روی آوردن کتابخوانها به دستدوم فروشیها
واقعیت این است که فرصت کتابخواندن از بین رفته است، چون مردم امنیتخاطر ندارند و مدام یا در فکر نوسان ارز و طلا هستند یا به توافق هستهای فکر میکنند. روزگاری است که هم دولت فقیر است و هم مردم. در عمر هفتادسالهام چنین وضعیتی ندیدهام و این بر فرهنگ کتابخوانی تأثیر منفی میگذارد.
گلایه از تغییر لحظهای قیمت کتابها
در شبکهاجتماعی توییتر حسابی فعال است. جدا از دغدغههای اجتماعی و مدنیای که دارد از همه بیشتر درباره کتاب مینویسد. دنبالکنندههای صفحهاش را به خواندن کتاب دعوت میکند. هرازگاهی عکسی از کتابی که میخواند را با دیگران به اشتراک میگذارد یا نوشتهای از کتاب را در توییتر مینویسد. او که دنبالکنندههای زیادی دارد درباره افزایش قیمت کتاب و کاهش قدرت خرید در این حوزه میگوید: «اگر من در ماه دو تا کتاب میخریدم الان مجبورم دوماه یک کتاب بخرم.»
در صحبتهایش فقط از گرانی کتاب گلایه نمیکند و میگوید که با وجود افزایش قیمتها اما ناشر کیفیت چاپ کتاب را هم کاهش داده است. از اینکه برخی از کتابهایی که او آنها را ارزشمند میخواند و تجدید چاپ نمیشوند گلایه دارد و میگوید وقتی دلیلش را از ناشران پرسیده است گفتهاند مردم این کتابها را نمیخرند. او هم مثل هر کتابخوان دیگری که این روزها وارد کتابفروشی میشود با قیمتهای شوکهکنندهای روبهرو میشود، چنین تجربهای دارد؛ میگوید: «ظهور و سقوط رایش سوم رو میخواستم بخرم و قیمت شده بود ۱۸۰ هزار تومان اما کتاب رو نخریدم، چون از قیمتش کاملا شوکه شده بودم.» صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد و میگوید: مثلا یه کتاب به اسم عارف جان سوخته بود که نهایت ۳۰ هزار تومان میشد خرید، ولی ماه به ماه کتابفروش یه برچسب روی قیمت میزنه و عوض میکنه و طی دو ماه قیمت این کتاب رسیده به ۶۵ هزار تومان.» بعد ادامه میدهد: «به فاصله یک ماه برچسب قیمت جدید روی قیمت قبلی میچسبونن.» با این حال میگوید که همچنان کتاب کادو میدهد و دلش نمیآید که این کار را نکند.
فعلا کتابها را گوش میکنم
شال بلندش تا پایین پاهایش آمده است. عینک بزرگ صورتیرنگ گردی بهصورتش دارد. صحبت از خرید کتاب که میشود میگوید: «به تراپی خرید کتاب و گشتن توی کتابفروشی احتیاج دارم، به حس کردن بوی کاغذ کتاب و شوق و ذوق خوندن کتاب جدید،به نشستن روی اون صندلی کنار قفسه کتابهای تاریخی و خوندن کتابی که قرار بود فقط نگاهی بهش بندازم؛ به همهمه آروم توی کتابفروشی و نوری که از پنجرهها به کتاب ها میتابه نیاز دارم.» بعد از این صحبتهایی که انگار از روی کتاب آنها را میگفت، نفسی تازه میکند و میگوید با این قیمتها خیلی ته جیبش پولی برای خرید کتاب نمیماند. میگوید ترجیح میدهد اگر هم میخواهد کتابی بخواند برود سراغ کتاب صوتی؛ «آخه از بس توی اسنپ هستم و اینور اونور میرم، نمیتونم کتاب بگیرم دستم. برای همین ترجیح میدم کتابها رو گوش بدم.» هرچند این بار هم باز از قیمت کتابهای صوتی شاکی است و میگوید: «اینم هر چندماه یه بار است و آن هم به توصیه دوست و رفیقی.»
سراغ چاپ قدیمیها میروم
«شرایط طوری شده که کتابی که میخرم رو نه به خاطر خودش که به خاطر پولی که براش دادم تا ته میخونم.» این را میگوید و میخندد. تعریف میکند که گروهی در تلگرام درست کردهاند با دوستانشان که هرکدام وقتی به کتاب فروشی میروند اگر ببینند در آنجا کتاب چاپ قدیم موجود است، یا تخفیف میدهند و قیمتهای کتابهایش هنوز تغییر نکرده، سریع به هم خبر میدهند و آدرس کتابفروشی را میفرستند تا بروند و کتاب بخرند. بعد میگوید: «حالا شاید خندهدار باشه ولی با این وضع گرونی کاغذ و کتابها، مجبورم برم قفسههای کتابفروشیها رو زیر و رو کنم واسه پیدا کردن کتابهای چاپ قدیم یا اونایی که قیمت قدیم هستن.»
