دیپلماسی انرژی در شرایط تحریم چگونه شکل میگیرد؟
سالها پیش وقتی کتابی منتشر شد تحت عنوان «هنر معاملهگری» آن را خریدم و خواندم. هرگز فکر نمیکردم روزی شاهد باشیم که مدعی نوشتن آن کتاب درجایگاه ریاستجمهوری امریکا قرار بگیرد. اما، با کمال تاسف برای مردم امریکا و جهان دونالد ترامپ درجایگاه ریاستجمهوری امریکا قرار گرفته است.
به گزارش اقتصادآنلاین، تعادل نوشت: درمقدمه این کتاب آقای ترامپ نوشته که او موفقیت خود را مدیون این میداند که میتواند دست به کارهایی بزند که دیگران برای اقدام و عمل در مورد آنها تردید دارند یا محافظهکارهستند. پس از روی کار آمدن در سال 2016 و در طول دوسالی که زمام امور حکمرانی در واشنگتن را عهدهدار است دونالد ترامپ نشان داده است که با وجود فشارهایی که با آنها مواجه است و سن حدود هفتاد سال یا بیشتری که دارد با انرژی و توان خوبی سعی کرده به رایدهندگان امریکایی نشان بدهد که او از روسای جمهوری قبلی بهتر است و به قولهایی که داده عمل کرده و میکند. پرزیدنت ترامپ مدعی است که منافع امریکا و امریکاییان را اولویت میدهد و به همین دلیل با مقررات و بازیهای سیاسی بینالمللی که دیگران را درتصمیمسازی و تصمیمگیریهای مرتبط با منافع امریکا درگیر میکند مخالف است. البته دخالت امریکا در امور دیگران را درچارچوب منافع امریکا توجیه میکند. نظیر اینکه بدون اطلاع دولت مرکزی عراق یا اجازه دولت عراق به دیدار نیروهای نظامی امریکا مستقر درعراق میرود و طوری عمل میکند که گویا عراق یک مستعمره یا کشور اشغال شده توسط امریکا است. شاید درخواب همین رویاها را درباره ایران میبیند . اما باید به او یادآوری کرد همین رویا موجب شکست پرزیدنت کارتر درحمله به طبس و متعاقبا درانتخابات دور دوم ریاستجمهوریاش در امریکا شد.
درهمین حال اکثر کشورهای جهان و از جمله ایران، پرزیدنت ترامپ را درقالب شخصیتی ارزیابی و مقایسه میکنند که از روسای جمهوری قبل از او شناخت دارند و انتظار دارند که او هم مثل آنها عمل کند. اما، محقق ارشد موسسه راهبردی، تاب آوری و امنیت اقتصادی- دانشگاه، کالج لندن آقای کریس کوک معتقد است برای درک سیاست خارجی دولت ترامپ باید شخصیت ترامپ در چارچوب شعاری که سرلوحه تبلیغات انتخابیاش تحت عنوان «امریکا اول است» و هنوز هم پیگیری میکند را به عنوان یک تاجر و درظرفیت حقیقی و شخصی است شناخت، مطالعه و تحلیل کرد.
