حرفهای ناگفته بازیگر مشهور از زندگیاش +عکس
«ولایت عشق» عنوان سریال تاریخی است که تقریبا 20سال پیش با موضوع زندگی امامرضا(ع) ساخته شد؛ سریالی که هجرت امامرضا(ع) از مدینه به مشهد و توطئههای مامون را که سرانجام منجر به شهادت این امام بزرگوار شد، روایت میکند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، افتخار ساخت این سریال را کارگردان بنامی چون «مهدی فخیمزاده» در کارنامه هنری خود ثبت کردهاست. تولید سریالهای تاریخی بهطور کلی از دشواریهای بسیاری برخوردار است. در این مسیر نباید فراموش کرد که کارگردان چنین آثاری علاوه بر تبحر و مهارت در به تصویر کشیدن زوایای مختلف تاریخی، باید در انتخاب بازیگران و سایر عوامل همچون آهنگساز و خواننده برای موسیقی اثر دقت کافی به خرج دهد که فخیمزاده همه اینها را در سریالش لحاظ کردهبود. البته در کارنامه فخیمزاده علاوه بر این سریال، آثار مختلفی چون سریال «تنهاترین سردار» در ژانر تاریخ اسلام، سریال «خواب و بیدار» در ژانر پلیسی، فیلم سینمایی «تشریفات» در ژانر سیاسی، فیلم سینمایی «خواستگاری» در ژانر کمدی و فیلم سینمایی «همسر» در ژانر اجتماعی را هم میتوان نام برد. البته خلاقیتهای هنری فخیمزاده فقط محدود به کارگردانی او نشده و فعالیتهای بازیگری و نویسندگیاش هم حرفهایی برای گفتن دارد. او لیسانس زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه تهران دارد و فارغالتحصیل از دانشکده هنرهای دراماتیک تهران است. در آستانه میلاد امامرضا(ع) فرصتی بهدست آمد تا به بهانه ساخت سریال ولایت عشق، مهمان مهدی فخیمزاده در دفتر کارش شده و از خاطرات ساخت این سریال و احوالات این روزهایش جویا شویم.
اجازه بدهید در همین ابتدا شما را به حدود 25سال پیش و زمان نگارش فیلمنامه و کارگردانی سریال ولایت عشق ببریم. چطور شد ایده ساخت این سریال به ذهن شما آمد؟
صراحتا عرض میکنم که ساخت این سریال ایده من نبود؛ زیرا معمولا ساخت فیلمهای تاریخی انتخاب فرد نیست و من برای ساخت این سریال دعوت شدم. اغلب کارهای تاریخی به اینگونه نیست که فیلمساز ایده داده باشد بلکه ایده و طرح از سوی خود مسئولان سازمان صداوسیما با در نظر گرفتن ضرورتهای اجتماعی، سیاسی و دینی ارائه میشود. ماجرا به زمانی برمیگردد که سریال «تنهاترین سردار» با کارگردان دیگری آغاز شده بود و من از نیمه کار بهعلت قطع همکاری کارگردان اول، به سوی ساخت سریال تاریخی کشانده شدم. من با تهیهکننده این سریال ارتباط صمیمی داشتم و قرار بود که من یک کار دیگر با حال و هوای خانوادگی و اجتماعی بسازم که مرا مأمور به خدمت کردند که سریال تنهاترین سردار را به اتمام برسانم. بعد از این سریال، ساخت سریال دیگری درباره زندگی امامرضا(ع) به من سفارش داده شد. من حدود 8ماه، شبانهروز کتابهای مختلف مذهبی و تاریخی پیرامون زندگی امامرضا(ع) را مطالعه کردم. با تاریخدانان، متخصصان و صاحبنظران در این زمینه جلسات مختلف برگزار کردم و سریال ساخته شد.
