رازهای زندگی شخصی شاهرخ استخری برملا شد +عکس
سپیده بزمی پور همسر شاهرخ استخری در صفحه اینستاگرامش با انتشار عکسی ماجرای زندگیش را توضیح داد.
به گزارش اقتصادآنلاین، سپیده بزمی پور در صفحه اینستاگرامش با انتشار این عکس نوشت: "قول داده بودم بهتون که بیام جریان مصاحبهی شاهرخ و تعریف کنم براتون ... همون اصطلاح کف کارخونه و سوالای شما ...
قبل از هر چیزی نظر قلبیمو میخوام بگم ، اعتقادی که باهاش بزرگ شدم و تا امروز برام مورد احترام بوده ... تمام ادمایی که روی این کرهی زمین کار میکنن و نون حلال میبرن خونههاشون صد در صد قابل احترامن و اصلااااااا کسی از اون یکی بالاتر نیست ... دنیا به بنا،نجار،گارسون،دکتر،مهندس،معلم،نیروی خدماتی و و و همهی ی ی ی شغلها نیاز داره و همشون به یک اندازه محترمن و وجودشون ضروری برای ادامهی زندگی تکتکمون ...
نمیدونم این داستانا از کی شروع شد که ادمارو به خاطر این چیزا دستهبندی کردن ... من این چیزارو ندیدم و قبولشون ندارم ... به نظرم ما پدر مادرای امروز میتونیم خیلی چیزا به بچههامون یاد بدیم ... چیزایی که شاید جاش بدجوری خالیه الان تو دل خیلی از ادما ... به خاطر یه سری تفکر اشتباه باعث رنجش و خجالت کسی میشیم بدون اینکه بفهمیم چی به سرشون داریم میاریم ...
میگن روز اول مدرسه شغل پدر نپرسین شاید بچهای خجالت بکشه !!! از چی ؟ از اینکه باباش زحمتکشه و نون حلال میبره سر سفره ؟ باید دستای اون پدر و مادرو بوسید نه اینکه خجالت کشید !!
داستان من اینه ... من بلژیک بزرگ شدم ، کشوری که باید همهی بچهها از یه سنی کار کنن که یاد بگیرن مستقل بشن و بتونن روی پای خودشون وایستن ، دارا و ندار هم نداره ...
دست مامان و بابامو میبوسم که هیچوقت تو زندگی برامون کم نذاشتن و همیشه تا اونجا که تونستن بهترینارو داشتیم ، اما وقتی ۱۶ سالم شد خواستم کار کنم مستقل بشم فقط حمایتم کردن ... بله من درس میخوندمو کار میکردم ، اول کال سنتر ، بعد یه مدت اخر هفتهها توی فروشگاههای زنجیرهای ، در کنارش زبان تدریس میکردم ، به بچهها درس میدادم . من حسابداری خوندم . درسمم که تموم شد توی شهر خودمون تو کارخونهی شکلات بخش کنترل کیفیت کار میکردم و چون سه تا زبان صحبت میکردم ترفیع گرفتم خیلی زود...
من ۵ صبح پا میشدم که ساعت ۶ کارت بزنم ، کار میکردم و بهش افتخار میکردم و میکنم ... از روزی که یادم میاد توی زندگیم یه جورایی مشغول کار بودم ، ایرانم که اومدم کمکم شروع کردم ، تدریس زبان و مترجمیو کمک به شاهرخ تو کارش و و و ...
داستان خانومم کف کارخونه کار میکرد هم یه اصطلاح لوتی طوریه که اقایون ازش استفاده میکنن ، منظور اینه ادمی که روی پای خودشه و زحمت کشیده ...