ژن خوب یا ژن معیوب، تجربه جهانی چه میگوید؟
سیاست خانوادگی (Family politics) یکی از واقعیات شناخته شده در سطح جهان است که در چه در حوزه علوم سیاسی و چه در سطح جامعه شناسی مطالعات مختلف روی آن صورت گرفته است.
سیاست خانوادگی به حضور افراد یک خانواده در مناصب انتخابی و انتصابی یک کشور گفته میشود. نمونههای بسیار متعددی از خانوادههای سیاسی و سیاست خانوادگی در همه کشورهای جهان وجود دارد. شاید انتظار این باشد که این نوع از سیاست و حضور یک خانواده در منصب قدرت بیشتر در کشورهای توسعه نیافته و یا غیردموکراتیک اتفاق بیفتد اما شواهد مختلف نشان میدهد که رابطه مشخصی میان این دو برقرار نیست. بطوری که برعکس پیش بینیهای اولیه بیشترین میزان سیاست خانوادگی در آمریکا و انگلیس مشاهده شده است.
در ایالات متحده آمریکا بیش از 400 خانواده وجود دارند که در ایالات مختلف و یا در سطح ملی بیش از 3 نفر از این خانواده منصب سیاسی دارند. برای مشاهده لیستی ناقص از این خانوادهها به پانوشت یک مراجعه کنید.[1] در انگلیس نیز در یک برآورد اولیه و ناقص بیش از 90 خانواده قدرتمند که افراد وابسته به خانواده مناصب سیاسی سطح بالا دارند جمع آوری شده است. برای مشاهده لیست این خانوادهها به پانوشت 2 مراجعه کنید.[2]
همچنین در یک بررسی سطحی در ویکی پدیا لیست خانوادههای دخیل در سیاست در کشورهای مختلف جمع آوری شده است[3].
در یک نگاه ساده به سیاست آمریکا بیش از 10 خانواده بسیار قدرتمند در سطح ملی مشاهده میشود که بوشها برای ایرانیها شناخته شده تر هستند. سناتور آمریکایی پرسکات بوش، پدر جورج اس بوش است که پسرش علاوه بر دیپلمات بودن، نماینده مجلس نمایندگان بودن و رئیس CIA بودن در سال 1988 به ریاست جمهوری رسید. همچنین یکی از پسران او جورج دبلیو بوش هم 12 سال بعد برنده انتخابات ریاست جمهوری شد. او پیش از ریاست جمهوری مناصب مختلف دولتی داشت. جب بوش پسر دیگرش نیز فرماندار فلوریدا بود که در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و در مرحله اول حذف شد. همچنین جورج پی بوش پسر بزرگ جب هم اکنون به عنوان رئیس کمیسیون زمین تگزاس فعالیت میکند. رزولتها و آدامزها از خانوادههایی هستند که هریک دو رئیس جمهور در ایالات متحده داشته اند و تا همین الان هم نوادگانشان از مناصب سطح بالای سیاسی برخوردارند. خانواده رزولت تنها خانواده در آمریکا هستند که در دورههای مختلف و غیرمتناوب روی هم رفته 31 سال در سمت ریاست جمهوری آمریکا فعالیت داشته اند.
همانطور که مشاهده میشود پدیده خانوادههای سیاسی که افراد مختلف خانواده در سیاست دخیل هستند پدیده ای بسیار رایج در دنیاست. در ایران نیز همین روند مشاهده میشود. قبل از انقلاب گفته میشد 30 خانواده دولت پهلوی را در دست دارند و پس از انقلاب با زیر و زبر شدن ساختار سیاسی هرچند فضای سیاسی بسیار بازتر شد و تعداد و ریشههای خانوادگی تغییر کرد ولی حضور خانوادههای قدرتمند همچنان به عنوان یک واقعیت باقی ماند.
