دلایل اصلی شکست استارتاپها (بخش دوم)
در نوشتار هفته گذشته توضیحاتی در مورد هشت دلیل از ۲۰ دلیل اصلی شکست استارتاپها ارائه کردیم. در این نوشتار به ادامه دلایل شکست 90 درصد از استارتاپها میپردازیم.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، مقاله پیشرو بر اساس تحقیق شرکت CBINSIGHT است که به بررسی دلایل شکست ۱۰۱ استارتاپ در سراسر دنیا پرداخته است. استارتاپها معمولا بیش از یک دلیل را برای شکست خود ذکر کردهاند، بنابراین درصدهای ذکرشده برای هر دلیل نشاندهنده درصد استارتاپهایی است که با دلیل شکست ذکرشده دستوپنجه نرم کردهاند.
۹- نادیدهگرفتن مشتریان
استارتاپها برای ارائه خدمات یا کالا به مشتریان شکل گرفتهاند. مشتری باید نقطه تمرکز کسبوکارها باشد و هرچه کسبوکارها از مشتری دور شوند و با آنها ارتباط نداشته باشند، احتمال شکست آنها نیز بیشتر میشود. نکته جالب این است که 14 درصد از استارتاپها با این مشکل مواجه شدهاند. بسیاری از استارتاپها آنقدر درگیر توسعه محصول و کارهای اجرائی دیگر میشوند که فراموش میکنند محصولی که توسعه میدهند برای مشتری است و باید از آنها بازخورد بگیرند. در موارد دیگر استارتاپها بهجای مشتری فکر میکنند، بدون آنکه ارتباط مستقیمی با آنها داشته باشند.
یکی از استارتاپهایی که در حوزه مدیریت محتوای وب در این تحقیق شرکت کرده بود، میگوید: «ما زمان زیادی را برای ساختن محصول سپری کردیم و بازخوردی از مشتریان دریافت نکردیم. خیلی ساده است که دورنگر باشیم. من پیشنهاد میکنم که بیشتر از دو یا سه ماه از شروع تا رساندن محصول به دست مشتریان که هدف نهایی هستند».
۱۰- محصول در زمان نامناسب
زمان انتشار محصول به بازار یکی دیگر از چالشهایی است که همبنیانگذاران استارتاپی با آن درگیر هستند. تقریبا 13 درصد از استارتاپهایی که در این تحقیق شرکت کردهاند با این مشکل مواجه بودهاند. زمان انتشار محصول از این نظر اهمیت دارد که محصول باید از طرفی زودتر از بقیه رقبا وارد بازار شود، اما اگر این عجلهکردن باعث شود که محصول به اندازه کافی خوب نباشد، باعث تأثیر اولیه بد روی کاربر میشود. این نکته هم حائز اهمیت است که تغییر این تأثیر بد اولیه کار بسیار سختی است. از طرف دیگر اگر محصول دیر وارد بازار شود ممکن است فرصت حضور در بازار کلا از دست برود.
یکی از استارتاپهایی که روی توسعه کامپیوتری بر اساس معماری پردازندههای ARM کار میکرد، میگوید: «ما سریعتر از مشتریانمان پیش رفتیم. ما با تکنولوژیای حرکت کردیم که در واقعیت برای آنان آماده نبود؛ بهعنوانمثال از 32- بیتی به 64- بیتی. ما زمانی تغییر رویکرد دادیم که فضای سیستمعامل همچنان در حال آمادهسازی بود. ما خیلی زود اقدام کردیم».
۱۱- ازدستدادن تمرکز و رفتن به حاشیه
در حدود 13 درصد از استارتاپها دلیل شکست خود را منحرفشدن از مسیر اصلی به وسیله پروژههای نامشخص، ازدستدادن تمرکز و مشکلات شخصی ذکر کردهاند. یکی از استارتاپها که در این تحقیق شرکت کرده بود حتی گفته است: «پس از شرکت در یکی از کنفرانسهای تکنولوژی از خود پرسیدیم که چرا این مسیر را ادامه میدهیم. بهعلاوه نمیدانستم این مسیر حتی به کجا میرود. حتی شک داشتم که بخواهم اداره یک استارتاپ، مسئولیت کارمندان و پاسخ به هیئتمدیره را برعهده داشته باشم».
