مربیان مهدکودک: منتظر شنیدن صدای بچهها هستیم
در ماههای اخیر برخی مشاغل پس از تداوم شیوع کرونا بهطور رسمی به تعطیلی کامل کشیده شدند. مهد کودک ها از جمله این مشاغل هستند، زیرا از ابتدا این مراکز در معرض مخاطرات شدید ناشی از بیماری و ابتلا و انتقال بیماری توسط کودکان بودند، در عین حال شمار زیادی از خانوادهها هم از سپردن کودکان خود در دوران پاندمی به مهدهای کودک امتناع کردند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، در نتیجه تعطیلیهای گسترده مهدکودکها، مشکلات و معضلات مدیران و مربیان مهدکودکها چندین برابر شد هرچند تسهیلات و حمایتهای مالی از این قشر صورت گرفت اما همچنان مشکلات این دسته از افراد کم نشده است. در این خصوص برخی از کارکنان مهد کودک ها میگویند: در شرایط کنونی خیلی از مهد کودکها به دلیل تعطیلات کرونایی باید از جیب خودشان هزینهها را بپردازند و اینکه بیکاری و مشکلات ناشی از آن فشار مضاعفی است که کارکنان مهدها باید تحمل کنند متأسفانه وضعیت معیشتی به حدی سخت شده که برخی از کارکنان به دنبال شغل دیگری هستند.
بیکاری و تعطیلی ازدواجمان را به تأخیر انداخت
میترا، 28 سال دارد. تا قبل از شیوع کرونا، بعد از یک دوره آشنایی با پسر مورد علاقهاش شروع به تهیه جهیزیه کرد. آنها تصمیم داشتند خیلی زود زیر یک سقف بروند. میترا درباره مشکلاتی که با تعطیلی مهدها برایش اتفاق افتاد میگوید: «قبل از کرونا قرار ازدواج گذاشتیم، همه خرید جهیزیه را انجام دادم اما کرونا زندگیام را تقریباً به نابودی کشانده، همان اوایل شروع بیماری در اسفند ماه سال 98 نامزدم، مبتلا به کرونا شد، نزدیک سه هفته سر کار نرفت، بعد از عید عذرش را خواستند. در یک شرکت هواپیمایی کار میکرد، اما حالا بیکار شده. وقتی تصمیم به ازدواج گرفتیم هر دو شغل مناسبی داشتیم، درآمد نامزدم خوب بود، من هم میخواستم کمک خرج باشم. بعد از مدت کوتاهی اوایل اردیبهشت بود که مدیر مهد صدایم کرد. بنده خدا کلی خجالت کشید تا بگوید دیگر توان پرداخت حقوق پرسنل را ندارد، بچهها هم دیگر خیلی کمتر از قبل به مهد میآمدند، طبیعی بود والدین نگران مریض شدن بچهها بودند. بعد از بیکار شدن هر دویمان، دیگر قدرت تصمیمگیری برای شروع زندگی نداشتیم، اجارهخانهها هم آنقدر بالا رفت و پولی که برای رهن در نظر گرفته بودیم بسیار ناچیز شده بود. جهیزیه من هم در انباری فامیل مانده بود تا اینکه یکماه پیش فامیل دوطرف برایمان گلریزان کردند، حالا پولی جمع شده و میخواهیم بدون برگزاری هیچ مراسمی خانه کوچکی اجاره کرده و بالاخره زیر یک سقف برویم، اما هر روز به این فکر میکنم حالا که هردو بیکار هستیم چطور میتوانیم از پس هزینههای زندگی بربیاییم.» او میافزاید خیلی دوست دارم دوباره بچهها را ببینم وجود آنها در محل کار امیدهای زیادی به زندگیمان میدهد.
دوری از بچهها روحیهام را خراب کرده است
نسترن، 39 ساله یک پسر دبیرستانی دارد و چهار سال پیش به دلیل اینکه همسرش دچار مشکلات روحی شدید شد، تصمیم گرفت کمک خرج خانه شود. به گفته نسترن، همسرش بشدت پرخاشگر، عصبی و به صورت بیمارگونهای شکاک است و فقط به این راضی شده که در مهدکودک مشغول به کار شود.می گوید: همسرم دوست نداشت که در محیط شرکتها و ادارات کار کنم، با اینکه تحصیلات دانشگاهی دارم اما مجبور شدم به خاطر شوهرم در مهدکودک کار کنم. دور بودن از بچهها، محیط خانه و حقوقی که از مهد میگرفتم، امید به زندگی را در من دوچندان کرد تا اینکه کرونا آمد و همه چیز را خراب کرد، از اول تیرماه بهطور کامل بیکار شدم، چرخ زندگی به سختی میچرخد، از طرفی همسر شکاکم هم نمیگذارد جای دیگری سرکار بروم. از بیمه بابت بیکاری مقداری پول گرفتم که آن هم تمام شده، پدر و مادر من و همسرم مبالغ خیلی جزئی هر ماه کمک میکنند، آنها هم توانایی مالی زیادی ندارند، از طرف دیگر در خانه ماندنهای زیاد، آن هم با حضور همسرم که دچار بیماری روانی است برایم غیرممکن شده و واقعاً نمیدانم که چه باید بکنم. او میافزاید: از مشکل مالی که بگذریم مشکلات روحی و روانی و بلاتکلیفی خیلی آزارمان میدهد ما عادت کرده بودیم که هر روز به مهد برویم و صدای خنده و شیطنتهای شیرین بچههای مردم را ببینیم. واقعاً ارتباط عاطفی با آنها باعث شده بود تا مشکلاتمان را فراموش کنیم ولی مدتهاست که تنهایی و تعطیلی مهد کودک خسته و افسردهمان کرده است.
