x
۰۸ / ارديبهشت / ۱۳۹۸ ۱۲:۲۰
داریوش حسینی، نقاش در گفت‌و‌گو با اقتصادهنر آنلاین:

ترجیح می‌دهم برخی از آثارم را نفروشم

ترجیح می‌دهم برخی از آثارم را نفروشم

در کشور ما هنرمندان زیادی وجود دارند که تنها از طریق خلق آثارشان قادر به امرار معاش نیستند و این امنیت برایشان وجود ندارد که تنها به واسطه هنرشان کسب درآمد کنند، این چالش را بسیاری از هنرمندانِ پیشرو و شناخته شده، با ورود به آموزش یا اشتغال در شغل های بی ربط با هنر جبران می‌کنند.

کد خبر: ۳۴۹۶۲۴
آرین موتور

به همین منظور با یکی از هنرمندان تجسمی "داریوش حسینی" نقاش و مدرس این رشته که به تازگی نمایشگاهی تحت عنوان  "واید شات" را در گالری اُ به نمایش گذاشته بود، گفت و گو کرده ایم؛

اقتصاد هنر آنلاین - فرزانه شهریاری؛ داریوش حسینی در پاسخ به اینکه در حال حاضر وضعیت اقتصاد هنر در ایران را چگونه می بیند، پاسخ داد: به نظر این طور می آید که تقریبا حدود یک دهه و یا یک دهه و نیم است که در واقع جریانی به این نام (اقتصاد هنر) در هنر و یا حداقل در شاخه هنرهای تجسمی به خصوص نقاشی ایجاد شده است. علی رغم اینکه هنرهای جدید روی کار آمدند، و با سیستم‌های دیجیتال کار می شود و  این باعث یکه بودن هنر نقاشی شده است و می توان روی آن سرمایه گذاری کرد و به نظر می آید افرادی که تا به حال هیچ توجهی به این هنر نداشتند جذب این داستان شدند. فکر می کنم بخشی از این اتفاق به برپایی حراجی ها برمیگردد و اینکه  حراجی ها باعث شد این جریان یک مقدار در ایران پررنگ شود،  توجه حراجی‌های کریستیز و ساتبیز در بخش خاورمیانه بوده است. در نهایت فکر می کنم اگر اقتصاد هنر چه در نقاشی و چه در شاخه‌های دیگر  پررنگ می شود در نهایت به نفع کل آن جامعه و بخصوص جامعه تجسمی تمام می شود، چون حداقلش این است که باعث افزایش قیمت پایه آثار در خود کشور می شود، هرچند که آن چیزی که به عنوان قیمت پایه در ایران و گالری ها نظر گرفته می شود با آن چیزی که حراجی‌ها  اتفاق می افتد تفاوت‌هایی دارد. و باعث می شود افرادی که به گالری ها مراجعه می کنند، از دیدن قیمت ها تعجب نکنند.

این هنرمند در پاسخ به این سوال که پیشنهاد و راه کار شما برای مخاطبان علاقه مند به سرمایه گذاری در هنر چیست، و آیا به راحتی می توان در این حوزه ورود کرد گفت: خیلی از گالری ها اگر بحث پشت پرده و زد و بندی وجود داشته باشد در حراجی ها شرکت نمی کنند، فکر می کنم یک بخش زیادی بر می گردد به گالری هایی که هنرمند مستقلی را با خودشان همراه می کنند. بحث ورود آن ها هست که چقدر بتوانند با صداقت عمل کنند و هنرمندان خودشان را مطرح و حمایت کنند. خیلی وقت‌ها این اتفاق نمی افتد، یعنی یا به صورت گزینشی اتفاق نمی افتد احتمالا یا بعضی از این گالری‌ها در واقع رغبت نمی کنند، چون  فکر می کنند، تصور عمومی این است که حراجی ها از نظراخلاق و منش کاری یک مقداری با منش هنرمندانه و گالری ها فاصله دارد. و فکر می کنند اگر اسمشان در حراجی بیاید اعتبار خودشان را زیر سوال بردند.

