خصوصیسوزی 5غول صنعت ایران
در میان صد شرکت نخستی که سازمان خصوصیسازی بین سالهای 1380 تا 1385 واگذاری کلی یا جزئیشان را انجام داده است، بیش از 50 شرکت و کارخانه به چشم میخورند که پس از گذشت 15 سال درحالحاضر تعطیل، نیمهتعطیل یا دچار مشکلات جدی هستند.
به گزارش اقتصادآنلاین، محمد مساعد در شرق نوشت: روایت نابودی هریک از این شرکتها داستانی مفصل است اما خلاصهای را از آنچه بر سر مهمترین شرکتهای این فهرست آمد، با هم مرور کنیم.
هپکو، غولی که زانو زد
شرکت هپکو بیشک یکی از بزرگترین غولهای صنعت ایران پس از آغاز روند صنعتیشدن و در دهههای پیاپی بود. کارخانهای که خانواده رضایی در سال 1354 پایهگذاری کرد و در مرحله ابتدایی 300 نفر در آن مشغول به کار شدند. مؤسسان کارخانه هپکو در همان آغاز به کار شرکت متوجه کمبود نیروی انسانی ماهر در ایران شده بودند و به همین دلیل پس از انتخاب یک مدیرعامل پاکستانی که تجربه خوبی در زمینه تولید ماشینآلات صنعتی داشت، سریعا اولین گروه از کارگران را برای آموزش تخصصی به آلمان و آمریکا فرستادند. سنتی که سالها ادامه پیدا کرد تا هپکو را به یکی از غنیترین شرکتهای ایران از نظر نیروی متخصص تبدیل کند. شرکتی بزرگ که حتی انقلاب، مصادره، جنگ و بمباران چندباره آن توسط دولت عراق هم نتوانست حرکتش را متوقف کند. ساخت خودروهای زرهی، پشتیبانی لجستیک عملیات طارق و خودروهای مخصوص جنگ نیزاری، گریدر جنگی و ساخت خمپاره فقط گوشهای از اثر شگفتانگیز هپکو در سالهای جنگ بود. هپکو حتی زیر چنین فشاری نیز از توسعه دست نکشید و در سال 1371، فقط دو سال پس از جنگ، ساخت بزرگترین سوله صنعتی خاورمیانه با مساحت 60 هزار مترمربع بدون ستون و مانع مزاحم را جشن گرفت. هپکو در زمانی که همکاریهایش با شرکتهای تراز اول بینالمللی شانهبهشانه پیش میرفت، در سال 1380 روی میز فروش سازمان خصوصیسازی قرار گرفت و بهطور تدریجی و در نهایت با عرضه سهامی عمده در سال 1385 به بخش خصوصی واگذار شد. خریدار جدید هپکو که تاجری سرشناس و از مدیران سابق جهاد سازندگی بود، توافق کرده بود 74 میلیارد تومان بابت تصاحب سهام عمده هپکو پرداخت کند؛ مبلغی که مورد مناقشه مدیران و کارشناسان بود و بسیاری معتقد بودند این مبلغ فقط سود سه سال کارخانه هپکو و بسیار کمتر از ارزش زمینهای این شرکت است. خریدار جدید اما در همان اقدام ابتدایی مدیران باسابقه شرکت را بیرون کرد و همزمان با نحوه مدیریت عجیب او در هپکو، واردات محموله بزرگی از ماشینآلات دسته دوم خارجی، بلای جان هپکو شد. هپکو انحصارش بر بازار را از دست داد و پیمانکاران ترجیح دادند بهجای استفاده از محصولات این شرکت، سراغ محصولات بیکیفیت اما ارزانتر خارجی بروند و چندان نگران کیفیت نهایی پروژهها نباشند. پایبندنبودن خریدار به تعهدات خود، واگذاری شرکت به خریدار دوم و عدم پایبندی او به تعهداتش، کارخانهای را که روزی نگین صنعت مرکز ایران بود، در سال 1393 به جایی رساند که در پرداخت حقوق و دستمزد کارگرانش ناتوان بماند و کارگرانی که روزی شانس آموزش تخصصی در بهترین مراکز صنعتی اروپا را یافته بودند، در پی احقاق حقوق خود دست به تجمع زدند. تجمعاتی که به نتیجه خاصی نرسید تا پس از مسدودکردن مسیر راهآهن شمال-جنوب و برخورد با آنان دولت در نهایت هیئتی از مدیران دولتی را در رأس کارخانه هپکو قرار دهد. شرکتی که حالا صدها میلیارد تومان بدهی انباشته و خطوط تولید زمینگیر دارد. مدیران هپکو در چند ماه اخیر مدعی فعالیت دوباره این شرکت هستند اما برای قضاوت دراینباره کمی زود است و با این حساب میتوانیم هپکو را یکی از مهمترین شرکتهای فهرست بزرگ قربانیان سالهای ابتدایی خصوصیسازی در ایران بنامیم.
