انقراض کوفته، آبگوشت و کشک بادمجان!
اگر چند سال پیش کسی میآمد و میگفت که دستهای پنهانی به جنگ زندگی سنتی آمدهاند تا از صفحه روزگار محوش کنند، به او میخندیدیم و باورش نمیکردیم، اما امروز میبینیم که مدرنیسم با ظاهر زیبا و دلفریبش در این کارزار پیروز شده و رقیب را نه تنها کشته، که آتش زد و خاکسترش را به باد داده است!
این اتفاق، ابتدا از پایتخت و شهرهای بزرگ شروع شد و تصور میشد که این بیماری مسری، در همان شهرهای بزرگ باقی بماند. اما اینطور نشد و با گذشت زمان، این تغییرات به شهرهای کوچک و حتی روستاها نیز رسید. تغییر شیوه زندگی جوامع شهری در عصر تکنولوژی و ماشینی شدن، بر تمامی ابعاد زندگی انسان تأثیر میگذارد که تغییر نوع تغذیه، یکی از ابعاد بزرگ آن است. مدرنیسم، برای تغییر زندگی سنتی در زمینه تغذیه نیازمند ابزار مختلفی بود و هست که تا امروز توانسته با کمک ابزار کارآمد و جذابش، در این جنگ بزرگ هر روز پیروزتر شود. آشپزخانه اوپن، اولین سلاح خطرناک شاید اغراق نباشد اگر بگوییم «آشپزخانه اوپن» اولین و بزرگترین سلاح خطرناک جنگ مدرنیسم و سنت در زمینه تغییر سبک زندگی و تغییر نوع تغذیه است. گسترش شهرنشینی، مهاجرت از شهرهای کوچک و روستاها به شهرهای بزرگ و مشکلاتی که افزایش جمعیت شهرها ایجاد کرد موجب شد که خانهها به سمت کوچک و کوچکتر شدن بروند و طبیعتاً معمارها و طراحهای داخلی خانهها میبایست به فکر میافتادند که چطور از یک فضای کوچک، بهترین و مفیدترین استفاده را ببرند. این چاره اندیشی موجب شد که اول از همه زورشان به آشپزخانه بخت برگشته برسد و این آشپزخانه که خیلیها آن را قلب خانه میدانند را از کار بیندازد و این قلب دیگر مثل گذشته نتپد. آشپزخانههای قدیمی که یکی از بزرگترین و دلبازترین قسمتهای خانه به شمار میرفتند، رفته رفته کوچک و کوچکتر شدند و از یک فضای خصوصی به فضایی باز و قابل دید تبدیل گشتند. اگر در قدیم آشپزخانه دارای چند پنجره برای تهویه بود و بو برای سایر قسمتهای خانه اذیتکننده نبود، با وارد شدن آشپزخانههای اوپن به زندگی، مشکل تهویه هم به مشکلات دیگر خانههای کوچک اضافه و باعث تغییر سبک پخت و پز در بین خانوادههای ایرانی شد. از طرف دیگر وقتی آشپزخانه از آن حالت خصوصی و حرمت دار در آمد و تبدیل به دکور برای کل خانه شد، دیگر امکان فعالیت به شکل قبل در آن وجود ندارد. غذاهای سنتی اغلب با مواد بسیار تهیه میشوند و برای تهیهشان باید از چندین ظرف استفاده کرد. وقت زیادی هم آماده کردنشان میبرد و هر کدام بوی خاص خودشان و ریخت و پاش مخصوص خودشان را دارند که درست کردنشان در یک دکور کوچک با جای محدود و بدون در و پیکر عملاً امکانپذیر نیست و خانوادهها را به سمت حذف پخت این غذاها پیش برد. پخش شدن بوی غذا و چربی در کل خانه چیزی نیست که کدبانوی ایرانی آن را بربتابد و تحملش کند؛ از این رو پی راههای جایگزین برای کم شدن عواقب استفاده از آشپزخانه اوپن میگردد. از طرف دیگر آمارهای علمی نشان دادند که دود ناشی از طبخ غذا که در خانه پخش میشود، مانند دود سیگار عمل میکند و برای افراد خانواده به همان اندازه مضر است. روی آوردن به کنسروها و غذاهای آماده که فقط کافیست از توی فریزر درشان بیاوری و گرمشان کنی، راه حلی