حسینی در ادامه راجع به اینکه آیا تا به حال به عنوان یک هنرمند، روی آثار هنری سرمایه گذاری کرده‌ است و از این طریق کسب درآمد کرده است یا خیر توضیح داد: خیر تا به حال این کار را نکرده ام، من آدم سخت گیری هستم، گاهی  به خودم می گویم همنسلان من و یا جوان ترها میل به این دارند که آثار هنرمندان جوان را به جهت تشویق خریداری کنند و یا آثار پیشکسوتان را به علت افزایش قیمت آن‌ها خرید کنند. اما من به لحاظ فنی آدم سخت گیری هستم و هر کاری جذبم نمی کند و فکر میکنم به لحاظ اخلاقی هم نباید به این حوزه ورود پیدا کنم. پیش آمده است که دلم بخواهد اثر یک هنرمندی را پیش خود داشته باشم اما ابدا نگاهم به آن سرمایه‌گذاری و کسب سود نبوده است. فکر می کنم این یک مسئله شخصی است وهنوز  کاری که نوعا من به دنبال آن هستم و یک معیار قلمداد می شود، در هنر ایران پیدا نکردم.

این هنرمند نقاش در ادامه این گفت و گو در پاسخ به اینکه آیا تا به حال توانسته‌اید تنها از طریق فروش آثارتان امرار معاش کنید، گفت: به شخصه شرایط من دراین زمینه  بهتر شده است، چون در طی سال‌های گذشته منبع ثابت درآمد من تدریس بوده‌ است، و برای خیلی از هنرمندان دیگر همین طور بوده است. گرچه این خلاف میل باطنی من است، با وجود اینکه خیلی ها به من می گویند شما طوری رفتار می کنید که انگار عاشق آموزش هستید،  اما واقعیت این است که من این کار را به عنوان شغل انتخاب کرده‌ام و  سعی می کنم آن را درست به بهترین شکل انجام دهم. و در این باره  تضمینی وجود ندارد به خصوص اینکه یکی دوسال است، مجدد با افت فروش آثار روبرو شدیم. پیش تر توجهات و قیمت آثار بالا رفته بود و فروش‌ها نسبتا خوب بود، اما در حال حاضر دوباره با افت و کاهش خرید آثار مواجهیم و یکی از دلایلش این است که کسانی که به عنوان کلکتور (یا مجموعه دار) می شناسیم نمی دانند باید با این آثار چه کار کنند. شاید راهش را نمی دانند که کارها را وارد بازار جهانی و منطقه ای کنند. آثار به عنوان یک سرمایه می خرند و در نهایت روی دستشان می ماند. ما  آدم‌ حرفه ای در این زمینه کم داریم. و افرادی داریم که بر حسب نقل قول و یا تشویق دیگران به این حوزه ورود کردند، آدم‌هایی که به قولی دستشان به دهنشان می رسد و در این حوزه سرمایه‌گذاری کرده‌اند اما به هر حال توقعاتی دارند که باید برآورده شود و دوست دارند این ازرش افزوده را لمس کنند. من در یکی دو سال گذشته، کمابیش  در این مسئله ورود کرده ام  که بشود از این طریق هم زندگی کرد، ولی هیچ وقت ریسک نکرده ام و حداقل حقوق ماهیانه تدریس را برای خود نگه داشتم و اگر خریداری پیدا می شد به چشم یک اتفاق خوب می دیدمش.

 او در پاسخ به اینکه سرمایه گذاری هنر در بلند مدت و یا کوتاه مدت اتفاق می افتد و اینکه عده ای نگاهشان این است که زودتر به سود برسند، به خبرنگار اقتصاد هنر آنلاین توضیح داد: مشکل اصلی همین است، من پراکنده آدم هایی را می شناسم که در هنر سرمایه گذاری کنند، اما از میان همین‌ها هستند کسانی که به طور مقال اگر کارش ساخت و ساز است ترجیح  می دهد در همان حرفه بماند و تنها یک سرمایه نمادین وارد کند و یا وجه خوبی از خود نشان دهند. و میان آدم های هنرمند یک وجه فرهنگی داشته باشند. من احساس می کنم در این بخش به عنوان کلکتور عمل می کنند، هنوز نمی دانند که می خواهند با این آثار چه کنند، اما تا آن جایی که من می دانم در خارج از کشور حتا آدم‌های خیلی معمولی هم می توانند در حراجی کار خرید و فروش کنند، یکی از دوستان من در پاریس زندگی می کند و (سال 6-85 بود که به اتفاق ایشان در حراجی کریستی بودیم یک اثری خرید،  بعدها ایشان به من گفتند، بعدها همان کار را در همان حراجی با قیمت بیشتر فروختند یک اثر بهتر خریداری کردند. به راحتی در آن طرف می شود از طراحی ها، چاپ و نقاشی اساتید بزرگ را با قیمت مناسب خریداری کنید و در همان حراجی ها بفروشید و به شکل سرمایه به آن نگاه کنید.

