قربانیان مجرم میشوند!
کسانی که مرتکب کودکآزاری جنسی میشوند، چه ویژگیهایی دارند؟ آنها قربانیان خود را چگونه انتخاب میکنند؟ کدام گروه از کودکان در دام کودکآزاران جنسی گرفتار میشوند؟
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری؛ ترس و اضطراب کلافهاش کرده است و برای خلاصشدن از دلشورههای بیدلیل و مداومش به روانپزشک مراجعه میکند، اما تصور نمیکرد سررشته ناراحتیهای روحی طاقتفرسایش به آن روزهای هولناک برسد؛ به روزهایی که ناپدری هوسبازش او را مورد آزار و اذیت قرار میداد و مادرش برای فرار از تکرار کابوس طلاق، چشمش را روی عذابها و ناآرامیهای دختر خردسالش میبست. شیرین تنها کسی نیست که هرگز سایه شوم آزار و اذیت جنسی دوران کودکی رهایش نکرده است. او و بسیاری از کودکانی که در خردسالی مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند، تا پایان عمر کولهباری از رنج، ترس، اضطراب و احساس تنهایی را به دوش میکشند و در معرض انواع آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند. کتمان و تابو بودن آزار جنسی کودکان در جامعه سبب شده از فراوانی این آسیب اجتماعی آمار موثق و قابل اعتمادی موجود نباشد، ولی در سالهای اخیر رسانهایشدن آزار جنسی آتنا، ستایش، کیمیا، اهورا و... که با جرائمی مانند قتل و آدمربایی گره خورده، رشد این آسیب اجتماعی را به یکی از نگرانیها و شوکهای روحی جامعه تبدیل کرده است. اما کسانی که مرتکب کودکآزاری جنسی میشوند، چه ویژگیهایی دارند؟ آنها قربانیان خود را چگونه انتخاب میکنند؟ کدام گروه از کودکان در دام کودکآزاران جنسی گرفتار میشوند؟ برای یافتن پاسخ این پرسشها و دهها ابهام دیگر پیرامون این آسیب اجتماعی سراغ تعدادی از قربانیان، روانشناسان، روانپزشکان و وکیل حامی حقوق کودکان رفتیم و در گفتوگو با آنها به بررسی موضوع پرداختیم.
تا زمانی که از وسواس بیمارگونهاش صحبت میکند، همهچیز را با حرارت و مو به مو توضیح میدهد: «وقتی دانشآموز بودم، مطلبی را که کاملا حفظ بودم، دوباره و دهباره میخواندم. ساعتی 100بار دستهایم را میشویم، ولی باز هم فکر میکنم آلوده است...». روانشناس برای پیدا کردن دلیل وسواس فرید، 21سال عمر او را آرامآرام زیر و رو میکند و به ماجرای آزار و اذیت جنسی 14کودک 9 تا 11ساله توسط فرید میرسد. حالا فرید آرام و شمرده و با تردید صحبت میکند. بهنظر میرسد او فقط بهدنبال راه درمان وسواس خود میگردد و به اصلاح رفتار کودکآزاری خود تمایلی ندارد. روانشناس باز هم جلوتر میرود و به اتفاقی میرسد که میل به آزار جنسی کودکان را در فرید زنده کرده است. فرید تعریف میکند: «پدرم همیشه به من بیتوجهی میکرد. همسرعمهام کاملا برخلاف پدرم بود. نخستین بار که او من را به بهانه برداشتن وسیلهای به انباری خانهاش برد و در آغوش گرفت، احساس کردم او همان پدری است که همیشه آرزویش را داشتم... .همسرعمهام سالها از من سوءاستفاده کرد و مرا مورد آزار جنسی قرار داد».
