بهره هیچ شهر از پیامدهای فاجعه پلاسکو
محمدحسین بوچانی گفت: ما بعد از پلاسکو نیازی به نظریه پردازی نداشتیم بلکه باید آیین نامههای اجرایی و ضوابط و مقررات را در راستای ارتقای ایمنی اصلاح میکردیم که به دلیل ساختار معیوب دولتی نتوانستیم این کار را بکنیم.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از میزان، محمدحسین بوچانی رئیس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران درخصوص اینکه چرا باید اول فاجعهای مثل حادثه پلاسکو رخ دهد تا بعد مدیران شهری به فکر چاره جویی بیفتند گفت: این مساله به این بازمی گردد که باید چه اتفاقاتی به لحاظ علمی و اجرایی میافتاد تا ساختمان پلاسکو دچار فروریختن نمیشد. مطابق بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرداریها اگر شهرداری یک ساختمان ناایمن را شناسایی کند باید به مالک آن ساختمان تذکر بدهد که ایمنی ساختمان شما مثلا در حوزه سیم کشی، آسانسور، کالبد، سازه یا مواردی از این قبیل دچار مشکل شده است. درواقع قانون گذار به صورت کاربردی به دستگاه اجرایی این اختیار را داده که در رابطه با این ساختمانی که ناایمن شده تذکرهای لازم داده شود.
وی ادامه داد: سازمان آتش نشانی قبل از اینکه آن حادثه برای پلاسکو پیش بیاید باید ساختمانهای ناایمن را طبقه بندی میکرد که کرده بود و بعد هم این اطلاعات را به مالکان میداد و منتشر میکرد. یا یک اقدام کاربردی دیگری که آتش نشانی باید انجام میداد این بود که باید یک تابلو آنجا نصب میکرد که ما به این ساختمان در فلان تاریخها گواهی ایمنی نداده ایم و از نظر ما در آتش نشانی و مدیریت شهری این ساختمان نا ایمن است. وقتی گفته میشود مطالعات کاربردی منظور این نیست که ما در گوشهای بنشینیم و سرگرم مطالعه شویم. بلکه همین اقدامات اجرایی عاقلانه به نحوی خروجی مطالعات و تصمیمات کاربردی محسوب میشود
بوچانی با تصریح به اینکه این مواردی که گفتم مربوط به قبل از حادثه آتش سوزی بود افزود:، اما زمانی که آن حادثه اتفاق میافتد و ساختمان آتش میگیرد باز تصمیمات مدیریتی ما مبتنی بر دانش و خرد جمعی مدیریت بحران نیست. این چیزی که میگویم در گزارشها آمده و سخن نویی نیست که من بگویم. در زمان مدیریت حادثه در فرماندهی عملیات پلاسکو تصمیمات لحظهای خارج از رویه جای ضوابط علمی را میگیرد. آن چارچوب و چک لیستهای علمی کنار گذاشته میشود و براساس گزارشهایی که درباره آتش سوزی پلاسکو منتشر شده آن ساختمان زمانی که فردی داخلش نبوده و آتش سوزی اش ادامه داشته حضور آتش نشانان در داخل آن با مقررات و ضوابط سازمان آتش نشانی سنخیت ندارد.
وی تصریح کرد: این یعنی شهدای حادثه پلاسکو محصول یک تصمیم خارج از ضوابط علمی هستند و تابع متغیرهای غیرکارشناسی قرار میگیرند. میخواهم بگویم اتفاقا در مورد حادثه پلاسکو پژوهشهای کاربردی هم قبل از این اتفاق و هم در حین این عملیات وجود داشته است. اما این به مهارت مدیر برمی گردد که در زمان عملیات و اجرا تا چه اندازه میتواند تابع مقرارت باشد و بتواند بر عواطف و احساسات شخصی مسلط باشد و اجازه دهد کار اجرایی تابع شرایط علمی باشد.
