چرا کسی منو دوست ندارد؟ /دلایلی برای جذاب نبودن
ممکن است است آدمها از وجود ویژگیهای بد، در خودشان آگاه نباشند، اما این دلیل نمیشود که دیگران آن را نادیده بگیرند. بنابراین اگر شما هم این عادتها و رفتارها را در خودتان پیدا کردید تلاش کنید آن ها را اصلاح کنید.
چرا همه از من بدشون میاد ؟ جواب اینجاست
به گزارش اقتصاد آنلاین، بسیاری از آدمها تلاش میکنند تا مهربان، مراقب و دلسوز باشند. اما برای برخی از مردم همیشه این تلاشها نتیجه نمیدهد. رفتارها یا عادتهای بدی وجود دارند که آدمها را غیرجذاب و آزاردهنده نشان میدهند و معمولا کسی نمیخواهد اطراف این گونه آدمها باشد.
به هیچ کس بدی نکردم اما همه با من مشکل دارن!
شما هم احتمالا غیرجذاب هستید، اگر...
1. اگر مجذوب خود هستید
بسیاری از مردم این کار را بدون آن که متوجه باشند انجام میدهند. تمرکز شما فقط روی خودتان است، فقط درباره خودتان صحبت می کنید و توجهی ندارید که دیگران هم در کنار شما ممکن است حرفی برای گفتن داشته باشند. فکر می کنید تنها شخص مهم شما هستید. اگر این حرف ها در مورد شما صدق میکند، حالا زمان تغییر است. هیچ کس نمیخواهد با کسی دوست باشد که تنها مراقب خود است.
2. اگر تمرکز شما فقط به بیرون است و درون را نادیده میگیرید
زیبایی واقعی از درون، قلب و روان ما میآید. زیبایی ظاهر قاعدتا نباید موضوع مهمی باشد. اما آدمهایی که رفتارهای غیرجذاب دارند، تصور میکنند که زیبایی بیرونی همه چیز است. این آدمها بهتر است در آیینه نگاهی عمیق به خود بکنند و آنچه در اعماق آنها نهفته است را ببینند: یک فرد زشت، این همان چیزی است که باید آن را تغییر دهند.
3. اگر همیشه در مسابقه و رقابت هستید
آیا شما هم از آن دسته از آدمهایی هستید که همیشه از دیگران بهتر هستند، بیشتر و بهتر میبینید و بیشتر و بهتر کارها را انجام میدهید؟ اگر چنین است، شما از جمله آدمهای غیرجذاب هستید. ما باید بیشتر مراقب دوستانمان باشیم و اجازه بدهیم که آنها هم، زمانهای خاص خودشان را داشته باشند. اگر آنها از ترس خود بر ارتفاع غلبه کردند و به ارتفاع ده متری رفتند، نگویید «این که چیزی نیست من سی متری میروم». بگویید «واووو، چه عالی. من به تو افتخار می کنم.»
4. اگر دوستان خود را دشمن میبینید
افرادی که غیرجذاب به نظر میرسند، همیشه با دوستان خود در جنگ و دعوا هستند. به جای این که با هم باشند و از بودن با دوستان لذت ببرند و از آن ها مراقبت کنند، دایم به پشتسر خودشان نگاه می کنند و نگران این هستند که از پشت خنجر بخورند. دوستان شما، دشمنان شما نیستند؛ آنها متحدان شما هستند.
5. ارزش خود را از دیگران طلب میکنند
شما قطعا فرد غیرجذابی هستید اگر به طور مدام از دیگران میخواهید که چرا شما را آنچنان که خودتان فکر میکنید مهم نمیشمارند. به عنوان مثال، دو تا از دوستان بدون شما به جایی میروند. این موضوع برای آنها مهم نیست، اما برای شما چرا. از این موضوع بگذرید، آنها هنوز دوستان شما هستند ولی زندگی آنها وقتی شما در کنار آنها نیستید متوقف نمیشود.
6. اگر همیشه رییس هستید
در یک گروه دوستی، زمین بازی برای همه یکسان است. اگر شما کسی هستید که میخواهد همیشه تصمیمها را بگیرد، همیشه رییس باشد یا همه کارهای دیگران را کنترل کند، مطمئنا به روشی غیرجذاب عمل می کنید.
7. اگر دبه در میآورید
اگر میخواهیم دوستی صمیمی باشیم و کسی که، دیگران مایل باشند در کنار ما باشند، باید صداقت داشته باشیم. افرادی که در رفتارهای ناپسند مشارکت میکنند، اغلب صادق نیستند. در مورد همه چیز دروغ میگویند و می خواهند از همه چیز سر در بیاورند و کسی نمیداند که واقعا در مورد چیزهای مختلف چه فکری در سر دارند. بله، صداقت بهترین سیاست است.
8. اگر گستاخ هستید
اغلب به شکلی توهینآمیز با دوستانشان برخورد میکنند و آنها را با حرفهای زمخت و درشت، در جمع خجالتزده میکنند. دوستان واقعی، افرادی هستند که ما در کنار آنها به آرامش میرسیم و اگر زمانی حرفی زدند و یا کاری کردند که خیلی مطابق میل ما نبود، نباید رفتارمان به گونهای باشد که باعث رنجش و شرمندگی آنها بشود، چرا که هر کس با دید خود به دنیا نگاه میکند و لزومی ندارد که همه، نگاهشان با ما یکی باشد.