در سریال ولایت عشق شما کارهای جدیدی را به نمایش گذاشتید؛ برای مثال تا پیش از ساخت سریال ولایت عشق، در سریالهای مذهبی-تاریخی همچون سریالهای امام علی(ع) و تنهاترین سردار ما فقط از قول معصوم میگفتیم «فرمودند»؛ حضور یا اثری از معصوم در فیلم نمیدیدیم اما در سریال ولایت عشق برای نخستین بار بیننده فیزیک و جسم امام را با چهره نورانی میدید و حتی صدای معصوم را هم میشنید. برای این کار با مشکلی روبهرونشدید؟
من استدلالم برای حضور اینچنینی معصوم در سریال یک استدلال ساختاری بود. میگفتم نمیشود یک فیلم درباره یک فرد خاصی بسازیم اما از اول تا آخر فیلم حضور فرد را نداشته باشیم. جلسات بسیاری برگزار شد تا من مخالفان این طرح را توجیه کنم که اگر قراراست درباره امامرضا(ع) سریالی بسازیم و مردم با او ارتباط بگیرند باید کار متفاوتی ارائه دهیم. البته من خودم از ابتدا موافق انتخاب بازیگر خاصی برای ایفای نقش امامرضا(ع) نبودم. زیرا گذاشتن یک بازیگر در نقش یک معصوم معذوریتها و محدودیتهای خودش را دارد. هر کسی در ذهن خود معصومین را بهگونهای تصور میکند. امامرضایی که شما در ذهنتان تصور میکنید با امامرضایی که من نوعی در ذهن خودم ساختهام متفاوت است. هر کسی مطلق خوبی را در ذهن خودش تصور میکند. خلاصه اینکه ما این تدبیر را بهکار گرفتیم که البته آن زمان ریسک بزرگی بود. از طرفی این سریال نخستین سریال تاریخی بود که صدا در سر صحنه ضبط میشد و سختیهای خودش را داشت.
نویسندگی، بازیگری و کارگردانی این سریال مدتها شما را مشغول کرده بود. ساخت این سریال تأثیری هم در سبک زندگی شما داشت؟
5سال شبانهروز دغدغه امامرضایی داشتیم؛ یعنی از لحظهای که من شروع کردم به نوشتن فیلمنامه یک سال طول کشید. 2سالونیم فیلمبرداری و بعد تدوین و کارهای دیگر. بیشک تأثیر داشته است و امامرضا(ع) زندگیام را تغییر داد. تأثیرش مثل تأثیر خدا در زندگی همه ماست و نمیتوانم آدرسی به شما بدهم که مثلا در فلان نقطه اینگونه شد. حتی فرزندانم از تأثیرات و اتفاقاتی که در زندگیشان افتاده چیزهایی نقلمیکردند اما من هیچگاه این اتفاقات را تعریف نکردم. اما شک نکنید که بیتأثیر نبوده است. نگرش من به ایشان بر اساس مطالعه بسیار تغییر کرد. هیچ کتاب معتبری درباره امامرضا(ع) نبود که من مطالعه و فیشبرداری نکرده باشم. ما باید به آن معصوم و به تبع آن به دیگر معصومان پیش از او شناخت پیدا میکردیم زیرا امامرضا(ع) وارث 7معصوم قبلی بوده و ما این شناخت کلی را پیدا کردیم. بیتعارف میگویم؛ چندین سال پیش از ساخت این سریال، روزی که به من ساخت سریال تنهاترین سردار پیشنهاد شد من اطلاعات بسیار کمی از زندگانی معصومان داشتم و حتی دقیق نمیدانستم که امامحسن(ع) را چه کسی کشته است. اما سر سریال ولایت عشق ما حتی تحقیقات میدانی از نوع شناخت مردم امروزی از امامرضا(ع) در داخل حرم داشتیم. خاطرم هست با یک استاددانشگاه به مشهد رفتیم و من کنار در ورودی مسجد گوهرشاد ایستادم و با ضبطصوتی که همراه داشتم از مردم مستقیم و بیواسطه درباره امامرضا(ع) میپرسیدم و جوابهای جالبی میشنیدم. نکته جالبی که در این سفر به آن رسیدم این بود که ارادت بسیار مردم ایران به امامرضا(ع) موجب شده تا بسیاری تصور کنند که امام ایرانی بوده و عرب نیست. اغلب هم آن زمان فکر میکردند که هارون، امام(ع) را به شهادت رسانده و درباره مامون و سرگذشت امام اطلاع درستی نداشتند. واقعه شهادت امام هم در روایتها بسیار پیچیده است. مطالعه کتابها و روایتها شناخت مرا بیشتر کرد. گرچه من یک فرد مذهبی و سنتی بودم اما شناختم از ائمه با این دو سریال تاریخی بیشتر شد. شاید بسیاری گمان کنند زندگانی امامحسین(ع) خیلی زمینه فیلمسازی دارد در حالی که وقتی مطالعه کردم متوجه شدم سرگذشت امامرضا(ع) خیلی بیشتر امکان پرداخت و فیلمسازی دارد؛ زیرا ایشان از مدینه حرکت کرده و به مرو آمده بودند برای ولایتعهدی مامونی که تقریبا 25 الی 30سال از امام کوچکتر بودند؛ این موضوع متریال یک درام را داشت.
