انتخابات زلزله نیست
سالهاست که ۱۳ آبان در ایران یادآور نامهایی مانند «عباس عبدی» است و هرساله در سالروز این رخداد تاریخی بحث و بررسیها در اینباره بالا میگیرد اما گفتوگو با یکی از رهبران دانشجویان تسخیرکننده سفارت آنروز آمریکا در ایران قرار است به مسائل اجتماعی بپردازد.
حالا ۴۰سال از ۱۳ آبان ۵۸ میگذرد و عبدی در تمام اینسالها به پژوهش و نوشتن پرداخته است؛ چندین مسئولیت سیاسی و اجتماعی، عضویت در هیأتمدیره موسسه پژوهشی آینده، سردبیری چندین روزنامه و پژوهشگری و یادداشتنویسی خلاصهای از فعالیتهای عبدی در تمام این سالهاست. او روزنامهنگار فعالی است که نتایج بررسیها و نگاههای تازهاش روزانه در چندین رسانه ایران منتشر میشود و شاید به همین دلیل یافتن موضوعی برای گفتوگوی تازه با او کار دشواری باشد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند، با اینهمه «عباس عبدیِ» پژوهشگر کمتر به پرسش گرفته میشود و ریاست او بر انجمن صنفی روزنامهنگاران هم منتقدانی دارد که در این گفتوگو به آنها پرداخته میشود. علاوه براین، انتخابات پیشروی مجلس هم بهزعم بسیاری از جامعهشناسان، کارزاری متفاوت از جنبه اجتماعی است؛ بعضی از پژوهشگران اجتماعی معتقدند که جامعه ایران دچار دلزدگی سیاسی شده و کمترین اثر این دلزدگی میتواند بیتوجهی به مهمترین رویداد سیاسی هر کشور یعنی انتخابات باشد. عبدی در این گفتوگو تحلیل تازهای از انتخابات دارد و معتقد است که فضای سیاسی ایران در ماههای منتهی به انتخابات مجلس یازدهم باز خواهد شد و این تغییر با استقبال ایرانیان روبهرو خواهد شد. او البته معتقد است که این تحلیل بر چارچوبی است؛ اینکه «رهبری اجازه نمیدهد این مولفه بسیار مهم از گردونه اثرگذاری و قدرت جمهوری اسلامی ایران خارج شود.»
جناب عبدی با پرسشی درباره شرایط کنونی آمار در ایران آغاز کنیم. اهمیت آمار به عنوان مبنا و پایه هر تحلیل و سنجشی بر کسی پوشیده نیست. شما وضع کنونی دریافت و انتشار آمار را در ایران امروز چطور میبینید؟
برخی سایتهای آماری کشورهای همسایه را دیدهام؛ نمونهاش مصر اصلا قابل مقایسه با سایت مرکز آمار نیست و ما در این زمینه خیلی پیشرفتهتر و بهتریم. در ایران مشکل اصلی در این مرحله فقط در تولید آمار نیست، مشکل مهمتر شاید نبود شفافیت و دسترسینداشتن به اطلاعات ثبتی یا غیرثبتی است و بخشی هم استفادهنکردن درست از این اطلاعات است. در بسیاری از وزارتخانهها دادههای فراوانی وجود دارد ولی یا در اختیار قرار نمیگیرد یا کمتر از آنها استفاده میشود. نمونهاش در وزارت بهداشت و درمان و آموزشوپرورش و دستگاه قضائی و پلیس است؛ از همین اطلاعات موجود هم کمتر استفاده میشود. حالا اگر یک خارجی از این اطلاعات استفاده کند و یادداشتی بنویسد، رسانههای ایرانی همان را بازتاب میدهند و بسیار پوشش داده میشود؛ در حالی که این روند اصلا درست نیست و این اطلاعاتی است که در داخل تولید میشود. من شخصا وضع آمار و اطلاعات را در داخل کشور در مقایسه با وضع استفاده از آنها بد نمیدانم و مشکل فوریتر را همین دو مورد میدانم.
