x
۲۴ / دی / ۱۳۹۲ ۱۶:۱۱
گفت‌وگو با پدر صنایع غذایی کشور؛

تاریخ‌مصرف قانون صنعت‌غذای ایران تمام‌شد

تاریخ‌مصرف قانون صنعت‌غذای ایران تمام‌شد

شاهرخ ظهیری پدر صنایع غذایی در این گفتگو با اشاره به اینکه تاریخ مصرف قانون صنعت غذای ایران تمام شده، معتقد است، صنعت غذایی ایران نه تنها ظرفیت تولید غذای جمعیت 150 میلیون نفری ایران را هم دارد، بلکه می تواند به منطقه هم صادرات کند.

کد خبر: ۳۶۹۰۰
آرین موتور

گفت‌وگو با کسی که تاریخ زنده صنایع غذایی ایران است، لذت خاصی دارد. شاهرخ ظهیری، رئیس کمیسیون کشاورزی و صنایع غذایی اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران و پدر صنایع غذایی کشور نزدیک به 5 دهه از زندگی خود را در صنایع غذایی گذرانده، موسس و مدیر بیشترکارخانجات مواد غذایی کشور بوده و سندیکای صنایع غذایی کشور به همت و وجود او شکل گرفته و تا این مرحله خود را رسانده است. گپ و گفت با ظهیری تنها به حال و روز صنعت بسنده نشد بلکه او در جای جای صحبت‌هایش گریزی هم به گذشته زد و نمونه‌هایی را برای اثبات توان و پتانسیل ملی و بین‌المللی بخش کشاورزی و صنعت غذای کشور آورد. مشروح گفت‌وگو با شاهرخ ظهیری را در ادامه بخوانید: چرا صنعت غذا را انتخاب کردید؟ از فعالیت‌های خود در راه‌اندازی کارخانجات صنایع غذایی بگویید. این موضوع تاریخچه‌ای دارد. بعضی مواقع من قائل به قسمت هستم. یعنی یک‌جوری خداوند تبارک و تعالی بنده‌اش را که دوست دارد، وسایل را فراهم می‌کند و سر راهش می‌گذارد. به این موضوع اعتقاد متقن دارم. بارها شده که با تمام وجود می‌خواستم کاری بکنم و انگار کسی مانع من می‌شد و بعد می‌دیدم چنانچه می‌رفتم و آن کار را کرده بودم چه مصیبت و گرفتاری‌هایی نصیبم می‌شد. و عکس قضیه هم اینکه گاهی راهی جلوی پایت باز می‌شود آسفالته و سرسبز، طوری که دلت می‌خواهد در این راه بروی. بعد می‌بینی عجب قسمتی. درباره غذا هم اینگونه است. صنایع غذایی از مهم‌ترین، بالاترین و عالی‌ترین بخش صنعت و اقتصاد کشور است. من معتقدم قلب و فکر باید جوان باشد و اگر اینچنین بود آدم موفق است و احساس پیری نمی‌کند. خودم الان روزانه از ساعت 7 صبح تا 8 شب حدود 12 ساعت کار می‌کنم. در زمان جوانی هم دبیر دبیرستان بودم و کار فرهنگی می‌کردم. علاوه بر دبیری دبیرستان برای امرار معاش، صبح‌ها در بازار کار می‌کردم و بعدازظهرها تدریس می‌کردم. در بازار چه می‌کردید؟ در بخش نساجی یک کارخانه، تحویلدار بودم. شرکای این کارخانه، کم‌کم شروع به توسعه کار کردند و ماشین‌آلاتی را آوردند و هلدینگ تشکیل دادند. بعد این هلدینگ تصمیم گرفت کارخانه صنایع غذایی راه‌اندازی کند و مرا به دلیل صداقت، کاردانی و کاربری انتخاب کردند و من عامل این شدم که شرکتی در زمینه صنایع غذایی تاسیس کنم. به من گفتند 20 درصد سهام این کارخانه متعلق به شما و 80 درصد بقیه هم در اختیار هلدینگ. بیایید و کار را آغاز کنید. این کار، ورود من به صنعت غذا بود در سال 1345. کار را چگونه آغاز کردید؟ شما که در این زمینه تجربه نداشتید؟ این واحد تولیدی با 13 کارگر و یک‌میلیون تومان سرمایه در شهر صنعتی البرز راه‌اندازی شد. این واحد در سال 1375 که سهامی عام شد، تبدیل به 7 کارخانه شد و رقم اشتغالزایی در همه بخش‌های تولید، توزیع و فروش آن به 5 هزار نفر رسید. بدون اینکه در آن زمان(قبل از انقلاب) وابسته‌‌ای از خاندان پهلوی سهامدار کارخانه شود یا در دوران پس از انقلاب کس دیگری جز من و آن شریک یزدی‌ام در این کارخانه سهمی داشته باشد. آن 7 کارخانه چه محصولاتی تولید می‌کنند؟ یک کارخانه کنستانتره گریپ فروت در جیرفت، یک کارخانه کنستانتره پرتقال در تنکابن، یک کارخانه آبلیمو و مربا در شیراز، یک کارخانه هم در جاده بهشت‌زهرا برای فرآوری سبزیجات و 3 کارخانه دیگر هم در قزوین برای تولید سرکه، رب گوجه‌فرنگی و سس. با گسترش کار این اعتمادبه‌نفس در من انگیخته شد و وقتی دیدم کشورم چنین استعدادی دارد، چرا کار نکنم؟ در ادامه تشکل‌های صنایع غذایی را راه‌اندازی کردیم. اما صنعت غذا در قبل از انقلاب مشکل داشت. این مشکل به خاطر واردات بود؟ بله، چون درِ مملکت باز بود. یادم است در آن زمان سس مایونز تولید کردم. هرچه به وزارت بازرگانی مراجعه می‌کردم و می‌گفتم این سسی که تولید کرده‌ام از بهترین‌هاست، توجهی نمی‌شد ولی از آن طرف سس‌های آمریکایی به مغازه‌ها می‌آمد. پس از انقلاب اما با کاهش میزان واردات، صنعت غذای ایرانی که استعداد داخلی داشت به سرعت رشد کرد و در تمام زمینه‌های مختلف گسترش پیدا کرد. خب حال پرسش این است که در این برهه از زمان صنعت غذا در رشد اقتصادی چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟ به‌راستی در حماسه اقتصادی جای صنعت غذا کجاست؟ اگر قرار است حماسه‌ساز باشیم در چه صنعتی می‌توانیم حماسه‌ساز باشیم؟ جایگاه صنعت غذا چیست؟ نه جامعه و نه دولت هیچ‌یک صنعت غذا را نشناخته‌اند. اگر این شناخت کافی شود چه خواهد شد؟ فائو به‌تازگی آماری منتشر کرده که براساس آن آمار گرسنه‌های دنیا از یک‌میلیارد و200 میلیون نفر به یک میلیارد و 850 میلیون نفر رسیده. اما از یک طرف جمعیت در حال افزایش است و از آن‌سو توان کشورها در تولید غذا در حال کاهش است. پس چه باید بکنیم؟ در حال حاضر بخش کشاورزی کشور می‌تواند 85 درصد نیاز غذایی کشور را تامین کند. 22 درصد اشتغال ایجاد کند، به 20 درصد تولید ناخالص داخلی کمک ‌کند و 25 درصد مواد اولیه صنایع کشور را هم تولید کند. در چنین حالتی خداوند تبارک از نظر موقعیت جغرافیایی ایران را کشوری 4 فصل قرار داده ‌است، در شمالی‌ترین و جنوبی‌ترین نقطه کشور همیشه می‌توانید بهترین محصول کشاورزی را بدست آورید. برای بیان اهمیت کیفیت محصولات غذایی ایران، سابقه‌ای که یادم است، بگویم. در دهه 70 در دوران ریاست‌جمهوری آقای هاشمی‌رفسنجانی و دوره وزارت مهندس نعمت‌زاده در صنایع سنگین، من رئیس