خب برسیم به تحولات این روزهای سینمای ایران در دوران شیوع ویروس کرونا و اعمال محدودیتهای اجتماعی بیسابقه. بهنظر شما اکران آنلاین فیلم های سینمایی، سینما ماشین، پخش از شبکه نمایش خانگی و... میتواند کمکی به صنعت سینمای ایران در این روزهای کرونایی کند؟
تجربه اکران آنلاین فیلمها برای سینما بسیار راهگشاست و حسنهای بسیاری دارد. یکی از معضلاتی که ما بعد از انقلاب در سینما داشتیم این بود که تعداد تولیدات سینمایی ما با سالنهای نمایش متناسب نبود. همیشه تولیدات ما بیشتر از سالنهای نمایش بود و در نتیجه ممکن بود یک فیلم 2سال در صف اکران منتظر بماند. وقتی فیلمی را میساختی واقعا نمیدانستی چه زمانی این فیلم اکران خواهد شد. بهنظر من اکران آنلاین این معضل را تا حد زیادی حل میکند. از طرفی در اکران آنلاین مستقیم با تماشاچی طرف میشویم. اما چون در ابتدای مسیر هستیم و مردم هنوز عادت نکردهاند کمی کار سخت است. مردم عادت کردهاند فیلم را در سالن تماشا کنند که البته این هم معایبی دارد. برای مثال رفتن به سینما تبدیل به مراسم شده است و ناخواسته یک نوع کمدی خاص بیشتر در سالنها مخاطب جلب میکند تا فیلمهای درام. کمدیای که اگر تنها تماشا کنی شاید خیلی به آن نخندی اما چون در سالن دستهجمعی همه میخندند شما هم بیشتر میخندید. این موضوع باعث شده بود کمکم فیلمهای جدی و دراماتیک از چرخه تولید خارج شده یا آنچنان از آنها استقبال نشود. وقتی اکران آنلاین بتواند پاسخگوی مخارج تولید فیلم باشد چرا استقبال نکنیم؟ امیدوارم زمینههای تبلیغ و فرهنگسازی آن در جامعه ترویج پیدا کند.
با شیوع ویروس کرونا فعالیتهای هنری شما محدود شد؟
نه شیوع ویروس کرونا همه هنرمندان را بیکار و محدود نکرده است؛ برای مثال بهخود من فشار زیادی وارد نشده است چون پروژهای در دست انجام نداشتم که مجبور به تعطیل کردن آن شوم. در این مدت من در حال نگارش فیلمنامه بودم. کرونا به برخی هنرمندان که پیشتر هم کار روتین و روزانه نداشتند و گاه پروژهای سر کار میرفتند خیلی فشار وارد نکردهاست. این بیکاری چندماهه برای من طبیعی است و من فیلمساز میشناسم که گاه 2سال بین تولیدات خود فاصله زمانی داشته و بیکار بوده است. اما عدهای که نقشهای متعدد بازی میکنند و مرتب از این فیلم به فیلم دیگری میروند و دستمزد میگیرند و گذران زندگیشان با این دستمزدهاست بیکار میشوند.