الان بحث شفافیت در شهرداریها هم مطرح است و در برخی شهرها سامانههایی هم ایجاد شده است؛ این روند میتواند تأثیرگذار باشد و مانع فساد شود؟
شفافیت اطلاعات با شفافیت آمار کمی متفاوت است. شفافیت اطلاعات یعنی انتشار هر نوع دادهای حتی فردی مثل قراردادهای دولتی و عمومی و دسترسی به اطلاعات آنها، اما آمار یک مجموعه اطلاعات غیر فردی است؛ به عنوان مثال درباره برخی اطلاعات قانونی حق شفافیت وجود ندارد مثل دلیل اخراج یک دانشآموز از مدرسه که نمیتوان در اختیار دیگران قرار داد ولی اینکه در کل کشور تعداد اخراجی دانشآموزان چقدر است و دلیل اخراج آنها چیست، از مقوله آمار است و باید در دسترس باشد. ما در هر دو زمینه مشکل داریم؛ شفافیت در ایران خیلی ضعیف است و در زمینه دسترسی به آمار هم شرایط به نسبت سخت است.
شما خودتان یادداشتنویساید و به خوبی میدانید که بحث آمار برای تحلیل و یادداشت تا چه اندازه مهم است. این مشکلات الان وجود دارد ولی پرسش این است که راهکار چیست؟ آیا اصلا راهحل اساسی وجود دارد؟
من درباره این موضوع خیلی فکر کردهام. الان مطابق قانون دسترسی آزاد به اطلاعات هست و شما باید درخواست دهید ولی ممکن است یک وزارتخانه اطلاعات بدهد یا ندهد که معمولا نمیدهند؛ در حالی که بر اساس همین قانون ندادن اطلاعات جرم است ولی کسی مجازات نمیشود. به نظرم اراده کلی برای این موضوع وجود ندارد و پیگیری هم خستهکننده و طولانی است. خودم فعلا از همین منابع استفاده میکنم و اطلاعات خوبی هم تا اندازهای وجود دارد. واقعیت این است که تنها راه این است که ارادهای شکل بگیرد و با هر کسی که اطلاعات را محدود میکند و راه دسترسی را میبندد، برخورد قانونی و کیفری انجام شود که چنین ارادهای فعلا وجود ندارد.
البته الان عملکرد همین سامانه دسترسی آزاد به اطلاعات در بسیاری موارد روند را طولانیتر میکند و در بسیاری موارد هم پاسخگویی وجود ندارد.
بنده معمولا این مسیر را نمیروم و سعی میکنم در حدی که ممکن است از طریق ارتباط با افراد آشنا نیازهای مطالعاتی خود را تأمین کنم؛ ولی خب خیلیها این امکان را ندارند و من هم در موارد محدودی میتوانم نیازهای خود را رفع کنم. کلا سیستم نسبت به دسترسی دیگران به اطلاعات از چند جهت حساس است؛ یکی اینکه برخی مسئولان حساساند و فکر میکنند اگر اطلاعات بدهند دستشان رو میشود و مورد دیگر هم اینکه میگویند اطلاعات را چرا دیگران استفاده کنند، خودمان استفاده میکنیم که معمولا هم استفاده نمیکنند. بعد هم میگویند سری را که درد نمیکند، دستمال نمیبندند زیرا اگر اطلاعات را منتشر نکند بازخواست نمیشود ولی عکس آن هست؛ در حالی که اطلاعات ارزشافزوده بسیار بالایی دارد. اطلاعات قابلیت تکثیر تا بینهایت و به صورت مجانی دارد و این ارزشافزوده کمنظیری است. اگر دسترسی به اطلاعات تسهیل شود و از همه مهمتر تولید اطلاعات برای عموم آزاد شود، یکی از شرکتهایی که بسیار سودآور خواهد بود، بنگاههایی است که در این حوزه کار میکنند؛ چون سرمایهگذاری پایین و ارزشافزوده آن هم بسیار بالا است.
در همین موضوع و بحث آمار، به بحث نظرسنجی در ایران هم بپردازیم. شما که تجربه این کار را هم دارید، به طور کلی شرایط کنونی در زمینه نظرسنجی را چطور میبینید؟
بعضی دانشگاهها مثل دانشگاه مریلند و... نظرسنجی دارندکه فکر نمیکنم چندان جدی باشند. یکسری موسسات هم هست که کامل در اختیار حکومت و وابسته به نهادهای حکومتی است که احتمالا کارهای خوبی انجام میدهند ولی دسترسی عمومی به آن وجود ندارد و اگر چیزی هم منتشر شود، معلوم نیست که همان یافتههای واقعی باشد؟ که معمولا نیست. من یک مورد را سراغ دارم که بررسی کردم و فهمیدم این اعداد برای انتشار تغییر کرده است. در این بین البته «ایسپا» معتبرتر است و مواردی را که منتشر میکند، قابل قبول است. ما نیازمند موسساتی هستیم که در این زمینه استقلال داشته باشند و خودشان بتوانند با کارفرمایی خودشان نظرسنجی کنند و معمولا هم یکسری اطلاعات را میتوان به صورت عمومی منتشر کرد و بقیه اطلاعات را به متقاضیان دولتی یا بخش خصوصی فروخت که متاسفانه فعلا در ایران چنین سازمانهایی وجود ندارد؛ ارزشافزوده و دستاوردهای آنها میتواند بسیار بالا باشد.