اما چرا چنین است؟ چرا در سیاست همه کشورهای جهان، اعم از پیشرفته و توسعه نیافته، خانوادههای سیاسی حضوری چشمگیر دارند؟
به نظر میرسد پاسخ به چند ریشه اصلی بر میگردد: نخست آنکه سیاست نیز همچون دیگر حرفهها بیش و پیش از دانشگاه و حزب در خانواده آموخته میشود. همانطور که احتمال بالاتری دارد که پسر یک نجار یا بنا یا قصاب کسب و کار خانوادگی را ادامه دهد به همان میزان احتمال دارد که فرزند یک سیاستمدار (در هر کشور جهان) پیشه سیاسی در پیش بگیرد. همچنین از آنجایی که برای انتصابات سیاسی، شناخت و اعتماد مهم است و خانوادهها از هم شناخت بیشتری دارند و یا برای انتخاباتهای سیاسی شناخت عمومی مردم از فرد مهم است و خانوادههای حاضر در سیاست بیشتر برای عموم مردم شناخته شده هستند پس امکان انتصاب و یا انتخاب افراد از یک خانواده سیاسی در دنیای سیاست بیشتر میشود. پس بخش عمده ای از این جریان طبیعی است. اما این همه ماجرا نیست. بخش سیاه ماجرا این است که افراد دارای مناصب سیاسی با اعمال نفوذ و استفاده از قدرت سیاسی خود نسبت به انتصاب اقوام، آشنایان و دوستان خود اقدام کنند بدون اینکه صلاحیت و شایستگی انجام آن کار مشخص را که برایش منتصب شده اند را داشته باشند. یا بدتر آنکه این افراد با گرفتن امتیازات خاصه برای اقوام خود نسبت به تقسیم این امتیازات درون خانواده خود اقدام کنند.
باید با این فرآیند مقابله شده و برای آن سازوکارهایی تعبیه شود. این مقابله از نوع قانونی نیست چرا که هیچ قانونی نمی تواند به خوبی جلوی چنین فرآیند را بگیرد و جامعیت لازم را نخواهد داشت. اما جریانات اجتماعی میتوانند نقشی کلیدی در این میان بازی کنند. جریان اجتماعی که در شبکههای مجازی تحت عناوین مختلف ژن خوب، زن خوب، فامیل خوب و یا ژن معیوب و ژن خراب و امثالهم در چند ماه گذشته شکل گرفت از این جهت جریان بسیار مطلوبی است. چرا که حضور افراد منتسب به مقامات سیاسی دارای نفوذ در سازمانها، نهادها، شرکتها و وزارتخانههای مختلف را افشا کرده و باعث میشود تا وجدان جمعی جامعه نسبت به حضور این افراد در این سمتها تصمیم بگیرد. باید این جریان را تقویت کرد و نسبت به تکمیل اطلاعات در این حوزه اقدام نمود.
اما ایراد کار اینجاست که این جریان اجتماعی هم همانند دیگر جریانهای اجتماعی از نقص داوری رنج میبرد. به این معنی که ممکن است این جریان خودجوش تبدیل به محلی برای تسویه حسابهای شخصی و گروهی شود و عده ای از افراد دارای صلاحیت که انتصاب آنها برمبنای اصول شایستگی صورت گرفته و مقابل برخی زیاده خواهیها و فسادها ایستاده اند نیز در این ماجرا آسیب ببینند و خلاصه خشک و تر با هم بسوزد.
برای جلوگیری این امر باید ضمن افشا کردن هرگونه فشار سیاسی برای انتصاب افراد (چه از درون خانوادههای منتسب به مقامات درجه اول نظیر وزرا و معاونینشان و نمایندگان و ... و چه بیرون از آنها) نسبت به در نظر گرفتن شایستگیهای افراد و بررسی سوابق آنها برای شناسایی دارا بودن یا دارا نبودن صلاحیت هر منصب اقدام نمود. در این زمینه حضور گروهها و نهادهای مردم نهاد شکل گرفته در حوزه مبارزه با فساد و تحقق شفافیت و بررسی این موارد میتواند راهگشا باشد.