12اندیشمند پاسخ دادند: ویژگیهای جهان پساکرونا چیست؟
۱۲ اندیشمند برجسته جهانی به این پرسش که جهان پس از کرونا چگونه خواهد بود پاسخ دادهاند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تسنیم، ویروس کرونا، همچون سقوط دیوار برلین در دوران جنگ سرد و ورشکستگی بانک برادران لیمن (۱) در جریان بحران مالی سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲، پدیده جهانی تکاندهندهای است.
این ویروس علاوه بر اختلال در بازارها، به چالشکشیدن کارآمدی و شایستگی و صلاحیت دولتها، متاسفانه خانوادههای بسیاری را داغدار کرده و باعث تحولاتی عمیق سیاسی و اقتصادی در جهان میشود که نشانههای آن را آینده خواهید دید؛ لذا، به منظور دریافت بینشی از این تحولات که در پس این بحران، رخ خواهند داد،
مجله سیاست خارجی از ۱۲ اندیشمند برجسته از سراسر جهان خواسته تا پیشبینیهای خود پیرامون نظم جهانی پساکرونا را با آن در میان بگذارند.
استفن والت (Stephen M. Walt) (۲)
این ویروس همهگیر به تقویت دولتها و قدرتگیری احساس ملیگرایی می انجامد. دولتهای جهان، از هر نوع و مدلی، بهمنظور کنترل این ویروس تصمیمات اضطراری اتخاذ کرده که ممکن است بسیاری از آنها حتی پس از پایان این بحران، در حافظه تاریخی مردمانشان باقی بماند. در آینده، به سبب تلاش دولتها و شرکتها در اتخاذ رویکردهایی جهت کاهش میزان آسیبپذیری آنها در برابر حوادث این چنینی و تمایل و تقاضای شهروندان هر کشور از دولت حاکمهشان در صیانت و حمایت از آنها، جهانی شدن رنگ باخته و بازار آزاد تضعیف میگردد.
همچنین از یک طرف بهدلیل عملکرد باری به هرجهت و واکنشهای کند امریکا و دولتهای اروپایی، و از طرف دیگر، عملکرد بسیار خوب دولتهای سنگاپور وکرهجنوبی و واکنش بسیار مناسب چین، بهرغم اشتباهاتی که در آغاز شیوع بیماری داشت، در مقابله با ویروس کووید-۱۹ سبب شده تا انتقال قدرت و نفوذ از جهان غرب به شرق شتاب یافته و در مقایسه، از جهان غرب جز هالهای و نام و نشانی باقی نماند.
از آنجایی که بیماریهای واگیر سابق، همچون طواعین در روزگار قدیم و آنفولانزا سالهای ۱۹۱۸ – ۱۹۱۹، در احساس رقابت و نزاع میان قدرتهای بزرگ خللی ایجاد نکرد و همچنین به نوعی جدید از همکاری جهانی منجر نگردید؛ آنچه با وجود ویروس کووید-۱۹ دستناخورده باقی میماند، ماهیت ناسازگار و مناقشهآمیز سیاست جهانی [همچون گذشته] است.
کووید-۱۹ در اندک زمان جهانی کمتر باز، کمتر کامیاب و کمتر آزاد [نسبت به سابق] پدید خواهد آورد که در نتیجه همراهی این ویروس مرگبار با برنامهریزیهای ناصحیح و مدیریت نالایق، اگرچه نباید اینطور میشد، بشریت در مسیر جدیدی توامان با دلواپسی قرارگرفته است.
رابین نیبلت (Robin Niblett)(۳)
ویروس همهگیر کرونا میتواند کمر جهانیسازی اقتصاد را بشکند. قدرت نظامی و اقتصاد روبه رشد چین سبب گردید تا امریکا نسبت به خلع ید چین از فناوریهای پیشرفته و سرمایههای فکری خود، عزمی راسخ پیدا کند و متحدین خود را نیز مجبور به پیروی از این خطمشی نماید. افزایش فشارهای جمعی و سیاسی برای کاهش انتشار گاز کربن بسیاری از شرکتهای زنجیره تامین که با اقصی نقاط عالم کار میکنند را زیر سوال برد و در حال حاضر، ویروس کووید-۱۹ دولتها، شرکتها و جوامع را مجبور کرده است تا ظرفیت خود را برای رویارویی با نوعی از خود انزوایی اقتصادی افزایش دهند تا بتوانند با این شرایط جدید خود را سازگار نمایند.