۱۲- ناسازگاری بین تیم یا سرمایهگذاران
ناسازگاری بین تیم یا سرمایهگذاران هم 13 درصد از دلایل شکست استارتاپها را شامل شده است. اختلاف بین همبنیانگذاران استارتاپی یکی از دلایل ازبینرفتن انسجام تیمی و فروپاشی تیمهای استارتاپی است. این اختلافات معمولا به دلیل عدم شفافیت بین همبنیانگذاران، تغییرکردن دورنمای استارتاپ از نظر همبنیانگذاران یا مشکلات شخصی بین آنها رخ میدهد. بهعلاوه اختلاف بین همبنیانگذاران و سرمایه نیز یکی از دلایل مؤثر در فروپاشی استارتاپهاست. نرسیدن به هدفگذاریها، اختلاف در دورنمای استارتاپ، تعدد سرمایهگذاران و کندشدن فرایند تصمیمگیری میتواند جزء مشکلات سرمایهگذاران با همبنیانگذاران استارتاپی باشد.
۱۳- اشتباه در تغییر استراتژی کسبوکار
یکسری از استارتاپها پس از ورود به بازار متوجه کارنکردن مدل کسبوکار خود میشوند. برخی دیگر پس از آگاهشدن از این موضوع سعی در تغییر مدل کسبوکار خود میکنند تا بتوانند بازار را بگیرند. البته تشخیص این موضوع کار بسیار سختی است، زیرا ممکن است با مشکلات محصول، بازاریابی یا موارد دیگر اشتباه گرفته شود. تغییر نادرست در مدل استراتژی کسبوکار دلیل شکست 10 درصد از استارتاپهاست.
یکی از استارتاپها در این رابطه میگوید: «تغییر استراتژی کسبوکار تنها برای تغییر استراتژی، بیارزش است. در جایی که الگوی تجارت دچار تغییر میشود، آزمایش فرضیهها و بررسی نتایج باید امری حساب شده باشد. در غیر این صورت، شما چیزی یاد نخواهید گرفت».
۱۴- فقدان اشتیاق
کمبود اشتیاق در بین همبنیانگذاران حدود 9 درصد از دلایل شکست استارتاپها را تشکیل میدهد. علاقهنداشتن به حوزه کاری و به واسطه آن نداشتن دانش در آن از دلایل این مشکل است.
مسئول یکی از استارتاپهایی که در حوزه روزنامهنگاری و خبر کار میکرد، دلیل شکست خود را اینگونه بیان میکند: «فکر میکنم اینطور درست باشد که بگوییم برای ما روزنامهنگاری اهمیتی نداشت. ما از ساختن محصولی که برای نظردهی باشد، کار خود را شروع کردیم که از نیاز من برای ساخت یک سیستم فوقالعاده نظردهی برای بلاگ، نشئت میگرفت. این باعث طراحی بهترین سیستم نظردهی و یافتن ایدئالترین کاربرمان شد: روزنامهها؛ اما در واقعیت به روزنامهنگاری اهمیت نمیدادیم و حتی برای روزنامهخوانی مشتاق هم نبودیم؛ حتی سایت استارتاپ ما، سایت سرگرمکننده و محبوبی برای من نبود. ما چطور میتوانستیم محصولی را گردآوری کنیم که فقط از جنبه تجارت برایمان جالب بود؟!».
۱۵- شکست در توسعه جغرافیایی
بین محتوا و حوزه کاری استارتاپ و موقعیت مکانی آن باید همخوانی وجود داشته باشد. به این معنی که یکسری از استارتاپها ممکن است مختص به یک ناحیه خاص باشند و نتوانند مدل کسبوکار خود را به مناطق و ناحیههای دیگر گسترش دهند. این موضوع مقیاسپذیری استارتاپها را که یک اصل استارتاپی است، زیر سؤال میبرد و استارتاپ به یک شرکت کوچک یا متوسط تبدیل میشود. توجه به این موضوع در ابتدای راهاندازی استارتاپ با تحقیق بازار محقق میشود. برخی از استارتاپها هم با گذر از این تحقیقات یک راست وارد بازار میشوند؛ اما در زمان بزرگترشدن و اسکیلکردن به مشکلات جدی برخورد میکنند. شکست در توسعه جغرافیایی 9 درصد از دلایل شکست استارتاپها را تشکیل میدهد.
مسئول یکی از استارتاپها دراینباره میگوید: «ما محصولمان را راهاندازی کردیم و تمام دوستانمان در آن عضو شدند؛ سپس اکثر روزنامههای محلی شروع به نوشتن داستان درباره استارتاپ ما کردند. کار بهخوبی پیش میرفت. مشکلی که به آن برخوردیم، این بود که داشتن هزاران کاربر فعال در شیکاگو به معنای داشتن حتی دو کاربر فعال در شهرهای نزدیک مجاور نبود؛ چه برسد به شهرهایی که فاصله بیشتری از ما داشتند. بهسادگی میتوان گفت که نرمافزار و ایده فراتر از مرزهای شهرمان نرفت؛ چون مخصوص شیکاگو بود».
