بیکفایتی شاخودم ندارد!

شش روز از فاجعهای که «فولاد آرنا» در جریان فینال جام حذفی بین پرسپولیس و داماش به چشم دید، میگذرد، ولی هنوز ابهامات آن شب تلخ به قوت خودش باقی است؛ مسئولان سازمان لیگ با ارائه یک «هنرنمایی» خارقالعاده (!) کاری کردند که جا برای 300 نفر از هواداران داماش در ورزشگاه 30 هزارنفری پیدا نشود و بازی که قرار بود رأس ساعت 21 برگزار شود، با دوساعتونیم تأخیر، آن هم با زنگِ روی زنگ از «بالا» و سفارش و «من بمیرم و تو بمیری» برگزار شود.
به گزارش اقتصادآنلاین، شرق نوشت: البته این نوع مدیریت در فوتبال ایران نه آنقدر چیز تازهای است که همه را شوکه کند و نه آنقدر «نادر» که نمونههایش به سختی پیدا شود. همه درگیریهایی که بندرانزلی، اهواز، تهران، تبریز و اصفهان به خودش دید و «فدراسیونیها» سکوت کردند نمونهای از خروارها سوءمدیریت در فوتبال ایران است؛ چشمهایی که کور شد، سرهایی که شکست و فحشهایی که داده شده هم بخش دیگری از ماجرایی است که مشمول گذر زمان شده؛ بدون اینکه نسخهای برایش پیچیده شود؛ بدون اینکه کسی که صلاحیت داشته باشد بتواند راهحلی برایش پیدا کند. تخلفات و عدم رسیدگی مناسب به آنها هم که هنوز سرجایش هست؛ بلیتفروشی و فسادی که «90» برملایش کرد، تبانیها و سفارشها برای درآوردن بازیها هم دیگر بخشی از این فوتبال است که اگر همین رسانهها نبودند هنوز هم بسیاری از آنها به شیوهای قویتر به کارشان ادامه میدادند. حالا هم که چندوقتی است بحث برگزاری بازیها «نور علی نور» شده؛ بازیهای پرسپولیس در تهران، اصفهان و اهواز نمونهای از مدیریتهای مبتدیانه، ضعیف و منسوخشده مسئولان فدراسیون فوتبال است؛ مسئولانی که درست در زمان پاسخگویی از «مهلکه» میجهند و بعد هم یکی، دو خط در اینستاگرام مینویسند و خبر میدهند «رسیدگی» میشود!
بااینحال سؤال اصلی این روزها این است که کی قرار است به حساب این مسئولان رسیدگی شود؟ اتفاق اخیر را باید یکبار دیگر مرور کرد؛ بازی فینال جام حذفی قرار است در ورزشگاه مجهز فولاد برگزار شود؛ طبق همان قانون بحثبرانگیز سازمان لیگ که هنوز هم برایش سندی پیدا نشده، این بازی باید روی سکوها 50-50 شود؛ مسئولان فدراسیون فوتبال به این نتیجه میرسند داماش دستهدومی که طرفدار ندارد؛ پس بازی 90 به 10 شود؛ یعنی 29 هزارو 700 تماشاگر پرسپولیسی در کنار 300 نفر از تماشاگران داماش! عجیب اینکه همین مسئولان و در رأس آنها سعید فتاحی، مسئول برگزاری بازیها و حیدر بهاروند، رئیس سازمان لیگ فوتبال ایران، نتوانستند 300 صندلی خالی برای هواداران داماش پیدا کنند! آنها که به وقت عکس و فیلم با کت و شلوارهای اتوکشیده در صدر هیئت مصاحبهکنندگان تلویزیونی قرار دارند، برای تأخیر دوساعتونیمه بازی، چیزی نزدیک به چهار ساعت از دسترس خارج میشوند تا خدایناکرده مجبور نشوند به کسی بگویند بابت اتفاقات زشتی که رخ داده معذرت میخواهیم! بعد هم که پیدایشان میشود همهچیز را سر دیگری میشکنند تا همچنان خودشان به کارشان در فوتبال با همه نقایصی که دارند ادامه دهند. اما شاید سؤال مهمتر این باشد که در تمام این اتفاقات مهدی تاج کجا بود؟ چرا باید وزیر ورزش برای انجام یک بازی ساده شخصا وارد گود شود و دستور رسیدگی دهد؟ پس رئیس این فدراسیون فوتبال کجاست و چه جایگاهی دارد؟ مهدی تاج در زمان برگزاری فینال در ایران نبود؛ رئیس فدراسیون فوتبال در جریان سفر به پاریس باید در شصتونهمین کنگره فیفا، کنگره AFC، انتخابات عضو کنفدراسیون فوتبال آسیا در شورای فیفا و برگزاری هیئت اجرائی AFC شرکت میکرد؛ پس دلیلی نداشت آن نشست مهم را فدای تلفشدن وقت میلیونها نفر ایرانی میکرد(!) رئیس حتی نه فردا، بلکه پسفردایش با نزدیک به 48 ساعت تأخیر زحمت کشید و در پیامی در صفحه مجازی خبر داد به موضوع رسیدگی میشود!
