کاهش نرخ بیکاری منجر بهافت سرمایهگذاری نشود
جدیدترین اعلام مرکز آمار ایران نشان میدهد که نرخ بیکاری از 2/12درصد در تابستان سال گذشته به 5/10درصد در تابستان سال جاری کاهش یافته است.
این در حالیست که رئیس کل بانک مرکزی از کاهش سرمایهگذاریهای پایدار که منجر به ایجاد اشتغال خواهند شد خبر میدهد. در این صورت مشخص نیست که این روند کاهشی تا چه میزان پایدار و مستمر خواهد بود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، در گفتوگو با علیرضا حیدری- نایبرئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری- به بررسی این آمار پرداخته شده است که در ادامه میخوانید.
به نظر شما با توجه به شرایط اقتصادی و رشد منفی در بخشهای مختلف، تا چه میزان میتوان به این آمار اتکا و استناد کرد؟
مرکز آمار ایران یک مرکز قانونی است که به شکل مقطعی و دورهای، آمار را رصد میکند و بر اساس سفارش یا الزامات قانونی کار میکند. حالا این مرکز برای دوره تابستان سال 98 بحث آمار اشتغال را در یک جامعه آماری که شاید معنیدار هم باشد و قطعا هم جامعه روستایی و هم شهری را در بر میگیرد، اعلام کرده است که بر این مبنا نرخ بیکاری، 7/1 درصد کاهش پیدا کرده است، طبعا باید به آن مرکز قانونی آمارگیری باور داشته باشیم و نمیتوانیم در آن شک کنیم. اما اینکه چرا این کاهش اتفاق افتاده، امری است که میتوان راجع به آن صحبت کرد.
با توجه به شاخصهای کلان بانک مرکزی آیا این روند کاهشی منطقی است؟
آنچه مسلم است اینکه آمارهای بانک مرکزی در خصوص انباشت سرمایه در بخش دولتی، عمومی و خصوصی نشان میدهد که نرخ منفی است. مفهوم آن این است که انباشت سرمایه و ثروتی اتفاق نیفتاده که ما اشتغال ایجادشده را متناسب با آن بگیریم و بگوییم سرمایهگذاری شکل گرفته و طبعا در کنار آن، اشتغال جدید هم ایجاد شده است. بنابراین اکنون از منظر شاخصهای کلان بانک مرکزی، کاهش نرخ بیکاری در نقطه مقابل موضوع انباشت سرمایه قرار گرفته است. یعنی با توجه به آن شاخصها منطقا باید بگوییم که اشتغال، کاهش پیدا کرده و بیکاری افزایش داشته است.
در این صورت نرخ بیکاری چگونه کاهشی شده است؟
در سال گذشته و جاری، چند اتفاق افتاد که میتواند تا حدودی این آمار را توجیه کند. اولین اتفاق این بود که نرخ ارز تغییر کرد. یعنی به عبارت دیگر، ارزش پول ملی ما و تمام شاخصهای خرد و کلانی که با این پول قابل سنجش بودند، تغییر کرد. وقتی پول ملی ما نسبت به ارزهای خارجی تا حدود 60درصد تنزل ارزش پیدا کرد، به همان نسبت هم قیمتهای دیگر از جمله نرخ دستمزد ما تحت تاثیر قرار میگیرد. در این صورت، نیروی کار ما ارزان میشود. وقتی قیمت نیروی کار کاهش پیدا میکند، طبیعی است که در بازار عرضه و تقاضا جذابیت جذب نیروی کار اتفاق خواهد افتاد. یعنی بخشی از این اشتغال، ناشی از کاهش واقعی قیمتهای ثابت دستمزدهاست و عملا هم در اقتصاد این معنی دارد. یعنی وقتی شما نرخ دستمزدها را کاهش میدهید و فریز میکنید و افزایش آن را با نرخ تورم متناسب نمیکنید، در بازار کار ایجاد یک تقاضای جدید میکنید که از ناحیه کارفرمایان است. در نتیجه آن، تعداد کارگران بیشتری به کار گرفته میشوند. این خیلی نکته مهمی است که فکر میکنم کسی به آن توجهی نکرده است. این را من بر چه اساسی میگویم؟ همان طور که قبلا در رسانهها هم مطرح شده بود، ما با مهاجرت نیروی کار از استانهای غربی به عراق مواجه هستیم چون در آنجا دستمزدها بالاتر است. این اتفاق اخیرا افتاده و ما سه چهار سال قبل با چنین پدیدهای روبهرو نبودیم. این ناشی از همان کاهش ارزش پول ملی و عدم تناسب افزایش نرخ دستمزدها با همان روند کاهش ارزش پول است. یعنی نیروی کار ما ارزانتر شده است. وقتی این اتفاق میافتد، طبعا تقاضا برای نیروی کار، افزایش مییابد و بنگاهای اقتصادی ممکن است بنا بر دلایلی، نیروی کار خود را اضافه کنند.
