چرا مردم خرید جنس ارزان را به نخریدن ترجیح می دهند؟
شکی نیست قدرت خرید مردم در مقایسه با سالهای گذشته به شکل قابلتوجهی کاهش یافته است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، از اینرو خیلیها بهدنبال کالاهایی هستند که قیمت تمامشده پایینتری دارند. جامعه حالا به جای خرید جنس باکیفیت، دنبال خرید جنس ارزان است و این ماجرا چیزی نیست جز سبقت گرانی بر حقوق و درآمد مردم. کسانیکه در سالهای گذشته بهدنبال مارک و برند بودند، حالا دنبال جنس ارزان هستند.
کمپینهایی درباره نخرید تا ارزان شود شکل گرفته اما همگی بیش و کم با شکست روبهرو شده است. حالا ما از بعضی از شما پرسیدهایم آیا نخریدن را به خرید ارزان ترجیح میدهید یا بهدنبال خرید ارزانقیمت هستید؟ با جامعهشناس نیز در اینباره صحبت کرده و از او پرسیدهایم آیا خرید جنس ارزان جبری است یا اختیاری؟
دیگر فرقی نمیکند
بسیاری معتقدند با وجود تحـــریمها، رسیدن به اجناس باکیفیت چندان راحت نیست. از سویی تولیدکنندگان نمیتوانند به راحتی به مواداولیه موردنیاز خود که در گذشته تهیه میکردند برسند. به همین دلیل مجبور به جایگزینکردن مواداولیهای هستند که کیفیت پایینتری دارند. همین امر باعث شده کیفیت در اکثر کالاها با افت روبهرو شود. سلکی که همواره عادت به خرید لباسهای مارک و برند داشته میگوید: «حالا دیگر خرید کالای خارجی و برند نهتنها به صرفه و عقلانی بهنظر نمیرسد بلکه چندان تشخیص آن آسان نیست. حالا دیگر در بازار انواع لباس و کفشهایی را پیدا میکنید که با چند مارک معروف با قیمتهای مختلف به فروش میرسند. آن دسته از کسانی که لباس مارک عرضه میکنند نیز به تعداد محدود با نرخ دلار و گمرکی که به اجناس خورده آن را محاسبه کرده و هزینه سفر خود را نیز روی آن میکشند. از اینرو خرید از این فروشگاهها چندان به صرفه نیست. در ضمن لباسهای عرضه شده در بازار نیز با کیفیت مناسبی به فروش میرسند.» سلکی میگوید که حالا چند سالی است که لباسهایش را اینگونه خرید میکند. او دیگر در بند اجناس مارک نیست و تنوع را به خرید برند ترجیح میدهد.
از ارزونکده تا حاجیارزونی و ارزان کالا
حالا دیگر حاجی ارزونی اسم و عنوان تازهای بهنظر نمیرسد. این نام جذاب که برای خیلیها پرخاطره است، ۵ دهه قبل و در روزهای شکلگیری، ابتکاری تازه بود. حالا اما انواع نامها با پسوند ارزان در بازار برای مردم چندان شگفت بهنظر نمیرسد. از ارزونکده فلان تا ارزان کالا و... بازار را اشباع کرده تا آن دسته که درگیر عددهای آبرفته در جیبها هستند، بدانند تنها نیستند؛ نوعی دلگرمی کاذب برای آنکه سری در خیابانهای شلوع و پر از رنگ و لعاب جنسهای گرانقیمت بچرخانید و به این مغازهها بروید، گرچه در همین ارزانکدهها نیز ممکن است، راه به خرید نبرده و دست پر بیرون نیایید.
سمیه میگوید: «چند فروشگاه به تازگی در محلهمان افتتاح شده که همین ارزانی را روی تابلوهای خود به نمایش گذاشتهاند. از سوپرهای میوه تا فروشگاههای عرضه کننده لوازم پلاستیکی و... . هرچند این نام میتواند مشتریهای بیشتری را به داخل مغازه بکشاند، اما قیمتها آنقدر بالاست که هزار تومان بالا و پایینتر فرقی به حال مردم نمیکند.
