صادرات نفت ایران به صفر نمیرسد/ سناریوی مذاکره امتحانش را با طرف آمریکایی پس داده است
آمریکاییها همواره در مقاطع مختلف به لحاظ کلی رویکرد ثابتی در قبال ایران داشتهاند و با تغییر دولتها فقط شیوه اجرای این سیاستها تغییر کرده است.
از این روست که در دوران کلینتون و اوباما دموکراتهای آمریکایی سیاست مذاکره و گفتوگو با ایران را پیش گرفتهاند و از سوی دیگر در زمان بوش و ترامپ سیاست فشار، تحریم و به گفته خود مشت آهنین را اتخاذ نمودهاند. این در حالی است که طی چهل سال گذشته سیاست ایران در دورههای مختلف تغییر نداشته و فقط در راستای برخی توافقات بینالمللی چون برجام به مذاکره با طرف آمریکایی پرداختهاند. نکته اینجاست که بسیاری از استراتژیستهای آمریکایی پس از چندین دهه به این امر اقرار میکنند که سیاست تغییر رژیم یا Regime change در ایران جواب نمیدهد و باید به فکر تعامل با ایران بود، اما محافظهکاران جنگ طلبی چون ترامپ، پمپئو و بولتون اساسا اعتقادی به تعامل ندارند و با اعمال مجدد تحریمها بر ایران، خروج از برجام و قرار دادن سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی عملا درصددند که فشارها را بر ایران گسترش دهند غافل از اینکه دیگر نمیتوانند علیه ایران اجماع جهانی شکل داده یا قطعنامهای صادر کنند. از همین روست که تهدیدهای آنها نسبت به صفر کردن صادرات نفت ایران باورپذیر نیست و دموکراتهای آمریکایی نیز وعده دادهاند که اگر به قدرت برسند به برجام بازگشته و به تعهدات خود عمل خواهند کرد. همه اینها نشانگر دست بالای ایران در منطقه و فضای بینالمللی است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، برای بررسی علل و عوامل فشارهای آمریکا بر ایران، ادعای به صفر رساندن صادرات نفت ایران و رویکرد اروپاییها در این قبال با رامین مهمانپرست سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
استراتژی مشخص کاخ سفید در قبال تهران چه بوده و هدف آنها از اعمال فشارهای همهجانبه ضد ایرانی چیست؟
ایالات متحده آمریکا بهطور صریح دیدگاههایش را در مورد جمهوری اسلامی ایران اعلام داشته است. آمریکاییها از هر راهی که بتوانند با ملت ایران دشمنی کرده و میکنند. آنها اقدامات مختلفی از جمله مسدود کردن منابع مالی ایران برای تحت فشار قرار دادن مردم به کار برده و میبرند. واشنگتن به امید آنکه بتواند تغییراتی در نظام ایران ایجاد کند دست به هر اقدامی میزند. آنها صراحتا مساله تغییر سیستم سیاسی در ایران را مطرح میکنند. بهنظر میرسد یکی از بدترین دولتهایی که میتوانست با حیثیت ایالات متحده آمریکا بازی کند در حال حاضر رأس هرم قدرت را در دست دارد. افراد تندرو و افراطی همچون جان بولتون مشاور امنیت ملی و مایک پمپئو وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا که با رژیم صهیونیستی و گروههای افراطی و تروریستی در ارتباط هستند جزو حلقههای نزدیک دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا هستند. افرادی که هم اکنون در کاخ سفید جزو مشاورین، تصمیمگیرندگان و تصمیمسازان ایالات متحده آمریکا محسوب میشوند، افرادی غیرمنطقی و افراطی بوده که برخی از کشورهای غیردموکراتیک منطقه را بهعنوان متحدین استراتژیک ایالات متحده آمریکا برگزیدهاند. بنابراین ایالات متحده فشارهای سیاسی و اقتصادی را بر تهران تحمیل کرده تا به وسیله آن بتوانند به اهداف خودشان برسند. اما این روش مسیر تازهای نیست بلکه از سالهای گذشته تاکنون آنها این روش را آزمودهاند. آمریکاییها با اعمال تحریمهای نفتی بهدنبال آن هستند که درآمدهای حاصل از فروش نفت جمهوری اسلامی ایران را مسدود کرده و آن را وسیلهای برای فشار بر تهران قرار دهند.
