آمریکاییها تحلیل متناقضی از ایران دارند/ واشنگتن دنبال جنگ با ایران نیست
جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا روز دوشنبه در گفتوگویی اختصاصی با واشنگتن فریبیکن، مدعی شد؛ «اگر ایران فکر میکند که اقدامات تحریکآمیزش با پاسخ ترامپ مواجه نخواهد شد، سخت در اشتباه است. ایرانیان وانمود میکنند که در دوران ریاست جمهوری اوباما هستند و از آمریکا هراسی ندارند. آنها بهدلیل خروج ترامپ از برجام و اعمال مجدد تحریمها، با مشکلات اقتصادی مواجه هستند. اگر ایران از سلاحهای هستهای دست بکشد و رفتارهای خصمانه خود را رها کند، رئیسجمهور ترامپ با آنها مذاکره خواهد کرد.»
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، از سوی دیگر کاخ سفید اعلام کرد ترامپ دستور اعزام هزار نیروی جدید به خاورمیانه را صادر کرده است. همزمان با موافقت ترامپ با اعزام نیرویهای جدید به منطقه خاورمیانه، پاتریک شاناهان، سرپرست وزارت دفاع آمریکا، تاکید کرد که آمریکا بهدنبال درگیری با ایران نیست و اعزام نیروهای تازه به منطقه در جهت اطمینان یافتن از ایمنی نیروهای نظامی آمریکایی و برای حفاظت از منافع ملی ایالات متحده صورت میگیرد. این تعداد نیرو بنا به درخواست سنتکام و توصیه رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا پس از مشورت با کاخ سفید اعزام میشوند. به همین منظور گفتوگویی را با رامین مهمانپرست سخنگوی اسبق وزارت امورخارجه ترتیب داده شده که در ادامه میخوانید.
با توجه به آنکه جان بولتون در یکی مواضع تازه اش مدعی شد «اگر ایران فکر میکند که اقدامات تحریکآمیزش با پاسخ ترامپ مواجه نخواهد شد، سخت در اشتباه است» این موضع مشاور امنیت ملی ایالات متحده را در چه چارچوبی میدانید؟
بهنظر میرسد دو موضوع در این مساله قابل طرح میباشد، موضوع اول آن است که اشتباه طرف آمریکایی آن است که بر این تصورند که برای مقامات ایران کسانی که در آمریکا روی کار هستند تفاوت اساسی با یکدیگر دارند. این در حالی است که همان گونه که مقام معظم رهبری اشاره کردند بلافاصله بعد از امضای برجام اولین نقض تعهد را باراک اوباما انجام داد. بهگونهای که تحریمها را به اشکال مختلف سعی داشتند احیا کرده و هر بار بهانهای را مطرح میکردند، اما آن مسالهای که برای ایران اهمیت دارد تغییر افراد در کاخ سفید نیست، بلکه تغییر اساسی در رویکردهای مقامات آمریکایی است که برای سالیان طولانی علیه منافع مردم ایران اقدام کردهاند. هر زمانی که مقامات آمریکایی بتوانند در عمل ثابت کنند که دست از آن اعمال خصمانه نسبت به مردم کشورمان برداشتهاند و تغییر رویکرد دادند در آن زمان درخصوص مسائل دیگر پس از بررسی میتوان اقدام کرد. موضوع دوم آن است که بولتون مسالهای را که در رابطه با ایران مطرح میدارد که مقامات تهران تصورات اشتباهی در رابطه با وضعیت آمریکا دارند بهنظر میرسد این خود آمریکاییها هستند که به نوعی دچار نوعی عدم تعادل و عدم شخصیت واحد در مسائل سیاست خارجی هستند. اینکه دائما با تصور تهدید کشورمان و اینکه براین تصور اشتباه باشند که مردم و مقامات کشورمان تسلیم فشارهای مقامات کاخ سفید خواهند شد و به محض آنکه به این نتیجه میرسند که چنین رویکردی با شکست مواجه میگردد بلافاصله مساله مذاکره را مطرح میدارند. این رویکرد طرف آمریکایی به خوبی بیانگر آن است که آنها تصور درستی از وضعیت ایران ندارند. اتفاقا مقامات در ایران منسجمتر نسبت به آن چیزی که در ایالات متحده در حال وقوع است به مسائل نگاه میکنند. اما در مقابل این مقامات آمریکایی هستند که دچار یک تناقض و تصورات اشتباه از وضعیت ایران هستند. به همین دلیل نیز دائما رویکردهای خودشان را نسبت به تهران تغییر میدهند. متاسفانه مقامات کاخ سفید تاکنون متوجه نشدهاند که هر زمانی که در پی آن هستند تا با فشارهای غیرمنطقی بر تهران وارد کنند اتفاقا یک نوع وحدت رویه و انسجامی را در کشور ایران مشاهده خواهند کرد.
