ریاستجمهوری سندرز چگونه خواهد بود؟
چهار سال پیش در میان هیاهوی نامزدشدن هیلاری کلینتون، پیش از آنکه برنی سندرز و دونالد ترامپ با پیوستن به جریان انتخابات دموکراتها را شوکه کنند، فکرکردن به ترکیب نام برنی با رئیسجمهور نهتنها غیرممکن که خندهدار بود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق؛ تعداد زیادی از دموکراتهای اصیل و به گفته خود سندرز «رسانههای بازاری» هنوز هم نسبت به ریاستجمهوری سندرز چنین احساسی دارند.انتخابات سال 2016 اگر چیزی را به طبقه سیاسی یاد داده باشد، این بوده است که دیگر محدودیتهای پذیرفتهشده گذشته قابلقبول نیست و دستکم چشمانداز ریاستجمهوری سندرز ارزش این را دارد که جدی گرفته شود. اکنون با پشتسرگذاشتن آیووا و نیوهمپشایر این روزها مشاوران و حامیان سندرز بیشتر درباره نحوه کشورداری او صحبت میکنند تا پیروزیاش در کمپین دموکراتها. خود سندرز شاید سال 2015 به رفقایش گفته بود «من نامزد نشدهام چون که معتقدم پیروز میشوم؛ من برای ساخت یک جنبش نامزد شدهام»؛ اما حالا میگوید «من اینجایم تا برنده شوم». پس یک سؤال نهچندان ساده برای پاسخدادن میماند: ریاستجمهوری سندرز چگونه خواهد بود؟رئیسجمهور سندرز بخشی از رویکرد خود را میتواند بهتنهایی عملی کند اما برای بخش عمده آن به کنگره نیاز دارد. سندرز میداند که تغییر در ابعاد گسترده به جنبشهای بزرگی برای اعمال فشار بر کنگره و تمامی سطوح حکومت و تحول در ساختار آنها نیاز دارد. به این ترتیب آمریکاییها که در نتیجه کاپیتالیسم منزوی و منفرد شدهاند، باید در فعالیتهای مشترک و عمومی بهصورت گسترده مشارکت کنند. پس به این ترتیب میتوان فهمید که برنامه سیاسی سندرز فقط درباره سیاست نیست، بلکه درباره ظرفیت افراد معمولی برای مشارکت در دموکراسی است. برنامه سندرز بهصورت مشخص قرار است مشارکت مستقیم شهروندان در تصمیمگیریهای کوچک را افزایش و توازن قدرت را در جامعه آمریکایی تغییر دهد. اینجاست که شعار کمپین سندرز، «من نه، ما!» معنی و تا جایی ادامه پیدا میکند که سندرز خودش را بهجای رئیسجمهور احتمالی آینده، «برنامهریز و مدیر ارشد» معرفی میکند. برنامه «توافق سبز جدید» سندرز که براساس طرح پیشنهادی الکساندریا اوکاسیو کورتز و اد مارکی، نماینده و سناتور دموکرات نگاشته شده است، این سازماندهی گسترده را به واقعیت تبدیل میکند. براساس این برنامه برای پرکردن چالههای هزینههای عمومی گسترده، آمریکا باید تا سال 2030 کاملا برای تولید برق و حملونقل از انرژی پاک استفاده کند و تا سال 2050 به کربنزدایی کامل برسد؛ برنامهای که کلا اولویتهای عمومی را در آمریکا بازتعریف میکند. در خلال اجرای این برنامه 1.215 تریلیون دلار از هزینههای ارتش کم و به حفاظت از منابع نفتی جهان اختصاص داده میشود؛ زیرساختهای سبز 20 میلیون شغل و هماهنگی بیسابقهای در سطوح بخش عمومی و بسیج اجتماعی ایجاد میکند.
منتقدان سندرز که میگویند او هرگز به این سادگی نمیتواند دست به چنین اقداماتی بزند، نکتهای را نادیده میگیرند: سابقه سندرز در برقراری ارتباط با تودهها و توان تغییردادن محوریت مناظرات عمومی؛ برای مثال تا پیش از نامزدشدن سندرز در سال 2016، ارائه خدمات درمانی به همه شبیه رؤیا و خیال بود، اما اکنون مرکز تمام توجهات است. برخلاف الیزابت وارن که اعتراض مداومش انتقاد تمامی گروهها را در پی داشته است، سندرز ادعا کرده در اولین هفته حضورش در کاخ سفید برنامه «خدمات درمانی برای همه» را به مجلس میفرستد.
