این جدایی جان همه را میگیرد!
طلاق، بسان زلزلهای است که موجب فروپاشی کانون خانواده شده و آوارش هم بیشتر بر سر کودکان و زنان میریزد. فرزندان طلاق تماشاچیان بیگناهی هستند که در میان فیلمی ناتمام زخم برمیدارند و زنان نیز با توجه به شرایط خاص روحی و جایگاه اجتماعیشان بیشتر آسیب میبینند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از جوان، طلاق، بسان زلزلهای است که موجب فروپاشی کانون خانواده شده و آوارش هم بیشتر بر سر کودکان و زنان میریزد. فرزندان طلاق تماشاچیان بیگناهی هستند که در میان فیلمی ناتمام زخم برمیدارند و زنان نیز با توجه به شرایط خاص روحی و جایگاه اجتماعیشان بیشتر آسیب میبینند.
از مهمترین علل طلاق میتوان به عدم تفاهم، ناسازگاری رفتاری، اعتیاد، انواع بیماریها و مشکلات اقتصادی اشاره کرد. یکی از عوامل طلاق بین طبقات مختلف به برخی مشکلات موجود در آن طبقه بازمیگردد. طلاق در میان طبقات پایین جامعه به علت مشکلات مالی و اقتصادی و همچنین عدم برخورداری از توان تهیه حداقل امکانات زندگی است.
در طبقات متوسط جامعه این نگرش به صورت عوامل فرهنگی بروز میکند و فرد را در تضاد با خانواده قرار میدهد، اما در طبقات بالای جامعه که سبک زندگی متفاوتتری دارند، به علت عدم تفاهم اخلاقی است که افراد در سیطره زندگی مشترک قادر به درک و فهم یکدیگر نیستند و هر یک دیگری را مقصر میدانند.
طلاق اثرات بسیار مخرب و منفی از خود بر جای میگذارد که مهمترین آن عدم عزت نفس در افراد بر حسب جنسیت و نوع واکنش با موضوع است. برخی مردان، طلاق را به عنوان یک امر ناگهانی در زندگی که موجب رهایی از تنش در برابر مشکلات ناخواسته که گریبانگیر آنها شده میدانند و بالعکس اکثر زنان طلاق را نقطه پایان عطف زندگی خود تصور میکنند.
تحقیقات محققان و اظهارات صاحبنظران این حوزه از تنهایی زنان بعد از طلاق به علاوه ناراحتیهای جسمی و روانی آنها خبر میدهد و مشخص شده که مشکلات روحی و تنهایی بیشتر از تأثیرات مخرب جسمی گریبانگیر این قشر میشود، اما طبق شرایطی خاص هر یک از این عوامل میتواند تغییر کند. در موقعیتهای اقتصادی و اجتماعی نیز احساس وابستگی در زنان بیشتر از مردان است. چون هر زن مطلقه نیاز به یاری از طرف خانواده پدر یا برادر و دیگر بستگان خواهد داشت.
از سویی مرد راحتتر قادر به فراهم کردن شرایط قابل قبول اقتصادی و اجتماعی برای خود بوده، اما زن اینگونه نیست و با یک اتفاق ممکن است به راحتی از پا درآید.
واکنش اعضای خانواده و دوستان و آشنایان نیز هر یک تأثیر زیادی در این زمینه بر شرایط زنان خواهد داشت.
اثرات زیانباری که طلاق برای زن به همراه دارد و موجب پذیرش نقشهای چندگانه در زندگی میشود، عوارضی فردی را با از دست دادن حمایتها و انواع تحقیرها دربر میگیرد. آسیبشناسان طلاق را برای مردان نیز آسیبزا دانسته و آن را یک بههم خوردگی روان میدانند که موجب رو آوردن به اعتیاد و انواع بیماریها میشود.
فرزندان نیز از سویی حامیان اصلی خود را از دست میدهند و از طرف دیگر تربیت و امنیت آنها به خطر میافتد. به طور کلی موارد تأثیرات طلاق بر فرزندان عبارتند از: ناسازگاری، اعتیاد، پرخاشگری، افت تحصیلی و فرار از خانه.
بچههای طلاق حتی با گذشت سالها از حادثه قادر به بیان و بروز هیجانات خود نخواهند بود که تمام این موارد ناشی از تربیت دوران کودکی به دور از آغوش گرم پدر مهربان و مادری دلسوز است و کودک را دچار دوگانگی شخصیت میکند.
با توجه به آنچه گفته شد تمام اعضای خانواده را با سهمی کمابیش متفاوت از طلاق آسیب میبینند، از این رو میتوان گفت: طلاق هیچ برندهای ندارد.