سودای مرگبار زندگی در اروپا
مرد کارتنخواب به دنبال ضایعات در حاشیه بزرگراه میگشت که با جسد زن جوانی روبهرو شد. رد خون روی لباس زن وجود داشت. وحشت کرده بود. اطراف جسد را نگاه کرد اما هیچ وسیلهای نبود. تلفنش را از جیب بیرون آورد و شماره ۱۱۰ را گرفت و موضوع را اطلاع داد و سریع از محل دور شد. گشت پلیس برای بررسی این تماس راهی آدرس مورد نظر شد و افسر گشت با بازرسی آنجا جسد را پیدا کرد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از جام جم، سرگرد رضوانی نیمه اول ماه کشیک قتل بود. صبح تلفن را از همکارش گرفت. امیدوار بود روز آرامی را سپری کند اما حوالی ظهر افسر گشت پلیس تماس گرفت و از کشف جسد خبر داد. کارآگاه آدرس را یادداشت کرد و راهی آنجا شد. وقتی به محل مورد نظر رسید، تیم پزشکی قانونی و تشخیص هویت در حال بررسی محل بودند. از مرد کارتنخواب خبری نبود و از ترس فرارکرده بود. تلفنش هم خاموش بود.
مقتول هیچ مدارکی همراه نداشت تا هویتش شناسایی شود و همین روند تحقیقات را با مشکل روبهرو کرده بود. پزشک جنایی بعد از معاینه جسد اعلام کرد، مقتول زنی حدود ۳۵ ساله استکه بر اثر اصابت دو ضربه چاقو به شکم و سینهاش به قتل رسیده. حدود دو روز از مرگش میگذرد. باید آزمایش سمشناسی را انجام دهم تا بعد از آن بتوانم نتیجه قطعی ارسال کنم.
پس از تحقیقات در محل، جسد بدون کشف هیچ سرنخی به پزشکی قانونی منتقل شد. سه روز بعد سرگرد در اداره پیگیر ردیابی قاتلی بود که زنی به او مراجعه کرد و پروندهای را روی میزش گذاشت. قبل از اینکه سرگرد حرفی بزند، زن میانسال رشته کلام را در دست گرفت و گفت: « دختر گم شده و هرچه گشتیم، نتوانستیم او را پیدا کنیم. میترسم بلایی سرش آمده باشد. امروز شکایت کردم و خواستند نزد شما بیایم. »
کارآگاه نگاهی به پرونده کرد و با دیدن عکس زن گمشده،او را شناخت. جسد کشفشده در حاشیه اتوبان متعلق به دختر این زن بود. برای اطمینان از آن زن خواست به پزشکی قانونی برود که او با دیدن جسد دخترش در سردخانه او را شناخت.
شناسایی هویت مقتول، پرونده را یک قدم به کشف نزدیکتر کرد. کارآگاه به تحقیق از این زن پرداخت تا شاید سرنخی از ماجرا پیدا کند.
زن میانسال که هنوز باورش نمیشد دخترش مرده است، گفت: «مهناز دختر پرانرژی و سرزندهای بود. او معاون یک شرکت بود. از چند ماه قبل با همسرش اختلاف پیدا کرده و جدا از هم زندگی میکردند و به دنبال طلاق بودند. دخترم خانهای اجاره کرده و تنها زندگی میکرد. اغلب روزها با هم در تماس بودیم اما دو روز بیخبری باعث شد نگرانش شوم. به محل کارش زنگ زدم و فهمیدم دو روز است به آنجا نرفته است. راهی خانه اش شده و با کلید یدک وارد شدم. همه چیز منظم سرجایش بود اما از دخترم خبری نبود.او به دنبال کارهایش بود تا از ایران برود، مطمئن هستم هنوز نرفته است. مگر میشود بدون خداحافظی برود.مردی به نام ساسان پیگیر کارهای رفتن دخترم بود، با او تماس گرفتم اما خبری از مهناز نداشت.»
کارآگاه همراه این زن راهی خانه مهناز شدند. به هم ریختگی در آنجا دیده نمیشد. به پارکینگ رفتند اما از خودروی شاسیبلند مهناز اثری نبود. این موضوع تنها سرنخ این پرونده بود و سرگرد از بازپرس درخواست کرد دستور توقیف خودرو را بدهد. دستور قضایی را گرفت و پلاک خودرو را در سیستم ثبت کرد.
یک هفته بعد از کلانتری ۲۳ با او تماس گرفتند و خبر دادند که خودرویی در شمال تهران توقیف شده و رانندهاش را بازداشت کردهاند. سرگرد دستور انتقال متهم به پلیس آگاهی را صادر کرد. مرد جوان وقتی روبهروی سرگرد نشست، با تعجب دلیل بازداشتش را پرسید. کارآگاه عکس مهناز را مقابل او گذاشت.
این خانم را میشناسی؟
بله. اسمش مهناز است. قرار بود برود خارج و من کارهای اقامتش برای کشور آلمان را انجام دادم. مدارک را به او دادم و دیگر خبری ندارم. چند روز قبل هم مادرش تماس گرفت و سراغ دخترش را گرفت که به او هم گفتم از مهناز خبر ندارم.
ماشین او دست شما چه کار میکند؟
خریدمش.
حتما هم مدرکی داری؟
بله داخل داشبورد ماشین است.
سرگرد سراغ ماشین که در حیاط پلیس آگاهی پارک بود، رفت. داخل داشبورد، قولنامهای بود که نشان میداد ماشین را دوم مرداد از مهناز خریده است. اثر انگشت مقتول زیر برگه قولنامه بود. قولنامه را به کارشناس خطشناسی داد که او بعد از بررسی آن اعلام کرد اثر انگشت متعلق به مقتول است.
همه شواهد نشان میداد ساسان نقشی در ماجرا ندارد و با دستور قضایی آزاد شد.
دومین مظنون پرونده شوهر مهناز بود که سرگرد سراغ او رفت. مرد جوان از شنیدن ماجرای قتل شوکه شد.
دلیل اختلاف شما و همسرتان چه بود؟
او عاشق زندگی در اروپا بود. من نمیتوانستم خارج از ایران زندگی کنم و اینجا موقعیت خوبی داشتم. همین باعث اختلاف ما شد و تصمیم به جدایی گرفتیم.
آخرین بار کی او را دیدید؟
روز دادگاه. وقتی جلسه دادگاه تمام شد از هم جدا شدیم. او خانهای اجاره کرده و مستقل زندگی میکرد.
روز بعد سرگرد مشغول نوشتن گزارش پرونده شد که نکتهای توجهش را جلب کرد و بعد از صحبت با بازپرس جنایی دستور بازداشت قاتل را گرفت.