آیا آمریکاییها میتوانند در مسیر صادرات نفت ایران وقفه ایجاد کرده و براساس آنچه که برخی مقامات کاخ سفید مدعی هستند آن را به صفر برسانند؟
بازار انرژی در دنیا از محدودیتهای خاصی برخوردار است. همگان به خوبی میدانند که اگر امکان حذف صادرات نفت ایران از بازار انرژی دنیا وجود داشت، بدون شک آمریکاییها طی سالهای گذشته دست به چنین اقدامی میزدند. ایالات متحده با اعلام مسائلی از این دست بهعنوان ابزاری در جهت جنگ روانی علیه مردم ایران استفاده میکند. البته ممکن است آمریکاییها تا حدودی بتوانند در مسیر صادرات نفت ایران وقفه ایجاد کنند. اما به صراحت این مساله را مطرح میکنم که آنها هیچگاه نمیتوانند صادرات نفت ایران را به صفر برسانند. امکان حذف نفت ایران از بازار انرژی دنیا چیزی نزدیک به صفر است. به همین دلیل برخی از مقامات ایالات متحده آمریکا در دولت کنونی سخن از برخی معافیتهای نفتی بعضی از مشتریان نفت ایران را مطرح میکنند. بهنظر میرسد جمهوری اسلامی ایران باید در برنامههای کلان اقتصادی به سمتی حرکت کند که وابستگی به درآمدهای نفتی را به کمترین میزان ممکن برساند. ما میبایستی از راههای گوناگون همچون کوچک کردن دولت، صادرات غیرنفتی و تقویت بخش خصوصی، وابستگی به نفت را به کمترین میزان ممکن برسانیم. اگر ما بتوانیم اقتصاد غیرنفتی خودمان را تقویت کنیم دیگر آمریکاییها نمیتوانند از نفت بهعنوان ابزاری برای فشار بر تهران استفاده کنند. از سوی دیگر ما باید از درآمدهای نفتی در راه ایجاد اشتغال، راهاندازی صنایع مهم و زیربنایی در کشور بهرهمند شویم.
با توجه به آنکه در مواضع رسمی (اعلامی) آمریکاییها اعلام کردهاند که بهدنبال براندازی در ایران نیستند، اهداف اعمالی ایالات متحده آمریکا از اعمال تحریمهای نفتی چه بوده و از پس آن چه سناریوهای احتمالی را دنبال میکنند؟
بهنظر میرسد تصمیمگیرندگان کاخ سفید در پی آن هستند که با محدودیتهای صادرات نفت باعث کسری بودجه و فشار بر اقشار مختلف مردم در ایران شده و با افزایش میزان نارضایتیها بهدنبال افزایش تنشها در داخل کشور هستند. سناریوی فشار اقتصادی و سیاسی ایالات متحده بر تهران مساله تازهای نبوده و بر کسی پنهان هم نیست. آمریکاییها بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دشمنیهای خودشان را با مردم ایران آغاز کردند و این دشمنیها تا امروز ادامه داشته است. اگر آنها در طول چهار دهه گذشته نتوانستهاند به اهداف خودشان برسند علتش آن نیست که آنها نخواستهاند اقدامی علیه مردم ایران انجام دهند، بلکه دلیلش آن است که آنها نتوانستهاند از آن فشارها و اهرمهایی که بهکار گرفتهاند بهرهای ببرند. البته این اقدامات آمریکاییها برای مردم کشورمان سختیها و فشارهایی را بهدنبال دارد اما مقامات کاخ سفید باید بدانند که نظام جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر مردم با اینگونه فشارها دچار سرنگونی نشده و آمریکاییها نمیتوانند به اهداف خودشان برسند. بهنظر میرسد نتیجه اقدامات عملی آمریکاییها ایجاد فشار بر مردم، نارضایتی و تنشهای سیاسی و اجتماعی باشد. با توجه به مواضع و عملکرد مقامات کاخ سفید نسبت به تهران میان سناریوهای مختلف از مذاکره تا جنگ آنها چه سناریویی را بهطور مشخص نسبت به جمهوری اسلامی ایران دنبال میکنند؟ آمریکاییها با توجه به شرایط داخلی خودشان و همچنین شرایط منطقه و تنشهای بسیاری که دارد به خوبی میدانند که امکان آغاز شعلهور ساختن آتش جدیدی را در منطقه ندارند. بنابراین بهنظر میرسد تبعات تندروی در تصمیمات نمیتواند منافع آمریکاییها را تامین کند، چون هرگونه بازی با آتش میتواند روند و شرایط منطقه را به سمت و سوی غیرقابل کنترلی هدایت کرده و حتی میتواند منافع همپیمانان و سرسپردگان ایالات متحده آمریکا در منطقه را تهدید کند. بنابراین بهنظر میرسد هدف از اقدامات ضد ایرانی آمریکاییها از تحریمهای اقتصادی گرفته تا فشارهای سیاسی به منظور آن است که به نوعی مسئولان کشورمان را به خیال خام خودشان وادار به تسلیم کنند. همگان در داخل و خارج از کشور به خوبی میدانند که سناریوی مذاکره با آمریکاییها سناریویی آزموده شده است و به عبارت صحیحتر میتوان گفت سناریوی مذاکره امتحان خودش را با طرف آمریکایی پس داده، افرادی که در آمریکا مدعی بودند بیشترین نیات خیر را دارند و تصمیم دارند روشهای خیر را نسبت به تهران بهکار گیرند همگان به خوبی دیدند که تمامی نتایج مذاکرات توسط تیم بعدی که در آمریکا روی کار آمد و قدرت را در دست گرفتند تمامی تعهدات زیر پا گذاشته شد. بنابراین با قاطعیت میتوان گفت به کسانی که تمامی تعهدات بینالمللی را با کشورهای مختلف جهان نه تنها با ایران بلکه با متحدین خودشان از آمریکای جنوبی گرفته تا اتحادیه اروپا و حتی رقبایی همچون چین و روسیه زیر پا گذاشتهاند نمیتوانند مدعی سخنان صادقانه با ملت ایران بوده بلکه آنها بهدنبال منافع یکجانبه خودشان هستند. مذاکرهای که تیم دونالد ترامپ و مشاورانش با ایران دنبال میکنند مذاکرهای که بهدنبال تامین منافع دو طرف باشد نیست، بلکه مذاکرهای به معنای تسلیم بیقید و شرط ملت ایران بوده که بدون شک گوش شنوایی در ایران برای انجام چنین مدل مذاکرهای وجود ندارد.
طی روزهای گذشته آمریکاییها سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی قرار دادند، از پس این اقدام ایالات متحده چه اهداف احتمالی را دنبال میکند؟
بهنظر میرسد قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروههای تروریستی از جمله اشتباهات استراتژیک تیم تصمیمگیرندگان و تصمیمسازان کاخ سفید است. اعلام نیروی رسمی دفاعی یک کشور بهعنوان گروه تروریستی نشاندهنده آن است که کسانی که این اهداف را دنبال میکنند به هیچعنوان چارچوبهای منطقی و متناسب با عرف نظام بینالملل را رعایت نمیکنند. بنابراین طبیعی است که این اقدامات نشاندهنده به نوعی کینه و دشمنی آنها با نهادهای دفاعی کشورمان است. نیروهایی که برای دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و مرزهای کشور تعریف شدهاند و محبوبیت بسیار زیادی در میان مردم کشورمان دارند. طبیعتا هرگونه اقدامی در جهت تحت فشار قرار دادن نهادهای اصولی و مردمی کشور از جمله سپاه پاسداران تنها نتیجه اش ایجاد اتحاد و همبستگی هرچه بیشتر اقشار مختلف مردم کشورمان بهرغم تمامی مشکلات و کاستیها و حتی اختلافاتی که به شکل طبیعی ممکن است در میان گروههای مختلف در کشور وجود داشته باشد بهوجود خواهد آورد.
