طلاق به خاطر اصرارهای فرزند
راضیه و محمد تنها ششماه با یکدیگر زندگی کردند. زندگی مشترک کوتاهشان به خاطر اصرارهای دختر راضیه از هم پاشید.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از جام جم، دختر جوان راضیه که از ازدواج مادرش ناراضی بود در نهایت او را به طلاق راضی کرد. این زن 45ساله وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: سالها پیش شوهرم فوت کرد. دخترم را به تنهایی بزرگ کردم. البته از زندگیام راضی بودم و هیچوقت هم به ازدواج دوباره فکر نمیکردم تا اینکه محمد را دیدم و بعد از مدت کوتاهی به او علاقهمند شدم. محمد از همسرش جدا شدهبود و تنها زندگی میکرد. مرد محترمی بود و مرا هم خیلی دوست داشت. وقتی دیدم میتوانم در کنارش خوشبخت شوم، تصمیم به ازدواج گرفتم. مهرسانا دخترم 23ساله است. برای همین
فکر نمیکردم با این ازدواج مخالفت کند. اما ناراحتیاش را بروز داد. من هم اول منصرف شدم. ولی محمد اصرار کرد. من هم عاشق او شدهبودم، برای همین شش ماه پیش با هم ازدواج کردیم. مهرسانا هم بالاخره راضی شد؛ اما از وقتی با محمد ازدواج کردم، بهانهگیریهایش شروع شد. هر شب با محمد دعوا میکرد. در صورتی که محمد به او محبت میکرد و برایش احترام قائل بود؛ ولی مهرسانا با او سازگار نبود. با خودم گفتم به مرور زمان درست میشود. ولی اینطور نشد تا اینکه از دو ماه پیش مهرسانا گفت باید طلاق بگیرم. آنقدر اصرار کرد که دیگر نتوانستم مقاومت کنم. میدانستم محمد هم خسته شدهاست. دخترم به این ازدواج راضی نیست. برای همین زندگی را برایمان جهنم میکند. دیگر از اصرارهایش خسته شدهام. من با محمد هیچ اختلاف و مشکلی نداریم. بعد از سالها عاشق شدم. در کنار یک نفر احساس آرامش و خوشبختی داشتم؛ اما دخترم ناراضی است و عذاب میکشد. برای همین تصمیم گرفتم از محمد جدا شوم تا دخترم دوباره بخندد و خوشحال شود.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من هم به راضیه علاقهمند شدم. وقتی او را دیدم تصمیم گرفتم به زندگی تنهایی پایان دهم. در کنار راضیه احساس خوشبختی و خوشحالی میکردم؛ اما با مخالفت دخترش روبهرو شدم. با این حال تصور میکردم بعد از مدتی میتوانم در دل او جا باز کنم. به او حق دادم که ناراحت باشد. ولی هرچه زمان گذشت اوضاع بدتر شد. هر شب دعوا داشتیم. هر روز اخم میکرد و سعی داشت مرا ناراحت کند. در خانه حرف نمیزد. مرتب در اتاقش بود. حتی غذا را هم در اتاقش میخورد. راضیه هم روز به روز افسردهتر شد. برای همین وقتی این وضعیت را دیدم من هم تصمیم به جدایی گرفتم. با اینکه راضیه را دوست دارم، ولی دیگر نمیخواهم به این زندگی ادامه دهم. چون من هم از این وضعیت خسته شدهام.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند. او از آنها خواست پیش از اقدام به طلاق با یک مشاوره خانواده صحبت کنند و حتی اگر لازم شد دختر راضیه را نزد مشاوره خانواده ببرند شاید مشکلشان حل شود.
دو نکته مهم قبلاز ازدواج مجدد
سارا شقاقی، روانشناس در این باره می گوید: در این پرونده دو نکته وجود دارد. اول بحث ازدواج و دوم طلاق. افرادی که قصد دارند با همسری زندگی مشترک را تشکیل دهند باید به این نکته توجه داشتهباشند که دو موضوع قبل از ازدواج باید سنجیده شود: اول اینکه چه حسی نسبت به فرزند همسر خود دارند؟ دوم فرزند او آیا حاضر به پذیرش این ازدواج است؟ طلاق اولین ضربه برای فرزندان است و گاهی ازدواج دوم ضربه سختتری میشود. به همین خاطر آنها شکننده میشوند و نسبت به ازدواج مجدد پدر یا مادر خود واکنش نشان میدهند.
حال اگر بعد از ازدواج با مشکل روبهرو شدند، سریع به طلاق فکر نکنند. تصمیم برای پایان زندگی مشترک، یکی از مهمترین تصمیمات است؛ چراکه این تصمیم میتواند عواقبی داشتهباشد؛ عواقبی که حتی تا آخر عمر نیز با فرد همراه باشد. بنابراین همانطور که آمادگی برای ازدواج مهم است، زن و شوهر باید برای طلاق نیز آمادگی داشتهباشند. این تصمیم مهم، توجه بیشتری نیاز دارد؛ توجهی که زوجها نسبت به آن بیاهمیت هستند.