در این صورت بنگاهها با جذب نیروی کار بیشتر، محصول افزونتری تولید میکنند؛ این روند چگونه تحلیل میشود؟
نکته دوم همین است. این امر نیز تحت تاثیر نرخ ارز است؛ ما میبینیم که صادرات کالا و خدمات غیرنفتی ما افزایش داشته است. به دلیل اینکه تا قبل از آن دلار را با 3500تومان مبادله میکردند حالا آن را با 11هزار تومان مبادله میکنند. اینکه قیمت صادرات به ریال افزایش پیدا میکند و باعث میشود که گرایش به سمت صادرات کالاهای غیرنفتی بیشتر میشود، معادل آن این است که شما برای صادرات بیشتر، به عوامل بیشتری برای تولید نیاز دارید و طبعا خود به خود کنار کالاهای صادراتی اشتغال جدید تعریف میشود. چون سود حاصل از این صادرات به شکل معنیداری قابل توجه است، میتوانید تصور کنید که عوامل تولید این کالاهای صادراتی افزایش داشته است.
آیا میتوان اشتغال ناقص یا مشاغل فصلی که عموما با بخش کشاورزی نیز در ارتباطند را در این آمار موثر دانست؟
حدود 30 تا 32 درصد اشتغال ما در بخش کشاورزی نهفته است. اتفاق سوم این است که اگر قرار باشد نزولات آسمانی بیشتر باشد، آب بیشتری وجود داشته و بارندگی افزایش یابد، هم در کشاورزی اشتغال مستقیم ایجاد میشود و هم صنایع وابسته به آن که حوزه خدمات، حمل و نقل و صادرات را پوشش میدهد به طور مستقیم تحت تاثیر این فرایند قرار میگیرند. در نتیجه عملا یک بازار اشتغال جدید را به شکل موقت ایجاد میکنند. همه این موارد را که جمع کنیم، میتوانیم تحلیل کنیم که به شکل موقت، چطور ممکن است انباشت سرمایه منفی باشد ولی نرخ بیکاری کاهش پیدا کند.
آیا این روند پایدار خواهد بود؟
این یک بحث جداست؛ باید ببینیم آیا این اشتغال ایجاد شده از ثبات برخوردار هست یا نه. مثلا اگر ما از ترسالی به خشکسالی برسیم طبعا یکسری از این اشتغال از بین خواهد رفت و اشتغالهای متناسب با آن هم از بین میرود. یا اگر این تعادل نرخ قیمت دستمزد به هر دلیلی شرایط جدیدی پیدا کند که امکان ارزانشدن نیروی کار از بین برود- که تلاشهای بخش کارگری در شورایعالی کار هم بر همین اساس است- شاید آن جذابیت جذب نیروی کار هم کمتر شود. بنابراین به نظر من خیلی نمیتوانیم دلخوش کنیم به این اعداد و ارقامی که اعلام شده زیرا متناسب با رشد و افزایش سرمایهگذاری رخ نداده است.