزرگ - سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۷ که دوره رشد مداوم نسبی اقتصادی و نرخ تورم پایین بود - قرار گرفت و عاملی برای اعتماد به نفس کاذب اقتصاددانان بود، در بهترین حالت ناقص و در بدترین حالت اشتباه بودند.

شواهد واضح و مبرهنی وجود دارد که با وجود اینکه در قرن‌های گذشته افراد بسیاری تلاش کردند قواعد اقتصادکلان را کشف و بررسی کنند اما این علم همچنان مثل یک جعبه سیاه باقی مانده است.

در واقع روش‌هایی که میلیون‌ها نفر خرید و فروش می‌کنند، قرض می‌دهند و وام می‌گیرند، با بانک‌های مرکزی و دولت‌ها تعامل می‌کنند و همه انچه در اطراف ما اتفاق می‌افتد، ما را به یک سیستم پیچیده می‌رساند که به سختی به طور کامل توسط انسان‌ها قابل درک است.

با توجه به نخستین بند از مقاله منتشر شده توسط قدرتمندترین بانک‌مرکزی دنیا یعنی فدرال رزرو که ایده‌های پرطمطراق اقتصاددانان جریان اصلی را پوچ و غیرمنطقی می‌خواند؛ در واقع این نهاد اذعان می‌کند که کارکنان خودش برای دهه‌های متمادی بر روی موضوعات اشتباهی تمرکز کرده بودند.

سیاستگذاران طرفدار اقتصاد جریان اصلی که در واقع روسای نویسنده این مقاله در فدرال رزرو هم بخشی از آنها محسوب می‌شوند، بر تورم انتظاری تاکید زیادی می‌کنند؛ به این معنی که آنچه مردم از نرخ تورم در آینده انتظار دارند، تاثیر زیادی بر افزایش قیمت‌ها در کوتاه‌مدت دارد.

در گفتار عامه تورم بزرگ دهه ۱۹۷۰ به دلیل مارپیچ قیمتها اتفاق افتاد. افزایش قیمت بنزین در آن زمان را نمی‌توان تنها یک اقدام نامیدکننده برای مردم دانست بلکه این به معنی اتفاقات جدیدی بود. در نتیجه مردم به طور طبیعی افزایش قیمت‌ها را انتظار می‌کشیدند و در نتیجه کسب‌وکارها هم این جرئت را پیدا کردند تا قیمت همه چیز را افزایش دهند.

در این داستان، مهم‌ترین دستاورد بانک‌مرکزی آمریکا، در اوایل دهه ۱۹۸۰، شکستن این چرخه با به‌وجود آوردن این اعتبار بود که دیگر نخواهد گذاشت تورم حتی به قیمت رکود شدید افزایش یابد.

به همین دلیل است که در بررسی چشم‌انداز تورم، بیشترین وقت صرف این می‌شود که مثلا نرخ سود اوراق قرضه، چه تورمی را در ۵تا۱۰ سال آینده پیش‌بینی می‌کنند یا از مردم نظرسنجی می‌شود که درباره تورم و قیمت‌ها در آینده چه انتظاری دارند.

نویسنده مقاله جنجالی بانک‌مرکزی آمریکا معتقد است هیچ شواهد مطمئنی وجود ندارد که داستان ابرتورم دهه ۱۹۷۰، مکانیسم حقیقی پدید آمدن تورم را تبیین کند.

او می‌گوید توضیح ساده‌تری برای آنچه در دهه ۷۰ رخ داده است وجود دارد؛ آن هم این است که کارکنان و کسب‌وکارها قیمت‌ها و دستمزدها را براساس وضعیتی که اخیرا تجربه کردند و نه پیشبینی‌شان از آینده تعیین می‌کنند.

برای مثال، در جایی که تورم برای مدتی متمادی تغییری نکرده است، مردم نیز انتظاری ندارند که تورم افزایش پیدا کند. درست برعکس جایی که نرخ‌های بالایی برای تورم تجربه می‌شود. هرچه باشد، حقوق و دستمزد افراد به اندازه گذشته افزایش یافته است و نیازی به یک نظریه مشتمل بر انتظارات تورمی برای رسیدن به این حقیقت نیست.