منتظرم تا درهای مهد باز شود
سعیده هم یکی از مربیانی است که تا اواخر سال 98 در یکی از مهدکودکهای شمال تهران کار میکرد. سعیده میگوید: «هر روز از افسریه با مترو و اتوبوس خودم را به مهد میرساندم، سرپرست خانوار هستم و از شغلی که داشتم راضی بودم. محیط کارم را هم دوست داشتم، بعد از اینکه کرونا آمد مدیر مهد عذرم را خواست چون هر روز با اتوبوس و مترو میآمدم، مدیر گفت احتمال اینکه بیمار شوی و یا ناقل باشی و بچهها را مریض کنی زیاد است. یک هفته با اسنپ آمدم سر کار اما توان پرداخت هزینهاش را نداشتم. مگر من چقدر حقوق میگرفتم؟ خلاصه که الان چند ماه است بیکارم. از شدت نداری مجبور شدم دستفروشی کنم. نمیدانم این وضعیت تا کی ادامه دارد اما بشدت نگرانم. دستفروشی خطرات خودش را دارد، من برای این کار ساخته نشدهام، دلم میخواهد زودتر این بیماری برود تا بتوانم سرکار بروم.»
کم کم فراموش میشویم
سعید میرزایی، مدیر یکی از مهدکودکها هم که چند ماهی پس از شیوع بیماری کرونا بهطور کامل تعطیل شد توضیح میدهد: کار در مهد کودک از جمله مشاغلی است که افراد در آن امنیت شغلی ندارند یک دلیل عمده آن هم این است که مدیران مهدکودک هم خودشان امنیت شغلی ندارند. با آمدن کرونا بسیاری از مهدکودکها به دلیل نبود بودجه و حمایت نشدن به تعطیلی مطلق کشیده شدند. هرچند بنا شد وامی به مبلغ 12 میلیون تومان به ازای هر پرسنل با کارمزد 12 درصد از سوی صندوق دولت به مهد کودکها پرداخت شود به گونهای که 6 میلیون تومان در اختیار مدیر مهد برای پرداختیهای مختلف و هزینههای جاری مهد و 6 میلیون تومان به مربی تعلق بگیرد. اما به دلیل کارمزد بالای وام و همچنین پرداخت بیمه و حقوق، مدیران مهدکودکها عطای دریافت وام را به لقایش بخشیدند و از خیرش گذشتند. خیلی از مربیان هم با بیکار شدن برای دریافت بیمه بیکاری اقدام کردند، اما تا جایی که من اطلاع دارم بسیاری از این افراد به دلایل مختلف از دریافت مبلغ بیمه بیکاری بازماندهاند و حالا بعد از بیکار شدن دیگر نه بیمهای دارند و نه حقوقی.
به گفته او، قبل از شیوع ویروس کرونا میانگین بین 120 تا 130 کودک در مهد حاضر میشدند و تنها چند هفته پس از رسانهای شدن شیوع بیماری، بسیاری از والدین از آوردن بچهها امتناع کردند تا جایی که تعداد حاضرین در مهد کودک به 12 نفر تقلیل پیدا کرد. این تعداد از بچهها هم، فرزندان پزشکان و افرادی بودند که جزو مشاغل دسته اول به شمار میآیند و مجبور هستند هر روز بر سرکارهای خود حاضر شوند. با تمام توان سعی کردم مهدکودک را باز بگذارم اما کمکم هزینههای کمرشکن جاری مهدکودک توانایی ادامه حیات مهد را از من گرفت و تقریباً از اوایل آذرماه بهطور کامل مهدکودک تعطیل شده است و کماکان هم تعطیل هستیم. تا جایی که اطلاع دارم در منطقه شمیرانات تهران از 158 مهدکودک فعال در این حوزه، 68 مهدکودک به طور کامل تعطیل شدهاند. عدهای هم که خودشان مالک هستند، اعلام تعلیقی کردهاند.
میرزایی معتقد است: از آنجایی که بنا شده مهدکودکها زیرمجموعه آموزش و پرورش باشند، امیدوارم که مشکلات کاهش پیدا کند، زیرا همچنان فرزندان مشاغل سطح یک بلاتکلیف هستند و کسی نیست که از آنها نگهداری کند، همین قضیه ممکن است سلامتی برخی از کودکان را به خطر اندازد زیرا به دلیل ناقل بودن کودکان برخی والدین حاضر نیستند حتی بچهها را نزد پدربزرگ و مادربزرگ بگذارند و خدای ناکرده با ابتلای آنها به کرونا یک عمر پشیمانی باخود داشته باشند.
محمدی، مدیر یکی دیگر از مهدکودکها هم با اشاره به اینکه بیشتر مهدکودکها استیجاری هستند به ما میگوید: خیلی از مهدکودکها به دلیل فشارهای شدید اقتصادی و ناتوانی در پرداخت بیمه، حقوق پرسنل، مالیات، اجاره ملک و هزینههای جاری دیگر به تعطیلی کشیده شدند در عین حال برخی سودجویان به دلیل مستأصل شدن والدین درخصوص نگهداری از فرزندان خود و از آنجایی که مشاغل سطح یک دارند و مجبور به حضور در محل کار هستند، با بازگشایی مهدکودکهای زیرزمینی، فرزندان خود را به مهدهایی میفرستند که هیچ تابلو و نام و نشانی ندارند. این دسته از والدین قطعاً راضی نیستند، اما در این شرایط مجبور هستند که جگرگوشه خود را بدون اطمینان خاطر به این اماکن بسپارند. امیدوارم وزارت آموزش و پرورش با در دست گرفتن مسئولیتها و از آنجایی که بودجه جداگانهای دارد، بتواند بهتر از سازمان بهزیستی مشکلات را از میان بردارد.