در چنین شرایطی، امکان بازگشت جهان به آن ایده از جهانیشدن متقابل و نافع برای همه که در ابتدای قرن ۲۱ پیریزی شد، بسیار دور از ذهن مینماید و اگر از دستاوردهای مشترک خویش از همگرایی اقتصادی در سطح جهان صیانت نکنیم، معماری حکمرانی اقتصادی جهانی، که بنای آن در قرن ۲۰ گزارده شده است، بهسرعت رو به انحطاط می رود. در نتیجه، رهبران سیاسی به منظور ابقای همکاریهای بینالمللی و درگیر نشدن در منازعات ژئوپلتیکی، مجبور به ایجاد نظمهای جدید خود تنظیمی می گردند.
آندسته از رهبران سیاسی که بتوانند این ویروس را مهار کنند، در نزد مردم خود از سرمایه سیاسی بهرهمند میگردند.
کیشوره محبوبانی (Kishore Mahbuban)(۴)
ویروس کرونا در جهتگیریهای اقتصادی جهان بهطور بنیادین تغییری ایجاد نمینماید و صرفا، به روند دگرگونی که مدتهاست شروع شده است سرعت میبخشد: عبور از جهانی شدن امریکایی به جهانی شدن با مرکزیت هرچه بیشتر چین.
اما چرا این روند ادامه خواهد یافت؟ مردم امریکا اعتقاد خود را نسبت به تجارت بینالملل و جهانی شدن از دست دادهاند چرا که تفاهمنامههای حاصل از تجارت آزاد، با یا بدون دونالد ترامپ، برای آنها زهرآگین هستند و در نقطه مقابل، چین اعتقاد خود را از دست نداده است. اما چرا؟ در اینجا می بایست دیده خود را به دلایل ژرف تاریخی دوخت. رهبران چین دوران تحقیر و خواری کشورشان بین سالهای ۱۸۴۲ تا ۱۹۴۹ را بهخوبی بهیاد دارند که همه آن اتفاقات معلول تلاشهای بیهوده و بیخیالی سردمداران آنوقت در انزوا جدا نمودن چین از بقیه دنیا است که در عوض در این چند دهه، چین بهصرافت افتاده و با تعامل با جهان موفق به تجدید حیات اقتصادی خود شده است. همچنین ملت چین از نوعی به اصطلاح انفجار اعتماد بهنفس و اطمینان فرهنگی بهرهمند شده است که به آنها این روحیه را بخشیده که میتوانند در هر جا و هر شرایطی با دیگران به رقابت بپردازند.
در نتیجه، همانطور که با دلیل و مدرک در کتاب جدید خود "آیا چین برده است؟" آوردهام، امریکا تنها دو گزینه پیش روی خود دارد: اول اینکه اولویت نخست خود را صیانت از سروری و آقایی خود بر جهان قرار داده و در یک نزاع اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیکی با حاصل جمع صفر با چین وارد شود و یا آنکه، اگر میخواهد سطح رفاه مردم خود را - چراکه مردم امریکا این روزها از شرایط اجتماعی نابهسامانی رنج میبرد - بهبود بخشد، ناچار به همکاری با چین است.
اگرچه توصیه عاقلانهتر، همکاری با چین است اما با توجه به فضای مسموم سیاسی که در امریکا علیه چین وجود دارد، سنبه این توصیه عاقلانه پر زور نخواهد بود.
جان ایکنبری (G. John Ikenberry)(۵)
این بحران در کوتاه مدت، خوراک ذهنی همه کمپهای فعال در زمینههای مختلف را در بحثهای راهبردی کلان غرب فراهم میکند.. ملیگراها، مخالفین جهانی شدن(۶) ، افرادی که نگاه پرخاشگرایانه نسبت به چین (۷) دارند و حتی، فراملیگرایان لیبرال (۸) شواهد جدیدی برای الزام اجرای نقطهنظرهایشان پیدا میکنند. علیرغم صدمات شدید اقتصادی و فروپاشی اجتماعی در حال بروز و ظهور، به سختی میتوان چیزی جز تقویت جنبشهایی با محوریت ملیگرایی، شدتگیری رقابت میان قدرتهای بزرگ، جدایی استراتژیک کشورها و مانند آن دریافت کرد.