ارج، یک رؤیای ناتمام
ارج را خلیل ارجمند، شاگرد ممتاز ایرانی و دانشآموخته بورسیه دولتی اعزام به خارج از دانشگاه مهندسی سانترال پاریس، در سال 1316 بنا نهاد. خلیل ارجمند اما چندسال بعد و در سال 1323 هنگامی که مشغول تعمیر یکی از چاههای شرکت بود، بر اثر پارگی کابل نگهدارنده جان خود را از دست داد تا روی دست چند هزار نفر تشییع شود و مهندس بازرگان، در مراسم ختمش نام او را گرامی بدارد. پس از آن بود که اسکندر و سیاوش ارجمند مدیریت این شرکت را به دست گرفتند و تولیدات موفق ارج یکی پس از دیگری بازار را تسخیر کرد. بخاری ارج، صندلی تاشوی فلزی، کولر آبی و یخچال محصولاتی بودند که یکبهیک توسط ارج تولید شدند و بازار را قبضه کردند. با رسیدن به دهه 50 اما مشکلات ارج شروع شده بود؛ مشکلاتی که به نظر میرسید سرعت توسعه ارج را کاهش داد. این کارخانه در سال 1358 مصادره شد و با مدیریت دولت ادامه فعالیت داد. 30 سال پس از آن ارج شاهد حضور مدیرانی بود که درک چندانی از توسعه نداشتند و با تولید همان محصولات همیشگی با همان خط تولید موجود، روزها را به شبها متصل میکرد.
ارج نیز با آغاز فعالیت سازمان خصوصیسازی روی میز فروش قرار گرفت و به بانک ملی رسید تا در عمل همچنان تحت مدیریت مدیران بخش غیرخصوصی قرار بگیرد، اما از حفاظ آهنین عدم نظارت مناسب نیز برخوردار باشد. کارخانهای که روزی نبض بازار ایران را در اختیار داشت، در روزهای فتح بازار ایران توسط شرکتهای شرق آسیا، به پارکینگ خودروهای ایرانخودرو تبدیل شد و کارگرانش ناباورانه، سقوط رؤیای بزرگ خلیل ارجمند را به نظاره نشستند.
چیتسازی ری، تشییع روی دوش بنگلادشیها
کارخانه چیت ری را خانواده کورس در سال 1326 بنا نهاد؛ کارخانهای که نزدیک به چهار هزار کارگر داشت که بخش کوچکی از آن را متخصصان بنگلادشی تشکیل میدادند. این کارخانه در روزهای اوج فعالیت چیتسازیهای ایرانی به قلب تپنده صنعت نساجی تبدیل شد و کار تا جایی پیش رفت که صاحبان کارخانه تصمیم گرفتند کارگران را نیز در سود شرکت سهیم کنند و بهاینترتیب دو هزار و 500 کارگر شرکت، سهامدار آن شدند؛ سهامدارانی که با سپردهشدن اداره شرکت به بنیاد مستضعفان متوجه این انتقال نشده بودند و به گفته نماینده کارگران سهامدار شرکت در گفتوگو با ایرنا، حتی تا سال 1368 اقساط سهام خود را پرداخت میکردند. با آغاز به کار سازمان خصوصیسازی، باقیمانده سهام دولتی شرکت نیز به بنیاد مستضعفان واگذار شد تا در عمل این شرکت به محل جدال نمایندگان کارگری و بنیاد مستضعفان تبدیل شود. این بنیاد در دورهای تلاش کرد شرکت را به چند تاجر ایرانی-بحرینی بفروشد، اما موفق نشد و سپس کار تا جایی پیش رفت که زمین کارخانه به محل ساختوساز شهرداری تبدیل شد. کارخانهای که روزی در سه شیفت به تولید محصول مشغول بود، تحت مدیریت مدیران غیرمتخصص و عدم بهروزرسانی خطوط تولیدش همزمان با هجوم منسوجات خارجی به بازار ایران، زانو زد و بنگلادشیها خطوط تولید و دستگاههای آن را خریدند و با خود به بنگلادش بردند. چیت ری از آن نمونههای شاخص خصوصیسازی در ایران است که خصولتیسازی یا خودمانیسازی نام گرفته است.
