چه کسانی از تعامل تهران و واشنگتن نگرانند؟
چهارشنبه هفته گذشته آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت جو بایدن در نخستین اظهارات نظر رسمیاش در قامت وزیر خارجه امریکا اعلام کرد اگر ایران به تعهدات برجامی خود بازگردد، امریکا نیز آماده است که تعهدات خود را ذیل برجام انجام دهد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، اما سخنان بلینکن در برخی رسانههای داخلی و خارجی با تحریف منتشر شد. بر اساس آنچه روی وبسایت وزارت خارجه امریکا قرار گرفته است، بلینکن در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود به سوالی درباره ایران پاسخ داده که از سوی خانم حمیرا پاموک، خبرنگار خبرگزاری رویترز مطرح شده. ترجمه سوال و جواب به شرح ذیل است:
سوال: سلام آقای وزیر! حمیرا پاموک هستم از رویترز. میخواهم درباره ایران سوالی بپرسم. ایرانیها گفتهاند، میخواهند ابتدا امریکا همه تحریمها را بردارد درحالی که شما میگویید ابتدا ایرانیها باید به همه تعهدات خود ذیل برجام بازگردند. بنابراین در شرایط فعلی چه برنامهای برای حل و فصل موضوع دارید و ما چه زمانی باید انتظار داشته باشیم، مذاکرات آغاز شود و چه کسی قرار است از جانب ایالات متحده این مذاکرات را هدایت و رهبری کند؟
پاسخ: در خصوص ایران، رییسجمهور بایدن خیلی واضح و شفاف اعلام کرد که اگر ایران به تعهدات کامل خود ذیل برجام بازگردد، ایالات متحده امریکا نیز همین کار را خواهد کرد و بعد از آن ما با همکاری متحدان و شرکایمان از برجام به عنوان زمینهای برای دستیابی به توافقی قویتر و طولانیمدتتر استفاده خواهیم کرد. توافقی که موضوعات دیگر مربوط به ایران که عمیقا مشکلساز هستند را پوشش دهد. اما تا به آن نقطه برسیم، راه درازی در پیش داریم. ایران در برخی موارد تعهداتش را وا گذاشته و اگر تصمیم بگیرد به تعهداتش بازگردد مدتی زمانی خواهد برد تا ما ارزیابی کنیم که آیا ایران در حال اجرای تعهداتش است یا خیر. بنابراین دستکم میتوانم بگویم که هنوز به آن مرحله نرسیدهایم. علاوه بر این در خصوص اینکه اگر ایران به تعهداتش بازگشت ما چطور میخواهیم مذاکره کنیم، میتوانم بگویم که تیمی قوی از کارشناسان را تشکیل خواهیم داد و دیدگاههای مختلف را در این موضوع مدنظر قرار خواهیم داد. یکی از مسائلی که من به شدت به آن اعتقاد دارم، این است که در خصوص هر موضوعی که با آن درگیر میشویم، هر موضوعی که قصد مقابله با آن را داریم و سیاست خارجی ما با آن رودررو میشود، همواره فرضیات و صغریکبریهایمان را مورد مداقه قرار میدهیم و در این مسیر هر انتقاد و بازخوردی چه از جانب شما (رسانهها) یا دیگر افرادی که با سیاستهای ما مخالف هستند را خواهیم شنید. بنابراین فکر میکنم شما میتوانید انتظار داشته باشید که ما چه در خصوص ایران (که الان حرفش به میان) و چه در خصوص هر موضوع دیگری که با آن مواجه هستیم، گامهای رو به جلویی برخواهیم داشت.