اما همچون روزهای سالهای دهه ۱۹۳۰ و ۴۰، سایر دیدگاههای خلاف واقع نیز در جریان هستند مانند نوع سرسختانهای از فراملیگرایی، درست مشابه آنچه فرانکلین روزولت و برخی دیگر از دولتمردان پیش از و در زمان جنگ ترسیم میکردند. فروپاشی اقتصاد جهانی در دهه ۱۹۳۰ به همگان ارتباط تنگانگ میان جوامع مدرن و همچنین، آسیبپذیر بودن به آنچه که روزولت از آن باعنوان بیماری واگیر یاد میکرد، را اثبات کرد. امریکا نسبت به سایر قدرتهای بزرگ کمتر به وسیله قوای بنیادی مدرنیته مورد تهدید قرار گرفت.
آنچه فرانکلین روزولت و سایر فراملیگرایان بهدنبال آن بودند، عبارت بود از نظم پسا جنگ که به بازسازی یک سیستم باز با شاکلهای جدید از حمایت و قابلیتهایی برای مدیریت وابستگیهای متقابل میپرداخت. به وضوح میتوان دریافت که امریکا نمیتوانست خود را در مرزهای خود پنهان کند و در عوض، میبایست در نظم باز پساجنگ که مستلزم ایجاد زیرساختهای جهانی برای همکاریهای چندجانبه بوده است، به ایفای نقش بپردازد.
لذا امریکا و سایر دموکراسیهای غربی مجبور به عبور از رهگذر این سلسله از واکنشها به آسیب پذیری موجود میباشند. پاسخها و واکنشها در ابتدا برخاسته از حس ملیگرایی خواهد بود اما با گذشت زمان، دموکراسیها میبایست از پوست خود بیرون آمده و نوعی جدید از اندیشه فراملیگرایی حمایت گرایانه و عملگرایانه را با یکدیگر پیدا کنند.
شانون اونیل (Shannon K. O’Neil)(۹)
ویروس کووید-۱۹ بنیادیترین مفاهیم مربوط به تولید جهانی را زیر پا گذاشته که بههمین سبب، شرکتها امروزه به دنبال بازیابی و کوچکسازی زنجیره تامین چندمرحلهای و چندکشوری که مسلط بر تولید جهان امروز هستند، بودهاند.
زنجیرههای تامین جهانی که از لحاظ اقتصادی بهدلایلی از قبیل افزایش قیمت کارگر در چین، جنگ تجاری دونالد ترامپ و پیشرفتهای حاصله در علم روباتیک، اتوماسیون و چاپ سهبعدی (۳D) و همچنین از لحاظ سیاسی بهدلیل از دستدادن مشاغل ذهنی و حقیقی خصوصا در اقتصادهای بالغ، تحت فشار شدید هستند.
حال کرونا با تعطیلی کارخانهها و تولیدیها در مناطق مبتلا به این ویروس، موجب کمبود جدی در موجودی انبارها وکالا و محصولات تولیدکنندگان و همچنین بیمارستانها، داروخانهها، سوپرمارکتها و خردهفروشیها شده است و در نتیجه، توانسته بسیاری از این حلقههای ارتباطاتی را بشکند.
اما روی دیگر این بیماری همهگیر، تقاضای اکثر شرکت ها برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد محل تهیه کالاهای خود و حصول هرچه بیشتر مازاد در بده بستانهای خود است. دولتها نیز در این حین مداخله کرده و صنایع به اصطلاح راهبردی را مکلف به برخورداری از برنامههای پشتیبانی و ذخائر لازم برای مواجهه با مواقع اینچنینی میکند که در نتیجه این رویکرد، میزان سودبخشی افت کرده اما میزان ثبات در تامین مایحتاج و کالاها افزایش مییابد.
شیوشانکار منون (Shivshankar Menon)(۱۰)
روزهای نخستین این بحران درحال سپری شدن است و با این وصف وقوع سه چیز به نظر واضح میرسد. اول، بیماری همهگیر کرونا باعث دگرگونی در سیاست داخلی دولتها، و دولتها با یکدیگر خواهد شد و این تغییر در همه جوامع - حتی جوامع آزاد – به سود دولت رخ میدهد. موفقیت نسبی دولتها در شکست این بیماری همهگیر و تاثیراتی که آن بر اقتصاد بر جای میگذارد، مسائل امنیتی و این نوع از قطبیسازی متاخر که در جوامع شاهد آن هستیم را به عرصه قهقرا میکشاند و یا کمرنگ میکند.