با توجه به آنکه طی روزهای گذشته مایک پمپئو در مواضعی ادعایی ایران را عامل بروز ناامنی در افغانستان معرفی کرده بود، چرا واشنگتن بهدنبال آن است تا به نوعی تهران را عامل ناامنی در منطقه معرفی کند؟ از سوی دیگر آمریکاییها در بهکارگیری چنین سناریویی چه اهدافی را دنبال میکنند؟
افکار عمومی دنیا در کشورهای مختلف تمامی ادعاهای مطرح شده را بررسی میکنند. در منطقه خاورمیانه ایران کشوری مقتدر است. افغانستان، عراق و سایر کشورهای دیگری که در این منطقه هستند در همسایگی ایران قرار دارند. ایران امنیت خود را در امنیت کشورهای همسایهاش میداند. به همین دلیل منطق حکم میکند که تهران تمام تلاش خود را بهکار گیرد تا این منطقه بالاترین سطح ثبات و امنیت را دارا باشد، چون امنیت و ثبات کشورمان را تامین میکند. افکار عمومی قضاوت خواهند کرد که آیا برای ایران امنیت منطقه مهمتر است و یا کشورهای دیگری همچون ایالات متحده که هزاران کیلومتر با این منطقه فاصله دارند و ناامنی را در منطقه بهانهای برای حضور خودشان میدانند. پس بهنظر میرسد که این آنها هستند که بهدنبال ایجاد ناامنی در منطقه هستند تا در سایه آن بتوانند در منطقه حضور و دخالت داشته باشند. همان منطق به افکار عمومی میگوید که ایران بهدنبال ایجاد و ثبات در منطقه است چون امنیت خود را در آن میداند. بنابراین اینگونه مواضع ادعایی که توسط افرادی همچون پمپئو مطرح میشود بیشتر مورد تمسخر افکار عمومی قرار میگیرد و همگان متوجه شدهاند که ریشه ناامنیها در منطقه حضور و دخالت کشورهای فرامنطقهای همچون ایالات متحده است. آمریکاییها هر زمانی که چنین اتهاماتی را علیه تهران مطرح میکنند بهدلیل آن است که اصل صورت مساله را پاک کرده و نقش ایران را در ایجاد ثبات و امنیت در منطقه در مبارزه با تروریسم نادیده میگیرند.
