جوامع چگونه به سعادت می رسند؛ وفور نعمت و قوانین یا تلاش افراد برای بهبود وضعیت خود؟
آدام اسمیت اقتصاددان معروف به عنوان یکی از حامیان بزرگ سیاستهای بازار آزاد شهره است. در این گزارش به نظریات آدام اسمیت در زمینه اقتصاد سیاسی که در کتاب او تحت عنوان «ثروت ملل»، نخستین کتاب مدرن علم اقتصاد و شاهکار آدام اسمیت مطرح شده و همچنین تاثیرات گسترده نظریات او بر قضاوت فرآیندها و نتایج سیاستگذاری، پرداخته شده است.
اقتصادآنلاین – عاطفه حسینی؛ «تلاش طبیعی هر فرد برای بهبود وضعیت خود، زمانی که رنج میبرد تا با آزادی و امنیت تلاش کند، آنقدر یک اصل قدرتمند است که به تنهایی و بدون هیچ کمکی قادر است جامعه را به ثروت و سعادت برساند. با این وجود غلبه بر صد مانع بزرگ و سرسامآور که قوانین احمقانه بشری بر او تحمیل میکنند، عملیات او را اغلب تحت فشار قرار میدهد.»
احتمالاً یافتن نقل قولهایی از آدام اسمیت که نظام فکری او را بطور خلاصه توضیح دهد، دشوار نخواهد بود. با این حال، این نقل قول از کتاب «ثروت ملل» به دلیل کوتاهی، وضوح و غنای آن قابل توجه است. همچنین نقل قولهای اسمیت در این کتاب مضامینی را معرفی میکند که در قرن بیستم به پایهریزی اصول آنچه اکنون در اقتصاد مدرن اهمیت دارد، کمک میکند.
اسمیت بر نقش رفتار فردی و خودسازی به عنوان محوری در فرآیند سیاستگذاری و بهبود جامعه به عنوان یک کل تاکید میکند. ارتباط بین مشارکتهای اساسی اسمیت در اقتصاد سیاسی و مکاتب فکری مدرن در این زمینه نیز بسیار مورد توجه است.
این اقتصاددان همچنین در ابتدای صفحه ۵۲۳ کتاب خود آورده است: «سیستم مقرراتی که درباره صادرات ذرت وضع شده است، کاملاً بی ارزش هستند» و سپس در حدود ۲۰ صفحه برای توضیح نکته نهفته موجود در همین جمله مطلب نوشته است. این نقل قول در پایان بحث «موهبتها» آمده است که اسمیت آن را با «نقشهای در مورد تجارت ذرت و قوانین ذرت» به پایان میرساند. به اعتقاد اسمیت، نه «وفور موهبت» و نه «قوانین» دلایل اصلی بهبود و شکوفایی بریتانیایی کبیر نیستند و این رفاه، نتیجه تلاش طبیعی هر فرد برای بهبود وضعیت خود بوده است.
بنابراین اسمیت نه تنها ادعا کرده که فعالیتهای اقتصادی در یک سیستم قانونی و نظام حقوقی اتفاق میافتد، بلکه مطالعه آن برای درک تأثیر مواهب بر اقتصاد بسیار مهم است. اقتصاددانان نیز به زودی، احتمالاً اولین کسی که این کار را انجام داد دیوید ریکاردو بود، تنها چند دهه پس از اسمیت، فراموش میکنند که قوانین و نهادهای قانونی برای اقتصاد و در نتیجه برای اقتصاددانان اهمیت دارند.
همچنین نکته مهم دیگری که اسمیت بر آن تاکید میکند این است که تاثیر اقدامات سیاستی و قوانین از نحوه رفتار افراد ناشی میشود. این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا این رفتار افراد هستند که تعیین میکنند، آیا یک جامعه ثروتمند و مرفه خواهد بود یا خیر. این موضوع نمونه کاملی از دیدگاههای اسمیت و همان چیزی است که او در مورد قصاب، نانوا و ... و همچنین درباره دست نامرئی نوشته است. حتی میتوان گفت که این تمرکز بر انسان، حداقل به اندازه اصرار او بر نهادها، نمونهای از اقتصاد سیاسی اسمیت است.
نکته قابل توجه در نظریات اسمیت، رویکرد مثبت و خوشبینی او نسبت به انسانها است. به عبارت دیگر برخلاف آنچه اکنون اکثر اقتصاددانان تصور میکنند، اسمیت تصور نمیکرد که افراد جامعه سعی میکنند تا به طور شخصی از مقررات منتفع شوند و در نهایت تلاش میکنند که به نفع کل جامعه و کشور خود عمل کنند. این اقتصاددان همچنین مطرح میکند که انگیزه پیشنهادی برای چنین تلاشهایی نیز بسیار مهم است، زیرا افراد میخواهند وضعیت خود را هم بهبود بخشند.
به راحتی میتوان ارتباط احتمالی بین دیدگاههای اسمیت و دیدگاههای اقتصاددان شیکاگو، فرانک نایت، به عنوان مثال در مقاله سال ۱۹۲۲ او تحت عنوان «اخلاق و تفسیر اقتصادی» و یا جیمز بیوکنن، اقتصاددان سیاسی ویرجینیا در مقاله «انسان طبیعی و مصنوعی» (۱۹۷۹) مشاهده کرد. برای این متفکران و نظریهپردازان بعدی، یکی از مفروضات رفتاری اصلی این است که افراد همیشه تلاش دارند تا وضعیت خود را بهبود بخشند و به افراد «بهتر» تبدیل شوند و این تلاشها طبیعی هستند.