در هر حال، دولت به مفهوم اصطلاحی آن دوباره احیا شده است. همچنین تا به حال، شواهد نشان داده که دولتهای اقتدارگرا و پوپولیست در کنترل این بیماری همهگیر آنچنان توفیقی حاصل نکردهاند. به واقع میتوان گفت این کشورهای دموکراتیک نظیر کره و تایوان بودند – نه کشورهایی که سردمدارانشان اقتدارگرا و یا پوپولیستاند -که توانستند پاسخی درخور و توام با موفقیت به این بیماری بدهند.
دوم آنکه ما هنوز به پایان جهان بههم پیوسته امروزی نرسیدهایم. به عبارت دیگر، نفس این بیماری همهگیر دلیل بر وابستگی متقابل هر یک از ما به دیگری است. اما از قبل ما شاهد نوعی چرخش به سوی خودمختاری و اینکه خود افراد سرنوشت خویش را رقم بزنند، در داخل همه دولتها بودهایم. ما بهسوی جهانی کوچکتر و البته با فقر و ناعدالتی بیشتر رهسپاریم.
سوم و نهایتا، شاهد نشانههایی از بروز امید و عقل سلیم در میان جوامع هستیم. برای مثال، هند ابتکار عمل را در دست گرفت و جلسهای را از طریق ویدئوکنفرانس با تمامی رهبران آسیای جنوبی ترتیب داد تا نسبت به این تهدید پاسخ منطقه ای درخور مهیا کند. اگر این بیماری همهگیر باعث شود تا ما تکانی بهخود دهیم و به این مسئله پی ببریم که منافع حقیقی ما با همکاری چندجانبهمان در حل مشکلات و معضلات جهانی پیش رویمان استیفا میشود، میتوان گفت که این پدیده ما را به سوی هدف سودمندی متوجه کرده است.
جوزف نای (Joseph S. Nye, Jr.) (۱۱)
در سال ۲۰۱۷، دونالد ترامپ رئیسجمهور امریکا از سند راهبرد امنیت ملی امریکا رونمایی کرد که تمرکز آن بر رقابت میان قدرتهای بزرگ است. ویروس کووید-۱۹ نواقص موجود در این راهبرد را نمایان کرد بدین ترتیب که اگر بر فرض، ایالات متحده بتواند به عنوان یک قدرت بزرگ بر سایرین تفوق یابد، اما نمیتواند بهتنهایی امنیت خود را تامین کند.
همانطور که ریچارد دانزیگ به طور خلاصه به شرح این مساله در سال ۲۰۱۸ پرداخت: دستاوردها و محصولات حاصل از فناوری در قرن بیست و یک [۲۱]، نه فقط در سطح توزیع، بلکه متعلق به همه جهان است درست همانطور که پیامدهای ناشی از آن نیز جهانی است. پاتوژنها، سیستمهای هوش مصنوعی، ویروسهای رایانهای، پرتوها و تشعشعاتی که هرکدام از آنها حتی اگر سهوا منتشر شدند، علاوه برای ما، میتوانند برای تمامی جهان نیز مشکلزا باشند. لازم است تا معاهدات، هنجارها و برنامههای اقتضایی مشترک را رعایت و آنها را پیادهسازی کنیم، از سامانه های گزارشدهی موردقبول همه و کنترل و نظارتهای مشترک بهره ببریم تا بتوانیم از پس خطرات مشترک و متعددی که با آنها روبرو میشویم، بربیاییم.
در بخورد با این جنس تهدیدهایی چون تغییر اقلیم و آبوهوا و ویروس کووید-۱۹ که محدود به جغرافیایی خاص نیست ، نمیتوان صرفا به توانمندی امریکا اکتفا کرد. کلید موفقیت در این رویارویی، ملاحظه اهمیت توانمندی سایر کشورها در مواجهه با این چنین مسائل است. بدیهی است که هر کشوری منافع ملی خود را در درجه اول قرار می دهد، اما مسئله اینجاست که این منافع با چه دامنهای (موسع یا تنگنظرانه) تعریف میشوند. ویروس کرونا به ما نشان دادکه در تنظیم راهبرد خود با جهان جدید ناکام بودهایم.