شخصیت تاجر بودن ترامپ:
آقای کریس کوک معتقد است که پرزیدنت ترامپ یک تاجر است. من هم با نظر او موافقم و شاید بسیاری از صاحب نظران در ایران با نظرما موافق وشایدهم مخالف باشند. درواقع آقای ترامپ به امریکا به عنوان یک بنگاه تجاری وصنعتی و به خودش به عنوان بالاترین مقام و مدیر اجرایی بنگاه تجاری و صنعتی امریکا نگاه میکند. بنابراین، وقتی ترامپ شعار میدهد که «امریکا اول است یا امریکا اولویت دارد» معتقد است که باید درهر مذاکرهای وقتی امتیازی داده میشود به ازاء آن امتیازی گرفته شود و بدون اینکه فرصت ازدست برود اقدام لازم به عمل آید. ترامپ برای اعتقادات (ایدئولوژی) سیاسی، مذهبی و دینی در مذاکره و معامله کمترین اهمیت را قائل است و بیشتر روی تسلط دربازار تمرکز دارد. به همین دلیل مذاکره و معاملات را بصورت دوجانبه و در چارچوب منافع «امریکا اول است» ترجیح میدهد. برعکس روسای جمهوری قبلی امریکا که اهل مطالعه و با تحصیلات دانشگاهی برجستهای بودند گفته میشود که پرزیدنت ترامپ اصلا حوصله مطالعه گزارشهایی که بیش از یک صفحه باشند را ندارد. در عین حال ترامپ علاقهای به مطالعه و فهم موضوعات مرتبط با مسائل ژئوپلیتیک سنتی یا اختلافات اعتقادی (سیاسی و دینی) را هم ندارد. بنابراین، پرزیدنت ترامپ از هر توافق چند جانبه و بینالمللی که بطور طبیعی و تاریخی تاکنون محدودیتهایی را برای امریکا ایجاد کردهاند بیزار است واز آنها یا بیرون آمده یا بیرون خواهد آمد. چرا ؟ برای اینکه پرزیدنت ترامپ در جایگاه بالاترین مقام اجرایی بنگاه تجاری و صنعتی امریکا معتقد است معاهدات بینالمللی و توافقات چند جانبه بازار را ازدست امریکا خارج کرده است و از طریق مذاکره و توافق دوجانبه با بهره مندی از قدرت اقتصادی و نظامی امریکا منافعاش تضمین خواهد شد. نظیر سیاست دیپلماسی انرژی امریکا که درتاریخ 29 ژوئن 2017 پس از اینکه محمد بن سلمان را درعربستان در همان ماه ژوئن 2017 روی کار آورد تحت عنوان «تسلط بر بازار انرژی» جهان تعریف و اعلام کرد. درواقع دولت ترامپ سعی دارد که با نفت صادراتی امریکا و منابع نفت و گاز عربستان و خلیج فارس برای دلار امریکا یک پشتوانه هیدروکربوری تعریف کند و دلار را از ورشکستگی نجات دهد. به همین دلیل با برجام مخالف است و نفوذ ایران در عراق، سوریه و لبنان را برای منافع امریکا خطرآفرین میداند.
نکته دیگری که آقای کریس کوک درباره شخصیت آقای ترامپ مورد توجه قرار میدهد این است که چون ترامپ شخص ثروتمندی است سعی دارد زیر بار نظرات و تامین منافع موسسات مالی و اعتباری و بانکها در امریکا نرود و آنچه خودش فکر میکند برای ثروتمندان امریکا خوبست را تعریف و اجرایی کند. درواقع منافع تجاری بنگاه تجاری و صنعتی امریکا را با منافع تجاری بنگاه اقتصادی ترامپ برابر میداند. دراین راستا، ترامپ از روش کاری و عملی روسای جمهوری قبل از خودش عبور کرده و سعی دارد روش خودش را جایگزین کند. معاون یک شرکت نفتی امریکایی هم میگوید که ترامپ سعی دارد نظر حدود شصت درصد جمعیت سفید پوست (اکثرا نژادپرست) امریکا را برای انتخاب مجدد خودش در سمت ریاستجمهوری امریکا جلب کند. به اعتقاد وی انتخاب یک رییسجمهور رنگین پوست در امریکا فقط یک بار اتفاق افتاد و ترامپ و متحدان ترامپ سعی دارند با خراب کردن شخصیت و سیاستهای پرزیدنت اوباما اجازه ندهند که یک فرد رنگین پوست یا مهاجردیگری در امریکا به عنوان رییسجمهوری روی کار بیاید.
خلاصه مطلب اینکه پرزیدنت ترامپ یک تاجر بساز و بفروش بوده که حالا رییسجمهوری امریکا شده است. ترامپ حسب تجربهاش در بازار اینطور میفهمد که ساختن و توسعههای عمرانی ارزش اقتصادی ایجاد میکنند، درحالی که توسعه طرحهای هستهای و جنگ هستهای در جهان باعث میشود که بطورمثال قیمت ساختمانها کاهش پیدا کنند و حتی بیارزش شوند. درواقع ترامپ درجریان تبلیغات انتخاباتی ریاستجمهوری در سال 2016 گفت و معتقد است داعش را دولت اوباما و نظام سیاسی و نظامی امریکا به وجود آورد کسانی را آموزش داد و تربیت کرد که دست به انفجارهای انتحاری و قتل عام مردم میزنند، درحالی که این کار برای امریکا هیچگونه منفعت اقتصادی تاکنون دربر نداشته است.