بر اساس فرجه 60 روزهای که تهران به طرف اروپایی داده بر اساس اعلام سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران تا کمتر از 10 روز دیگر از سقف 300 کیلوگرم اورانیوم غنی شده عبور خواهد کرد، آیا این ضربالاجل تهران به معنای خروج ایران از برجام است؟ همچنین آیا خروج احتمالی ایران از برجام در راستای منافع مردم کشورمان است؟
با صراحت میتوان گفت که هر تعهد دوجانبهای دو طرف دارد و هر دو طرف به یک اندازه در قبال یکدیگر تعهد دارند. بهگونهای این توافقات دوجانبه به معنای تامینکننده منافع دوطرف میباشد. وقتی یک طرف به هیچیک از تعهداتش عمل نکند دیگر آن توافق معنا و مفهومی ندارد. چون دیگر چنین رویکردی نه تنها توافق نبوده بلکه منافع دو طرف را تامین نمیکند. بنابراین این موضع سخنگوی سازمان انرژی اتمی کشورمان و همچنین سایر مقامات کشور بدان معناست که تهران به تعهدات دوجانبهاش تاکنون نه تنها پایبند بوده بلکه پایبندی خود را به اثبات رسانده است. بهگونهای که همه دنیا شاهد بود که تهران توافقی را با گروه موسوم به 1+5 انجام داد و پای آن ایستاد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی بارها این پایبندی ایران را اعلام کرد. آن کسی که نه تنها به تعهداتش عمل نکرده بلکه از این توافقات خارج میشود و برای دور زدن رفتار غیرمنطقی ایالات متحده و تحریمهای غیرقانونی و ظالمانهای که علیه تهران اعمال میکند نمیتواند و یا نمیخواهد راهحلی را ارائه کند دیگر معنی ندارد که آنها انتظار داشته باشند که ایران بخواهد آن محدودیتهایی را که در آن توافق آمده است بخواهد رعایت کند. بنابراین این غیرمنطقی است که تهران بهصورت یکطرفه به توافقی چندجانبه متعهد باشد. بهنظر میرسد این مساله در راستای تامین منافع ملی بوده و در راستای نشان دادن تعهد و پایندی تهران نسبت به برجام بهعنوان یک توافق بینالمللی بوده که همه اعضای دیگر شاهد آن بودهاند و نقض این تعهد از طرف واشنگتن و عدم کارایی اتحادیه اروپا در نشان دادن آن تعهداتی که داشتهاند طبیعتا نتیجه منطقی آن است که ما هیچ دلیلی برای محدود کردن خودمان نداشته باشیم.
با توجه به آنکه بلافاصله بعد از حوادث دریای عمان بدون هیچگونه سند قابل ارائه روشنی انگشت اتهام طرفهای غربی بهخصوص واشنگتن و لندن به سوی تهران نشانه رفت. آیا آمریکاییها بهدنبال پروندهسازی علیه تهران هستند؟
بلافاصله بعد از امضای برجام کشورهای خاصی همچون عربستان و رژیم صهیونیستی (تلآویو همواره بهدنبال محدود کردن ایران بوده است تا بتواند به تجاوزاتش در منطقه ادامه دهد) اعلام نارضایتی کردند. همچنین دولت جدید در ایالات متحده نارضایتی خود را توافق هستهای با خروج از این توافق نشان داد. بنابراین برای چنین کشورهایی توافق برجام غیرقابل پذیرش بود. استدلال آنها نیز آن بود که در سایه این توافق ایران که از نظر دفاعی به یک قدرت قطعی منطقه مبدل شده و به لحاظ اقتصادی در سایه آرامش و همکاری بیشتر با کشورهای اروپایی میتواند رشد سریع اقتصادی داشته باشد برای این کشورهای دارای حاکمان افراطی دیگر بر ایران نمیشود مسالهای را تحمیل کرد. از همان زمان مخالفتشان را با برجام کلید زدند. دقیقا مواضع کشورهایی که در اتهامزنی به تهران وارد شدهاند اگر با مواضع آنها در زمان امضای برجام مقایسهای انجام دهیم متوجه میشویم که عناصر بازیگر فرقی نکرده و فقط مسائل جدیدی را برای مخالفت با ایران مطرح میدارند. لذا برای آنها اصلا مهم نیست که چه اتفاقی در چه منطقهای به وقوع میپیوندد و چه کسانی آنها را به راه انداختهاند. آنها با یکدیگر متحد میشوند برای