بود که خانوادهها برای این مشکلات پیدا کردند و رفته رفته این فرهنگ تغذیهای در بین خانوادهها جا افتاد. آشپزخانههای اوپن که سوغاتی غربیها برای کشور ماست، با فرهنگ اصیل ایرانی هیچ سنخیت نداشتند و تنها کاری که برای ایرانیها کردند، شبیه شدن سبک زندگی به زندگی غربیها بود. مهمانیها رفته رفته کمتر شدهاند و اگر هم پیش میآیند، بانوی خانه به خاطر محدودیت جا و مشکلاتی که پخت و پز در زمان مهمانداری برایش دارد ترجیح میدهد که بیشتر غذاها را از بیرون تهیه کند. البته هستند کسانی که هنوز تلاش دارند تا با وجود این سلاح خطرناک، سنگر قبل را حفظ کنند و مانند قبل باشند و دشواریهایش را به جان بخرند اما اینها هم معلوم نیست تا کی بتوانند دوام بیاورند و در این جنگ تسلیم نشوند. دیگر در خانهها کمتر بوی پیازداغ و سیرداغ و سبزی سرخ شده بلند میشود و غذاهای بودار از خانهها کمکم و به تدریج خداحافظی کرد. فست فودها، کشندههای خوشمزه سلاح دیگری که برای تغییر سبک زندگی به کار گرفته شد، ترویج کشندههای خوشمزهای به نام فست فود بود. فست فود یا غذای فوری و سریع به شکل امروزی حدود صد و دوسال پیش در آمریکا به دنیا آمد. رستورانی در نیویورک غذاهایش را آماده میکرد و در محفظههای شیشهای قرار میداد و خریدار میتوانست با دستگاهی که تعبیه شده بود، پول را بپردازد و اتومات غذای فوری را دریافت کند. شعار این رستورانها «ما کار مادران را کم کرده ایم» بود. رفته رفته و در پی استقبالی که از این غذاهای آماده و فوری شکل گرفت، رستورانهای زنجیرهای پدید آمدند و فست فودها بیشتر و بیشتر شدند. فست فودها و فرهنگ فست فود خوری به کشورمان هم وارد شد و چیزی نگذشت که در بین جوانان و نوجوانان و خانوادههای نوپا جاباز کرد. به دلیل مشکلاتی که در بالا گفته شد، اقبال مردم به این جور غذاها هر روز بیشتر شده و خوشمزگی و رنگ و لعاب این غذاها و راحت آماده شدنشان باعث شده که هر روز بر محبوبیتشان افزوده شود. این نفوذ، علاوه بر تأثیراتی که بر سبک زندگی گذاشته، تهدیدی برای سلامت نسل آینده نیز محسوب میشود. تغییر رویه غذایی در کاهش سلامت مردم بسیار تأثیرگذار بوده و حذف غذاهای سنتی باعث شده تا بیماریهای مزمنی چون چاقی و فشار خون بالا، بیماریهای قلبی و عروقی و دیابت و حتی سرطان شیوع بالایی پیدا کند. طبق تحقیقات، جوانان و نوجوانانی که در یکی از وعدههای غذاییشان فست فود میخورند، نسبت به همسالان خود کالری، نمک و چربی بیشتر دریافت میکنند و چاقی در بین آنان رایج است. اگر به این مضرات، کم شدن اوقاتی که خانواده در کنار هم برای خوردن غذا سپری میکنند و کم گذاشتن و اهمیت ندادن مادران به سلامت خانواده را هم اضافه کنیم، میبینیم که فست فودها، یک ابزار موفق و کارامد برای از بین بردن سبک زندگی اصیل و سنتی هستند که ما با آغوش باز آنها را پذیرفتهایم. این روزها دیگر کمند مادرهایی از روز قبل سبزی خورششان را میخریدند و سرخ میکردند و خورش را ساعتها قبل از سرو، بار میگذاشتند و به غیر از نمک و فلفل و ادویه، عشق و محبت را چاشنی غذا میکردند. اگر زودتر به فکر چاره نیفتیم، زودپزها و فست فود و غذاهای فریزری، هرچه از گذشته داشتیم را ازمان میگیرند و نسل کوفتهها، آشها و خورشهای سنتی منقرض میشود.