تیم ملی کیروش یا ایران؟
«مهدی تاج، مارک ویلموتس و مسعود شجاعی». این اسامی بارها در 48 ساعت گذشته تکرار شده و هرکدام در مقطعی در صدر مقصران باخت ایران به عراق در مرحله انتخابی جام جهانی قرار گرفتهاند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، وجه اشتراک این اسامی اما این است که هربار اسم آنها آمده، نام کارلوس کیروش، سرمربی سابق تیم ملی هم کنارشان نشسته است. ایران در امان اردن با نتیجه غیرمنتظره 2 بر یک برابر عراق سیاستزده شکست خورد تا در گروه سوم از رقابتهای انتخابی جام جهانی قطر حالا وضعیت درخشانی نداشته باشد. شاگردان ویلموتس که پیش از این بازی هم برابر بحرین با یک گل شکست خورده بودند، حالا بعد از چهار بازی با 6 امتیاز که حاصل دو برد برابر تیمهای ضعیف هنگکنگ و کامبوج است، در رده سوم جدول گروه مربوطه قرار گرفتهاند. در این گروه عراق 10 امتیازی است و بحرین 8 امتیازی. معنیاش میشود اینکه اگر همین الان قرار بود تیمهای رسیده به جام جهانی شانسی داشته باشند، ایران حذف شده بود. بااینحال این تمام ماجرا نیست. ایران با وجود دو شکست در دو بازی اخیر مرحله انتخابی، هنوز بخت زیادی برای صعود از گروهش دارد؛ شاگردان ویلموتس در چهار بازی آتی سهتا را در «آزادی» میزبانی میکنند و یک بازی خارج از خانه راحت هم برابر کامبوج دارند. خوشبینانهترین حالت ممکن این است که ایران در ادامه مسیر همه بازیهایش را ببرد و بهعنوان صدرنشین صعود کند (اگر عراق در بازیهای پیشرویش علاوهبر شکست مقابل ایران، امتیاز از دست بدهد). حتی اگر فاصله با عراق هم جبران نشود، باز ایران بخت زیادی دارد تا با برتری در بازیهای پیشرو بهعنوان یکی از برترین تیمهای دوم صعود کند. اگرچه همه این موارد در حالی رقم میخورد که تیم ملی، فدراسیون، سرمربی و بازیکنانش مثل دو بازی اخیر نباشند. در هفت سال اخیر تیم ملی در بازیهای انتخابی جام جهانی شکستی نخورده بود و حالا که در دو بازی متوالی طعم شکست را چشیده، همه را نگران کرده است؛ نگران از اینکه نکند فرصت صعود به جام جهانی از دست برود. این نگرانی اما یک روی افراطی هم پیدا کرده است: آنهایی که طرفدار سینهچاک کارلوس کیروش، سرمربی پرتغالی و سابق تیم ایران بودهاند، الان بهگونهای عکس و مطالب مرتبط با کارلوس را در فضای مجازی نشر میدهند که انگار او از ازل تا ابد ناجی فوتبال ایران بوده است. خوب یا بد، حالا همین مقایسه باعث شده کار ویلموتس و البته مهدی تاج، بهعنوان رئیس فدراسیون فوتبال در ادامه مسیر دشوارتر از چیزی شود که هست.
ویلموتس که شروعی جذاب با ایران داشته، حالا متهم ردیف اول است؛ او در ارنج بازیکنانش اشتباه داشته و به زعم بسیاری در دیدار با عراق در استفاده از مسعود شجاعی و البته یکی، دو بازیکن دیگر اشتباه کرده است. اشتباه بزرگتر او اما این است که درست در لحظاتی که کاپیتان عصبانی تیمش، کارت زرد گرفته و از لحاظ بدنی هم افت کرده، تعویضش نکرد تا بالاخره از زمین اخراج شود. البته وزن اتهامات وارده به مارک، هرگز به سنگینی «بیانگیزگیاش» نیست. او درست در فاصله چند روز مانده به دیدار حساس برابر عراق، بهیکباره تصمیم گرفت به فدراسیون فوتبال خبر دهد اگر پولش فراهم نشود، حاضر به نشستن روی نیمکت تیم ملی نیست! مشخصا، این موضوع نشان میدهد ویلموتس تمرکز لازم برای برگزاری اردو برای ملیپوشان را نداشته و کسی بوده که یا میخواسته «از آب گلآلود ماهیگیری کند» یا اینکه انگیزهاش برای کارکردن در تیم ملی ایران را از دست داده است. این موضوع را باید در کنار ترکیب نسبتا بد تیم ملی برای بازی با عراق گذاشت تا متوجه شد سهم مارک از بحران نصفونیمهای که ایران این روزها در آن گیر کرده چندان کم نیست.