همین باعث شده خودبهخود خیلی کالاها از سبد خرید مردم حذف شود. اما با اینحال این تبلیغ همچنان جواب میدهد و بهنظر به مردم این امید و قوت قلب را میدهد که کسی به فکرشان هست و میتوانند به آنها اعتماد کنند.»
نرخشکنها و حراجها
هرچند نرخشکنها و حراجها هم چندان واقعی بهنظر نمیرسند اما همچنان در آخر فصلها از این نوع خریدها استقبال میشود. حراج که چند سالی است بسیار رونق گرفته، حالا به دستگرمی فروشندگانی بدل شده که با شرایط اقتصادی موجود، چندان مشتری برای خرید در مغازههایشان رفتوآمد نمیکند؛ جنسهایی که از قیمتهای سرسامآور، نرخهایشان به گرانقیمت تغییر کرده و همچنان با کاهش 70درصدی قیمت، باز در توان خرید مشتریها نیستند. سردشتی میگوید: «این به نوعی بازی در میان فروشندگان بدل شده است. در ابتدا قیمت را آنقدر بالا روی جنس اتیکت میزنند که با فروش 2تا 3قلم از آن جنس سود خود را کرده باشند.
پس از آن با شکستن قیمت حراج اعلام میکنند، درحالیکه ممکن است قیمت حراج نیز بالاتر از نرخ خرید و... باشد و باز فروشنده را به سود برساند. البته مقصر فروشنده نیست. او برای فرار از ورشکستگی در این بازار خراب مجبور است از چنین ترفندهایی استفاده کند. این در حالی است که مشتری نیز از این ترفند آگاه است و با تخفیف سعی میکند، ضرر خود را به حداقل برساند. زبان تازهای در بازار ایجاد شده که بیآنکه آن را به ما آموزش داده باشند، خوب یاد گرفتهایم. از اینرو نه جنسی ارزان بهدست مشتری میرسد و نه کسی در این بین برنده واقعی است. فقط هر دو طرف خودشان را با این شکل جدید راضی نگه میدارند.»
کلاهبرداری با ترفند ارزانی
گاهی اما متقلبان با سوءاستفاده از نام یک برند اقدام به سوءاستفاده از بستهبندی آن کرده و محصول درجه ۲ و ۳ خود را در قالب جنس اورجینال و درجه یک به فروش میرسانند، به همین دلیل فروشگاههای معتبر همواره از این تحدید ایجاد شده به نفع خود سود میجویند: بیایید از فروشگاههای زنجیرهای خرید کنید! درحالیکه متأسفانه بعضی از همین فروشگاهها نیز برای بقا از وزن محصولات خود کم کرده و اجناس را با قیمت پایینتری به مشتری میرسانند تا آنها را از خرید خود راضی نگه دارند. در این بین نیز هستند تولیدکنندههایی که در حق مصرفکننده و خریدار اجحافهایی میکنند. این دسته معمولا نام و نشان ندارند و نمونهای از کالایی شناخته شده که مردم به آن اعتماد دارند را با نامهای بدلی و ارزانتر عرضه میکنند و مردم که در این زمان بهدنبال جنس ارزان هستند، بیشک فریب این ترفندها را خواهند خورد.
نخرید تا ارزان شود
مردم میدانند وعدهها از حقیقت محیط کلان اقتصادی نشأت نمیگیرد، بنابراین نسبت به آن بیتوجهند و با وجود توصیههایی که «نخرید تا ارزان شود»، ترجیح میدهند ریال خود را به کالا بدل کنند. شمس میگوید: «بازار مسکن بیاعتنا به همه این نخریدنها و وعدهها راه خودش را رفت. قیمت هر مترمربع واحد مسکونی از فروردین تا شهریور سال 1399حدود 60درصد افزایش داشت و از 15میلیون و 300هزار تومان به بیش از 24میلیون تومان رسید و حالا بالغ بر 30میلیون تومان شده است. کجا نخریدن باعث خرید ارزان شد.