داریوش حسینی در پاسخ به این که آیا نگاهش به ابن موضوع که بخشی از سرمایه گذاران هنر، در واقع هنر را نمی شناسند و تنها به چشم بهره برداری به آن نگاه می کنند و اینکه آیا شما به عنوان یک هنرمند دلتان می خواهد اثرتان را یک نفر که هیچ شناختی بر کار شما ندارد با قیمتی بالا خریداری  کند، پاسخ داد: این جنبه منفی داستان است، ترجیح من این بوده که برای برخی از آثارم که خیلی دوستشان دارم این اتفاق پیش نیاید، یکی از بدترین شرایطی که ممکن است برای  من به عنوان یک طراح و نقاش بدترین پیش بیاید همین است. و هیچ شناسنامه ای وجود ندارد که من بدانم اثرم  از کجا سر در می آورد. در حراجی‌هایی که آن طرف اتفاق می افتد، هفت پشت خریدار مشخص هستند و خالق اثر اطلاع دارد کارش دست کدام خانواده و یا موزه است. در ایران بدترین حالت این است که کارها عموما به موزه‌ها راه پیدا نمی کند، اما در غرب موزه‌های کوچک و خصوصی دائما در حال افزایش است و آثار هنرمندان به موزه ها راه پیدا می کند که این باعث بالا رفتن ارزش کار خواهد شدو هم برای خود هنرمند و مجموعه دار اتفاق خوبی ست. اما خیلی از آثار نقاشان ایرانی را در همین حراجی دبی خرید می کنند و در نهایت در خانه سرمایه گذار در بالای میز ناهارخوری شان می ماند و این بدترین حالت است چون این آثار برای این کار خلق نشده‌اند، بله یک تعداد آثار هم هستند که صرفا برای لذت بردن ساخته می شوند. در مورد من این طور است که دلم می خواهد آثار من به موزه‌های ثابت راه پیدا کند و آدم‌های زیادی از آن دیدن کنند، و حتا  بابت آن پولی ندهند و به موزه‌ها تقدیم شود. از آن جایی که نمی شود روی دولت حساب کرد خیلی از هنرمندان می خواهند با فروش آثارشان به یک نان و نوایی برسند و باید شانس بیاوریم کسانی که کار می خرند، آدم‌های بلندپروازی باشند و  کارها رابه  سطح  بالاتری ارتقاء دهند. همان طور شهرداری ها در اروپا و امریکا عمل می کنند، و یک سری نهادها به صورت غیر مستقیم و به صورت ان جی او هم که شده با دولت ارتباطی دارند و نیمه خصوصی هستند.

 ولی  از آن جایی که دولت ما و حتا بانک ها برای هنر مشروعیتی قائل نمی شوند، نمی توانیم امیدوار باشیم، و تنها چیزی که باقی می ماند این است که هنرمندان می گویند اگر حتا بتوانیم از این راه امرار معاش کنیم برایمان کافی‌ست، اما بعد از مدتی هنرمند نسبت به کارهایش حساس می شود که آثارش کجا و دست کیست. به طور مثال  فردی وجود دارد یک یک تعداد کار از من خریداری کرده است و ایشان به عنوان کلکتور و هم به عنوان کیوریتور عمل می کند و کارها را در فضاهایی دیگر برای فروش و یا اهداف دیگر به نمایش می گذارد و این اواخر کسی را دیدم که می خواست از من کار خرید کند و به من گفت یکی از آثارتان را در نمایشگاهی  در (اروپا، دبی و یا کویت و یا هرجای دیگر) دیده ام و سطح آن نمایشگاه خیلی پایین است و از من پرسید  چرا اجازه دادی؟ اما فرد دیگر مالک آن اثر است.  از این دست اتفاق ها پیش می آید، مقصود من این است که بگویم آن آدم برای این که مجموعه اش را بفروشد دست به هر کاری می زند و حتا باعث خراب شدن اعتبار یک هنرمند می شود و هنرمند گاهی تصمیم می گیرد که اثرش را برای فروش نگذارد.