برای حفظ راز خود تلاش میکنند
شیما هم با آنکه حالا زنی میانسال شده، وقتی به روانشناس مراجعه کرد، درباره آن اتفاق حرفی نزد و فقط از ترس و افسردگی و کابوسهای آزاردهندهاش گفت. ساناز فیضاللهی وقتی متوجه شد شیما هنگام صحبت با دیگران بهصورت مداوم و ناخودآگاه ساق پایش را ماساژ میدهد، درباره دلیل این رفتارش کنجکاو شد. سرانجام این کنجکاوی از رازی که 45سال بر سینه شیما سنگینی میکرد پرده برداشت؛ «ساق پایم آسیب ندیده و درد نمیکند، اما وقتی هفتساله بودم، هربار که مادرم من را به داییام میسپرد... .» فیضاللهی، روانشناس و رواندرمانگر است. شیما و فرید تنها بیماران او نیستند که سرچشمه ناراحتیهای روانی آنها در آزار جنسی دوران کودکیشان پنهان بوده است. فیضاللهی میگوید: «معمولا قربانیان کودکآزاری جنسی یا کسانی که مرتکب کودک آزاری میشوند، برای صحبت و مشاوره در این مورد مراجعه نمیکنند و دوست ندارند در جلسات مشاوره به این موضوع پرداخته شود، اما ناراحتیهای روحی و عصبی آنها از نتایج همینخاطرات است و بدون ریشهیابی درمان نمیشود».
کودکآزاران چربزبان و لاابالی
به گفته فیضاللهی، بسیاری از افرادی که در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند، در بزرگسالی گرایشهای جنسی آنها منحرف میشود و به آزار جنسی کودکان تمایل پیدا میکنند. او میگوید: «نمیتوان ویژگیهای مشترک و مشخصی را برای کودکآزاران پیدا کرد، اما اغلب افرادی که مرتکب این جرم شدهاند، سابقه اعمال مجرمانه، بزهکاری و رفتار ضداجتماعی داشتهاند، موادمخدر مصرف میکردهاند و در خانواده از هم گسیخته و آشوبزده رشد کردهاند». در میان گروههای مستعد کودکآزاری جنسی، افرادی که رفتار ضداجتماعی دارند برای فریب کودکان به موفقیت بیشتری میرسند. این افراد معمولا ظاهری طبیعی و حتی گرم و دوست داشتنی دارند، اما در حوزههای مختلف زندگیشان اختلال و شکستهای پیاپی دیده میشود. دروغگویی، فرار از خانه و مدرسه، دزدی، دعوا و نزاعهای خیابانی و اعمال غیرقانونی، جزئی از رفتار افراد ضداجتماع است. آنها نزد همجنسان خود فریبکار و پرتوقع جلوه میکنند، ولی با چربزبانی و هوشکلامی خود بهسادگی کودکان و جنس مخالف را تحتتأثیر قرار میدهند. لاابالیگری جنسی، همسرآزاری و کودکآزاری از رفتارهای شایع این افراد است. آنها هیچوقت از اعمال خود پشیمان نمیشوند، بلکه رفتارهای وحشیانه خود را با دلایل سادهای مانند بیفکری و بیتوجهی توجیه میکنند.
یک تا 4درصد جامعه پدوفیل هستند
روانپزشکان به افرادی که بهصورت مداوم مرتکب کودکآزاری جنسی میشوند «پدوفیل» میگویند. دکتر مهدی کریمی میگوید: «پدوفیلی از شایعترین اختلالات جنسی است و به مفهوم نگرش جنسی به کودکان است. معمولا سن افراد پدوفیل بالاتر از 16سال است و قربانیان خود را از میان کودکانی که لااقل 5سال کوچکتر باشند انتخاب میکنند». به گفته این روانپزشک، قربانیان پدوفیلیها ممکن است دختر یا پسر باشند، ولی انحرافات جنسی در مردان شایعتر است و بهطور کلی یک تا 4درصد جامعه به پدوفیلی مبتلا هستند. او میگوید: «دختران 8 تا 10ساله بیشتر در معرض خطرند و این انحراف الزاما بهصورت برقراری ارتباط جنسی نیست».
برای اینکه به فردی پدوفیل گفته شود، باید در دورهای ششماهه حالات پدوفیلی در فرد وجود داشته باشد. افراد پدوفیل در شرایط عادی رفتاری معمولی دارند و با عواملی مانند تولد نوزادی جدید و قرارگرفتن در محیطهای حضور کودکان مانند مدارس و مهدکودکها، بیماری جنسی آنها بروز میکند.