با بررسی تفاوتی که جیمز بیوکنن، اقتصاددان آمریکایی میان افراد «طبیعی» و «مصنوعی» قائل بود، میتوان تلاش کرد منظور اسمیت را بهتر درک کرد. آیا اسمیت معتقد است که تمایل به بهبود وضعیت یک ریشه بیولوژیکی دارد و مردان، زنان و حیوانات در این موضوع مشترک هستند؟ یا بهتر بگویم منظور او این است که یک فرد بین انسان طبیعی و مصنوعی مورد نظر بیوکنن قرار دارد؟
کتابخانه اقتصاد و آزادی، در مقالهای کوتاه بهطور خلاصه جیمز بیوکنن را چنین معرفی کرده است: « اقتصاددان سوئدی، کِنوت ویکسل، مقالهای نوشته بود که در آن تنها آن دسته از مالیاتها و مخارج دولتی را موجه میدانست که همگان بر آن اجماع کنند. ویکسل بر این باور بود که هزینه هر برنامه دولتی را باید همان گروهی از افراد پرداخت کنند که از آن بهرهمند میشوند. این، بر خلاف نظر غالب پذیرفتهشده در آن زمان بود که الزامی برای ارتباط بین مالیات پرداختی فرد و مزایای دریافتی او از دولت نمیدید. بیوکنن، نظرِ ویکسل را پذیرفت و کتاب «محاسبه رضایت» را با همراهی گوردون تالک نوشت. این دو نشان دادند که تصمیمگیری از روی اجماع، عملاً ممکن نیست؛ سپس کوشیدند تا اصلاحاتی را در قاعده اجماع به وجود آورند که اتکا به آن در عمل ممکن باشد. آن کتاب، به همراه کتاب دیگری از آنتونی داون به نام «نظریه اقتصادی دموکراسی»، یک زمینه پژوهشی جدید در علوم اجتماعی و اقتصادی را با نام «انتخاب عمومی» پایهریزی کرد. نظریه انتخاب عمومی، تصمیمات دولت را از زاویه منافع شخصی دیوانسالاران و سیاستمداران انتخابشدهای میبیند که میکوشند در کارزارهای انتخابی پیروز شوند و در حرفه سیاسی خود پیشرفت کنند و هدف آنها مانند هر انسان عقلایی دیگری، ارضای منافع فردی خود است و نه ارتقای رفاه مردم.»
بنابراین شکی در این موضوع نیست که دیدگاه اسمیت و بیوکنن، به چه میزان با دیدگاهی که اکثر اقتصاددانان استاندارد یا جریان اصلی اتخاذ کردهاند، متفاوت است. اجازه دهید به آرتور پیگو اشاره کنیم که بر نقص توانایی تلسکوپی فرد تاکید کرد و یا ریچارد ماسگریو و پل ساموئلسون که بر تمایل افراد به کار بی هدف و یا به اصطلاح سواری دادن رایگان اصرار داشتند.
در چنین شرایطی بود که اسمیت پیشنهاد کرد که باید به افراد اعتماد و به ظرفیت آنها برای اختراع و خلق ایمان آورد، زیرا این بخشی از تمایل آنها برای تبدیل شدن به افراد بهتر است. همچنین این همان مفهومی است که جولیان سیمون در کتاب بنیادی خود تحت عنوان «منبع نهایی» بیان و تاکید کرده که تخیل انسان و تنوع عظیم نبوغ و خلاقیت انسانی یک منبع بی پایان و نهایی است.
همانطور که واضح است، تاکید اسمیت بر «تلاش انسان برای بهبود وضعیت خود» و «پیشبرد جامعه» به روشنی رویکرد اقتصاد سیاسی او را توضیح میدهد. در واقع، اسمیت توضیح میدهد که تأثیر یک موهبت و سیستمی از قوانین نمیتواند یکبار برای همیشه ارزیابی شود. نمیتوان برای مثال گفت که این یا هر معیار دیگری از سیاست عمومی به وضعیت پارتو (کارایی پارتو یا بهینه پارتو، وضعیتی است که هیچ معیار فردی یا ترجیحی را نمیتوان بدون بدتر کردن حداقل یک معیار فردی یا ترجیحی بهتر کرد) رسیده است.
اسمیت همچنین توضیح میدهد، هنگامی که یک اقدام سیاستی اتخاذ میشود باید به خاطر داشته باشیم که اثرات آن در نتیجه یک فرآیند رخ میدهد. این بدان معناست که سیاست صرفاً شامل حرکت از یک وضعیت (احتمالاً ناکارآمد) به موقعیت دیگر (احتمالاً کارآمد) نیست. سیاست، قوانین را تغییر میدهد و این وضعیت جدید بر نحوه رفتار افراد تاثیر میگذارد.
در پایان اسمیت به علت خوشبینی و رویکرد مثبت خود اصرار دارد که تلاشهای فردی نتیجه خواهد داد، اما این بازده تنها پس از فرآیندی مشخص خواهد شد که از طریق آن افراد با قوانین جدید سازگار شوند.
درسهایی که از مرور نظریات اسمیت میآموزیم نسبتاً ساده و واضح است؛ او معتقد بود که باید به انسانها اعتماد کرد. همچنین سیاستگذاران نباید سعی کنند به افراد بگویند چه کاری انجام دهند، زیرا افراد همیشه و به طور طبیعی بهترین کار را برای آنها و جامعه انجام میدهند. چنین رویکردی در مقابل بسیاری از اهداف سیاستهای امروزی مبنی بر تشویق یا وادار کردن افراد به تبدیل شدن به آن چیزی که برخی فکر میکنند باید باشند، قرار دارد. به اعتقاد اسمیت، سیاست و سیاستگذاری باید شامل ایجاد فضایی برای نیروهای خلاق با تخیل بالا باشد تا انسانها بتوانند در آن محیط تلاش کنند تا به افراد بهتری تبدیل شوند.