9. اگر غیرقابل اعتماد هستید
آیا وقتی دوستی از شما کمک میخواهد شما در دسترس هستید؟ یا وقتی کسی به شما نیاز دارد همیشه مشغول و گرفتار هستید؟ اگر کسی نمیتواند روی شما حساب کند، این یک ویژگی غیرجذاب در رابطه دوستی و یا شغلی است. به طور مشابه، اگر شما همیشه خواهان کمک دیگران هستید بدون آن که به درخواست کمک دیگران جواب بدهید، یکی دیگر از ویژگیهای غیرجذاب بودن است که کسی در دوستی آن ها را نمیپسندد.
10. اگر همیشه منفی هستید
بدبینی یک ویژگی جذاب نیست. اگر عادت دارید که دایما به همه چیز بدگمان باشید و با عینک بدبینی به همه چیزها و وضعیتها نگاه کنید، سعی کنید نگاهی دوباره به خودتان بکنید. هیچکس مایل نیست با شخصی دوستی کند که به جای نگاهی مثبت و واقعنگر، به همه چیز از دریچه تنگ بدبینی نگاه کند.
نتیجه: از خودبینی تا خودشکوفایی
از دید بسیاری از روانشناسان، بسیاری از صفات و ویژگیهایی که در این مطلب به آن اشاره شده است، ریشه در دوران کودکی دارد. کودکی که توان همدلی (Empathy) ندارد و نمیتواند خود را به جای دیگران بگذارد و از دریچه چشم آنها به وقایع نگاه کند، از همین رو است که خود را معیار و مرکز همه چیز میداند. بین دو تا چهار سالگی، نوعی خودمحوری در کوکان دیده میشود که گویی تمام جهان خلق شده است تا در خدمت آنان باشد. اگر از یکی از آنها بپرسید که چرا این همه آب در دریاچه سد کرج جمع شده است، احتمالا خواهد گفت که تا هر وقت من تشنه شدم از آن بخورم! و یا تقریبا همه کوکان در حدود سه سالگی، را خودخواه، لجوج و غیرخواستنی میبینند.
شاید دلیل آن ضعفی است که خود را گرفتار آن میبینند و برای کوچکترین چیزی باید از دیگران تقاضا کنند. نکته مهم اما، این است که این ویژگیها برای کودکان عادی است. در واقع بخشی از فرآیند رشد آنها به حساب میآید. به همین دلیل است که اگر کودکی بین دو تا چهار سالگی این خود مرکز بینی را نداشته باشد، احتمالا بیمار به حساب میآید و یا نسبت به فرآیند رشد تاخیر دارد. و یا اگر کودکی بتواند در سن کم با دیگران همدلی کند، در واقع یا نوعی تظاهر به حساب میآید و یا ریشه در گرفتاریهای دیگر روانی دارد.
انسان در مسیر رشد خود باید بتواند این ویژگیها را کنار بگذارد و به لحاظ روانی و عاطفی به بلوغ برسد. به عبارتی، اگر حتی کودک ده سالهای هنوز هم خود را محور جهان میداند، حالا باید در سلامت روانی و طی کردن فرآیند طبیعی رشد او تردید کرد. چرا که این رفتار در همان حدود دو تا چهار سالگی طبیعی به حساب می آید و نه پس از آن.
اما گویا تعدادی از ما انسانها این ویژگیها را با خود به دوران بزرگسالی نیز میبریم و این چنین است که ویژگیها و رفتارهایی را از خود بروز میدهیم که موضوع مورد بحث این مقاله است.
نه تنها در سه سالگی، بلکه در سی سالگی نیز بسیاری از انسان ها خود را خواستنی نمیبینند و از این رو، یا به مسابقه و پیشی گرفتن روی میآورند و یا توجه خود را به ظاهر و به داشتن بیشتر معطوف میکنند، یا زخم زبان میزنند و یا تلاش میکنند دیگران را کنترل کنند.
نکته بسیار مهم این است که انسان مجبور نیست تمام عمر، بار این گذشته را بر دوش خود حمل کند. اگر من در کودکی بخت آن را نداشتم که که پدر و مادر و اطرافیانی مهربان داشته باشم و مهربانی را نیاموختهام، اکنون، در هر سن و سالی، می توانم با ریشهیابی و بررسی گذشته، از این بار سنگین رها شوم و این ویژگی، خاص انسان است. تنها انسان است که از گذشته خود آگاه است و می تواند با شناخت آن به آینده بیندیشد. و در تعریف انسان شاید، آیندهنگر بودن او یکی از مهمترین عناصر به حساب میآید.
پس اگر در مراحل اولیه زندگی خود به دلیل آسیبهایی که خوردهایم، ویژگیهایی یافتهایم که ما را غیرجذاب نشان میدهد، راه شناخت همیشه باز است و اتفاقا شناختدرمانی، یکی از بهترین راهها برای رهایی از این ویژگیها است. هیچکس مجبور نیست بار سنگین احساس غیرجذاب بودن را همیشه بردوش بکشد و برای جبران آن، به بیرون از خود و چیزهایی متوسل شود که در نهایت دردی از او درمان نمیکنند. بالابردن آگاهی از طریق مطالعه و یا مراجعه به افراد متخصص میتواند در غلبه بر احساسات ناخوشایند گذشته به ما کمک کند. راه رهایی، رجوع به خود، یافتن خود و پذیرش خود است، راهی که مقصد آن خودشکوفایی است.