مایک پمپئو وزیر امورخارجه آمریکا طی روزهای گذشته ضمن انتشار توئیتی مدعی شده بود که ایالات متحده همواره در کنار ملت ایران میماند چون آنها شایسته بهترینها هستند. چرا در مقطع زمانی کنونی آمریکاییها بهدنبال خطاب قرار دادن ملت ایران با چنین مواضع ادعایی هستند؟
ادعاهایی که مقامات آمریکایی از جمله دونالد ترامپ، مایک پمپئو وزیر خارجه، جان بولتون مشاور امنیت ملی و سایر مقامهای ایالات متحده آمریکا مطرح میکنند که در کنار ملت ایران هستند بهنظر میرسد خطاب آنها گروهها و جریانهایی همچون گروهک تروریستی منافقین است که مسئولان ارشد آمریکایی با آنها در حال مذاکره بوده و در جلساتشان شرکت میکنند. پیش از این حتی برخی از آنها قبل از آنکه مسئولیت جدیدی در دولت آمریکا بگیرند در نشستهای گروهک تروریستی منافقین شرکت میکردند. دولت آمریکا در حال حاضر در کنار تروریستهایی قرار گرفته است که دشمن ملت ایران هستند. بنابراین ادعاهایی از این دست که آمریکا حامی ملت ایران است اما همزمان با آن اقدامات غیرقانونی بینالمللی برای محدودسازی منابع مالی مورد نیاز کشور، خروج از توافق بینالمللی برجام، ایجاد مانع در راه ورود کالاهای اساسی مردم ایران همچون غذا و دارو، مسدودسازی ارسال کمکهای بینالمللی در فاجعه اخیر سیل در کشورمان و... چگونه میتوانند مدعی آن شوند که در کنار ملت ایران هستند؟ با صراحت میتوان گفت که مقامات آمریکایی در کنار دشمنان ملت ایران هستند، مانند صهیونیستها، شاهزاده سعودی که دستشان به خون هزاران زن و کودک بیگناه یمنی آغشته است و منافقینی که بیش از 17هزار نفر از مردم بیگناه را در کوچه و خیابان ترور کردند. بنابراین هیچ ایرانی در هیچ کجای دنیا چنین سخنانی را باور نخواهد کرد.
بهنظر میرسد اتحادیه اروپا در میان دو انتخاب منافع اقتصادی با تهران و فشار آمریکاییها به منظور عدم همکاریهای تجاری با تهران قرار گرفتهاند. از دیدگاه شما اروپاییها چه مسیر احتمالی را انتخاب خواهند کرد؟
اتحادیه اروپا از یکسو دنبال آن است که به نوعی نشان دهد یک مجموعه مستقل، مقتدر و تاثیرگذار در جهان چند قطبی است که در آن بسر میبریم؛ یعنی مجموعهای که ابعاد تاثیراتش جهانی است. اما این ادعاها با واقعیت فاصله زیادی دارد مقامات اروپایی در داخل اتحادیه دچار اختلافات زیاد و جدی هستند. آنها یکپارچگی نداشته و باور و اراده ایستادن در برابر زورگویی و تحمیل نظرات آمریکا در میان مقامات کشورهای اروپایی ضعیف است. بسیاری از آنها معتقد هستند که از نظر اقتصادی قدرت رقابت با آمریکا را ندارند و به لحاظ نظامی برای تامین امنیت خودشان نیاز به آمریکاییها دارند. مجموعه این عوامل سبب میشود که اتحادیه اروپا بهرغم برخی از مواضعی که اعلام و ادعا میکند میتواند در موضوعات مختلف در سطح نظام بینالملل تاثیرگذار بوده و یا موضع مستقلی داشته باشد معمولا با یک عقب نشینی و یا بیاثربودن اقداماتش روبهرو میشویم. اروپاییها یا باید بپذیرند که مجموعهای به نام اتحادیه اروپا قدرت تاثیرگذاری در سطح نظام بینالملل را ندارد چون تسلیم محض آمریکاییها هستند و یا حداقل برای اعاده حیثیت خودشان تصمیمی شجاعانه بگیرند. اتحادیه اروپا میبایستی از تواناییهایی که در بخشهای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که دارد برای برقراری یک ارتباط سالم با کشورهای مستقل و با ظرفیتهای فراوان از جمله کشور ایران بهصورت جدی وارد عمل شوند.