اما خبری که در بسیاری از رسانههای داخلی و خارجی مطرح شد، این بود که بلینکن «بازگشت» امریکا به «برجام» را منوط به بازگشت ایران به تعهدات برجامی کرده است. در حالی که اینطور نبوده و بلینکن بازگشت امریکا به «تعهداتش» را منوط به بازگشت ایران به تعهداتش کرده است. البته بلینکن در سخنانش تقریبا شبیه متن برجام سخن گفته است. برجام نیز در برخی مفاد زبانی مبهم دارد. اما عقل متعارف حکم میکند که بپذیریم تا زمانی که امریکا به برجام بازنگشته است، اساسا نمیتواند سخن از بازگشت به تعهداتش را مطرح کند و در واقع به لحاظ روال و تقدم و تاخیر، بازگشت امریکا به برجام پیشنیاز اجرای تعهدات از سوی امریکاست. البته بازگشت صرف امریکا به برجام بدون انجام تعهداتش(برداشتن کامل تحریمهای هستهای) هم اساسا سودی به حال ایران ندارد که هیچ بلکه ایران را در وضعیت بسیار دشواری نیز قرار خواهد داد. بنابراین بازگشت امریکا به برجام اقدامی بدیهی است که امریکا خواه ناخواه قبل از هر اقدام دیگری باید انجام دهد. چه اینکه اگر امریکا به برجام بازنگردد اساسا زمینهای برای مذاکره و گفتوگو به وجود نخواهد آمد.
کاملا واضح است که بلینکن سعی کرده بسیار محتاط سخن بگوید. بلینکن هیچ قول شفافی مطرح نکرد، هیچ ایده جدیدی بیان نکرد، پیشبینی خاصی نداشت و تعهدی نیز برای امریکا ایجاد نکرد. بلینکن همه چیز را به آینده حواله داد. این نشان میدهد امریکا در نخستین گام نگران واکنشهای احتمالی مخالفان برجام است. همانها که در خلال مذاکرات هستهای با دولت اوباما از هیچ اقدامی برای اخلال در روند گفتوگوها دریغ نکردند. عربستان و اسراییل در طول سالهای 92 و 93 دست به هر کاری زدند تا مذاکرات هستهای به نتیجه نرسد. پرداختن به انگیزههای این دو کشور در مخالفت با هرگونه توافقی میان ایران امریکا در این مقال نمیگنجد اما اخلالگریهایی که آن زمان علیه مذاکرات و برجام وجود داشت حالا هم وجود دارد بلکه بسیار بیشتر هم شده است. چه اینکه در 4 سال ریاستجمهوری ترامپ، عربستان سعودی و اسراییل به مراتب به یکدیگر نزدیکتر شده و جبههای واحد علیه ایران تشکیل دادهاند.
اخیرا اسراییل تهدیداتی علیه ایران مطرح کرده که صرف بیان آن به نوعی اعمال فشار بر واشنگتن نیز محسوب میشود. مقامات اسراییلی در اظهاراتی علنی اعلام کردهاند که خود را برای استفاده از گزینه نظامی علیه برنامه هستهای ایران آماده میکنند؛ اقدامی که میتواند به شدت خطر درگیریهای منطقهای را افزایش داده و امریکایی که قصد دارد توجهش به چین و منطقه پاسیفیک معطوف کند را همچنان عمیقا در خاورمیانه درگیر کند. ارتش اسراییل حتی در این خصوص متمم بودجهای 918 میلیون دلاری را تقدیم کنست کرده است. واشنگتن به خوبی میداند که یک اقدام خشن از سوی اسراییل، آن هم در آستانه انتخاباتی ریاستجمهوری ایران چه فاجعهای میتواند به همراه داشته باشد. اسراییل از همان ابتدا نشان داده که با توافق واشنگتن و تهران مخالف است مگر اینکه این توافق مواردی جدید نظیر توانایی موشکی و روابط ایران با حزبالله لبنان و کتائب حزبالله در عراق را نیز در خود داشته باشد. علاوه بر این باید به خاطر داشته باشیم که اسراییل در تاریخ 23 ماه مارس انتخابات سراسری برگزار خواهد کرد و مطمئنا موضوع ایران از اصلیترین موضوعات رقابتهای انتخاباتی خواهد بود. بنابراین انتظار میرود، اسراییل با هدف تحمیل توافقی متفاوت بین ایران و امریکا طی هفتهها و ماههای آینده تهدیدات خود علیه ایران را افزایش دهد و حتی ممکن است دست به اقداماتی نیز بزند.