صنایع غذایی ایران بودم که سفیر ایران در آلمان به من تلفن کرد و گفت:« بازار مشترک اتحادیه اروپا که 3 کشور فرانسه، آلمان و هلند مسئول تغذیه آن هستند و باید تمام نیازهای غذایی بازار مشترک را تامین کند، حاضر نیستند به ایران بیایند ولی من آنها را راضی کرده‌ام که به ایران سفر کردند. این‌ها تاکنون محصولات کشاورزی مورد نیاز خود را از اسرائیل می‌خریدند. حالا به مشکل برخورده‌اند و من پیشنهاد داده‌ام که از ایران بخرند.» گفتم بفرستیدشان. وقتی آمدند بسیار مجذوب ایران شدند. آنها را به جیرفت بردم. فصل زمستان بود. خودشان هم بذر خیارشور آورده بودند. بذر نمونه خود را در مزرعه‌ای کاشتند و در طول 5 روز بذرها سبز شدند. سپس قراردادی نوشته و امضاء شد. آن زمان هواپیما به بم نمی‌آمد. در نهایت توافق شد که هر روز دو فروند هواپیمای اختصاصی از طرف آنها بیاید و بارهای خیارشور را به آلمان ببرد و سپس توزیع کند. سپس قرار شد همه محصولات صیفی مورد نیاز بازار مشترک در ایران تولید و به آنجا صادر شود. تصور کنید اگر چنین اتفاقی می‌افتاد چه تحولی روی می‌داد. تقاضای آنها فقط این بود که 30 درصد تخفیف روی قیمت بنزین به آنها داده شود. استاندار وقت کرمان هم وعده داد که شما بروید و قرارداد ببندید، باقی کارها با من. ما رفتیم و قرارداد را بستیم. سال اول اجرای قرارداد چون کارخانه خیارشور آنها در ترکیه بود، گفتند خیارها را با بشکه از ایران به ترکیه می‌برند اما از سال دوم تصمیم بر این بود که کارخانه در ایران راه‌اندازی شود و خیارشور مورد نیاز اروپا را تامین کند. متاسفانه در ادامه مشکلاتی پیش آمد و کارها به سرانجام نرسید. هرچند این کارها بازهم می‌تواند در ایران انجام گیرد و باید بشود. چه مشکلاتی سر راه قرار گرفت؟ متاسفانه کامیون‌هایی که بار خیارشور را از جیرفت به سمت جلفا حمل می‌کردند با اینکه بشکه‌ها پلمپ شده بود، اما چون یک هفته تا 15 روز طول کشید، آب بشکه‌ها در طول مسیر تخلیه شده بود. بنابراین بارنامه مبدأ با وزن‌کشی در زمان ترخیص همخوانی پیدا نکرد و درنهایت گمرک به بار اجازه ترخیص نداد و اینها از بین رفت. اما این پایان کار نبود بلکه فاز دوم از راه رسید. یعنی بازهم پیشنهاد تولید داشتید؟ بله. از سوئیس به من تلفن کردند و گفتند از شما پالپ مربا می‌خواهیم. یعنی پوره مربا که روی شیرینی‌ها می‌ریزند. گفتم چرا محصول ایرانی می‌خواهید؟ گفتند آزمایش کرده‌ایم، طعم، مزه و عطر گلابی، سیب و هلوی ایران را هیچ کجای دنیا ندارد. در ادامه این درخواست سوئیسی‌ها، خدا حفظ کند آقای نعمت‌زاده را، یک مجوز به من دادند و گفتند یک کارخانه تولید پالپ مربا فقط برای صادرات راه‌‌اندازی کنید که این کار هم به مشکلاتی برخورد و به نتیجه نرسید. اما آن استعداد و آمادگی کشور برای تولید محصولات کیفی کشاورزی همچنان وجود دارد. امیدواریم دولت برنامه اختصاصی بگذارد و به غذا فکر کند. ما در صنعت غذا نه‌تنها می‌توانیم بالاترین جمعیت خود را که رهبری عدد آن را دست‌کم 150 میلیون نفر گفته‌اند، تامین کنیم بلکه می‌توانیم صادرات برای بازار 400 میلیون نفری منطقه داشته باشیم. پس چرا این صنعت با وجود همه قابلیت‌هایش به جایگاه و اهمیتی که مثلا نفت دارد، نرسیده است؟ صنعت غذا در ایران به دو موضوع اساسی نیاز دارد؛ نخست قانون است. قانون صنعت غذای کشور برای سال 1346 و تاریخ مصرف آن تمام شده است. الان با تحولات و تکنولوژی صورت گرفته در دنیا باید قانون را به‌روز کرد. کمیسیون کشاورزی اتاق تهران قانون جدید را تدوین کرده است. چه زمان؟ در دوره وزارت کامران باقری لنکرانی بر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با هماهنگی ایشان دو سال زمان گذاشتیم و با مطالعه تمام قوانین موجود در دنیا و غذای حلال، کتاب قانون صنعت غذای کشور را آماده کردیم و به ایشان دادیم. اگرچه آن هم در لابلای مشکلات گیر کرد اما حالا دوباره آن را فعال کرده‌ایم و امیدواریم در این دولت به نتیجه برسد اگر از طریق وزارت بهداشت به مجلس شورای اسلامی برود. ببینید صنعت غذا از تمام صنایع مجزاست چون زمان تولید آن محدود است. به‌عنوان نمونه برای تولید رب گوجه‌ فرنگی، تولیدکننده فقط 2 ماه فرصت دارد. در این مدت زمان محدود باید میوه‌ها و مرکبات از کشاورزان خریداری، فرآوری، کنسرو و بسته‌بندی شود. در نتیجه صنعت غذا باتوجه به این مدت زمان کم، پول می‌خواهد. همه جای دنیا این‌گونه است. خرید مواد اولیه اعتبار خاص می‌خواهد. برای تسهیل در کار خرید محصولات کشاورزی و فرآوری میوه‌ها هم طرحی داریم که داریم آن را در کمیسیون کشاورزی اتاق تهران آماده می‌کنیم. طرح قرار است چه کاری برای بخش کشاورزی خاصه صنعت غذا انجام دهد؟ این طرح 3 پایه دارد؛ کارخانه، کشاورز، بانک. یعنی کارخانه‌دار با اطمینان کامل براساس ظرفیت کارخانه خود با کشاورز قرارداد ببندد. محصول را از کشاورز بخرد، به او رسید بدهد و کشاورز پول خود را از بانک بگیرد. البته در دوران وزارت عیسی کلانتری بر وزارت جهاد کشاوری، برنامه‌ای به وزارتخانه دادیم و گفتیم یک بار برای همیشه این برنامه را اجرا کنید. ببینید سال‌های سال است که مثلا در یک سال سیب‌زمینی کم، سال بعد زیاد یا فلان میوه کم می‌شود یا در سال بعد آنقدر هست که کشاورز به دلیل ضرردهی حتی حاضر به برداشت آن نیست. آن سالی که هست کارخانه‌دار نمی‌تواند همه محصول را جذب کند در نتیجه کشاورز ضرر می‌کند و سال بعد که کم است کارخانه‌دار ضرر می‌کند. با اجرای این طرح، وضع تولید چه می‌شود؟ الان ظرفیت کارخانجات موجود بیش از 400 درصد نیاز کشور است و باید آنها را از طریق صادرات فعال کرد. اگر کارخانجات با تمام ظرفیت کار کنند، اشتغال در بخش کشاورزی و صنعت بشدت افزایش پیدا می‌کند چون رابطه مستقیم دارند. صنعت غذای ایران ارزش افزوده بالایی دارد. در همین دوران تحریم نیز صنعت غذا کمترین آسیب را دید چون نیازی به خارج ندارد. میزان نیازمندی در این بخش به واردات شاید در حدود 20 درصد باشد. پیش‌بینی کردیم کارخانه‌دار بدهی خود به کشاورز را در مدت 18 ماه و با بهره 10 درصد به بانک بپردازد. نتیجه اینکه قیمت‌ها کاهش پیدا می‌کند، از نظر صادرات هم رقابت‌پذیر هستیم. مثل همان رب گوجه فرنگی را که گفتید؟ دقیقاً. گوجه‌فرنگی ایران در شرایط طبیعی در دنیا بی‌رقیب و بی‌نظیر است. در زمانی که یک واحد تولید رب گوجه‌فرنگی را اداره می‌کردم، گوجه‌فرنگی ایران را به لندن بردم و وقتی مقایسه کردیم رقیبی برای آن پیدا نشد. سپس به ایتالیا رفتم و مطالعه کردم. ایتالیا بزرگ‌ترین تولیدکننده و صادرکننده رب گوجه‌فرنگی در دنیا است. حتی مدتی هم رب گوجه‌فرنگی ایران را با بشکه به ایتالیا می‌فرستادیم، آنها بسته‌بندی می‌کردند و با نام خودشان می‌فروختند. جالب است بدانید که رب‌گوجه‌فرنگی کارخانه خودم را با بسته‌بندی ایتالیایی در مسکو دیدم. در ایتالیا دیدم در حالی که گوجه‌فرنگی سبز است، سم‌پاشی می‌شود. پرسیدم چرا؟ گفتند چون در این جا آفتاب نداریم این‌ها نوعی محلول شیمیایی است که روی گوجه‌ها می‌پاشیم تا قرمز شود. اما در ایران به دلیل روزهای فراوان آفتابی گوجه به‌طور طبیعی قرمز می‌شود و طعم و مزه گوجه و ژله موجود در آن که بذر را نگه می‌دارد مرغوبیت رب و کیفیت محصول را بالا می‌برد. شرایط جغرافیایی و درجه حرارت شهریور تا مهرماه بهترین زمان برای گوجه‌فرنگی ایران است. در ایران با این پتانسیل و توان تولید بخش کشاورزی، اگر طرح سه پایه اجرا شود، کشاورزی چه رشدی می‌کند؟ یادم است حدود 12 سال پیش در یک سخنرانی به مناسبت روز ملی صادرات، طلای قرمز (رب گوجه) را با طلای سیاه (نفت) مقایسه کردم. می‌خواستم بگویم یک بشکه نفت چه قدر تمام شود آن هم با تمام دعواهای سیاسی اما یک بشکه رب گوجه‌فرنگی هیچ دعوایی ندارد و مشتری‌ها هم برای خریدش صف کشیده‌اند. الان هم رب گوجه ایران به عراق و کردستان عراق صادر می‌شود. الان که این حرف‌ها را می‌زنم، می‌بینم دو عامل به این قضیه ربط دارد. یکی فرمایش مقام معظم رهبری درباره حماسه اقتصادی و دیگری عواملی که عزم دارند حماسه اقتصادی تجلی پیدا کند. استدعا دارم از وزارت صنعت، معدن و تجارت که شاخه‌ای یا دپارتمانی را به‌طور مجزا برای صنعت غذا اختصاص دهد، مشکلاتش را گوش کند، به کارخانجات یاری دهد و سرمایه در گردش آنها را تامین کند. یادم است در دورانی که هنوز اتحادیه اروپا دارای پول واحد (یورو) نشده بود کنستانتره سیب ایران به دلیل عطر و طعمی که دارد، آلمان‌ها خریدار جدی آن بودند. از وزارت جهاد کشاورزی می‌خواهم، بخش تعاونی‌های کشاورزی که تولید منظم دارند را تقویت کند. تشکل‌های تولید کشاورزی و تشکل‌های صنایع غذایی رو به روی هم بنشینند و مشکلات را روی میز بگذارند، هماهنگ شوند و قیمت‌هار ا توافق کنند. آن وقت ببینید چه انقلابی در این دو بخش روی می‌دهد.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x