آقای عبدی به بحث انجمن صنفی برسیم. منتقدان انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران معتقدند که این انجمن دستاورد و کارکردی جز چند بیانیه و چند فعالیت کمارزش نداشته است.
مثلا چه کاری باید انجام دهد؟
یک فعالیت حرفهای از انجمن صنفی؛ اینکه وضع صنفی بهتر شود و زمینه برای کار حرفهای خبرنگاران و روزنامهنگاران فراهم شود. چند بیانیه انجمن شاید راضیکننده نباشد. شما درباره دستاورد این انجمن بگویید.
انجمن صنفی به خودیخود چیزی نیست و آن چیزی که هست بازتابی از صنف است. اینطور نیست که چهار نفر جایی بنشینند و کار کارستانی انجام دهند. شما باید بازتاب صنف را در انجمن ببینید و نه بازتاب انجمن را در صنف. اگر اینطور نگاه کنید شاید انتظار و توقع از انجمن موجود هم بالا نرود.
سخن شما این است که صنف روزنامهنگاری در شرایط کنونی چندان کنش و قدرتی ندارد و این بازتاب در عملکرد انجمن هم دیده میشود و تأثیرگذار است؟
صنف است که دچار مشکل است. اینجا یک پارادوکس ایجاد میشود که چه کسی میتواند تغییری در این شرایط ایجاد کند. این دیگر به این صورت نیست که چهار نفر در انجمن باید تغییر ایجاد کنند. تأمین مالی گرفتن و دهها مشکل دیگر به این راحتی نیست. ارزیابی من از انجمن، همینکه الان خانهای وجود دارد، همینکه دیگران فکر میکنند یک پناهگاهی دارند، همینکه روزنامهنگاری بتواند برای حل مشکلش مراجعه کند، برای این مرحله خوب است؛ هر چند کافی نیست. البته انجمن بیشتر از این کار کرده است و تمام روزنامهنگارانی که برای مشکلی مراجعه کردند، ما سعی کردیم مشکلشان را حل کنیم؛ مگر اینکه واقعا حلنشدنی باشد. درباره بازداشتها هم که قرار نیست انجمن جلوی بازداشت کسی را بگیرد ولی برای آنها هم بیکار ننشستهایم بهویژه اگر مشکل آنان دقیقا مرتبط با حرفه بوده است.
از این مراجعه روزنامهنگاران و حل مشکلات آمار و اطلاعاتی هم موجود است؟
بله؛ بیشتر موارد در کانال انجمن هم منتشر شده است. بیاطلاعی همکاران محترم از این کارها بازتاب بهتری از وضع کنونی صنف است. همیشه باید بدانیم که انجمن نمونه کوچکی از صنف است و باید پرسید که تا چه اندازه همکاران عزیز این صنف پای کار هستند.
ولی به نظر میآید بسیاری از این موارد جزییات و موارد جزیی باشد. بالاخره انتظار از انجمن صنفی بهبود وضع عمومی و رفاهی صنف و همچنین بهبود شرایط کار و فعالیت حرفهای است که شاید نبود تغییر در این شرایط کار را به جایی رسانده که بعضی روزنامهنگاران حتی نبود این انجمن را بهتر میدانند؛ میگویند در این شرایط حداقل میدانیم که انجمن صنفی وجود ندارد و این بهتر از وجود صنفی با عملکرد ناچیز و ضعیف است.
شما مواردی را طرح میکنید که باید بیشتر دقت شود؛ مثلا ما باید حقوق روزنامهنگاران را زیاد کنیم؟ اگر نپذیرفتند چه کاری میتوان انجام داد؟ مثلا صنف پشت انجمن میماند و حاضر است دست از کار بکشد؟ البته ما برای بهبود صنف هر جایی که توانستیم خدماتی بگیریم، انجام دادیم. الان با وزارت کار و اداره کار بیمه تهران مفصل صحبت کردهایم که شعبهای بهخصوص برای مسائل روزنامهنگاران در نظر گرفته شود. برای بیمه تکمیلی صحبت کردیم و امیدوارم زودتر به جایی برسیم که خبرنگاران بتوانند از بیمه هنرمندان و نویسندگان استفاده کنند. اگر نقدی باشد باید مطرح شود که چه کاری میشد انجام داد ولی انجام نشده است.