در 4دهه فعالیت هنریتان از پیش از انقلاب تا به امروز بهعنوان یک پیشکسوت وضعیت هنرهای نمایشی و سینمای ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
من خودم را در حد استاد و پیشکسوت نمیدانم و حس میکنم بیشتر تعارف است. هر کسی که ریشاش سفید میشود استاد صدایش میکنند. اعتقادی ندارم و البته اعتراضی هم ندارم. مردم میگویند، نمیشود به آنها خردهگرفت. در کلاسهایی که تدریس میکردم همیشه به هنرجوها از همان ابتدا میگفتم که مرا استاد صدا نکنید اما خب قبول نمیکردند و استاد صدا میزدند. درباره وضعیت سینما، تلویزیون و تئاتر هم باید عرض کنم که بدنه سینما بعد از انقلاب بهتر و شرایط کار و جذب نیروها و ورود به سینما آسانتر شده است. البته همیشه به سینما میگویند صنعت بحران و من از همان ابتدا، سال1351 که وارد سینما شدم همیشه میگفتند امسال سال آخر سینماست و ممکن است تعطیل شود. کسی که میخواهد وارد این صنعت بحران شود باید مشکلات آن را هم بپذیرد. به هر حال سینما همیشه در بحران است. سینما روزبهروز در حال پوستاندازی است و سالبهسال فیلمسازان و هنرمندان عوض میشوند. اما ورود تجهیزات جدید به عرصه فیلمسازی و دیجیتال کردن تولیدات هم تحولی در این زمینه است. فیلمسازی با تجهیزات گذشته سختیهای خودش را داشت.
هماکنون مشغول چه کاری هستید؟
برای سریال «صفر بیستویک» به کارگردانی سیامک انصاری و جواد رضوی و تهیهکنندگی آقای فرجی بازی خواهم کرد که یک سریال طنز است اما نه طنز لودگی بلکه طنز موقعیت. همچنین در حال نگارش یک فیلمنامه سریال نمایش خانگی هستم.
حالا که صحبت از سریالهای نمایش خانگی شد بد نیست نظر شما را هم درباره توقف صدور مجوز شبکه نمایش خانگی و صدور مجوز از سوی سازمان صداوسیما بپرسیم؟
گرفتن مجوز از سازمان صداوسیما برای سریالهای نمایش خانگی احتمالا روند کار را کمی کند خواهد کرد. تجربه چندینساله فعالیت من با تلویزیون این است که گرفتن مجوز وقتگیر میشود.
بحث ممیزی این سریالها هم مطرح است؟
خب حتی ساخت فیلمهای سینمایی هم این ممیزی را دارند. سانسور و ممیزی در تلویزیون ضوابط خودش را دارد. منطقی که مسئولان این سازمان برای لحاظ این ممیزیها دارند این است که ما با تلویزیون به خانههای مردم میرویم. بدون اینکه اختیاری در انتخاب داشته باشند. اما فیلمهای سینمایی یا حتی سریالهای نمایش خانگی را افراد خودشان انتخاب میکنند. این یکی از تفاوتهای این مدیوم سینمایی و تلویزیون است. از اینرو از گذشته تاکنون نظارتهای بیشتری در تولیدات تلویزیونی است.
شما از جمله کارگردانهایی هستید که در ژانرهای مختلف فیلم ساخته و بازی کردهاید. خودتان بیشتر کدام را میپسندید؟
در ذهن ما همیشه این است که اثری بسازیم تا یکی از ویژگی آن جذب مخاطب باشد. البته من کمدی را بیشتر از هر ژانری میپسندم اما کمدیای که به دور از لودگی باشد. در سینما ژانرهای مختلفی، از خانوادگی، طنز، تاریخی و... کار کردم اما خودم ژانر اکشن و پلیسی را بیشتر دوست دارم. سر «خواب و بیدار» آقای محمدباقر قالیباف رئیس مجلس فعلی، فرمانده نیرویانتظامی بود و پلیس 110 را بهتازگی راهاندازی کرده بودند. از ما دعوت کرد و گفت میخواهیم یک سریال پلیسی بسازیم که مردم را با خدماتی که پلیس ارائه میدهد آشنا کنیم. گفتم من کار سفارشی بلد نیستم و انجام ندادهام. اما مرا توجیه کرد و گفت عامه مردم تصور میکنند پلیس ما همان آژانهای 50سال پیشاند و خلافکاران هم همان دزدهای خردهپای 50سال پیش. ما میخواهیم به مردم نشان دهیم که پلیس ما، پلیس مدرنی است و بزهکارهای ما هم بزهکاران جامعه صنعتیاند. با این توجیه ساخت سریال را پذیرفتم. وقتی از در اتاق او خارج شدم تصورم از پلیس مأموران راهنماییرانندگی این بود که جریمه میکنند و حتی با خودم فکر میکردم که آخرین بار که کلانتری رفتم کی بود؟ حس کردم ما با پلیس زیاد سروکار نداریم؛ مگر بزهکار یا مالباخته یا خانواده جانباختهای باشیم. شناختمان هم محدود است. کمکم با پلیس و خدمات مختلف و کاملا تخصصی پلیس آشنا شدم. پلیس مبارزه با موادمخدر، پلیس رهایی گروگان و یگان ویژه و نوپو و ژانرهای تخصصی بسیاری را از نزدیک دیدم.