آزمایش؛ یک داستان تکراری
شرکت آزمایش را محسن آزمایش در سال 1337 بنا نهاد؛ شرکتی که در ابتدا با تولید مجموعهای از محصولات لوازم خانگی مانند یخچال، آبگرمکن، تختخواب، بخاری، اجاق گاز و کولر، جای پای تازهای در بازار ایران یافت و با گسترش فضای شرکت به 30 برابر روزهای ابتدایی، شعبههای تولیدی خود را در استانهای مرکزی و فارس نیز تأسیس کرد.
حتی پس از گرفتن آزمایش از سوی دولت نیز این شرکت روند توسعهای خود را پیش برد و در سالهای جنگ، هر ایرانی در خانه خود استفاده از محصولات این شرکت را تجربه میکرد؛ شرکتی که حتی به تولید یخچالهای سایدبایساید و فریزرهای بدون برفک هم رسید اما در عمل با بازشدن درهای کشور به روی کالاهای وارداتی در دهه 80 همزمان با واگذاری شرکت به صندوق بازنشستگی کشوری و سپس انتقال آن به یکی از شرکتهای وابسته بانک ملی، ضربات مهلک و پیاپی را به شرکت آزمایش وارد کرد؛ ضرباتی که کارخانه آزمایش را دچار بحران کرد و در چند سال تعداد کارگران آن را از چند هزار نفر به چند صد نفر کاهش داد. به این ترتیب، آزمایش همان ضربهای را متحمل شد که بسیاری از کارخانههای تولیدی ایرانی تحت تأثیر درهای باز وارداتی و شعارهای شیرین تئوریسینهای اقتصادی دولتهای پس از جنگ متحمل شده بودند. تنفس شرکت آزمایش دو سال قبل درحالی بهطور کامل متوقف شد که هیچکس به یاد نمیآورد استادان همیشه حاضر در اتاقهای تصمیمگیری اقتصاد کشور وعده میدادند با تسهیل تجارت که اسم رمز تسهیل واردات بود، اقتصاد ملی ایران رونق خواهد گرفت.
آونگان، نابودی برای هیچ
آونگان را دولت در سال 1352 بهعنوان شرکت مادر تخصصی تولید دکلهای انتقال انرژی تأسیس کرد؛ شرکتی که بزرگترین سازنده دکلهای انتقال نیرو در خاورمیانه بود و به سه قاره جهان صادرات میکرد. آونگان از جمله شرکتهایی بود که حتی در سالهای جنگ نیز به فعالیت و توسعه خود ادامه داد و به نظر نمیرسید در مسیر پیشرویش مشکل غیرقابلحلی وجود داشته باشد. در سال 1383 اما سازمان خصوصیسازی این شرکت را به شکل اقساطی و با مبلغ 12 میلیارد تومان به بخش خصوصی واگذار کرد؛ یک واگذاری پرحاشیه که سروصدای زیادی به راه انداخت و نمایندگان مجلس که پیگیر تحقیقوتفحص از نحوه این واگذاری بودند ارزش شرکت را حداقل سهبرابر مبلغ قرارداد ذکر میکردند.
تلاش این نمایندگان اما به نتیجهای نرسید و شرکت عظیم آونگان در کمتر از هفت سال چنان مسیر سقوط را طی کرد که حتی کارگران آن نیز این سرعت سقوط را باور نمیکردند؛ کارگرانی که مالک جدید در پرداخت حقوقشان تعلل میکرد و تجمعات پیاپیشان در برابر مجلس و دولت بینتیجه میماند. نشانههای نابودی آونگان در این سالها دیده میشد، اما مدیران شرکت همچنان مدعی بودند این شرکت وضع خوبی دارد و از قراردادهایی سخن میگفتند که در آینده بسته خواهد شد. مدیرعامل وقت شرکت آونگان در سال 91 در گفتوگو با فارس درهمینباره گفته بود: «ورشکستگی برای آونگان معنی ندارد»، اما نهتنها ورشکستگی برای آونگان معنی پیدا کرد، بلکه کارگرانش نیز در دریافت آخرین حقوق و مزایای خود ناکام ماندند. مدیر تسویه شرکت، مالک شرکت را تاجری ورشکسته خواند و مطالبات کارگران و بازنشستگان شرکت به بیش از شش میلیارد تومان رسید. شرکتی که روزی قلب تپنده تولید دکلهای انتقال انرژی در کشور بود دیگر جانی برای حیات نداشت و سولههای متروک و خیابانهای خالیاش، به مهمترین منظره یکی از خیابانهای اصلی اراک تبدیل شد.