کووید 19 چی هست؟
بشر با تجربه جدیدی روبهرو شده است. تجربهای دشوار و تکان دهنده؛ چه برای کسانی که به کرونا مبتلا شدهاند و چه برای کسانی که در تلاش هستند از چنگال این بیماری مرموز و نامرئی فرار کنند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، دسته سومی هم هستند که به نظر دیگر حوصله فرارکردن و مقاومت ندارند. هرچه باداباد یا مثل بقیه میگیرند یا باور دارند نباید تحت تأثیر اخبار و رسانهها قرار گرفت. قرار است درباره این دسته سوم با کارشناسان صحبت کنیم؛ درباره کسانی که نمیخواهند زیر بار ماسک بروند یا فاصله اجتماعی را رعایت کنند و حتی کمی از روابط خود بکاهند. البته حالا که همه در حال گذراندن این روزگار هستیم فهمیدهایم رعایت تمام و کمال همه پروتکلها چقدر سخت و حتی گاهی نشدنی است. نشدنی است چون به قول مازیار طلایی: «این سبک زندگی با یکی از بنیادیترین رفتارهای انسان که ارتباط است در تضاد قرار گرفته است.»
هشت ماه بعد از شروع همهگیری کرونا بارها از مسئولیت اجتماعی رعایت پروتکلها در روزنامه و تلویزیون و شبکههای اجتماعی گفته شده و هر روز از خستگی کادر درمان حرف زده شده است. ساعتها فیلم و مستند و عکس منتشر شده و تمام زوایای پنهان ماجرا باز شده است؛ از کمبود تخت تا فشار تحریمها برای تهیه دارو، از جریمه تا التماس کادر درمان و... به نظر کار سختی است شنیدن همه اینها و بازهم رعایت نکردن حداقلی پروتکلهای بهداشتی. حالا با قرنطینه نیم بند یک هفتهای تهران همه نگران شروع مسافرتها به شمال کشور هستند و این درحالی است که تهران در شرایط فوق قرمز بیشترین آمار جان باختگان این بیماری را از سر میگذراند. بگذارید با پاسخ مازیار طلایی جامعه شناس به این سؤال شروع کنیم؛ چرا رعایت پروتکلها برای مردم سخت است؟
مازیار طلایی دلیل عمده این امتناع خطرناک را در چند نکته مهم میداند: «یک، اینکه چون تجربه بدیع و جدیدی است و پیش از این همهگیری چنین تجربهای وجود نداشته است. دوم، مداومت این داستان است که تصویر روشنی از پایان آن در دست نیست. تازه بخشی هم هستند که بهخاطر مقتضیات کاری مجبور میشوند پروتکلها را نقض کنند.» او معتقد است نمیشود از مردم خواست از خانههای خود بیرون نیایند و میهمانی خانوادگی نروند چون این رفتارها در انسان نهادینه شده است و شاید بشود از آن بهعنوان «روابط مرگ آفرین» نام برد که تنها مختص به ایران هم نیست.
طلایی از کشورهایی حرف میزند که مردم آنجا هم بدون رعایت پروتکلها به پارک یا دریا میروند: «نمیتوان این اخلال در زندگی بشری را تبدیل به سبک زندگی کرد. انجام کارهای روزمره با ماسک مثل حرف زدن و قدم زدن و نفس کشیدن کار سختی است و نمیشود تنها ماسک را بزرگ نمایی کرد درحالی که مردم هر روز برای رفتن به سرکار از واگنهای مترو که کیپ تا کیپ پر از آدم است استفاده میکنند.»
او تنها مقصر دانستن مردم در ایجاد این وضعیت را موضوعی انحرافی میداند و بخشی از مسأله را مرتبط به سیستم و سیاستگذاریها در این زمینه ارزیابی میکند: «با توجه به اینکه همه کشورهای جهان با بخشی از مردم خود که پروتکلها را رعایت نمیکنند مواجه هستند، دست به قرنطینه میزنند و حتی جریمه هم تعریف میکنند. البته این مستلزم حمایت از اقشار کم درآمد هم هست.» مازیار طلایی از مسئولیتهای اجتماعی میگوید و اینکه بسیاری از مردم هم با اینکه مجبور به کار هستند و تمام روز را بیرون از خانه سپری میکنند ماسک را فراموش نمیکنند.
صحبتهای طلایی شاید به نوعی ادامه بحثی باشد که از روزهای اول کرونا شکل گرفت و مردم و کارشناسان را دو دسته کرد؛ آنهایی که تنها مردم را مقصر می دانستند و از مسافرت رفتن آنها و از بیتوجهیشان به ماسک زدن در محل کار و فضاهای عمومی... شکایت داشتند. بخشی هم تنها سیاستگذاران و مسئولان را مورد نقد قرار دادند که چرا قرنطینه سفت و سختی برقرار نمی کنند و این سیاستهای سختگیرانه را با حمایت از اقشار آسیب پذیر در راستای یکدیگر دنبال نمی کنند. بعد از هشت ماه از شروع کرونا به نظر میرسد هنوز هم این بحث ادامه دارد و با نگاهی به وضعیت همهگیری این بیماری در دنیا میتوان دامنه بحث را در کشورهای دیگر هم دید. مانند انگلستان که مردم بعد از قهرمانی تیم لیورپول به خیابان ریختند و بدون هیچ رعایتی در کنار هم شادی کردند یا در امریکا مردم هفتهها با تظاهرات در خیابان قرنطینه و پروتکلها را زیر پا گذاشتند.