حالا که به این سریال اشاره شد بد نیست برایمان از سنتشکنی یا بهعبارتی هنجارشکنی که در سریال پلیسی «خواب و بیدار» با درایت شما ایجاد شد بگویید؛ برای مثال نشان دادن پلیس زن و حتی خلافکارزن بزرگی به نام ناتاشا.
البته فیلم سینمایی همسر نخستین اثر دراماتیک بود که پلیس زن با بازی نسرین مقانلو در آن به نمایش درآمد و بعدها با لادن طباطبایی در سریال «خواب و بیدار» کامل شد. وقتی قرار شد سریال پلیسی بسازم چندین دوره از بخشهای مختلف اداره پلیس بازدید کردم. پروندههای مختلفی را خواندم. در همین بازدیدها با دانشکده پلیس زنان آشنا شدم؛ دانشکدهای که افراد معدودی از فعالیت آن اطلاع داشتند و شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه خیلی مساعد حضور این پلیسهای زن نبود. تصمیم گرفتم در این فیلم نشان دهم که خانم لادن طباطبایی، رئیسکلانتری است و حتی از برادر و همسرش درجهاش بالاتر است. برای گرفتن ایده در نگارش فیلمنامه، پروندههای مختلفی را مطالعه کردم که در این میان پرونده یک زن خلافکار که چندین سال از کشور دور بود و دوباره به کشور بازگشته و در خریدوفروش موادمخدر و سرقت بانک تبحر داشت برایم جالب بود و سوژه ناتاشا به ذهنم آمد.
ماندگارترین و دوستداشتنیترین نقش از دید شما و مردم کدام نقشها هستند؟
از دید خودم فیلم «میراث من جنون» را که بازیگری، نویسندگی، کارگردانیاش را هم بهعهده داشتم خیلی دوست دارم؛ فیلمی که احتمالا ندیدهباشید و اگر هم دیدهباشید گمان کنید که قبل از انقلاب ساخته شده است. زیرا این فیلم سال1358 که اوایل انقلاب بود ساخته شد و چون هنوز حجاب اجباری نشده بود بعدها محدودیتهایی برای نمایش آن ایجاد شد. در این فیلم من نقش یک بیمار روانی را بازی میکنم که بعد از این همه سال هنوز هم برایم بهترین نقش است.
از دید مردم هم نقشهای زیادی است که البته بیشتر نقش من در سریال خواب و بیدار است. «ساختمان 85» و «بیصدا فریاد کن». نمکی در فیلم «مسافران مهتاب» هم محبوبیت داشت. در سریال مختارنامه نقش عمر بن سعد را هم مردم اغلب در یاددارند.
جز کارهای هنری شغل دیگری هم دارید ؟
هیچ شغلی جز این کارهای هنری ندارم. من ابتدا بهخاطر علاقه مادرم 2سال رشته پزشکی در دانشگاه ملی خواندم اما انصراف داده و به خدمت سربازی رفتم. بعد دوباره با رشته ادبیات وارد دانشگاه شدم که سال دوم ادبیات بودم که متوجه شدم دانشکده هنرهای دراماتیک رشته نمایش دارد و همزمان هر دو رشته را ادامه دادم.