بالاتر از مارک ویلموتس اما انگشت اتهامات به سوی مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال ایران است؛ مردی که حالا بسیاری او را به بیدانشی در عرصه مدیریت فوتبال متهم میکنند. تاج با وجود بستن قرارداد با ویلموتس در تأمین هزینههای قرارداد این مربی اهمال کرد تا حاصلش بشود یک شکست دیگر برای ایران؛ فدراسیونِ تاج اگرچه بابت این باخت عذرخواهی کرده و پیام داده تیم ملی «برمیگردد»، ولی شکست برابر عراق، تلختر از چیزی است که بشود با وعدهای «آنی» آن را فراموش کرد. تاج که توانسته بود چند روز مانده به شروع بازی با عراق، پول ویلموتس را مهیا کند، چطور زودتر این کار را نکرده بود تا فضای تیم ملی بحرانیتر نشود؟
نفر سوم در ردیف مقصران بحران امروز هم مسعود شجاعی است؛ کاپیتان تیم ملی ایران. او سالهاست در تیم ملی بازی میکند، ولی هرگز مهرهای که بتواند تفاوتها را در یک بازی بزرگ رقم بزند نبوده. مسعود که دستبرقضا در این بازی از ابتدا در ترکیب قرار گرفت و بازوبند کاپیتانی را بر بازو بست، هرگز نتوانست وظایفش را به درستی انجام دهد؛ نه مهاجمان تیم ملی را تغذیه کرد و نه توانست خویشتنداری کرده و از دریافت کارت زرد دوم خودداری کند؛ گو اینکه حرکتش روی خطای منجر به کارت زرد دوم، خطا نبود و ماحصل اشتباه داور بود، ولی آنقدر در این بازی، عصبانی نشان داد که میشد تشخیص داد مثل چند مهره دیگر ملیپوش، «روزش» نیست. مسعود اما چه بخواهد چه نخواهد، یکی از مقصران شکست برابر عراق است؛ آنقدر مقصر که خودش هم مجبور به عذرخواهی شده و وعده داده در آینده جبران کند، البته به شرط آنکه دیگر آیندهای در این تیم داشته باشد.
حالا که تعداد مقصرها زیاد است، اما فرصت مناسبی دست داده تا آنهایی که از جدایی «کیروش» از تیم ملی ایران ناراحت بودند خودی نشان دهند؛ بسیاری از همین آدمها که روزگاری حمایت از کیروش را حمایت از «تیم ملی» و نه شخص سرمربی اعلام میکردند، حالا یکی پس از دیگری، کارلوس کیروش را بر سر فدراسیون و مارک ویلموتس میکوبند تا دستکم در این بازه نشان دهند «ذوبِ در کیروش» بودهاند و تیم ملی بهانهای بیش نبوده است. چطور میشود هنوز فرصتی از دست نرفته، بهیکباره، ویلموتس مربی «ناکاربلد» و کیروش «الهه سرمربیگری» باشد؟ مگر نهاینکه حمایت از تیم ملی، حمایت از شخص نبود؟
تیم ملی باخته و بازیکنان سرافکنده شدهاند. آنها جنگندگی زمان کیروش را در این دو بازی نداشتهاند و حتی تحرکات عراقیها و هو کردنها آنطور که باید خونشان را به جوش نیاورده تا به همسایه غربیشان درسی فوتبالی بدهند. آنها دیگر انسجام تدافعی در زمان کیروش را ندارند؛ درس نباختنی را که مرد پرتغالی هم هشت سال به آنها تدریس کرده بود از یاد بردهاند، ولی هنوز چیزی به اسم «امید» در این میان وجود دارد که میشود همهچیز را به آن سپرد؛ مگر نهاینکه با یکی، دو برد همیشه همهچیز فراموش میشود؟ در این میان بهتر است سطح تحلیلها آنقدر تهنشین نشود که «دوقطبی ویلموتس- کیروش راه انداخته شده تا داستانهای دیگر فراموش شود» از گوشهوکنارش بیرون بزند!