اروپا آرایش تهاجمی گرفته است
پاسخ قاطعانه اروپا به تهاجم روسیه به اوکراین امکانی را ارائه کرده است که تصور آن یک ماه پیش دشوار بود: اتحادیه اروپا بهعنوان ابرقدرتی که می تواند نظم جهانی را تغییر دهد و ارزشهای لیبرال دموکراتیک را در سراسر جهان ترویج کند، قبل از جنگ، اتحادیه اروپا تا حد زیادی بر رشد اقتصادی متمرکز بود.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از دنیایاقتصاد، این اتحادیه در برابر درخواستها، بهویژه درخواستهای ایالات متحده، برای افزایش هزینههای نظامی خود و خودکفایی بیشتر در دفاع از اروپا مقاومت به خرج میداد.
«جرمان لوپز» در گزارش ۱۳ مارس برای نیویورکتایمز نوشت: حمله پوتین به اوکراین، کشورهای اروپایی را به سمت رویکرد تهاجمیتر سوق داد. آنها تحریمهای سختی را اعمال کردند که به فلج کردن اقتصاد روسیه کمک میکند و در تلاش برای قطع تجارت با روسیه هستند.
آنها اسلحه و سایر کمکها را به اوکراین ارسال کردهاند. چندین کشور اقداماتی را برای افزایش هزینههای نظامی آغاز کردند و رهبران اتحادیه اروپا در چند روز گذشته برای هماهنگی تلاشهای خود در فرانسه ملاقاتهایی ترتیب دادند.
رهبران فرانسه و آلمان هم در ۱۲ مارس در یک تماس تلفنی بر پوتین فشار آوردند تا با آتشبس موافقت کند. تعهدات جدید اروپا میتواند با عقبنشینی دموکراتیک جهانی در ۱۵سال گذشته (یا بیشتر) مقابله کند.
ناکامی دموکراسیها در دفاع از خود تا حدی این تغییر را ممکن کرد؛ اما یک اروپای سختتر و همچنین واکنش شدید سایر کشورها به تهاجم روسیه نشان میدهد که دموکراسیها همچنان مایلند برای مقابله با دولتهای اقتدارگرا از قدرت استفاده کنند.
«مایکل آبراموویتز» رئیس خانه آزادی که وضعیت دموکراسی را در سراسر جهان رصد میکند، میگوید: «کشورهای دموکراتیک و مردمانش پیامی متحد به پوتین میفرستند که دموکراسی مهم است و اقتدارگرایان نمیتوانند بدون مجازات دست به عمل بزنند و این پیامی قدرتمند است.»
اتحادیه اروپا غالبا متفرق است و متشکل از ملل و گروههای قومی است که قرنها با یکدیگر جنگیدهاند و منافع و ارزشهای متفاوت و گاه متضاد دارند. رای بریتانیا در سال۲۰۱۶ به خروج از اتحادیه نشان میدهد که چنین اختلافاتی تا کجا می تواند پیش برود؛ اما اتحادیه اروپا در طول زمان در جهت واحدتری حرکت کرده است.
اگرچه این اتحادیه یک کشور واحد نیست، اما از بسیاری جهات مانند یک کشور عمل میکند. آنچه بهعنوان یک سازمان سست متشکل از شش کشور آغاز شد، اکنون بیشتر جمعیت قاره را شامل میشود؛ بهگونهایکه ۲۷ کشور عضو آن هستند. اکثر آنها یک واحد پول مشترک دارند و مرزهای خود را به روی یکدیگر باز میکنند و همه آنها نمایندگانی را به قوههای مقننه، مجریه و قضائیه میفرستند که در تمام جنبههای زندگی اروپایی قدرت دارند.
پاسخ اتحادیه اروپا به تهاجم روسیه یک گام اتحادبخش دیگر بود؛ گامی که می تواند اروپا را از نقش منفعل خود به یک نیروی دموکراتیک با نفوذ در سراسر جهان تبدیل کند.
اروپای خفته
انفعال قبلی اروپا ریشه در جنگ جهانی دوم دارد. پس از جنایات جنگ و هولوکاست، آلمان به سمت صلحطلبی گرایش پیدا کرد و از ایجاد ارتش خاص خود یا ارسال سلاح به مناطق درگیری خودداری کرد. بهعنوان پرجمعیتترین و ثروتمندترین عضو اتحادیه اروپا، رویکرد آلمان تاثیر زیادی بر این قاره داشت.