آنکه ایران را محدود کرده و تحت فشار قرار دهند. در مسائل تروریستی که در منطقه بهوقوع پیوست همگان شاهد بودند که گروههای تروریستی را آمریکاییها به کمک عربستان، امارات، بحرین و حمایتهایی که رژیم صهیونیستی از آنها میکرد این گروههای تروریستی را در منطقه ایجاد کردند و به آنها کمک میکردند برای آنکه امنیت را بهم بزنند. تا زمانی که ایران عملا وارد مقابله با گروههای تروریستی شد و اجازه نداد در عراق و سوریه و سایر کشورهای منطقه تروریستها لانه کنند آن موقع همه کشورها با یکدیگر برای اتهامزنی علیه ایران متحد شدند. بنابراین دیگر این اتهامزنیها مورد توجه قرار نمیگیرد. همگان میدانند اصل موضوع چیست و هر زمان قرار است تا اتفاقی بهوقوع بپیوندد تا ایران موقعیت بهتری پیدا کند بازیگران خاص منطقهای و آنها که در خارج از منطقه در مخالفت با ایران همواره با یکدیگر ائتلاف دارند مجددا به اعلام مواضع میپردازند آنها باید بدانند که این گونه اقدامات و مواضع خصمانه برای مردم کشورمان نیز اهمیت ندارد. همچنین افکار عمومی دنیا نیز از مسائل پیش رو و اصل موضوع آگاه هستند.
با توجه به آنکه طی روزهای گذشته ایالات متحده از اعزام چندهزار نیروی نظامی تازه به منطقه خبر داد. همچنین برخی از منابع خبری غربی از اعزام حدود 100 نفر از نیروهای ویژه بریتانیا به منطقه خبر دادند، هرچند بلافاصله وزارت دفاع بریتانیا این خبر را تکذیب کرد. واشنگتن از اعزام این نیروها به منطقه چه اهدافی را دنبال میکند؟
ایالات متحده آمریکا و یا بریتانیا به هیچ عنوان حاضر نیستند وارد درگیری احتمالی در منطقه شوند که تلفات انسانی بسیار بالایی را برای آنها بهدنبال خواهد داشت. اصلا در دنیای غرب پذیرفته نیست که مقامات این کشورها جوانان آن کشور را بدون منطق و دلیل فقط بهدلیل بعضی از موضوعات سیاسی جوانان خودشان را به کشتن دهند. بنابراین با قطعیت میتوان گفت مقامات آمریکایی بیشتر بهدنبال جنگ روانی هستند آنها زمانی حاضرند وارد یک درگیری فراگیر در منطقه شوند که احساس کنند نیروی نظامی پیاده در منطقه قابل تامین بوده و از سوی دیگر هزینه آن را نیز کشورهای منطقه پرداخت میکنند و آنها فقط حمایتهایشان را به لحاظ نظامی، سیاسی و یا اطلاعاتی دنبال کنند. یا حداکثر بخواهند با حملات هوایی محدود از این دست عملیاتها حمایت کنند. اصولا کشورهایی همچون آمریکا حاضر نیستند وارد جنگی شوند که شروعش ممکن است با آنها باشد اما با هزینه بسیار سنگین و تلفات بسیار بالا بتواند جوانان آن کشور را به این تله که توسط مقاماتشان طراحی شده است بکشاند. بنابراین بعید بهنظر میرسد خود آنها نیز این موضوع را جدی بگیرند. کشوری که از تمامیت ارضیاش دفاع میکند هیچچیزی برای از دست دادن ندارد آنها خود نیز این مساله را میدانند. ایران کشوری مقتدر و بهدنبال منافع ملی خود و تامین ثبات و امنیت است. بنابراین با اقتدار کامل اجازه پیاده شدن توطئهها و سناریوهای طرفهای غربی را در منطقه نمیدهد. لذا آنها در پی آن هستند که با جنگ روانی ترس ایجاد کنند اما از این مساله غافل هستند که کشوری که برای حفظ استقلال و تمامیت ارضیاش حاضر است پای هرگونه اتفاقی بایستد بدون شک پیروز خواهد بود. در مقابل کشورهایی که حاضر نیستند منافع خودشان را به خطر بیندازند فقط با بلوفزنی وارد جنگ روانی میشوند، اعزام نیرو و خبرسازیهایی که در این زمینه انجام میشود خیلی از سوی تهران جدی گرفته نمیشود. اگر آمریکاییها یک روز واقعا تصمیم بگیرند نیروهایی را به منطقه گسیل دارند آن موقع میبایستی به مردم آمریکا و انگلیس گفت آماده واکنش شدید ایران باشند.