نخریدن مساوی است با هرگز نداشتن.» او همچنین به بازار موبایل و لپتاپ اشاره میکند و میگوید: «گفتند همهچیز گرانتر از حالت معمول شده و با این وضعیت بهتر است شهروندان برای خرید موبایل عجله نکنند، چراکه قیمتها به حال قبل بازمیگردد. افزایش قیمت گوشی بهخصوص در بازه کوتاهی با آغاز سال تحصیلی در سال گذشته و افزایش تقاضا ب
ای خرید موبایل، روند تندتری بهخود گرفت. هرچند نوسان نرخ ارز نیز بر آن بیتأثیر نبود. علاوه بر قیمت موبایل، قیمت لپتاپ نیز با نرخ دلار همتراز شد بهگونهای که قیمت بعضی برندها تقریبا با قیمت خودروی پراید دستدوم یا حتی نو برابری کرد. حالا دیگر قدرت انتخابی وجود ندارد.
اجناس در بازار به اندازهای گران شده که قدرت خرید را از مشتری گرفته است. مگر میشود همهچیز را نخرید؟ پس مردم چگونه زندگی کنند و چطور زنده باشند؟راستش را بخواهید مردم ندارند که بخرند. باشد ما نمیخریم، یعنی نداریم که بخریم. انشاءالله که با نخریدنها قیمتها پایین بیاید و همه بتوانند یک زندگی عادی داشته باشند.»
پیوند عصبی جامعه با اقتصاد
«خرید جنس ارزان از فعلهایی است که افراد جامعه با ارتکاب به آن، حسی از پیروزی را تجربه میکنند.»؛ این را احمد داداشزاده که جامعهشناس است به ما میگوید. از او میپرسیم چرا افراد جامعه با خرید جنس ارزان احساس پیروزی میکنند. او میگوید: «یکی از بغرنجهایی که مردم با آن روبهرو هستند، بغرنج اقتصادی است.
اقتصاد، از مسائلی است که جامعه ما با آن پیوندی عصبی دارد چون نسبت به آن، احساس فروخوردگی جمعی را تجربه میکند. یک روز ماست را میخرد 17هزار تومان، فردا 19 و پسفردا 30هزار تومان. این باعث میشود حسی از عدمامنیت و مورد محاصره قرارگرفتن و توأمان کاهش عدماعتمادبهنفس را تجربه کند. تا اینجای بحث، نوعی روانشناسی اجتماعی است؛ یعنی، این، احساسی است که ما بهصورت جمعی تجربهاش میکنیم.
اینکه دارند به سمت ما هجوم میآورند و ما بهعنوان عضوی از جامعه باید بتوانیم واکنش دفاعی مناسبی صورت دهیم. اما آنجا ماجرا از روانشناسی جمعی به کنش فردی در اجتماع تبدیل میشود که ما بهدنبال مفری برای پیروزی در این نبرد هستیم. وقتی جایی جنسی با تخفیف میبینیم، حس میکنیم با مهربانی اجتماعی روبهرو شدهایم و یکی در این میان پیدا شده که به جای خالیکردن جیبهایمان، به این فکر میکند که چیزی ته جیبمان باقی بماند».
این جامعهشناس در رابطه با مطالبه تخفیف نیز میگوید: «مطالبه تخفیف از سر نوعی بیاعتمادی جمعی است. شما همواره فکر میکنید مبلغی که باید پرداخت کنید بسیار بیشتر از حد معمول سودی است که فروشنده باید دریافت کند.
از اینرو همواره تخفیف میخواهید. لابد دیدهاید فروشندههایی را که ادعا میکنند قیمتشان واقعی است و از آن دسته نیستند که مبلغی بیشتر را عنوان کنند تا بعدا تخفیف بدهند. این هم از بغرنجهای اجتماعی در مقوله خرید است. ما ارزان میخریم تا بین افراد این حس را داشته باشیم که در وانفسای اجتماعی اقتصاد، قدمی پیشرو گذاشتهایم».