بوچانی در پاسخ به اینکه چرا هر بار پس از رخ دادن یک فاجعه تکاپوها برای چاره جویی شروع میشود گفت: این مساله فقط برای ایران نیست و در همه جای دنیا همین طور است. بعد از حادثه زلزلهای که در یکی از شهرهای ژاپن رخ داد و آتش سوزی بزرگی هم در شهر اتفاق افتاد آیین نامهها مطابق با آن حادثه اصلاح شد. پس در دنیا هم همین طور است و بعد از رخ دادن حادثه مطالعات کاربردی شروع میشود که خود این باعث اصلاح فرایندهای اجرایی میشود. پس حادثهای مثل پلاسکو در لحظه اول به عنوان یک بحران دیده میشود، ولی به تدریج که از بحران فاصله میگیریم خود این حادثه به آزمایشگاهی برای اصلاح فرایندها تبدیل میشود. این وضعیت نه تنها مساله نامطلوبی نیست بلکه بسیار هم مناسبت دارد.
رئیس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران با بیان اینکه مساله ما این است که از حادثه پلاسکو درس نگرفتیم گفت: بعد از این حادثه کدام یک از آیین نامههای اجرایی ما اصلاح شد؟ کدام ضوابط و مقررات ما متناسب با پلاسکو اصلاح شد؟ از این نظر پلاسکو ضمن اینکه یک بحران بود آزمایشگاهی برای دستاوردهای ما هم میتوانست باشد که فرایندهای بعدی را بتوانیم مدیریت کنیم. در دنیا برای مدیران اجرایی، پژوهشگران و دانشگاهیان چنین حوادثی یک ترم آموزشی محسوب میشود. وقتی زلزلهای اتفاق میافتد در زمان زلزله گروهی مینشینند و بررسی میکنند که نحوه مقاومت سازهها چطور بود؟ رفتار اجتماعی مردم چگونه بود؟ کسانی که پناه گیری کردند چند درصد ایمنی بیشتری نسبت به کسانی که پناه گیری نکردند داشتند؟ اصلا آنهایی که پناه گیری کردند آورده جدی تری داشتند که ما بعدش آن را ترویج کنیم یا آنهایی که فرار کردند موفقتر بودند؟
وی ادامه داد: بنابراین توصیهها و آیین نامههای اجرایی در زمان بحران و بعد از آن نقطه اتکای جدی برای مدیران به حساب میآید. از این بابت من فکر میکنم بعد از بحران پلاسکو ما دستاورد چندانی نداشتیم. درحالی که میتوانستیم از این حادثه دستاوردهای جدی برای اصلاح فرایندها داشته باشیم. مثلا یکی از کارهایی که ما حتما باید در دستور کار قرار میدادیم مانیتورینگ ساختمانهای شهر بود. یعنی اسکن ساختمانهای شهر به صورت دوره ای. همانطور که وقتی فردی در یکی از اعضای بدنش احساس درد میکند با مراجعه به پزشک از محل درد اسکن میگیرد ساختمان هم به این کار نیاز دارد. این کار باید توسط سیستم ایمنی شهر و نهادهایی مثل سازمان آتش نشانی و سازمان مدیریت بحران انجام شود و باید این مورد تبدیل به قانون میشد تا تمام ساختمانهای شهر سالی چند بار توسط کارشناسان حوزههای مختلف اسکن و مانیتورینگ شوند. هر ساختمانی از نظر پلههای فرار، وضعیت سازه ای، شرایط ایمنی از حیث آتش سوزی یا زلزله و مواردی از این دست باید مورد واکاوی و بررسی قرار بگیرد.
بوچانی خاطرنشان کرد: ما از پلاسکو باید این عبرت را میگرفتیم که ساختمانهای ما نیاز به مانیتورینگ دورهای دارند و مالکان باید چنین هزینهای را پرداخت کنند. ما باید بعد از مانیتورینگ استارت بیمه کردن اجباری ساختمانها را میزدیم. ما این را هم رها کردیم. در زمان یک بحران و حادثه در نقاط دیگری از دنیا آزمایشگاههایی جدی خلق میشود و با تکیه بر آن تجربه پیش آمده از صدها مساله دیگر جلوگیری میکنند و خود آن حادثه تبدیل به یک دستاورد میشود. ما بعد از پلاسکو نیازی به نظریه پردازی نداشتیم بلکه باید آیین نامههای اجرایی و ضوابط و مقررات را در راستای ارتقای ایمنی اصلاح میکردیم که به دلیل ساختار معیوب دولتی نتوانستیم این کار را بکنیم.