علی اصغر سعیدی، جامعه شناسی که 15 سال است سیاستهای بهداشتی را در دانشگاه تدریس میکند هم این بحث را مختص به ایران نمیداند اما به مسألهای اشاره میکند که از نظر او تا به امروز مطرح نشده است. او که رفتار مردم در همه جای دنیا را یک شکل میداند معتقد است: «مسأله اصلی در ایران نظام درمان است. این نظام باید دو طرف داشته باشد؛ یک سمت مدیران و متخصصان مدیریت و یک سمت پزشکان و کادر درمان. ایران یگانه نظامی است که در آن پزشکان مدیر هستند و این روند در طول تاریخ معاصر ایران بجز چند استثنا همیشگی بوده است. در کشورهای پیشرفته شما کمتر میبینید که رئیس یک بیمارستان پزشک باشد. آنها سعی میکنند از مدیران در این بخشها استفاده کنند.»
او با اشاره به وزیران بهداشت ایران که قریب به اتفاق آنان نیز پزشک بودهاند از روابط اداری در سیستم درمان میگوید که شاید برای کسی که در رشته پزشکی تحصیل کرده ناآشنا باشد و باعث آسیب در نظام توزیع شود: «حضور پزشکان در امور مدیریتی میتواند به نوعی باعث آسیب در رسیدگیها و طرح شکایات هم بشود. وقتی همه در یک سیستم درمانی، پزشک باشند طبعاً فرمان دادن هم کمی سختتر است چون همه در یک جایگاه قرار دارند.» سعیدی در میان حرفها از زحمات و فداکاریهای پزشکان در این مدت هم تشکر میکند و به نظر میرسد نمیخواهد تحلیل خود از وضعیت را دچار قضاوتهای ساده و دم دستی ببیند: «مدیر، مشروعیت خود را از حکمی میگیرد که یک مقام بالادستی به او میدهد و موظف است نسبت به همان بالادستی پاسخگو باشد. پزشک هم مشروعیت را از علم و دانش خود میگیرد. وقتی این دو حوزه با هم التقاط میشوند آن وقت کار پیچیده میشود.»
او بیمارستانی را مثال میزند که به خاطر انبوه بیماران کرونایی باید انتخاب کند که چه تعداد تخت را برای بیماران کرونایی و چه تعداد را برای بیماران سرطانی اختصاص دهد. در این بین برای کسی که پزشک است و باید نسبت به همه بیماران نگاهی عادلانه داشته باشد کار راحتی نیست که دست به چنین انتخابی بزند. درحالی که یک مدیر براحتی با برآوردهای خود بر اساس بودجه و اولویتها میتواند تصمیم بگیرد و مانند پزشک درگیری احساسی و ذهنی پیدا نکند. سعیدی میگوید: «در واقع ما باید به جای دوگانه «نان» و «جان» از تفکیک حوزههای مدیریتی و پزشکی صحبت کنیم.»
سعیدی در این میان از سیاستهایی حرف میزند که در گیرودار تبلیغات منفی مورد قضاوتهای نادرست قرار گرفته است، بهطور مثال سیاست بازگشایی مدارس: «در انگلستان هم بوریس جانسون بازگشایی مدارس را وظیفه ای اخلاقی دانست و کسی او را مؤاخذه نکرد اما در ایران تقریباً همه سیاستها مورد حمله قرار میگیرد و عموم جامعه مسائل را از جنبه درستی مشاهده نمیکند.» او رفتار دولتها و مردم در مواجهه با کرونا را تقریباً در همه جای دنیا یک شکل میداند و مهمترین دریچه نگاه را تفکیک مدیریت درمان از پزشکی ارزیابی میکند.
پدیده کرونا همانقدر که برای مردم نو بود و به تبع آن تحلیل رفتار را سخت کرد، برای دولتها و نظامهای بهداشت و درمان هم به همان مقدار جدید و تازه بود. از طرفی مردم از ادامه وضعیت خسته هستند و از طرفی دولتها درگیر بخشی از جمعیتشان که گویا برای جان خود ارزشی قائل نیستند. فهم این رابطه همان قدر پیچیده است که رفتار کووید19 در بدن انسان. شاید بعد از گذشت سالها از این فاجعه تازه بتوان به تحلیل درستی از رفتارها و واکنشهای مردم و دولتها رسید.