با توجه به سفرهایی که هایکو ماس و هلگا اشمید به تهران داشتند طرفهای اروپایی تا چه میزان خودشان را به راهاندازی اینستکس متعهد میدانند؟
دو موضوع مطرح است، اول اینکه اتحادیه اروپا تا چه میزان بخواهد چنین اقدامی را انجام دهد. دوم آنکه طرف اروپایی تا چه میزان توانایی دارد که دست به چنین اقدامی بزند. بدون شک طرف اروپایی اگر توانایی عملیاتی کردن اینستکس را نداشته باشد معنی آن این است که تمام ادعاها و اعتباری که در خصوص استقلال اتحادیه اروپا بهعنوان یک بازیگر تاثیرگذار در معادلات جهانی مطرح میدارد را از دست میدهد. بنابراین اولین مساله حیثیت اروپا است. بهنظر میرسد حداقل برای برخی از کشورها در اروپا که داعیه رهبری در اتحادیه اروپا دارند باید حیثیت اتحادیه مهم باشد. اما اینکه تا چه میزان توانایی دارند تا در برابر یکجانبهگرایی آمریکاییها بایستند، باید گفت این توانایی چندان قابل توجه نیست. اما آنچه که برای تهران مهم است این است که تا چه میزان این خواست از جانب طرف اروپایی وجود دارد که بخواهد اینستکس را اجرایی کرده و یا قدمی برای عملیاتی کردن تعهداتشان انجام خواهند داد. مردم ایران میخواهند بدانند که حیثیتی که اروپا برای ادعای استقلال خود داشته است تا چه میزان قابل انجام است و این حیثیت را تا چه میزان میتوانند حفظ کنند.
با توجه به آنکه طی هفتههای گذشته وزارت خزانهداری آمریکا بخشی از صنایع پتروشیمی ایران را در لیست تحریم خود قرار داد واشنگتن تا کجا میتواند به سناریوی تحریم نفتی خود علیه مردم ایران ادامه دهد؟
مساله نفت از دو جنبه قابل بررسی است. اول آنکه مقامات کاخ سفید مایل هستند که توانایی صادرات انرژی ایران را به حداقل برسانند تا بدین شکل فشاری را به اقتصاد ایران وارد کرده و به تبع آن نارضایتی در داخل ایران ایجاد کنند اما همگان میدانند که بازار انرژی در دنیا یک بازار محدودی نیست. نمیشود کشوری را که در مجموع از بزرگترین ذخایر نفت و گاز در دنیا برخوردار است، برای مدت طولانی محدود و تحریم کرد. در واقع بازار نمیتواند حذف این میزان از انرژی را تحمل کند. بنابراین یک مساله آن است که آمریکاییها مایل هستند که فشار حداکثری را بر ایران وارد کنند اما توانایی انجام آن را ندارند. مساله دوم آن است که ما میبایستی در داخل همان گونه که مقام معظم رهبری بارها تاکید کردهاند وابستگی بودجه خودمان به نفت را به صفر برسانیم. ما نباید از ذخایر خدادادی خودمان که میبایستی برای توسعه کشور بهکار گرفته شود آن را تبدیل کنیم به نوعی از وابستگی بودجه به نفت که دائما کشوری همچون آمریکا که در پی آن است که با ما مقابله کند کشورمان را با ابزار تحریم نفت تهدید کند. ما باید از این اتفاقات درس گرفته و بهعنوان یک فرصت از این تهدیدات استفاده کنیم. تهران میبایستی شجاعانه تصمیمات بزرگی اتخاذ کند تا وابستگی بودجه به نفت را به صفر برساند در آن زمان ما شاهد شکوفایی بیشتر اقتصاد ایران و یک جهش اقتصادی خواهیم بود. در آن زمان میتوان از نفت برای توسعه زیرساختهای اقتصادی کشور بهره برد. ما باید یاد بگیریم اداره کشور را بدون استفاده از بودجه نفت و ذخایر خام کشورمان اداره کنیم، این کار شدنی است ولی احتیاج به کسانی دارد که تصمیمات شجاعانه و بزرگ اتخاذ میکنند. در آن زمان همگان خواهند دید که بعد از یک برنامهریزی منظم در یک مقطع کوتاه دیگر کشور به نفت وابسته نخواهد بود و این نقاط ضعف را که آمریکاییها سعی میکنند برای فشار به ایران انتخاب کنند آنها را از دست خواهند داد.