شخصیت فردی ترامپ؟
از کریس کوک پژوهشگر ارشد موسسه راهبردی، تاب آوری و امنیت اقتصادی - دانشگاه، کالج لندن پرسیدم آیا ترامپ سعی دارد که از قدرت نظامی امریکا برای تحمیل نظراتی که دارد در جهان استفاده کند؟ درپاسخ به من گفت که به اعتقاد او ترامپ یک شخصیت مخالف با جنگ دارد، از خشونت نگران میشود و میترسد. بطورمثال این نکته را باید مورد توجه قرارداد که ترامپ از وقتی رییسجمهور شده بود تا اخیرا “ که بطور مخفی و پنهانی به عراق رفت بازدید جدی از نیروهای نظامی امریکا در مناطق حساس و درحال جنگ نداشت. وقتی هم نوار مملو از خشونت در قتل جمال خاشقجی را بردند که شخصا گوش بدهد نتوانست تحمل کند وگوش نداد. بنابراین، پرزیدنت ترامپ به عنوان یک تاجر بساز وبفروش ساختمان معتقد است که هزینههای نظامی امریکا پیچیده، گران و درعمل به درد نمیخورند، ولی سود آور هستند. درعین حال ترامپ ترجیح میدهد که از هزینههای نظامی امریکا به ویژه مستقر در مناطق مختلف جهان کم کند و به جای آن در طرحهای عمرانی وبازسازی جادهها، پلها، فرودگاهها و غیره در امریکا سرمایهگذاری شوند. به همین دلیل میشنویم که مثلا به آل سعود میگوید که حضور نیروهای نظامی امریکا در خلیج فارس برای حفظ امنیت و حکومت آنها است و باید هزینهاش را به امریکا به پردازند. درواقع با خروج نیروهای نظامی امریکا از سوریه قصد ترساندن شیخهای خلیج فارس از ایران را دارد که دلیل خوبی برای توسعه تجارت وسود دهی بنگاه تجاری ترامپ در راستای ریاست او بربنگاه تجاری وصنعتی امریکا توصیف میشود.
بسیاری از صاحب نظران درباره شخصیت فردی ترامپ معتقدند که ترامپ بهشدت سعی میکند نشان بدهد که مردی است علاقهمند به خانواده و کسانی که با او همکاری و همفکری میکنند. به همین دلیل برای آنها اولویت قائل است. علاوه براین سعی دارد که نشان بدهد برای سایرین که دارای فرهنگ؛ اعتقاد دینی و غیره هستند هم احترام قائل است. دراین راستا، ترامپ این نکته را مورد تاکید قرار میدهد که معاونش آقای مایک پنس را برای این دلیل انتخاب کرده که مردی بسیار معتقد و مذهبی است.
برخی از کارشناسان علوم سیاسی به کسانی که آقای ترامپ را با گفتههایش قضاوت میکنند، میگویند باید مراقب بود. زیرا، حرفهای آقای ترامپ به فوریت تغییر میکنند. بنابراین، باید ترامپ را با عملش قضاوت کرد و بس. زیرا، آقای ترامپ و مشاوران رده اول ایشان سیاستهایی را تعریف میکنند که عملی هستند وبه آن عمل میکنند. بااین روش ترامپ وضعیتی را پیش میآورد که دیگران در برابر عملهای او عکس العمل نشان میدهند و او همچنان کار خودش را میکند و آنها راهم مرتب به عکس العمل وا میدارد. نظیر تعطیل کردن بخشی از دولت امریکا برسر مذاکره برای بودجه پنج میلیارد دلاری که از کنگره درخواست کرده است.