موقعیت جغرافیایی در تیمهایی که از راه دور کار میکنند، نیز تأثیرگذار است و ممکن است باعث بروز مشکلاتی برای آنها شود.
۱۶- نبود تأمین مالی و سرمایهگذار
شاید اولین مشکلی که به ذهن کارآفرینان و همبنیانگذاران تازهکار میرسد، نبود سرمایهگذار است؛ اما اگر این موضوع را از سرمایهگذاران بپرسید، جواب دیگری به شما خواهند داد. به نظر سرمایهگذاران حتی در بدترین شرایط ممکن، اگر کسبوکار یا استارتاپی مدل کسبوکار خوبی داشته باشد که بتواند بازار را تصاحب کند، حتما برای آن سرمایهگذار پیدا میشود. برخی از استارتاپها نیز تمامشدن سرمایه و ناتوانی در جذب سرمایهگذاری جدید را دلیل شکست خود اعلام کردند. هشت درصد از استارتاپها نبود تأمین مالی را علت شکست خود اعلام کردهاند.
۱۷- چالشهای حقوقی
چالشهای حقوقی نیز موضوعی آشنا در کشور ما است. از استارتاپهای حوزه اشتراکگذاری ویدئو گرفته تا استارتاپهای حوزه حملونقل و فینتک، همگی با مشکلات حقوقی دستوپنجه نرم کردهاند. چالشهای حقوقی هشت درصد از دلایل شکست استارتاپها را شامل میشود.
مسئول یکی از استارتاپهای حوزه موسیقی دراینباره میگوید: «من به شکست استارتاپهای موسیقی توجهی نکردم. این ریسک بسیار بزرگی برای دنبالکردن و صنعت بسیار سختی برای همکاری است. ما بیش از یکچهارم از پول خود را صرف وکیلان، حق امتیازات و خدمات مربوط به حمایت از موسیقی میکنیم. این محدودکننده است؛ چون ما نتوانسته بودیم کسبوکارمان را بینالمللی کنیم، باید پیشرفتمان را متوقف میکردیم».
۱۸- استفادهنکردن از شبکه
منظور از شبکه، شبکه ارتباطات همبنیانگذاران با سرمایهگذاران و افراد تأثیرگذاری است که میتوانند در رشد استارتاپ مؤثر باشند. بیشتر استارتاپها معمولا از نداشتن این شبکه ارتباطی نالان هستند؛ اما موضوع مهم دیگری که در این تحقیق به آن دست یافتند، استفادهنکردن حتی از شبکه موجود بوده است! به این معنی که همبنیانگذاران استارتاپی نتوانستهاند بهخوبی از شبکهای که داشتهاند، استفاده کنند و از این ارتباطات بهره ببرند.
مسئول یکی از استارتاپها دراینباره میگوید: «سرمایهگذاران خود را درگیر کنید. آنها حضور دارند تا به شما کمک کنند. از ابتدا آنان را وارد عمل کنید و از کمکخواستن نهراسید. ما سعی کردیم همه کار خودمان را انجام دهیم که اشتباه بزرگی بود. شاید دلیل این اشتباه، نداشتن اعتمادبهنفس و تازهواردبودن در دنیای استارتاپها بود. این اشتباه را نکنید».
هشت درصد از استارتاپها استفادهنکردن از شبکه را در بین دلایل خود ذکر کردهاند.
۱۹- از پا درآمدن
از پا درآمدن میتواند به واسطه بیتعادلی بین زندگی شخصی و کاری رخ دهد که در بین همبنیانگذاران استارتاپی موضوعی شایع است؛ بهعلاوه نداشتن تیم منسجم نیز میتواند خستگی کار را دوچندان کند و باعث از پا درآمدن استارتاپها شود. این موضوع نیز هشت درصد از دلایل شکست استارتاپها را
تشکیل میدهد.
۲۰- شکست در تغییر استراتژی کسبوکار
به اندازه کافی سریع تغییر رویکرد ندادن از محصولی نامناسب، استخدامی نادرست یا تصمیمی بد، دلیلی برای موفقنبودن هفت درصد از افراد شکستخورده بوده است. رهانکردن و گرایش به ایدهای نامناسب میتواند منابع و بودجه را تضعیف کند؛ همچنین کارمندان را با پیشرفتنکردن ناامید کند. برخی از استارتاپها روی مدل کسبوکار خود پافشاری میکنند که سرانجام به شکست آنها منجر میشود