بخشی از انتظارات تلاش برای ایجاد فضایی برای بهبود عملکرد حرفهای خبرنگاران است؛ اینکه روزنامهنگاران بتوانند بدون دغدغه برخورد قضائی کار حرفهای خود را انجام دهند یا اینکه امکان دسترسی خبرنگاران به اطلاعات و آمار بهبود پیدا کند و مواردی دیگری از این دست.
هر دو مورد در حد امکان انجام شدهاست؛ یکی ایجاد کانون صنفی هنرمندان، نویسندگان و روزنامهنگاران است که در جلسه هیأت دولت هم مطرح شده و اتفاق بسیار مهمی است. درباره جلوگیری از تصویب قانونی که جانشین قانون مطبوعات شود، انجمن جلوی این کار را گرفت و عملا متوقف شد. چه کاری باید انجام میداد؛ از این دو کار مهمتر؟ انجمن قبلی هم نمیتوانست این موارد را انجام دهد. متاسفانه همکاران روزنامهنگار بیش از اینکه پیگیری کنند، انتقاد میکنند. خب عادتمان شده کاری را که با دیگران میکنیم با خودمان هم انجام میدهیم.(خنده)
البته شاید دلیل این ضعف پیگیری هم به روند راهاندازی این انجمن برگردد و منتقدان میگویند امکان ایجاد انجمنی با همدلی و همراهی بیشتر از طرف خبرنگاران وجود داشت.
ما که نمیتوانیم با این جهتگیری کاری انجام دهیم و آن که با انجمن جهتگیری دارد باید توضیح دهد. ما کاری نمیتوانیم انجام دهیم. اگر میتوانند باید استقبال کرد که انجمن دیگری ایجاد کنند؛ اگر نه چه مانعی برای حضور دیگران ایجاد شده است؟
شما بهعنوان رئیس این انجمن درباره برنامههای طولانیمدت بگویید.آیا برنامهای برای مثلا یکسال آینده طراحی شده است؟
نکات اصلی بهبود وضع بیمه و بیمه تکمیلی و یکی هم ایجاد کلاسهای آموزشی چندرسانهای است که این دومی بودجهای جدی میخواهد که ما و روزنامهنگاران نداریم ولی در تلاشیم که مشکل حل شود. این نیازمند بودجهای است که از جایی تأمین شود و دنبال آن هستیم که ارشاد هزینه این ارتقای آموزشی را بپذیرد. درباره بیمه هم که با همکاری وزارت کار مشکل در حال رفعشدن است. بهعنوان مثال با همکاری شهرداری بهزودی مجموعه کلاسهایی برای روزنامهنگاری شهری ایجاد میشود که فقط افراد با طی کردن این دوره حق فعالیت در حوزه شهرداری و سرویسگرفتن از شهرداری خواهند داشت. مسأله کانون فوقالذکر هم محور دیگر کارمان است. رفع اختلافات میان همکاران و کارفرما هم جزو امور جاری است. برگزاری نشست برای شکلگیری هویت صنفی هم هست که سالانه سه بار خواهد بود.
شاید پرسش درستتر این است که شما مشکل اصلی صنف را چه میدانید که براساس آن برنامهریزی کنید؟
مشکلات صنف متعدد است و الان مهمترین مسأله صنف همین اقتصاد مطبوعات است و وقتی این مورد خراب باشد برای دیگر امور کار چندانی نمیتوان کرد. مورد دیگر گذر به فضای مجازی و دیجیتال است. بحران دیگر کیفیت پایین اعضای صنف است؛ با حقوق یکمیلیون و دومیلیون که نمیشود گزارش خوب تحقیقی نوشت و وقتی این نوع گزارشها نباشد مخاطب و اثرگذاری پایین میآید و این دور به همین شکل ادامه پیدا میکند. مشکل مهم دیگر نبود اتحاد و همدلی صنفی بین روزنامهنگاران است. بهعنوان مثال انتقادهایی که از انجمن میشود ایرادی ندارد ولی متناسب با کمیت و کیفیت مشارکت دوستان عزیز نیست. صنف بدون مشارکت اعضا وجود خارجی ندارد چون صنف داوطلبی است.