بخشی دیگر از انگیزههای اسراییل در تهدید ایران را باید در روابطش با اعراب منطقه جست وجو کرد. فرض محال که محال نیست. هر قدر هم ایران به توان نظامی خود ایمان داشته باشد، باز هم باید خطرات بالقوه را سنجید و متناسب با آنها تدبیر اندیشید. چنانچه اسراییل به هر دلیلی بخواهد علیه تاسیسات هستهای ایران دست به حرکت احمقانهای بزند حالا به مراتب بیشتر از گذشته از آزادی عمل و انگیزه برخوردار است. وضعیت ایران در روابطش با جهان عرب و کشورهای منطقه وضعیت مناسبی نیست. جواد ظریف درگفتوگوی اخیرش با روزنامه اعتماد جملهای بیان کرد که به وضوح نشاندهنده این وضعیت شکننده است. ظریف گفت: «این آقا (ترامپ) آمد و سیاست تنشزدایی ما را نابود کرد. البته اسراییل در منطقه ما بسیار به دنبال تنشآفرینی است. تنها رژیمی که از تنش میان ایران و امریکا 100 درصد سود میبرد، رژیم صهیونیستی است».
دونالد ترامپ نه تنها سیاست تنشزدایی میان ایران و امریکا را نابود کرد بلکه سیاست تنشزدایی ایران در منطقه را نیز دچار آسیبهای بسیار کرد. حال در چنین وضعیتی و با در نظر گرفتن نزدیکی برخی کشورهای عربی به اسراییل به نظر میرسد، اسراییل از دست بازتری برای اقدامات دیوانهوار برخوردار باشد. به نظر میرسد که مقامات اسراییلی با اظهارات تهدیدآمیز اخیرشان علیه ایران قصد ارسال پیامی به واشنگتن داشتهاند: اگر قرار است درباره موشکهای بالستیک و فعالیتهای منطقهای مذاکره نکنید باید دست ما را در برخورد پنهان و آشکار با برنامه هستهای و موشکی ایران باز بگذارید و سخنان بلینکن در نخستین کنفرانس مطبوعاتیاش نشاندهنده این واقعیت است که پیام را دریافت کرده است. وانگهی چنانچه در انتخابات 23 مارس،کابینهای تندرو و جنگطلب در اسراییل قدرت را به دست بگیرد حتی این احتمال وجود دارد که تنش دیپلماتیک بین تلآویو و واشنگتن بر سر ایران رخ دهد.
در سوی دیگر ماجرا عربستان سعودی به عنوان دومین مخالف سرسخت برجام ایستاده است. عربستان سعودی به خوبی از تمایل امریکا برای کاهش حضورش در منطقه آگاه و دریافته که امریکا به دنبال ایجاد نوعی از توازن قوا در منطقه است تا بتواند توجهش را بیشتر به چین معطوف کند. از این رو سعودیها به دنبال ایجاد بلوک امنیتی خود هستند. در نخستین گام سعی کردند با حمله به یمن اجماعی عربی علیه ایران ایجاد کنند و ائتلافی نظامی امنیتی تشکیل دهند و در گام دوم نیز به حرکت به سمت عادیسازی روابط با اسراییل به وضوح ایران را نشانه رفتهاند چراکه هر بلوک امنیتی برای شکلگیری نیاز به تعریف دوست و دشمن دارد و در تعاریف سعودیها از ایران به عنوان دشمن مشترک همه کشورهای عربی منطقه یاد شده است.
عربستان سعودی طی 4 سال گذشته آنقدر آزادی عمل داشت که دست به هر اقدامی در منطقه زد. اما به نظر میرسد با روی کار آمدن دولت جو بایدن، آزادی عمل از سعودیها تا حدودی سلب شود. از این رو است که ریاض برای مذاکره و بده و بستان با دولت بایدن از مخالفتش با برجام به عنوان یک اهرم فشار استفاده خواهد کرد. از سوی دیگر نزدیکی کشورهای عربی منطقه به اسراییل طی یک سال گذشته و مراوداتی که تلآویو با ریاض دارد، موضع سعودیها را در مخالفت با برجام قویتر خواهد کرد.
