نقش پاریس و تهران در توافق سیاسی لبنان
به فاصله چند ساعت پس از توافق مهم احزاب سیاسی لبنان بر سر انتخاب «مصطفی ادیب» به عنوان نخستوزیر جدید این کشور، امانوئل مکرون وارد بیروت شد؛ فردی که بهنظر میرسد نقشی اساسی در توافق اخیر لبنانیها داشته است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، مکرون دیروز بلافاصله پس از ورود به بیروت ملاقاتی 30دقیقهای با حریری و پس از آن ملاقاتی یکساعته با مصطفی ادیب داشت. اگرچه جزئیات رسمی از این دیدارها منتشر نشده، اما گفته میشود مکرون از حریری و ادیب خواسته ظرف کمتر از 20روز دولت جدید لبنان را تشکیل دهند. وی همچنین با سایر مقامات رسمی لبنان ملاقات کرده و بار دیگر از بندر ویرانشده بیروت بازدید کرد. درباره نقش فرانسه و سایر بازیگران منطقهای در توافق سیاسی لبنان، مواضع احزاب داخلی نسبت به مصطفی ادیب و همچنین موانع پیشروی دولت جدید لبنان با فیصل عبدالساتر، نویسنده و تحلیلگر شناخته شده لبنانی گفتوگو کردهایم.
احزاب سیاسی لبنان زودتر از آنچه تصور میشد بر سر انتخاب نخستوزیر جدید این کشور به توافق رسیدند. این توافق از چه مسیری طی شد و چه بازیگرانی در آن نقش داشتهاند؟
اطلاعات موجود نشان میدهد که طرح نام آقای ادیب برای نخستوزیری و تکلیف ایشان به تشکیل دولت از سوی ریاستجمهوری براساس توافقی صورت گرفته که با حمایت فرانسه بهدست آمده است. در این چارچوب، تماسهای گستردهای از سوی فرانسویها با پایتختهای مرتبط و تأثیرگذار در تحولات لبنان برقرار شده است. ازجمله این تماسها و فراتر از آن، شاید بتوانیم بگوییم هماهنگیها با ایران و همچنین برخی دیگر از بازیگران اروپایی صورت گرفته است. همچنین اطلاعات دیگری وجود دارد که بیانگر رضایت آمریکا از توافق صورتگرفته و طرح نام مصطفی ادیب برای نخستوزیری است. البته باید توجه داشت که هیچ موضع رسمی از سوی کشورهای نام برده در تأیید این اطلاعات وجود ندارد، اما این مسئله در نهایت نافی وجود چنین تماسها و رایزنیهایی نیست، کمااینکه روابط دیپلماتیک قوی مصطفی ادیب در خارج از لبنان و همچنین حمایت حداکثری صورتگرفته از او در داخل کشور توسط گروهها و احزاب سیاسی نشانهای مهم در تأیید توافق جامعی است که راه او را برای رسیدن به نخستوزیری هموار کرد.
پس بهنوعی میتوان گفت نقش اصلی در این توافق با فرانسه بوده است؟
طبیعتا اکثریت بازیگران سیاسی این موفقیت را به طرح رئیسجمهور فرانسه نسبت میدهند. در واقع فرانسه از طریق این نقشآفرینی و ارائه طرح مذکور میخواهد اهمیت لبنان در سیاست خارجی خود را به نمایش بگذارد؛ اهمیتی که ریشه در روابط تاریخی 2کشور دارد. اما در این میان نباید از یک نکته بااهمیت غافل شد؛ طرح فرانسه بدون رضایت و موافقت ایران به نتیجه نمیرسید.