بحث مسائل صنفی پیش آمد و پرسشی حاشیهای از شما. تقریبا هر روز یک یا چند یادداشت از شما در رسانههای مختلف دیده میشود. به نظر میآید روزنامهنگار پرکاری هستید که این سطح از فعالیت ممکن است روی کیفیت هم تأثیر بگذارد. این پرکاری، صنفی و به مشکلات مادی برمیگردد یا دلیل دیگری دارد؟
فرض کنید من سالی یک یادداشت بنویسم؛ چون سالی یکی است باکیفیت خواهد بود؟ لزوما نه. هیچگاه ممکن نیست مطلبی بنویسم که نکته قابل توجهی نداشته باشد؛ غیرممکن است.
این نکته تازه ممکن است از نظر خودتان باشد.
فرقی نمیکند؛ یعنی همیشه خودم را جای مخاطب میگذارم و معتقدم به مخاطب باید احترام گذاشت. وقتی مخاطب پنج دقیقه وقت به مطلب من اختصاص میدهد حتما باید چیزی به دست آورد و اگر چنین چیزی نباشد من به مخاطب خیانت کردهام. ممکن است یک یادداشت به شکلی و براساس موضوع تکرار شود، ولی ممکن نیست یادداشتی بنویسم که نکته محوری برای مخاطب نداشته باشد. انجام چنین کاری را به ضرر خودم میدانم. به نظرم به جای بحثکردن درباره پرکاری یا کمکاری و تاثیرش بر کیفیت شاید بهتر باشد درباره هر یادداشت بهطور مستقل حرف زد. البته همه یادداشتها همسنگ نیستند و نمیتوانند باشند.
مواجهه بیرونی هم مهم است؛ مثلا مخاطبی که هر روز تصویر و نام شما را در صفحه اول چند روزنامه میبیند، ممکن است تصویر خوبی نگیرد و ناخواسته بپرسد مگر یک انسان در یک روز چقدر حرف و سخن تازه برای گفتن دارد.
من به بخش عمدهای از درخواستها برای گفتوگو و نوشتن جواب منفی میدهم. خیلی نگران این مورد نیستم. کار روزنامهنگار این نیست که دو سه ماه یکبار نکتهای بگوید بلکه تکرار با یک خط مشی مشخص و هدفدار بخشی از کار روزنامهنگاری است. نگران نیستم که بگویند زیاد مینویسد بلکه نگرانم که بگویند فلان یادداشت او ایراد دارد.
نگاهی به فضای کنونی جامعه هم داشته باشیم؛ گروهها از دلزدگی اجتماعی ایرانیان نسبت به سیاست میگویند و معمولا هم به همان شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» ارجاع میدهند. با در نظر گرفتن انتخابات مجلس بهعنوان مهمترین رویداد سیاسی پیش رو، در چنین وضع اجتماعی، خروجی انتخابات بهگونهای خواهد بود که برآیند جامعه در آن دیده شود؟
اگر همین امروز انتخابات رخ دهد، با این چیزهایی که گفته میشود و میبینیم، معتقدم نه میزان مشارکت و نه نتیجه انتخابات، مشکلی از جامعه حل نمیکند. مسأله امروز ما برندهشدن اصلاحطلب یا اصولگرا یا گروه سوم نیست؛ این موضوع فرعی است. مسأله اصلی این است که چه نوع انتخاباتی داشته باشیم؟ وضع موجود امیدوارکننده نیست اما معتقدم، امیدوارم یا حدس میزنم تا حدود چهار ماه دیگر تغییراتی رخ خواهد داد و بازی به سمت قاعدهمند شدن پیش خواهد رفت و آنموقع نگاه مردم به اصل مشارکت تعدیل خواهد شد و اگر الان مخالف هستیم آنموقع مثبت خواهد شد.
یعنی پیشبینی و تحلیل شما این است که شرایط بهگونهای پیش خواهد رفت که شاهد مشارکت مردم خواهیم بود؟
بله، به دلیل اینکه مهمترین نقطه قوت این سیستم در حوزه سیاست، وجود نهاد انتخاباتش است و تا بهحال هم هر جایی انتخابات را خوب برگزار کرده، نمرهای به اعتبار و امنیت خودش افزوده است و اگر در انتخاباتی با بحران مواجه شده چند نمره پایین رفته است. فکر میکنم این موضوع را سیستم سیاسی ایران خوب میفهمد و اجازه نمیدهد این انتخابات حالتی پیدا که چند نمره شرایط را پایین آورد که همین الان هم مطلوب نیست؛ بنابراین کوششی صورت خواهد گرفت که انتخاباتی آبرومند و خوب برگزار شود که اعتبار کلی سیستم سیاسی چندین نمره بالا برود.