چرا ایران نمیتواند با ترامپ مذاکره کند؟
نظام جمهوری اسلامی ایران و سایرکشورها نمیتوانند در چارچوب نظریه آقای ترامپ «امریکا اول است و اولویت دارد » تحت سلطه قوانین امریکا براقتصاد جهان و اقتصاد وابسته به دلارامریکا و دیپلماسی دلاری امریکا مذاکره و به یک توافق مناسب دست پیدا کنند. ما شاهد این واقعیت هستیم که دولت امریکا درحال حاضر سعی دارد که سیاست خارجیاش را به اتحادیه اروپا که از این وضع خسته هم شده، تحمیل کند. از نگاهی دیگر شاهد هستیم که اتحادیه اروپا از زمانی که یورو را به عنوان یک ارز واحد در اروپا معرفی کرد قصد داشت که آن را به «پترویورو» تبدیل کند که موفق نشد. بانک مرکزی اروپا شرایط تحریمهای یک جانبه امریکا علیه ایران را فرصتی میبیند برای بهکارگیری روش بدهکار کردن ایران به یورو با پشتوانه پرداخت بدهیهای ایران با نفت وگاز (انرژی) که تامین امنیت انرژی مورد نیاز اروپا و پایان تسلط مالی امریکا در اروپا را به همراه خواهد داشت. درهمین راستا فرانسه، آلمان و انگلیس سعی دارند یک نظام مالی واعتبای با هدف ویژه( Special Purpose Vehicle SPV) برای ادامه تجارت و همکاریهای صنعتی با ایران را ایجاد کنند. اما بانکها و موسسات مالی و اعتباری که به نوعی با امریکا در ارتباط هستند از آن استفاده نخواهند کرد و معتقدند که به احتمال قوی این نظام مالی و اعتباری ویژه شکست خواهد خورد.
آیا فناوری نوین پایاپای مالی میتواند یک راهحل باشد؟
بدون تردید برای مقابله و پاسخگوئی به شعار آقای ترامپ «امریکا اول است و اولویت دارد» قوانین و مقررات تازه و موسسات جدید به عنوان ابزاربرای یک نظام نوین اقتصاد جهانی مورد نیاز است.کریس کوک معتقد است که نسل نوینی از فناوریهای مالی تحت عنوان فینتک (Fintech) درحال شکل گرفتن و پا به عرصه وجود گذاشتن است که به کلی خارج از نظام مالی فعلی ودلاری فعال خواهد شد. به اعتقاد وی این تحولات تازه فرصتی برای ایران فراهم آورده است که امریکا را درگیر یک بازار نوین خدماتی نماید و شعار انرژی اول است و اولویت دارد را مطرح کند.
انرژی اول است:
من از پژوهشگر اقتصاد انرژی موسسه راهبردی، تاب آوری و امنیت اقتصادی - دانشگاه، کالج لندن خواستم که نخست توضیح بدهد که راهبرد شعار «انرژی اول است» چه معنایی دارد و سپس بگوید این راهبرد را چگونه میتوان اجرایی کرد بدون اینکه با مقاومت آن دسته از کسانی که از ادامه وضع موجود بازار کالایی انرژی منفعت میبرند در برابر این طرح تازه مواجه شویم ایران دراین راستا یک انقلاب انرژی را رهبری کند.
وی گفت، واضح است دردورانی بازار انرژی با تعریف انرژی یک کالا مثل همه کالاها است درمسیری توسعه یافت که سرمایهگذاری کلانی میطلبید و هنوز درچارچوب این تعریف میطلبد. درزمان حاضر بازار در مسیر تازهای و تعریف نوینی از انرژی تحت عنوان انرژی «فراهم آورنده خدمات» است پیش میرود. دراین بازار نوین مهمترین سرمایهگذاری مورد نیاز توان علمی و تجربی (هوشمند بودن) است که شرکت نفتی اگزون موبیل امریکا به آن نام سوخت پنجم داده است . دراین بازار منابع فیزیکی ومالی کمتری مورد نیاز است . آنچه از توضیح این پژوهشگر ارشد (آقای کریس کوک) میتوان فهمید این واقعیت است که مردم عادی نفت و گاز را به صورت خام مصرف نمیکنند بلکه مردم عادی آنچه از انرژی متوجه میشوند خدماتی از انرژی است که آن را لمس میکنند مانند خنکی محیط کار وزندگی در تابستان و گرما در زمستان، حمل ونقل، روشن نگه داشتن چراغ معابر و خانه و...آب.
با تعریف جدید بازار انرژی «فراهم آورنده خدمات» است این منظور مطرح نیست که این بازار قرار است جایگزین بازارهای فعلی با تعریف سنتی «انرژی یک کالا» مثل بقیه کالاها است، باشد. بلکه میتوان گفت علاوه برآن بازارها و تکمیلکننده آنها محسوب است.
فناوری مالی انرژی موضوعی است که آقای کوک طی بیست سال اخیر درباره آن پژوهش میکند و روشهایی را نیز توسعه داده است که شامل نوعی توافقهای جدیدی است که دربرگیرنده تغییر تعریف انرژی به عنوان کالا به تعریفی جدید از انرژی به عنوان فرآهم آورنده خدمات همراه با مشارکت در خطرات (ریسکها)، هزینهها، افزایش تولید ومشارکت در اطلاعات علمی و غیره به اضافه ابزارهای جدید برای معاوضه ارزش حاملهای انرژی است.