عربستان در کجای این معادله قرار دارد؟ چرا نقش این کشور در توافق سیاسی اخیر کمرنگ است؟
اطلاعات و همچنین واقعیتهای موجود نشان میدهد که ریاض ازجمله پایتختهای همراه با این توافق نبوده و به همین دلیل در چارچوب رایزنیهای فشرده پیش از طرح نام ادیب حضور نداشته است. علت این امر را باید در مسائل مختلفی جستوجو کرد، ازجمله اینکه عربستان بهدنبال تحقق شروط معینی برای تشکیل دولت در لبنان بود. سعودیها با حضور حزبالله در دولت موافق نبودند و بر همین اساس گفته میشود که بازگشت سعد حریری به دولت را وتو کردند. بازتاب این واقعیت را بهخوبی میتوان در مواضع 2 حزب نیروهای لبنانی (به رهبری سمیر جعجع) و سوسیالیست ترقیخواه (ولید جنبلاط)، پیش از جلسه پارلمان برای انتخاب نخستوزیر مشاهده کرد؛ بهگونهای که سعد حریری را در جریان موضع منفی خود نسبت به طرح اسم وی برای ریاست دولت قرار دادند.
البته اینجا یک تحول مهم نیز رخ داده است؛ حزب سوسیالیست ترقیخواه که همسو با نیروهای لبنانی و سعودی علیه حریری موضعگیری داشت، روز یکشنبه به جمع سایر احزاب لبنان پیوست و از نخستوزیری مصطفی ادیب حمایت کرد. این در حالی است که حزب جعجع (نیروهای لبنانی) چنین نکرده و در رأیگیری روز یکشنبه از نواف سلام، سفیر سابق لبنان در سازمان ملل بهعنوان گزینه مطلوب خود برای نخستوزیری حمایت کرد. به این ترتیب نیروهای لبنانی تنها مانده و از دایره اجماع احزاب لبنانی خارج شد.
علت این موضعگیری نیروهای لبنانی چیست؟
کاملا روشن است؛ این حزب میخواهد نشان دهد در پرونده لبنان با چشمانداز سعودی-آمریکایی همسو بوده و در زمینی که توسط امانوئل مکرون طراحی شده، بازی نکرده است.
از جمله نکات قابل توجه در این توافق، تشتت داخلی ائتلاف 14مارس است، چراکه جریان حریری بهعنوان محور این ائتلاف بهنوعی خروج کرده و در کنار ائتلاف 8مارس (حزبلله، امل و جریان آزاد ملی) قرار گرفت. این تحول را چگونه باید دید؟
14مارس بهطور کلی در بسیاری از مسائل مواضع یکپارچه و یکسانی ندارد. این مسائل مخصوصا بعد از بازداشت سعد حریری در عربستان سعودی و اشارههای تلویحی وی مبنی بر نقش برخی متحدانش در آن حادثه تشدید شد. در واقع این حادثه را میتوان نقطه عطفی در بحران داخلی 14مارس به شمار آورد. پس از آن نیز روابط داخلی نیروهای این ائتلاف در مقاطع مختلف شاهد تنشهای متعددی بوده است تا جایی که حریری به صراحت از فریبکاری و خیانت علیه خود از جانب جعجع و جنبلاط سخن گفت. بنابراین امروز دیگر برای همه روشن شده که جدایی قابلتوجهی میان نیروهای لبنانی (جعجع) با حزب آینده (جریان حریری) بهوجود آمده و از سوی دیگر، روابط این حزب با جریان جنبلاط نیز تضعیف شده است. علاوه بر تمام اینها میدانیم که حزب کتائب (گردانهای لبنان) نیز مدت زیادی است که به کلی از دایره ائتلاف 14مارس خارج شدهاند.