جان آلن (John Allen)(۱۲)
تاریخ را بنابر سنتی که از قبل بوده است، فاتحین بحران کرونا خواهند نوشت. هر ملتی، و به طور فزایندهای هر فردی، در این روزها متحمل فشارهای طاقت فرسای ناشی از این بیماری در سطح اجتماعی است. آن دسته از ملتهایی که به ناچار هم از طریق نظامهای اقتصادی و سیاسی یگانهشان و هم از نقطه نظر سلامت عمومی در مقابل این ویروس ایستادگی میکنند، نسبت به سایر ملتهایی که در مواجهه با این بیماری سرانجام دهشتناکی داشته اند، خود را پیروز و فاتح بحران خواهند خواند. در نظر بعضیها این یک پیروزی بزرگ و مسلم برای دموکراسی، چندجانبهگرایی و بهداشت ودرمان جهانی، و در نظر برخی دیگر، جلوهای واضح از حکومت اقتدارگرایانه و جازم خواهد بود.
به هرحال این بحران، شاکله نظام بینالملل را از نو طرحریزی میکند که ما صرفا میتوانیم آن را تصور کنیم. ویروس کرونا در فعالیتهای اقتصادی آشفتگی به بار خواهد آورد و تنش میان کشورها را افزایش خواهد داد.
در درازمدت، این ویروس احتمالا ظرفیت مولد اقتصاد جهانی را، خصوصا با تعطیل شدن کسب وکارها و از هم گسستن افراد از نیروی کار، به طور چشمگیری کاهش خواهد داد. این دگردیسی برای ملل درحال توسعه و آنهایی که بخش بزرگی از کارگران به لحاظ اقتصادی آسیب پذیر را در اختیار دارند، خطر به مراتب بزرگتری خواهد بود. در مقابل، نظام بین الملل به دلیل افزایش بیثباتی و نزاع های گسترده در داخل و خارج از مرزهای کشورها متحمل فشارهای شدیدی خواهد شد.
لاوری گرت (Laurie Garrett)(۱۳)
شوک بنیادینی که در نتیجه این پدیده به نظام اقتصادی و مالی دنیا وارد میشود، پذیرش این مسئله است که زنجیرههای تامین و شبکههای توزیع در مقابل این ویروس بسیار بسیار آسیب پذیرند. بیماری همهگیر کرونا علاوه بر اثرات درازمدت اقتصادی که از خود برجای خواهد گذاشت، تحولات بنیادین دیگری نیز ایجاد خواهد کرد.
جهانی شدن، این امکان را برای شرکتها فراهم کرد که بتوانند فرای مرزهای خود کشاورزی کنند، در سراسر دنیا به امر تولید بپردازند و محصولات خود را درست به موقع به بازارهای هدف خود تحویل دهند درحالی که هزینه های مربوط به انبارداری را از میان بردارند. اینکه امروزه کالاها در ظرف چند روز بر روی قفسه های فروشگاه ها قرار میگیرند از ناکامیهای بازار محسوب میشوند. تامین بایستی در سطح جهانی و باهماهنگی و دقت بالا، حمل و صورت پذیرد. ویروس کرونا ثابت کرد که علاوه بر انسانها میتواند کل سیستم بههنگام (Just-In-Time) را آلوده (مختل) سازد.
با توجه به زیانهای وارده به بازارهای مالی که دنیا از ماه فوریه شاهد آن بوده است، بطورحتم شرکتهایی که از کرونا گزیده شده اند، بعد از عبور از این بیماری، مدل سیستم به هنگام (JIT) و تولید پراکنده جهانی را به کناری میگذارند. پیامد این عمل میتواند مرحلهای جدید و البته تلخ و ناگوار، از سرمایهداری جهانی باشد به نحوی که زنجیرههای تامین به خانهها نزدیکتر شده و خود را مملو از کالاهای غیرضرور میکنند تا در برخورد با پدیدههای اینچنینی بتوانند از خود محافظت کنند. این میتواند در سود و منافع کوتاهمدت شرکتها خللی وارد کند اما در کل، سبب افزایش سطح تابآوری سیستم میشود.