حسینی در ادامه در پاسخ به اینکه علت اینکه بعضا می بینیم هنرمندانی آثارشان را در مجموعه شخصی و تنها برای بازدید و بدون قصد فروش به نمایش می گذارند گفت: بله اتفاقا می خواستم به همین موضوع اشاره کنم که من در همین نمایشگاه  وایت شات یک اثری دارم که نامش را مجموعه شخصی گذاشتم، که برای این اثر مشتری های زیادی آمده است و گالری دار به من گفت این مجموعه دار که خواهان اثر توست یکی از بهترین مجموعه دارهای کشور است و هرکاری را نمی خرد، و  می توانستم با سه برابر قیمت  آن اثر را بفروشم اما من می گویم که این مجموعه دار یا کارها را برای دل خودش نگهداری می کند و یا در بهترین حالتش ممکن است اثر را در جایی ببرد که هیچ ارزش معنوی برای هنر ندارد و  چون همسرم این کار را برایش خودش می خواست راضی به فروش این اثر نشد، همسرم راجع به این موضوع به من گفت: اگر سال‌های بعد بخواهی  از مجموعه آثاری که  طی این سال ها خلق کرده ای، یک نمایشگاه برگزار کنی، آن زمان ارزش این آثار بیشتر شده اند. و همین که می توانم چندی  از بهترین کارهایم را برای آن زمان نگه داردم که شاید در آن حالت بشود کارها را به موزه تقدیم کرد، برای همین خیلی وقت ها باید از به دست آوردن پول صرف نظر کرد و با این کار برای خودمان حرمت قائل شویم. اما حقیقت این است که به همه آثار و تولیدات نمی توان اینگونه نگاه کرد و از طرفی نمی شود هنرمند هیچ کدام از آثارش را نفروشد، خود من طبق یک برنامه ریزی از پیش تعیین شده می دانستم طی این سال‌ها آهسته آهسته به این سمت خواهم رفت که اگر یک زمانی از فروش آثارم دلم می سوخت و دلتنگ آن‌ها می شدم ولی الان به خودم می گویم نمی شود از تمام کارها نگهداری کرد و باید از این کارها با یک کیفیت خوبی عکاسی کنم که اگر قرار باشد بعدها کتابی چاپ شود از عکس‌ها استفاده شود. بعد هم از لحاظ هزینه ها و امرار معاش، به دلیل خستگی دیگر تنها از طریق تدریس نمی توانم امرار معاش کنم، چون بیش از بیست سال است که تدریس می کنم.

این نقاش در پایان این گفت و گو راجع به پیشنهاد به رونق بخشیدن  به بخش هنرهای تجسمی گفت: ایجاد چیزی شبیه به صنف یا اتحادیه لازم است که سرو شکل خیلی خوبی داشته باشد از این جهت که ما بدانیم هیات مدیره ای دارد و حساب و کتاب ها شفاف باشد و این ها بتوانند با موزه های اروپا، امریکا، غرب و حتا منطقه- آسیا و خاورمیانه ارتباطات داشته باشد و اگر به حراجی ها هم راه پیدا نمی کنیم حداقل بتوانیم با موزه ها ارتباط داشته باشند و بشود به هنرمند گزارش مالی دهند، و یک ارگانی وجود داشته باشد که من بتوانم راحت اثرم را به آن جا بسپارم. اعتقاد من این است که این حالت خود مداری که در همه شئونات زندگی ما ایرانیان وجود دارد معمولا منجر به  این مثال می شود که یک دست صدا ندارد و به جایگاهی ختم نمی شود. چون من توقعم این است که تنها من داریوش حسینی به نان و نوا و کام نرسم و این یک جریان باشد اگر یک اتحادیه و صنف وجود داشته باشد و این آدم ها بتوانند به آن جا ورود پیدا کنند، می توانند لیست هنرمندان را داشته باشند و از هنرمندان جوان حمایت کنند و به پیشکسوتان کمک کنند و... و این گونه  تبادل ایجاد می شود و از همه مهم تر این ها باید با یک سری افراد قوی در امر اقتصاد همکاری داشته باشند که بتوانند پل با موزه های بزرگ آن سمت ارتباط داشته باشند و ما و آن ها بدانیم از این طریق و مراجعه به به ین صنف با انواع و اقسام هنرمندان و کارها روبرو می شوند ولی اگر حتا موزه های آن طرف به تنهایی با من داریوش حسینی کار کند احساس من این است که در جریان هنری ایران تاثیری نخواهد گذاشت.

*

بنظر می رسد ایجاد یک جریان و یا نهادی که بتواند ساز و کاری را برای علاقه مندان به سرمایه گذاری بخش هنر، پیشنهاد دهد؛ می تواند در این زمینه اتفاقات درستی را رقم بزند.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x