این نگاه و تحلیل شما احتمالا از نظر بخشی از مردم خوشبینانه است.
اگر آنچه میگویم بشود، نظر و پیشبینی من درست بوده ولی مهمتر از پیشبینی اینکه آرزوی من هم محقق شده است و اگر روند امور مطابق پیشبینی بنده نشد، من و شما به دلیل این برآورد اشتباه چیزی را از دست ندادهایم. ما کمک میکنیم که این اتفاق رخ دهد چون انتخابات شبیه زلزله نیست که فارغ از اراده من و شما رخ دهد؛ در تعامل خودمان و سیستم سیاسی شکل میگیرد. ما وقتی مثبت نگاه و به سمت جلو حرکت کنیم، کمک میکنیم که آنها هم مثبت رفتار کنند، بنابراین دلیلی ندارد منفی نگاه کنیم. اما فرض کنید همه این کارها را کردیم و نشد، ما چیزی از دست نمیدهیم و مسئولیتی هم متوجه ما نیست.
پس پیشبینی و امیدواری شما این است که در انتخابات پیش رو و درباره تایید صلاحیت نامزدها ممکن است شاهد رفتار متفاوتی از سوی شورای نگهبان باشیم؟
فرض من این است و این فرض هم روی هوا نیست و چارچوبی دارد. معتقدم رهبری بیشتر از همه اهمیت انتخابات را در ایران درک میکند و اجازه نمیدهد این مولفه بسیار مهم از گردونه اثرگذاری و از گردونه قدرت جمهوری اسلامی ایران خارج شود و به همین دلیل به تبعات این تغییرات ملتزم میشود.
فکر میکنید اگر این حداقلها در انتخابات رخ دهد، مردم هم مشارکت خوبی خواهند داشت؟
چرا که نه؟ علت هم این است که اولا کسی که این تغییرات را میدهد به ارزیابی مردم از این تغییرات اهمیت میدهد و چنین نیست که بگوید تغییرات صوری ایجاد میکنم که فقط مردم برای شرکت در انتخابات قانع شوند یا فریب بخورند. دوم اینکه مردم ایران به وضع منطقه خودشان هم توجه دارند؛ به اوضاعی که در عراق، سوریه، افغانستان و حتی در دیگر کشورها وجود دارد واقف هستند. مردم ایران رضایت نمیدهند که این اوضاع در ایران هم به شکلی تکرار شود. بنابراین اهمیت میدهند و نگاه میکنند که قرار است حکومت چقدر راه بیاید. سال ۹۶ هم اینطور نبود که گزینههای مطلوب همه مردم در بین نامزدها باشند. امکانی وجود داشت و مردم میگفتند ارزش این را دارد که بین این دو، یک نفر را انتخاب و جامعهمان را تقویت کنیم. نگاه دیگری هم وجود دارد که ما به نامزدها رأی نمیدهیم و به خودمان رأی میدهیم؛ یعنی من که رأی میدهم به شکلی اراده خودم را محقق میکنم و این مهم است. چیزی که مهم است من نامزدها را میسنجم که آیا ارزش رأی دادن دارند. من مثبت نگاه میکنم و امیدوارم مثبت شود و اگر هم نشد مگر کار دیگری هم میتوان انجام داد؟
اگر این اتفاق و شرایطی که گفتید رخ دهد، فکر میکنید برنده انتخابات چه گروه و جریانی باشد. به نظر میآید نواصولگرایان با تأکید بر معیشت مردم به دنبال کسب محبوبیت هستند. این گروه اقبالی برای کسب رأی مردم دارند؟
اول اینکه مسأله من این نیست که چه فرد یا گروهی پیروز میشود. مسأله من در درجه اول نهادینهشدن سازوکار انتخابات است. درباره بخش دوم پرسش هم پیشبینی فرد یا گروه پیروز را سخت میدانم. میدانید چرا؟ چون وقتی فضا باز میشود و بهبود پیدا میکند، عوامل جدیدی وارد عرصه عمومی میشوند که پیشتر درک و شناختی از آنها نداشتیم و با پدیدههای جدیدی روبهرو خواهیم شد. اگر آن فضا باز شود، اصلاحطلبان و اصولگرایان هر کدام با چند فهرست وارد انتخابات خواهند شد که پیشبینی نتیجه و برنده آن در این مقطع حداقل از عهده من خارج است.