ریچارد هاس (Richard N. Haass)(۱۴)
کلمه "دائمی"، همچون "هیچ" و "کم"، از جمله کلماتی است که من خیلی از آن خوشم نمیآید، اما فکر میکنم ویروس کرونا برای چند سالی دولتها را به خود مشغول کرده و باعث میشود تا آنها توجه خود را به آنچه در داخل مرزهایشان رخ میدهد، معطوف کنند تا اینکه بخواهند به مسائل خارج از مرزهای خود توجه کنند. پیشبینیهای من از این قرار است:
تلاش هرچه بیشتر دولتها برای رسیدن به خودکفایی (و در پس آن، از هم گسیختگی دولتها) – صدمه به زنجیرههای تامین – رویارویی و مخالفتهای شدیدتر با مهاجرت گسترده – وجود سطح تنزل یافتهای از تمایل یا تعهد دولتها برای رسیدگی به مسائل منطقهای و جهانی (از جمله تغییر اقلیم و آبوهوا) – پیدایش نیاز شدید برای تخصیص منابع جهت بازسازی داخلی و دست وپنجه نرم کردن با پیامدهای اقتصادی ناشی از این بحران.
انتظار میرود، عبور از این بحران برای بسیاری از کشورها با دشواریهایی همراه بوده و همچنین، افزایش شمار دولتهای درمانده و تضعیف شده از ویژگیهای مبرهن جهان ما به شمار خواهد رفت. این بحران موجب وخیمتر شدن سطح روابط چین و امریکا، و تضعیف فرآیند همگرایی اروپا خواهد شد. اما وجهه مثبت این بحران، این است که ما در آینده شاهد بهبود و تقویت بهداشت عمومی و جهانی خواهیم بود.
با اینحال در مجموع، این بحران به جای افزایش میل و رغبت و توانایی کشورها برای جهانیشدن، موجب تضعیف این مسئله در نزد آنها شده است.
کوری شایک (Kori Schake)(۱۵)
به دلیل منافع تنگ نظرانه موجود در دولت ایالات متحده امریکا و همچنین بی مهارتی و عدم شایستگی آن، دیگر اذهان مردم سراسر دنیا از امریکا به عنوان رهبر جهان یاد نخواهد کرد. درصورتی که سازمانهای بینالمللی اطلاعات مربوط به این بیماری همهگیر را زودتر و هرچه بیشتر ارائه میکردند تا دولتها بتوانند منابع و موارد لازم برای مقابله با این بیماری را تعبیه و خود را نهایتا آماده مقابله با این ویروس کنند، در آنصورت امروز شاهد مهار حداکثری تاثیرات جهانی این بیماری همهگیر بودیم. این آن چیزی است که امریکا میباست پیش قراول آن میشد و ان را سازماندهی میکرد تا به همگان نشان میداد که امریکا با این دنبال منابع خود میباشد، اما به تحقق صرف آن محدود نیست.
واشنگتن در امتحان رهبری دنیا رفوزه شد و حال جهان به ورطه هولناکی خواهد افتاد.
نیکولاس برنز (Nicholas Burns)(۱۶)
بیماری همهگیر کووید-۱۹، بزرگترین بحران جهانی این قرن است. عمق و میزان آن بسیار گسترده و وسیع است. بحران فعلی بهداشت عمومی هر ۷.۸ میلیارد نفر از مردم روی کره زمین را تهدید میکند. اثر اقتصادی و مالی این بحران، میتواند از تاثیرات رکود عظیم سالهای ۲۰۰۸ – ۲۰۰۹ بسیار بیشتر باشد. هر بحرانی به خودی خود میتواند همچون یک زلزله بزرگ، آنچنان شوکی وارد کند که تحولاتی همیشگی در نظام بینالملل و موازنه قوا آنطور که ما میشناسیم، پدید آورد.
همکاریهای بینالمللی که تا به حال صورت پذیرفته به طرز اسفباری ناکافی بوده است. اگر پرقدرتترین کشورهای دنیا، یعنی امریکا و چین که هر کدام در برابر این بحران بوجود آمده مسئولاند، به جنگ لفظی میان خود پایان نبخشند، از اعتبار بینالمللی هردو به طور چشمگیری کاسته میشود. همچنین در آینده، دولتهای ملی درون اتحادیه اروپا ار قدرت بیشتری برخوردار میشوند اگر که اتحادیه اروپا نتواند به داد ۵۰۰ میلیون شهروند خویش برسد. در داخل امریکا نیز، آنچه از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، اینست که دولت فدرال بتواند با اتخاذ رویکردهایی موثر، این بحران را مهار کند
در هر کشوری، بههرحال شاهد میزانی از نوعدوستی و روح بشری –برای مثال در پزشکان، پرستاران، مسئولین و مردم عادی هستیم که نمایانگر تابآوری، اثربخشی و مدیریت اوضاع است که این خود نور امید را به دلهای ما میتابد .