البته برخی اقتصاددانان وجود دارند که موافق این هستند که بانک‌های مرکزی بیش از اندازه بر دقت محاسبه تورم انتظاری تاکید می‌کنند اما به طور کامل آماده رد این نظریه نیستند.

برای مثال، یک سیاستگذار سابق بانکی در انگلستان می‌گوید: یک ایده ساده درباره انتظارات تورمی وجود دارد که بخش بزرگی از تاریخ آن را تایید می‌کند و سخت می‌شود آن را انکار کرد. آن هم این است که اگر اعتماد مردم نسبت به نظام پولی یک کشور از دست برود، شوک‌های تورمی می‌توانند صعودی شوند. اما به این معنا نیست که فرض کنیم که آنچه نظرسنجی‌ها یا نرخ اوراق از تورم آینده نزدیک پیش‌بینی می‌کنند به معنای پیش‌بینی دقیق تورم در آینده باشد.

همچنین یک اقتصاددان ارشد سابق پیمکو، شرکت خدمات مالی چندملیتی – آمریکایی درباره مقاله اخیر فدرال رزرو، می‌گوید: اینکه تورم انتظاری بلندمدت تنها یک چیز تقریبی و بینابینی نیست، بلکه معیار قطعی برای تورم واقعی است دروغ شرافتمندانه‌ای بود که تبدیل به یکی از اصول کتاب دینی اقتصاد پولی جهانی شد.

البته این نخستین باری نیست که اصول اساسی اقتصادی زیر پا گذاشته می‌شود.

 برای مثال بانک‌های مرکزی برای سالیان متمادی معتقد بودند میان نرخ بیکاری و تورم رابطه تنگاتنگی وجود دارد که این نظریه به منحنی فیلیپس معروف شد. با این حال طی دهه ۲۰۰۰، این رابطه کمرنگ‌تر شد تا اینکه دیگر برای سیاستگذاری قابل اطمینان نبود.

به طور مشابه نرخهای بهره و تورم در سرتاسر دنیا به دلایلی که پژوهشگران همچنان به دنبال فهم آن هستند، کاهش پیدا کرد. این به آن معنی بود که نرخ بهره خنثی یا نرخی که نه منجر به تحریک و نه منجر به کاهش رشد اقتصاد می‌شود، کمتر از آن چیزی بود که در اواسط دهه ۲۰۱۰ تصور می‌شد. 

سیاست‌های فدرال رزرو دقیقا قبل از همه گیری کرونا، بر روی استفاده از این آموخته‌ها و اعمال نرخهای بهره پایدار پایین تر (و امکان نرخ بیکاری پایین تر) از آنچه که چند سال قبل‌تر در جریان اصلی اقتصاد، منطقی به نظر می‌رسید، متمرکز بودند. 

در حوزه سیاست‌های مالی نیز برخی از تصورات گذشته تغییر پیدا کرد. قبلا تصور می‌شد افزایش انتشار اوراق توسط دولت منجر به بالارفتن نرخ سود و کاهش سرمایه‌گذاری بخش خصوصی شود. این در حالی بود که برای مدتی کسری بودجه‌های شدید دولت همواره با کاهش نرخ سود و افزایش سرمایه‌گذاری هم زمان می‌شد.

این موضوعات و تغییرات باعث ایجاد چالشی برای بانک‌های مرکزی شده است. برخی کارشناسان می‌گویند اگر یک سیاستگذار نسبت به قواعدی که برای بازی تعیین می‌کند اطمینان کافی نداشته باشد، کارش بسیار سخت‌تر خواهد شد.

اما اگر تصمیمی که یک سیاستگذار می‌گیرد، زندگی میلیون‌ها نفر را تحت تاثیر قرار دهد، دیگر نمی‌تواند به راحتی شانه را بالا بیندازد و بگوید ما نمی‌دانیم سازوکار دنیا به چه صورت است.، پس چه باید کرد؟ آن سیاستگذار باید به شواهد موجود نگاه کند و بهترین قضاوت ممکن را به کار گیرد.

و اگر مشخص شد که تصمیماتی که اتخاذ کرده اشتباه بودند باید همچون بانک‌مرکزی آمریکا با انتشار مقاله‌ای سعی کند این اشتباه را جبران کند.

ارسال نظرات
کیان.
x