البته در اینجا باید به 2 نکته توجه داشت؛ از یکسو بحران لبنان بهمراتب از تشتت داخلی 14مارس عمیقتر است و از سوی دیگر، این مسئله محدود به 14مارس نبوده و ما در ائتلاف 8مارس نیز شاهد تحولات مشابهی هستیم؛ بهگونهای که نیروهای این ائتلاف هم مانند گذشته در چشماندازها و رویکردها یکپارچه نیستند و در پروندههای مختلفی با یکدیگر اختلافنظر دارند. شرایط لبنان تغییر کرده و بحران این کشور فراتر از مسائل داخلی احزاب و ائتلافهاست. وضعیت امروز لبنان، ضرورت حرکت نیروهای این کشور به سوی چشماندازی ملی و فراحزبی را بیش از هر زمان به نمایش گذاشته است؛ چشماندازی که قادر به حل بحرانهای جامعه لبنان، مخصوصا در حوزههای مالی و اقتصادی باشد. با باقیماندن در این صفکشیهای سیاسی نمیتوان به حل معضلات جدی لبنان امیدی داشت.
اکنون با عبور از مرحله تعیین نخستوزیر، چه موانعی بر سر راه تشکیل دولت وجود دارد؟
کسانی که با تحولات لبنان آشنا هستند، میدانند تمام دولتهای این کشور طی سالهای اخیر با بحرانها و موانع اساسی در مسیر خود روبهرو بودهاند؛ بحرانهایی که ریشه آنها نیز به همین صفکشیهای سیاسی و حزبی برمیگردد. ما در اینجا از تمام دولتهایی سخن میگوییم که پس از ترور رفیق حریری و خروج نیروهای سوریه در لبنان بر سر کار آمدهاند. در واقع از آن زمان تمام توافقها بر سر اسم نخستوزیر و همچنین تفاهمات بعدی برای تشکیل دولت و سهمبندی وزارتخانهها با دشواریهای جدی همراه بوده است. از بلاتکلیفیهای درازمدت برای توافق بر سر وزرا گرفته تا سقوط دولتها، ازجمله سقوط دولت حریری پس از ملاقات وی با اوباما در 2010 و البته استعفا، نظیر استعفای دولت حریری بعد از اکتبر2019 یا استعفای دولت حسان دیاب بعد از انفجار بندر بیروت.
بنابراین در پاسخ به سؤال شما میتوانم بگویم ممکن است باز هم با همان موانع سابق روبهرو باشیم؛ اختلاف بر سر گزینههای مورد نظر برای وزارتخانهها، دوگانه دولت تکنوکرات یا سیاسی و یا حتی ترکیبی از این دو و... البته تمام اینها درصورتی است که احزاب و گروههای سیاسی، حجم بحرانی که سراسر لبنان را گرفتار خود کرده، درک نکرده باشند. تصور من این است که نوعی تغییر در نگاه عمومی جریانات سیاسی بهوجود آمده و بر این اساس، ممکن است فضای خوبی در اختیار مصطفی ادیب قرار دهند تا دولتی قابلقبول در سطح جهانی، منطقهای و داخلی تشکیل دهد.
شناخت بسیار محدودی از مصطفی ادیب وجود دارد. تحلیل شما از جایگاه و موقعیت ایشان در صحنه سیاسی لبنان چیست؟
دکتر مصطفی ادیب از متولدین طرابلس در شمال لبنان است که سالها در دانشگاه لبنان در رشتههای حقوق و علوم سیاسی تدریس کرده است. او با آغاز ریاست نجیب میقاتی بر دولت (تقریبا همزمان با شروع تحولات سوریه) وارد ساختار سیاسی شده و پس از آن نیز بهعنوان سفیر لبنان در آلمان فعالیت کرده است. در نگاه به شخصیت و جایگاه آقای ادیب 2 نکته باید مورد توجه قرار گیرد؛ اول اینکه، عملکرد ادیب بهعنوان سفیر لبنان در آلمان مورد قبول طرفهای مختلف خارجی و داخلی بوده و همچنین از روابط دیپلماتیک قوی برخوردار است. مورد دوم هم اینکه، ادیب بهمعنای متداول در ساختار سیاسی لبنان شخصیتی حزبی نیست. البته ایشان عضو جریان اراده به ریاست نجیب میقاتی است اما پیشینهای سیاسی و حزبی ندارد.