نقش ژنتیک ثابت نشده است
برخی از روانپزشکان غربی معتقدند ویژگیهای ژنتیک در بروز حالات پدوفیلی نقش دارد. دکتر کریمی درباره این نظریه میگوید: «فقط در بیماریهای روانی اسکیزوفرنی و دوقطبی نقش وراثت و ژنتیک ثابت شده، اما در مورد بیماریهای روانی دیگر مانند پدوفیلی این نظریه به اثبات نرسیده است، البته تحقیقات نشان داده قسمتهایی از مغز (فرونتال و تمپورال) افراد پدوفیل هنگام برانگیختگی غرایز جنسی، فعالیت غیرطبیعی دارند». او نداشتن شریک جنسی مناسب و روابط زناشویی سرد را از دلایل بروز پدیده پدوفیلی نام میبرد و میگوید: «در خانوادههای پرجمعیت که فرزندان اتاق خواب مشترک دارند، امکان بروز حالات بیمارگونه جنسی بیشتر میشود». این روانپزشک درباره روش انتخاب قربانیان پدوفیلی میگوید: «گروهی از پدوفیلها ترجیح میدهند قربانی، یکی از نزدیکان وآشنایان باشد که به این گروه پدوفیل انحصاری گفته میشود. تعدادی از پدوفیلها هم قربانی را از کودکان غریبه انتخاب میکنند که پدوفیل غیرانحصاری نامیده میشوند. در هر دو نوع، در انتخاب قربانی به وجود مکانی نزدیک و در دسترس برای ارتکاب جرم توجه میشود و موقعیت مکانی محل بروز جرم در تصمیمگیری و انتخاب آنها نقش زیادی دارد».
دکتر کریمی، ترس و اضطراب دائمی، افسردگی، اقدام بهخودکشیهای مکرر، افت عملکرد شغلی، ناموفق بودن در تربیت فرزند و روابط خانوادگی متزلزل، سوءمصرف مشروبات الکلی و موادمخدر را از پیامدهای آزار جنسی کودکان یا مورد آزار قرارگرفتن یک فرد در خردسالی میداند. کریمی میگوید: «افراد پدوفیل قابل درمان هستند و مصاحبههای بالینی توسط روانشناس و روانپزشک، دارودرمانی و خانوادهدرمانی از روشهای درمان بیماری پدوفیل است».
کودکآزارانی که مجازات نمیشوند
ناکارایی قوانین حمایت از کودکان از دلایل مهم رشد کودکآزاری جنسی است. مونیکا نادی، وکیل پایه یک دادگستری و وکیل انجمن حمایت از حقوق کودکان، میگوید: «در قوانین مربوط به کودکآزاری جنسی که سال1381 تصویب شده، خلأهای قانونی قابلتوجهی وجود دارد و اثبات جرم با محدودیتهایی روبهروست. در قوانین قضایی مربوط به آزار جنسی کودکان، اگر جرم لواط یا تجاوز جنسی ثابت شود، شخص به اعدام محکوم میشود، در غیر این صورت مجرم فقط به داشتن روابط نامشروع متهم میشود که مجازات آن 100ضربه شلاق است؛ یعنی جرمی که حدفاصل این جرائم قرار میگیرد، در این قانون دیده نشده است».