نبرد این نسل از آمریکاییها نهتنها به پیگیری سیاستهای درست بلکه به احیای برنامههای جامع و دربرگیرنده تمامی مردم بستگی دارد. در رویکرد سندرز، رویکردهای منزویکننده غالب نئولیبرالها با طرح برنامههایی مانند خدمات درمانی برای همه، تحصیلات عالی رایگان، برنامه جهانی مراقبت از کودکان و لغو بدهیهای پزشکی و دانشجویی، به مجموعهای از درخواستها برای آزادی همگانی تبدیل شده است. چنین سیاستهایی کمک میکنند تا چرخه فشار مالی نهادهای خصوصی اقتصادی در هم بشکند و به این ترتیب مردم این توانایی را به دست خواهند آورد تا در مبارزههای جدیتری مشارکت کنند.
ساخت 10 میلیون خانه، سرمایهگذاری در مدلهایی از مالکیت اشتراکی خانهها مانند زمینهای مشترک امانی، اجرای سیاستهای کنترلی در اجاره خانهها و بهروزرسانی و گسترش مسکن دولتی با استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر محلی، انقلابی در آمریکا خواهد بود؛ در کشوری که بیش از 500 هزار نفر بیخانمان هستند، دهها میلیون نفر بیش از یکسوم درآمدشان را برای اجاره میدهند و مردم فقیر همواره در وحشت بیرونانداختهشدن از خانهشان زندگی میکنند.
در همین حال سندرز متعهد شده تعداد اعضای اتحادیههای کارگری را در چهار سال اول حضورش در کاخ سفید دو برابر کند؛ اتحادیههایی که ابزاری بیرقیب برای ایجاد قدرت کارگران محسوب میشوند. برنامه سندرز برای کارگران، بخشهای گستردهای دارد از جمله افزایش مالیات شرکتها براساس اختلاف درآمد مدیران و کارگران که هم درآمد دولت از مالیات را افزایش میدهد و هم مانع از افزایش نابرابری در جامعه میشود.
حالا بیایید در نظر بگیریم که سندرز پیروز انتخابات 2020 شده است؛ چه کسانی اعضای کابینه او خواهند بود؟ مشاوران سندرز نامی از اعضایی که برای سمتهای مختلف در نظر گرفته شدهاند، نمیبرند اما دستکم درباره گزینههای احتمالی صحبت میکنند. اما بهترین راه برای پیشبینی اعضای کابینه، مراجعه به سخنرانیهای خود اوست. درباره معاون اول تقریبا همه میدانند که اگر او نامزد نهایی دموکراتها در انتخابات شود، محتملترین گزینه، الیزابت وارن است. سندرز ماه گذشته در پادکستی از Intercept
از نقش مهم وارن در کابینه احتمالیاش گفته بود. او در گفتوگوی دیگری با The Young Turks از بیل مکیبن در دولت احتمالیاش بهعنوان رئیس اداره محیط زیست یاد کرد. حلقه نزدیکان سندرز از سناتور جف مرکلی، بهعنوان گزینه وزارت خارجه در دولت احتمالی سندرز یاد میکنند. مرکلی اولین سناتوری بود که در سال 2016 نامزدی سندرز را تأیید کرد. علاوهبراین از رو کانا، یکی از رؤسای کمپین انتخاباتی سندرز به دلیل تلاشهایش بهعنوان یک وکیل جهت قطع مشارکت آمریکا در جنگ عربستان علیه یمن بهعنوان گزینه وزارت دفاع یاد میشود. سندرز افرادی را که ممکن است برای هماهنگی موردنظرش در آمریکا مشکلساز شوند، میشناسد. او سال 2015 در مصاحبهای به بلومبرگ گفته بود فردی مانند باب ریچ میتواند برای گزینه وزارت خزانهداری مناسب باشد. ریچ اقتصاددانی لیبرال است که در دولتهای جیمی کارتر، بیل کلینتون و جرالد فورد مشارکت داشته و دورهای هم وزیر کار آمریکا بوده است.
به همین سادگی میتوان فهمید که روی کار آمدن سندرز، تنها پیروزی چپگرایی پیر در آمریکا نیست بلکه اتفاقی است که میتواند رویکرد جهانی به مسائل را تغییر دهد. از آنجایی که آمریکای نئولیبرال توانسته دههها افراد را در سراسر مرزها نسبت به یکدیگر بیگانه کند، شاید روی کار آمدن فردی مانند او – برنامهریز ارشد- بتواند نهتنها آمریکا بلکه گروههای گستردهتری را متحد کند.