یکی از نقدهایی که میتوان به طرفین امضاکننده برجام، خصوصا ایران و امریکا وارد دانست، این است که در مورد تبعات منطقهای امضای برجام تدبیر دقیق و عملی نیندیشند. در همان زمان باید پیشبینی میشد که برجام با چه توفانهایی در منطقه روبهرو خواهد شد و برای عبور از این توفانها چه باید کرد. البته عملکرد ترامپ در خاورمیانه طی 4 سال گذشته آنقدر تنشساز بود که فرصتی برای تنشزدایی به وجود نیامد. عربستان سعودی نیز هرگونه گفتوگو در منطقه را ذیل امنیتی کردن موضوع یمن به محاق برد.
در شرایط فعلی این طور به نظر میرسد که مخالفت عربستان و اسراییل با بازگشت امریکا به برجام و رفع تحریمهای ایران هم فشاری بر واشنگتن است و هم میتواند در قالب یک اهرم فشار از سوی واشنگتن علیه ایران مورد استفاده قرار بگیرد. اهرمی که امریکا با استفاده از آن از ایران بخواهد درخصوص فعالیتهای منطقهای و موشکیاش نیز مذاکره کند. مسلما ایران نمیخواهد احیای برجام بار دیگر با تهدیدات منطقهای مواجه شود اما از آن سو مذاکره بر سر فعالیت موشکی و سیاستهای منطقهای نیز بعید است با موافقت ایران مواجه شود. چه اینکه در حال حاضر اساسا ایران به انجام چنین مذاکرهای نیازی حس نمیکند.
البته به نظر میرسد که ایران نیز اهمیت مدیریت واکنشهای منطقهای به احیای برجام را دریافته است. سفرهای منطقهای اخیر برخی مقامات وزارت خارجه ایران را میتوان در راستای دستیابی به این هدف ارزیابی کرد. همزمان با تهدیدات اخیر اسراییل علیه ایران و اظهارات فرمانده سنتکام در خصوص آغاز ارزیابیهای امریکا درباره استفاده از پایگاههای هوایی بنادر عربستان سعودی در دریایسرخ با هدف مقابله با ایران، دو گزارش در برخی منابع خبری منتشر شد؛ نخست پیشنهاد مقتدیصدر برای پیوستن به قطر در روند میانجیگری میان ایران و عربستان سعودی و گزارشهای بعدی هم از تلاش ایران برای میانجی قرار دادن کویت حکایت داشت. شاید سفر اخیر عباس عراقچی به کویت به همین منظور صورت گرفته است. احتمالا برآورد ایران این است که با آشتی احتمالی عربستان و قطر و روشنتر شدن چشمانداز رفع بحران در شورای همکاری خلیجفارس، ممکن است فضا برای برطرف شدن تنشهای منطقهای میان ایران و اعراب حاشیه خلیجفارس نیز فراهم شود.
پذیرش صحت این فرض که ایران نمیتواند بدون در نظر گرفتن برخی کارشکنیها به توافق پایدار میان خود و امریکا دست یابد بسیار منطقی و عقلانی است. ایران به لحاظ جغرافیایی در موقعیتی استراتژیک در خاورمیانه قرار گرفته که به نوعی قلب امنیتی خاورمیانه محسوب میشود. از این منظر بیتوجهی به دیگر کشورهای منطقه به دور از عقلانیت و خلاف رویکرد تنشزدایی است. البته قرار نیست ایران به هر نگرانی نامشروعی تن در دهد و هر خواسته ناحقی را بپذیرد اما ورود به دیپلماسی منطقهای قبل از احیای برجام یا همزمان با احیای آن، بهانه را از طرف مقابل سلب کرده و غبارها را مینشاند. ایران یک قدرت منطقهای است. یک قدرت منطقهای ترسی از مذاکره ندارد و حتی شاید بشود گفت، مذاکره کردن یکی از مسوولیتهایش محسوب میشود.