فروش نفت خام در بورس انرژی؟
تصمیم اتخاذ شده برای دور زدن تحریمهای پس از برجام و یکجانبه امریکا علیه ایران برای فروش نفت خام در بورس انرژی توسط شرکت ملی نفت ایران یک راهحل قرن بیستمی و سنتی با درنظر گرفتن این واقعیت است که انرژی (حاملهای انرژی نفت، گاز، فرآوردههای نفتی، زغال سنگ، برق و...) نوعی کالا هستند مثل همه کالاهای دیگر. درواقع بورس انرژی در ایران مثل نظام بانکی و موسسات مالی و اعتباری در ایران کپی برابر اصل نظام بانکی و موسسات اعتباری غربی است و بیشتر مشکلات اقتصادی ایران نیز ناشی از همین موضوع و وابستگی اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی (نفت به عنوان یک کالا قابل معاوضه با دلار امریکا) است. درنتیجه در چنین بازاری (بورس انرژی) وقتی نفت خام ایران عرضه میشود بدیهی است که فروشندگان و خریداران باید در بازارهای بینالمللی نفت خام (نفت خام با تعریف یک کالا قابل معاوضه با دلار امریکا و ارزهای خارجی) دربرابر تحریمهای فیزیکی تجارت نفت تحمیل شده توسط امریکا علیه ایران رقابت و مقابله کنند.
ونزونلا چه کرد؟
ونزوئلا هم همین کار را کرد و برای مقابله باتحریمهای دلاری امریکا سعی کرد که یک تکنولوژی مالی انرژی نوین برای جلب و جذب سرمایهگذاری در ونزوئلا در چارچوب نظام پولی دلار تعریف کند که در برگیرنده تعریف «سکه پترو» به عنوان نوعی ارز که مجددا براساس نفت خام (وابسته به نظام دلاری امریکا) است را تعریف کرد.
از کوک پرسیدم که نظر او درباره اقدام درچارچوب روشهای سنتی ایران (عرضه نفت خام دربورس انرژی) و اقدام ونزوئلا درچارچوب یک روش برقراری توازن با معرفی «سکه پترو» توسط دولت ونزوئلا به عنوان ابتکار در بازار مالی نفت خام چیست؟ وی گفت: «به این نکته باید توجه کرد که بیشتر مردم عادی در ونزوئلا و ایران صاحب یا سهامدار در پالایشگاههای نفت خام نیستند. بنابراین، نفت خام با نیازهای روزانه آنها مرتبط نمیشود. درحالی که همین نفت خام درچارچوب تعریف «فراهم آورنده خدمات» هرروز در بخش پایین دستی صنعت نفت نظیر نیروگاههای تولید برق استفاده میشود. خب، درحالی که درتئوری طرح «ارز پترو» این ارز با نفت خام پشتیبانی میشود، درعمل ارز پترو به عنوان یک ابزار این معنی را دربرمیگیرد که «اثبات برای پرداخت» به ازاء حق تعلق گرفته درنفت خامی است که در مخزن نفت خام (زیر زمین) است. نکته مهم دیگر اینکه «سکه پترو» ونزوئلا قابل تبدیل و تعویض با نفت خام نیست. زیرا، شرکت ملی نفت ونزوئلا (PDVSA) برای فروش نفت خام «سکه پترو» را به ازاء دلار امریکا یا یورو و حتی ارز ملی ونزوئلا Bolivars قبول نمیکند. این عدم امکان معاوضه «سکه پترو» به انرژی قابل مصرف یا پول و ارز خارجی «سکه پترو» را فاقد معنی قابل پذیرش تجاری و برای معاملات نفت خام ونزوئلا کرده و درنتیجه این سیاست دولت ونزوئلا به عنوان یک سیاست ابتکاری برای دور زدن تحریم دلازی امریکا شکست خواهد خورد.»