تهاجم روسیه به اوکراین ناگهان رهبران این قاره را وادار کرد تا با این چشمانداز مواجه شوند که موضع آنها در حال زیر و رو کردن یکی از اهداف اساسی اتحادیه اروپا است: یعنی ناکامی در جلوگیری از جنگ در اروپا. در چیزی که به نظر پارادوکس میرسد، اتحادیه اروپا ممکن است برای جلوگیری از جنگ بیشتر به قدرت نظامی بیشتری نیاز داشته باشد.
«جانا پوگلیرین» کارشناس ارشد سیاست در شورای اروپایی روابط خارجی، به من [خبرنگار نیویورک تایمز] گفت: «صلح امری مسلم تلقی میشد».
او افزود که دیگر اینطور نیست. آلمان طی چند روز پس از تهاجم، برای بازسازی ارتش خود هزینه بیشتری را صرف کرد. سایر کشورها از جمله اتریش، دانمارک و سوئد در هفته گذشته تعهدات مشابهی داشتند. کارشناسان گفتند که بیشتر اعضای اتحادیه اروپا و ناتو احتمالا از آن پیروی خواهند کرد و در همین مسیر [افزایش هزینههای نظامی]حرکت خواهند کرد.
یک ابرقدرت دیگر
در درازمدت، یک اروپای احیاشده میتواند به احیای نظم جهانی زخمیشده به رهبری غرب دموکراتیک کمک کند. یکی از راههایی که میتواند انجام شود این است که اروپا بهطور تهاجمی از خود محافظت کند.
این میتواند به آزادسازی منابع آمریکایی که اکنون به امنیت اروپا اختصاص داده شده است، کمک کند که به نوبه خود به ایالات متحده اجازه میدهد تا برای کمک به مقابله با چین، تمرکز مجدد روی آسیا را که مدتها وعده داده بود، آغاز کند.
(همکاران من مایکل کرولی و ادوارد ونگ گزارش دادند که مقامات کاخ سفید میگویند که جنگ قبلا برخی از دولتهای آسیایی را متقاعد کرده است که برای دفاع از دموکراسی، بیشتر با غرب همکاری کنند.) اروپا بهعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان میتواند از ثروت خود برای مقابله با تهدیدات علیه خود یا دموکراسی در خارج (با تحریمها، سرمایهگذاریهای مالی و سیاست تجاری) استفاده کند.
اتحادیه اروپا پیشتر در گسترش نظم دموکراتیک جهانی نقش داشته است. پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال۱۹۹۱، آغوش گشودن اتحادیه اروپا به روی کشورهای اروپای شرقی باعث تقویت دموکراسیهای جدید از بلغارستان تا لیتوانی شد.
«تیموتی گارتون اش» مورخ دانشگاه آکسفورد، به من گفت که «این اقدام یکی از بزرگترین پروژه های ترویج دموکراسی در تاریخ اخیر بود.» آینده به سادگیِ یک جنگ سرد جدید بین دموکراسیها و دیکتاتوریها نیست. هند، پرجمعیت ترین دموکراسی جهان با روسیه دوست است و از محکوم کردن جنگ پوتین در اوکراین خودداری کرده است.
ایالات متحده با جنبش غیرلیبرال خود سر و کار دارد. در داخل اروپا، نهادهای دموکراتیک در لهستان و البته بهشدت در مجارستان رو به وخامت گذاردهاند. «مجتبا رحمان» تحلیلگر گروه اوراسیا گفت: «مشکلات داخلی جدی در اروپا وجود دارد.»
یک سوال بزرگ بدون پاسخ باقی میماند: آیا قاطعیت جدید اروپا دوام خواهد آورد؟ اروپاییها در نتیجه جنگ و تحریمهای اعمالشده علیه روسیه با بحران پناهجویان و افزایش قیمت مواد غذایی و گاز مواجه هستند.
این میتواند به واکنش شدید علیه سیاستمدارانی دامن بزند که بهشدت از اوکراین حمایت کردهاند و مسیری را که اروپا اکنون در آن قرار دارد، کوتاه کند.