رواج خواندن کتابهای دست دوم و پیدیاف
استفاده از کالای دست دوم فقط مختص وسایل الکترونیک یا لباس و این جور چیزها نیست. در بازار کتاب، دستدوم فروشیها مشتریهای پروپاقرص خودشان را دارند. خیلیها ترجیح میدهند که کتابهای خوانده شده را بخوانند چون معتقدند یک بار خوانده شده و شاید در لابهلای صفحات آن کتاب به داستان جدیدی بربخورند. داستان زندگی آن کسی که کتاب را خوانده است. عدهای دیگر هم اینطور فکر میکنند که کتابهای قدیمی ممکن است سانسور نشده باشند و دوست دارند که در کتابخانهشان کتابهای چاپ قدیم را داشته باشند. اما این افراد، به اصلاحکتابخوانها افراد عشق کتاب هستند که چنین نگاهی به کتاب دارند و مشتری پر و پا قرص دستدوم فروشیها هستند. با شیوع ویروس کرونا در کشور و بحران مالی و افزایش هزینههای زندگی، دیگر دستدوم فروشیها پاتوق عشاق کتاب نیست و همه جور آدمی را میتوان در آنجا دید. حتی چند وقتی است که صفحههایی در شبکهاجتماعی اینستاگرام راه افتاده است که کتابهای دست دوم را یا معاوضه میکنند یا آنها را به فروش میرسانند. این روزها به خاطر قیمت بالای کتاب، افراد زیادی ترجیح میدهند به سمت استفاده از کتابهای دستدوم بروند. یکی از افرادی که پای صحبتهای او برای نوشتن این گزارش نشستیم در پاسخ به این پرسش که آیا سراغ خرید کتابهای دست دوم میرود یا نه، میگوید: «از خدامه کتاب دست دوم بخرم، با این قیمتا. اصلا کتاب مثه طلا میمونه. دست اول و دوم بودنش ارزششو کم نمیکنه چون محتواش مهمه.» جوان سرزنده و بشاشی است که عینکی با فریم مشکی زده است و انگار دهه ۵۰ برای خودش زندگی میکند.
شاید اگر زمستان بود و هوا کمی سرد، اورکت سبز رنگی هم به تن داشت اما حالا با تیشرتی که روی آن عکس چگوارا نقاشی شده است، کولهای روی دوشش دارد و با من در حال قدم زدن در راسته کریمخان است. میگوید: «من از این کتابفروشیهای بزرگ که اینجاها هستن خرید نمیکنم. میرم خیابون مطهری. اونجا یه کتابفروشی نقلی و جمعوجور هست که هنوز هم قیمت خیلی از کتاباشو بالا نبرده. اون لابهلاها اگه کتاب دست دومی هم داشته باشه، بهم معرفی میکنه و منم قطع به یقین میخرمش. حالا یا میزارم برای یه وقتی که میخوام به کسی هدیه بدم یا میخونمش و میزارم توی کتابخونهام.» میگوید: «به جای کتابفروشیهای پرزرق و برق از کتابفروشیهای محلی بیشتر خرید میکنم تا شاهد مرگ این مکانها و اتفاقات تلخ نباشم.» یکی دیگر از افراد کتابخوانی هم که با او صحبت کردیم در پاسخ به این سوال میگوید که «کلا با این قیمتا بهترین راه برای اینکه آدم از کتاب خوندن نیوفته، به نظرم دست دوم خوندنه. تو انقلاب که راه میری خیلی دستدوم فروشی هست و من عاشق اونجام و اینکه کتابهای خیلی قدیمیتر کمتر دستخوش سانسور بودن.»
می گوید همین دیروز ۲۲۰ هزار تومان پول کتاب داده است. هرچند تعریف میکند بعد از چند ماه دل را به دریا زده و رفته است کتاب خریده اما میگوید همین که پایش را از مغازه بیرون گذاشته عذاب وجدان آمده سراغش که چرا انقدر پول کتاب داده توی این شرایط. جوان شستهرفتهای است که حرفهایش را بیرودربایستی میزند. میگوید: «قیمت کتاب و جیب خالی جماعت کتابخوان هم بلایی است که کنار سایر بلاها باید تحملش کنیم. فقط هزینهاش این است تا همین مطالعه یک دقیقه در سال هم کمکم در کشورمان به خاطر قیمت بالای کتاب نداشته باشیم.» سر درد دلش که باز میشود، میگوید من تا الان سمت کتاب الکترونیکی نمیرفتم چون بوی کتاب و ورق زدنش رو دوست داشتم ولی حالا که قراره یه کتاب ساده رو که قبلا میخریدم ۲۵ تومن که تازه اونم واسه من کارمند زیاد بود، بخرم چهل یا پنجاه هزار تومان، ترجیح میدم برم پیدیافاش رو با قیمت ارزونتری بخرم.» نیشخندی هم میزند و میگوید: «البته رایگانش هم اگر پیدا کنم، چه بهتر.» حالا خیلیها این روزها به خاطر گرانی کتاب به سمت استفاده از کتابهای الکترونیک، امانت دادن و گرفتن کتاب و دست دوم خواندن رفتهاند. بازاری که انگار داغ است و مشتریهای خودش را دارد. هرچقدر گرانی و شیوع ویروس کرونا باعث کاهش فعالیت کتابفروشیها شده، فروش آنلاین کتابهای دست دوم و ارسال آن به در خانهها، رونق گرفته است و البته در این میان خیلیها هم به سمت استفاده از اپلیکیشنهای کتابخوانی رو آوردهاند چرا که میتوانند کتابها را با نصف قیمت بهصورت فایل پیدیاف بخوانند.
بازار کتاب
کتاب هم مانند سایر کالاهای مصرفی با افزایش قیمت روبهرو بوده از کاغذ که وارداتی است تا چسب و سایر مواد اولیه که در داخل تولید میشود همگی با افزایش قیمت بیش از ۵۰درصدی همراه شده است. این در حالی است که در ۴۰ سال اخیر کتاب جزو ردیف پنجم به بعد نیازهای خانوار بوده و اکنون با این وضعیت انتظار میرود کتاب کاغذی سالهای طلایی ۵۵ تا ۶۱ را دیگر نبیند و تنها راه تنفس این کالای فرهنگی شبکههای اجتماعی و کتابهای صوتی باشد.