دو عامل کلیدی که آمریکاییها از آن بهعنوان بهانهای برای تحت فشار قرار دادن تهران مطرح کردهاند نفوذ منطقهای ایران و قدرت بازدارندگی دفاعی کشور است. واشنگتن چه اهدافی را از محدودیت نفوذ منطقهای و توان دفاعی کشور دنبال میکند؟
طبیعی است که آمریکاییها با اقتدار دفاعی، حضور و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران موافق نباشند. آنها اقدامات اولیه خودشان را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با تحریک گروههای تروریستی برای ایجاد ناامنی در داخل کشور و همچنین با تحریک صدام حسین برای حمله به کشورمان دنبال میکردند. آنها فکر میکردند در شرایطی که انقلاب به پیروزی رسیده است و چارچوبهای دفاعی کشور از استحکام لازم برخوردار نیست، میتوانند نسبت به سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران موفقیتهایی داشته باشند. تجربه جنگ تحمیلی هشتساله سبب شد تا ما بتوانیم روی پاهای خودمان بایستیم و توانایی دفاعی کشور را بر اساس دانش بومی جوانان برنامهریزی کنیم و توطئههای مختلفی را که توسط آمریکاییها و عواملشان در منطقه طراحی میشد را خنثی کنیم. زمانی که جمهوری اسلامی ایران بتواند تهدیدات را از داخل کشور دور کرده و حتی بسترهای تهدید و ناامنی در منطقه را خنثی کند معنایش آن است که ما به راحتی میتوانیم نه تنها امنیت خودمان بلکه امنیت کشورهای منطقه را بدون نیاز به هیچقدرت فرامنطقهای تامین کنیم. مبارزه با تروریسم در منطقه از جمله گروهکهای تروریستی داعش و القاعده از جمله دستاوردهای بزرگ نیروهای دفاعی کشورمان است. بنابراین بدون شک چنین مسالهای خشنودی آمریکاییها را بهدنبال نخواهد داشت. آمریکاییها از طریق به کارگیری گروههای تروریستی و ناامنسازی منطقه، درگیری میان کشورهای اسلامی منافع خودشان و تامین امنیت رژیم صهیونیستی را دنبال میکنند. با رصد اخبار به خوبی در خواهیم یافت که تصمیمات اخیر مقامات آمریکایی در جهت تقویت علنی رژیم صهیونیستی صورت گرفته است. متاسفانه آمریکاییها خودشان را ناجی و حامی رژیم نامشروع صهیونیستی معرفی کرده و میکنند. مجموعه اقداماتی از جمله انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس، اعلام واگذاری بلندیهای جولان به صهیونیستها در جهت تقویت این رژیم نامشروع در منطقه توسط آمریکاییها صورت گرفته است. بنابراین طبیعی است اگر قدرت دفاعی کشور کاهش یابد و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه از بین برود نتیجهاش بدان معنا خواهد بود که رژیم صهیونیستی و همپیمانان منطقهایاش که بهعنوان عامل آمریکاییها در منطقه عمل میکنند میتوانند به اهدافشان برسند. آمریکاییها باید بدانند تا زمانی که دشمنی آنها با ملت ایران ادامه دارد جمهوری اسلامی ایران به هیچعنوان دست از نقاط کلیدی قوتش که همانا توان دفاعی کشور و تامین امنیت منطقه است بر نخواهد داشت.
در پایان اگر نکتهای را لازم میدانید، بفرمایید.
در طول چهار دهه گذشته دشمنیهایی که با ملت ایران صورت گرفته کاملا روشن است و حساسیتهایی را هم که مقام معظم رهبری نسبت به خنثی کردن ریشههای تهدید نسبت به ملت ما را کاملا روشن کردهاند. مقام معظم رهبری طی سالهای گذشته بارها به مقامات عالیرتبه کشور به اشکال گوناگون در خصوص توجه به مسائل اقتصادی همچون اصل 44 قانون اساسی، حماسه اقتصادی، تقویت تولیدات داخلی و رونق تولید، حمایت از سرمایهگذاری داخلی، تقویت و اهمیت خصوصیسازی تاکنون تاکیدات و رهنمودهای فراوانی داشتهاند، اگر به شکل درست مسئولان اجرایی کشور طی سالهای متمادی این نکات را پیاده میکردند و اجازه کوچک شدن دولت، تقویت خصوصیسازی و تولیدات داخلی را میدادند وابستگی کشور به منابع مالی حاصل از صادرات نفت کاهش مییافت و شرایط اقتصادی کشور بهتر میشد که خود باعث ایجاد رفاه اجتماعی، افزایش اشتغال و صادرات و در نهایت رونق تولید میشد. بنابراین تمامی این مسائل میبایستی بهعنوان یک دستور کار جدی برای مقامات اجرایی کشور مورد توجه قرار گیرد چون ما احتیاج به یک انقلاب اداری و یک تحول بزرگ در ساختار اقتصادی کشورمان داریم. مطمئنا اگر این اقدامات به درستی صورت گیرد میزان توفیقات اقتصادی کشور افزایش مییابد و رضایتمندی مردم بیشتر خواهد شد و در نهایت دشمنان نظام و مردم ایران ناامید خواهند شد. دشمنان ملت ایران باید بدانند که این نظام با تکیه بر مردمش و با تدابیر درست اقتصادی در مسیر پیشرفت گام بر میدارد.