نادی پروندههای کودکآزاری بسیاری را پیگیری کرده است. او میگوید: «از دیگر موانع قانونی کودکآزاری جنسی، قرارگرفتن آن در شمار جرائم شرعی است که برای اثبات آن به ادله شرعی شامل 4بار اقرار، وجود 4شاهد و علم قاضی نیاز است. در موارد زیادی علم قاضی به وجود نمیآید و کودکآزار محکوم نمیشود. نمونه این موارد در یکی از پروندههای سال1388 اتفاق افتاد. در این پرونده مادری پسر ششسالهاش را به دختر و دامادش میسپرد و به محل کارش میرفت. داماد و دخترش که اعتیاد شدید داشتند، هر روز بارها کودک را با سیگار میسوزاندند و بهعنوان صفحه دارت به بازی میگرفتند و داماد معتاد او را مورد آزار جنسی شدید قرار میداد. مادر کودک پس از مطلع شدن از موضوع به کانون حمایت از کودکان مراجعه کرد و ما از دامادش شکایت کردیم، ولی بهدلیل کافی نبودن ادله، مجازات نشد و بیپرواتر از گذشته، در مسیر خانه تا مدرسه کودک را تهدید میکرد و آزار میداد. مراحل پیگیری این پرونده 10سال به طول انجامید و در حالی که کودک آسیبدیده یک نوجوان شانزدهساله شده بود، توانستیم حکم حبس داماد کودکآزار را از دادگاه بگیریم. اما کودک از من بهعنوان نماینده سیستم قضایی که نتوانسته او را حمایت کند و حقش را بگیرد، احساس ترس و دوری دارد. ما به قوانینی نیاز داریم که از کودکان آسیبدیده احقاق حق کند و برای مجرمان بازدارندگی داشته باشد».
قوانین، بازدارنده نیستند
نادی به پروندههای (آزار جنسی در محیطهای آموزشی) چند سال اخیر اشاره میکند و میگوید: «معلم یک روستا به دانشآموزانش تجاوز کرده، اما فقط از مدرسه این روستا به مدرسه روستای دیگری منتقل شده است، در حالی که باید حق کار در کنار دانشآموزان از این فرد گرفته شود». یکی از موضوعات مهم در بحث کودکآزاری جنسی، بازگشت فرد کودکآزار و قربانی آسیبدیده به جامعه با همان شرایط روحی نابسامان و آسیبدیده است. این وکیل انجمن حمایت از کودکان معتقد است: «سیستم قضایی کشور باید بستر بازگشت فرد آسیبدیده به جامعه را فراهم کند تا قربانی و فرد کودکآزار پس از درمانهای روانشناختی، شرایط حضور سالم در اجتماع را به دست آورند». افزایش تعداد پروندههای کودکآزاری جنسی سبب شده قانونگذاران لزوم اصلاح و تکمیل قانون حمایت از کودکان را بپذیرند.
تربیت جنسی کودکان در معرض خطر
نادی میگوید: «پس از 12سال، لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان در مجلس تصویب شده و در مرحله بررسی در شورای نگهبان قرار دارد. در این لایحه خلأهای قانونی آزار جنسی کمتر شده و متناسب با جرائم مختلف، مجازات تعیین شده است. در این لایحه کودکان در معرض خطر، مانند اطفال بیسرپرست و بدسرپرست، شناسایی میشوند و توسط کارشناسان و روانشناسان سازمانهای مردمنهاد، بهزیستی و سایر مراجع حمایتی مورد آموزش و تربیت جنسی قرار میگیرند. اگر این لایحه تصویب شود، در سیستم قضایی کشور تحول قابلتوجهی رخ میدهد».
بسیاری از کودکآزاران بالغ نیستند و جزو بزرگسالان هم بهشمار نمیآیند. نادی درباره آنها میگوید: «کودکآزاران کمتر از 18سال از پیامدهای قانونی این جرم آگاهی ندارند و خودشان هم آسیب روحی جدی میبینند. این گروه از کودکان پس از طی دوران محکومیت خود باید تحت درمان روانی قرار گیرند تا دوباره مرتکب جرم نشوند و زندگی سالمی درپیش بگیرند. قوانین باید بیش از آنکه تنبیهی باشد، اثرات پیشگیرانه داشته باشد».
او نداشتن آگاهی جنسی مناسب را از ویژگیهای قربانیان و کودکآزاران میداند و میگوید: «اغلب قریببهاتفاق شاکیان و قربانیان پروندههای کودکآزاری دچار فقر فرهنگی هستند و از اختلافات خانوادگی، اعتیاد، فقر اقتصادی و بدسرپرستی رنج میبرند».