با توجه به آنکه تصویب FATF در داخل کشور موافقان و مخالفانی دارد از دیدگاه شما تهران در برابر FATF چه باید کند؟
بهنظر میرسد برای اداره بهتر جهان امروز ایران نیز همانند سایر کشورها نیاز به همکاریهای بینالمللی با همه کشورها دارد. تمامی کشورها میبایستی تلاش کنند تا آنچیزی را که منافع مردم را در دنیا تامین میکند بهعنوان یک تعهد بپذیرند. اما واقعیت آن است که در دنیای امروز این تعهدات بینالمللی و این توافقات مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. بهعنوان نمونه امروز محیط زیست بهعنوان یکی از مهمترین موضوعات بشری مبدل شده است که همگان نگران آنند که اگر محیط زیست از بین رود زندگی همه انسانها را با خطر مواجه خواهد کرد. اما واقعا قدرتهای بزرگ که بیشترین نقش را در آلودگی محیط زیست دارند تا چه میزان حاضرند پای تعهداتشان بایستند. زمانی که دونالد ترامپ بهصورت کاملا یکطرفه اعلام میکند از تعهدات محیط زیستی بینالمللی خارج میشود و صراحتا اعلام میدارد که منافع آمریکا برای او اهمیت دارد نه آن چیزی که در توافقات بینالمللی برای سایر کشورها ایجاد ضرر و زیان میکند. زمانی که بهصورت کاملا یکطرفه تعهداتی که در رابطه با موضوعات هستهای صلح آمیز و همچنین در رابطه با عدم حمایت از گروههای تروریستی که همه میبایستی داشته باشند، آنها چنین مسائلی را نقض میکنند، وقتی آنها از دموکراسی بهعنوان واژهای برای سوءاستفاده، استفاده میکنند. وقتی از دیکتاتورترین دیکتاتورهای منطقه حمایت میکنند بهخاطر اینکه منافعشان را تامین میکنند. این یک نتیجهای را به ما میدهد و آن این است که تمامی شعارهایی که در سطح بینالمللی توسط قدرتهای بزرگ داده میشود فقط برای بازی کردن با منافع ملی کشورهای کوچکتر و مستقل است و برای آنها منافع مردم دنیا هیچگونه ارزشی ندارد. واقعا اگر قرار باشد یک دنیای بهتری داشته باشیم همگان میبایستی متعهد به تعهدات بینالمللی باشند که این تعهدات ممکن است همچون FATF لازمه آن باشد ولی زمانی که شما متعهد میشوید و در همان زمان قدرتهای بزرگ به تعهدات خودشان متعهد و پایبند نیستند و صراحتا اعلام میدارند که منافعمان برای ما بیشتر ارجحیت دارد و حاضرند تمامی این مسائل را زیر پا گذارند پس شعاری داده میشود تا به سایر کشورها فشار وارد کنند، ما نمیتوانیم حرفهای آنها را باور کنیم.