خب، سئوال این است که سیاست ابتکاری ایران برای عرضه نفت خام به بخش خصوصی در بورس انرژی به کجا خواهد انجامید؟ این سئوال را باید دست اندرکاران خرید نفت خام ایران در بورس انرژی که فعلا نام و نشان آنها محرمانه است و نمی دانیم چه کسانی هستند و چگونه فعالیت میکنند، پاسخ دهند. دراین تردیدی نیست که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند. زیرا، به عنوان یک بازار فیزیکی نفت خام جدید باید با بازارهای متعدد و جا افتاده بورسهای نفت خام غربی و نحوه قیمتگذاری درآنها به وسیله شاخصهای نفت خام (برنت دریای شمال اسکاتلند – انگلیس و دبیلیو تیای در نیویورک و غیره) رقابت کنند. علاوه برآن خریداران نفت خام ایران نیز با مشکلات مالی و تحریمهای بانکی و فیزیکی امریکا دست به گریبان هستند.
تکنولوژی مالی انرژی:
محقق ارشد موسسه راهبردی، تاب آوری و امنیت اقتصادی- دانشگاه، کالج لندن که مدیر اجرایی گروه مطالعه بورس بینالمللی نفت ایران در جزیره کیش هم بود این نکته را مورد توجه قرار میدهد که وقتی قرار است نوعی اعتبار، کوپن، سکه و نظایر آن به منظور پرداخت برای انرژی مصرفی استفادهکنندگان (مردم عادی) مد نظر قرار بگیرد باید به نحوی طراحی شوند که مورد قبول مردم عادی باشند و به عنوان ابزاری برای پرداخت بهای انرژی مصرفی توسط مردم قابل استفاده باشد و از همه مهمتر قابل معاوضه با پول ملی و ارزخارجی هم باشد. وی این نوع روش نوین مالی در تجارت انرژی را «تعهد اعتباری انرِژی-»« Energy Credit Obligation » بطور خلاصه (ECO) نامگذاری کرده است. این نوع اعتبار (شاید بشود نام ارز انرژی هم برای آن تعریف کرد) به سادگی قابل تبدیل و معاوضه با انرژی مصرفی مردم عادی نظیر برق، بنزین، گازوییل و... است. آقای کریس کوک این پیشنهاد را اخیرا به پارلمان اسکاتلند تسلیم کرده است و به دعوت برگزارکنندگان همایشهای انرژی با پشتیبانی وزارت انرژی روسیه این نظریه را دوبار در سال 2018 در مسکو ارایه کرده است که مورد توجه قرار گرفته و همچنین به همراهی متبکران طرح شبکه انرژی خزر (موسسه آموزشی و پژوهشی اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران و موسسه پژوهش در مدیریت و برنامهریزی انرژی- دانشگاه تهران) درکنفرانس بینالمللی شعله (Flame) که بزرگترین همایش بینالمللی گاز اروپا است درتابستان امسال در آمستردام – هلند ارایه دادند. دراین همایش مطرح شد که یکی از بهترین راههای صادرات گاز طبیعی تبدیل آن به برق و صادرات برق از حوزه دریای خزر و خلیج فارس به اروپا و کشورهای همسایه ایران (عراق، سوریه و...) است. درهمین راستا روسیه و ایران کریدور انرژی شمال به جنوب را در دست بررسی دارند و سازمان همکاریهای اقتصادی- اکو هم فعال است.
نقش اتاق بازرگانی؟
درباره نظریه آقای کریس کوک با دکترعلی شمس اردکانی، دیپلمات انرژی و سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران درحوزه خلیج فارس که درحال حاضر ریاست کمیسیون انرژی، صنایع پالایشی و پتروشیمی اتاق بازرگانی ایران را عهده داراست گفتوگو کردم. ایشان که اخیرا با مقامات ذیربط اروپایی تبادل نظرهایی داشته و دراقتصاد انرژی صاحب نظری مشهور است، نظریه آقای کریس کوک را برای بررسی و مطالعه بسیار مناسب دانست و گفت: «همانطور که هر کارشناس اقتصاد انرژی و دیپلمات انرژی میداند، انرژی ملیت ندارد. بنظر من نظریه آقای کوک مرتبط با بحث «تعهد اعتباری انرژی- ECO» را میتوان هم در ایران و هم درسطح بینالمللی مطالعه و اجرایی کرد. این پیشنهاد به ویژه میتواند مرتبط با همکاری های مورد نظر با آن دسته از کشورهایی باشد که به امضایی که پای توافق برجام کردهاند احترام میگذارند و نشان دادهاند که قصد دارند به توافق برجام وفادار باشند. بدون تردید این نظریه و پیشنهاد را میتوان به منظور حل مشکلات مرتبط با پیشنهاد اتحادیه اروپا برای تعریف سازوکار مالی اتحادیه اروپا (موسوم به اس پی وی) مد نظر قرارداد.» وی افزود که به نظر او مناسبت دارد، بخش خصوصی و آکادمیک با حمایت اتاق بازرگانی ایران این نظریه را مطالعه و درصورت امکان اجرایی کنند.