بزرگترین سرمایه زندگیتان بعد از 67سال؟
پشتکار زیاد. تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که من پشتکار زیادی دارم و هیچ کاری را ناتمام نمیگذارم. جز رشته پزشکی که به آن علاقه نداشتم هیچ کار ناتمامی ندارم. تصادفی که سر صحنه فیلمبرداری فیلم سینمایی «مشت آخر» برای من رخ داد موجب شد من 8روز بیهوش بمانم. بعد از بههوش آمدن سریع خودم را جمعوجور کردم، برای ادامه فیلمبرداری به ساری رفتم و با همان حال کار را تمام کردم.
نمکی؛ نقشی به یادماندنی از فخیمزاده
یکی از بازیهای به یادماندنی فخیمزاده ایفای نقش نمکی در فیلم سینمایی «مسافران مهتاب» است که نقش یک فرد ناتوان ذهنی به نام نمکی را بازی کرده است. او برای بازی در این نقش از حس و حال یک جوان ناتوان ذهنی در محلهشان الگو گرفته بود؛ «قبل از بازی در این فیلم بهطور اتفاقی در همین محله پاسداران یک جوان ناتوان ذهنی را دیدم که بچههای محله دورهاش کرده و سر به سرش میگذاشتند. من آن زمان موتورسیکلت داشتم و او را سوار کرده و به خانهاش بردم. رفتارهای او در این دیدار کوتاه در ذهنم مانده بود و برای ایفای نقش نمکی خیلی کمک کرد. از ابتدا قرار نبود من این نقش را بازی کنم و من بهعنوان نویسنده و کارگردان این فیلم چندین گزینه برای این نقش داشتم که دست آخر خودم مجبور شدم بازی کنم که دست بر قضا خوب از آب درآمد. نقش درآمد و خودم قبول کردم تا این نقش را بازی کنم».
از نویسندگی تا کارگردانی و بازیگری
نوشتن فیلمنامه و خلق کاراکترهای خاص عشق و علاقه فخیمزاده است که اگرچه در سالهای اخیر خود بهعنوان بازیگر با کارگردانان مختلفی در فیلمهایی چون «شهدخت، پرویز و دیگران»، «علیالبدل»، «مختارنامه» و «دندون طلا» همکاری داشته است اما در دنیای فیلمسازیاش آدمهایی از جنس نگاه خودش را خلق میکند. بهعنوان کارگردان هم در بازی گرفتن از بازیگر، فخیمزاده زبانزد است. کارنامه فخیمزاده مملو از آثار مختلفی در ژانرهای تاریخی، سیاسی، کمدی، اجتماعی، پلیسی و معمایی و حتی روانشناسانه است که شاید کمتر بتوانیم در کارنامه کارگردانی این تنوع را بیابیم اما فخیمزاده با تمام این تنوع در ژانر و گونه فیلمسازی، لحن و ادبیات خودش را در فیلمسازی رعایت میکند و عملا میتوان گفت او در این نگاه امضادار چارچوبی مشخص پیدا کرده است.
یک کاراتهکای حرفهای
فخیمزاده ورزشکار حرفهای است. او دان6 کاراته دارد و در دورانی، داوود رشیدی و چند تن از دیگر سینماگران، در خانه او تمرین کاراته میکردند. خودش از علاقهاش به ورزش میگوید؛ «ورزش دیگر جزئی از زندگی من است. من حتی در دفتر کار هم یکی از اتاقها را مخصوص ورزش قرار دادهام. از کودکی به ورزش و رشتههای رزمی علاقهمند بودم. 2برادر بزرگترم که اهل ورزش بودند مرا هم به این وادی کشاندند. از دوران دبیرستان ورزش را از باشگاهها دنبال کردم الان هم باشگاهها تعطیل است در خانه ورزش رادنبال میکنم». رزمیکار بودن او و تواناییاش در نقشهای اکشن، فیلمها را جذاب میکند. او از تأثیر ورزش در صحنههایی از فیلمهایش میگوید: «من فقط در فیلم آخرم که «مشت آخر» بود از ورزشهای رزمی استفاده کردم. در دیگر ساختههایم صحنههای اکشن داشتم و اما هیچگاه از کاراته استفاده نکرده بودم».