مهدی تاج که این روزها با سمت نایبرئیس ارشد AFC هم در محافل فوتبالی از او یاد میشود، مدیریتش را به شکلی «نوین» پیش میبرد؛ او از قانون بازنشستگی میجهد، ولی هیئترئیسه و دبیرکلش را مشمول قانون میکند؛ یکی، دوتا را به «صوری» استعفا میدهد و بعد دوباره به همکاری با آنها ادامه میدهد؛ نمونه از روز روشنترش محمدرضا ساکت؛ دبیر سابقی که این روزها همچنان در فدراسیون فوتبال دیده میشود، ولی کسی نمیداند سمتش چیست!
وقتی هم به او فشار میآورند که این چه طرز مدیریت در فوتبال است، قانون و لایحه رو میکند که ما نهاد غیردولتی هستیم و اگر دست به ترکیب مدیریت فوتبال بزنید، آن وقت فوتبال ایران تعلیق میشود! حق با مهدی تاج است. اگر او را اخراج کنند یا اینکه کاری کنند برخلاف میلش استعفا دهد، آن وقت فوتبال تعلیق میشود؛ ولی همین مهدی تاج که همیشه اسم ایران که وسط میآید، رگ گردنش باد میکند، چرا به میل خود فوتبال را کنار نمیگذارد تا خدمتی دوچندان کرده باشد؟ دیگر چطور یک مدیر فوتبالی باید به عالم و آدم بفهماند که توانایی مدیریتکردن را ندارد؟ چطور میشود که یک رئیس و زیرمجموعهاش از برگزاری یک بازی فینال ساده عاجز میمانند؛ ولی به وقت پاسخگویی ناگهان فدراسیون پنجستاره میشوند؟ چطور آدمهایی که اطراف مهدی تاج هستند، یکباره پستهای مهم را میگیرند. چرا هنوز مهدی تاج به سؤالات زیادی که درباره شیوه مدیریت و انتخاب آدمهای اطرافش برمیگردد، پاسخی نمیدهد. جدیدترین سؤالی که مطرح شده، از سوی علی کریمی، بازیکن و کاپیتان سابق تیم ملی است. او از تاج میپرسد چطور یکی مثل سعید فتاحی به سطح اول فوتبال ایران میرسد؟ کریمی در صفحه مجازیاش مینویسد: «آقاى تاج، لطفا بفرمایید که امیرحسین (سعید) فتاحى، چگونه الان پنج سال است در لیگ برتر همهکاره هستند؛ به گونهاى که از رئیس سازمان لیگ هم بیشتر قدرت دارند؟؟؟ کسى که مسئولیتش فقط در لیگ دسته سوم مناطق کشور بود و نه در لیگ ٢ و یک سابقه فعالیت داشت، چگونه یکشبه پلکان ترقى را پیمود؟؟؟ البته نان بازو شرط اول بوده».
مهدی تاج هنوز مشخص نکرده چطور پروسه انتخاب سرمربی تیم ملی چهار ماه طول کشید؛ درحالیکه روزهای نخست وعده داده بود سرمربی بهزودی در مدت سه روز، یک هفته، 10 روز و یک ماه آینده انتخاب میشود؟ او هنوز هم حاضر نیست بگوید با چه رقمی و با چند نوع قراردادی مارک ویلموتس بلژیکی را به ایران آورده است. او ادعا میکند فیفا گفته لباس ایران زیباترین لباسهاست؛ ولی عنوان نمیکند چطور با مدیریت عجیبش مجبور شد یکی از معدود تیمهای حاضر در جام جهانی باشد که برای لباسها مجبور شد به اسپانسر پول بدهد. او همان مدیری است که وقتی آدیداس اسم ایران را تحریم کرد، وعده داد که «چنین و چنان» میکنم؛ ولی هنوز هم تیم ملی با وجود رفتار تحقیرآمیز این برند آلمانی، آدیداس میپوشد! تاج میگوید در زمان سرمربی قبلی «تیم ملی کیروشمحور شده بود»؛ ولی فراموش کرده «کیروشمحوری» در زمان مدیریت خودش بوده و مربوط به قرن گذشته نیست. او حتی به نظر میرسد نحوه رسیدنش به صندلی ریاست را هم فراموش کرده. طبق ادعای شهاب عزیزیخادم، آنها با هم قول و قرار میگذارند تا عزیزیخادم برای ریاست تاج رأیها را جمع کند تا بعد از رئیسشدن تاج، عزیزیخادم دبیرکل شود؛ ولی مهدی تاج بعد از رئیسشدن، عزیزیخادم و عزیزیخادمها را فراموش کرد تا جا برای نزدیکانش بازتر شود. او همان مدیری است که هرجا کارش گیر میکند، پیش وزیر ورزش و رئیس کمیته ملی المپیک میرود؛ ولی وقتی صحبت از تغییرات میشود، «آنها» دولتی میشوند و خودش غیردولتی. مهدی تاج همان مدیری است که زلاتکو کرانچار را از تیم امید ایران کنار گذاشت تا با رویکارآوردن یک مربی مشهور ایرانی، امیدها را بعد از 40 سال به المپیک برساند؛ ولی سؤالی که باید این روزها از او پرسید، این است که سرمربی مشهور ایرانی برای تیم امید انتخاب شد؟ تاج قرار است امروز از سفر «خارجه» برگردد و به سئول در دفتر کارش برود. شاید تصمیم بگیرد کار مهمی برای فوتبال کند؛ شاید. بههرحال اگر هم چنین تصمیمی نگیرد، باز مهم نیست. به تهران خوش آمدید آقای تاج.