خزانهداری انرژی:
کاملا و بطور شفاف میتوان گفت که نظریه «تعهد اعتباری انرژی- ECO» در چارچوب نظام بانکی و مالی جاری قابل پیاده کردن نیست. چرا؟ برای اینکه درنظام بانکی و مالی فعلی بانکها و موسسات مالی عرضهکننده حاملهای انرژی به بازار نیستند. بنابراین، نقش بانکها و بخشهای دولتی ذی ربط نیز باید دست خوش تغییر و توسعه به منظور ارایه خدمات شوند. خدماتی نظیر مدیریت خطرات (ریسک)، نظارت و تعریف مقررات، حل وفصل اختلافات، تعریف استانداردها، کنترل کیفیت ومهمتر از همه موضوع «وام انرژی» یعنی تشویق سرمایهگذاران بالقوه برای سرمایهگذاری درصنعت انرژی و درمسیر سرمایهگذاری برای انرژیهای تجدید پذیر، افزایش راندمان تولید و مصرف انرژی، بهینه مصرف کردن و صرفه جویی در مصرف انرِژی از طریق احداث زیر ساختارهای جدیدی که ایران نیازمند آنها برای عبور از شرایط کنونی و ورود به اقتصادی انرژی و مصرف انرژیهای فسیلی (کربنی) مناسب قرن بیست و یکم (ماده 12 قانون رفع موانع تولید رقابتپذیر و ارتقای نظام مالی کشور و بند ق تبصره 2 قانون بودجه 1393) است.
در ادامه گفتوگوئی که با آقای کریس کوک در این رابطه داشتم وی در پاسخ به سوال من گفت: «درواقع با همین روش آلمان، فرانسه و انگلستان درحال مذاکره برای ایجاد یک سازوکار مالی ویژه خارج از نظام پیامهای بین بانکی سوییفت- SWIFT هستند، تا بتوانند با ایران روابط تجاری و بانکی شان را ادامه دهند. بنابراین، دلیلی ندارد که بانک مرکزی، وزارت نفت و وزارت نیرو جمهوری اسلامی ایران نظیر اتحادیه اروپا وانگلیس درداخل ایران یک سازوکار جدید مالی، بانکی و اقتصادی برای ادامه تجارت با سایر کشورها تعریف و ایجاد نکند. روسیه این ابتکار را به عمل آورده و سیستمی نظیر SWIFT را تعریف و راهاندازی کرده است.»
آقای کریس کوک درست میگوید، اخیرا رسانهها خبر دادهاند که نظامی شبیه SWIFT در روسیه برای کارهای بانکی و ارزی بین کشورهای عضو پیمان BRICS راهاندازی شده است. گزارشها همچنین حاکی از این واقعیت دارد که در ماه سپتامبر 2018 حدود 416 شرکت روسی به نظام جدید تاسیس شده درروسیه تحت نام سیستم انتقال پیامهای مالی روسیه پیوستهاند که دربرگیرنده وزارت خزانهداری روسیه و شرکتهای بزرگ دولتی روسیه نظیر گاز پروم نفت، روس نفت و سایرشرکتهای بزرگ روسی هم میشود.
منظور از «خزانهداری انرژی» چیست؟
دکتر علی شمس اردکانی با پیشنهاد آقای کریس کوک براین اساس موافقت دارد که موضوع و بحث ایجاد «خزانهداری انرژی» میتواند دستاندرکاران ارایه خدمات انرژی و بانکها و موسسات مالی فراهم آورنده خدمات مالی و پولی به ارایهدهندگان خدمات انرژی را دریک مجموعه گردهم آورد. سایر کارشناسان اقتصاد انرژی هم معتقدند درشرایطی که ایران در آن به سر میبرد مناسبت دارد که این موضوع بفوریت مورد توجه برای مطالعه، اقدام و عمل لازم قرارداده شود. این نکته هم باید مورد توجه قرارداده شود که خدمات انرژی درمحل و منطقهای فراهم میشوند. بنابراین، اثبات موضوع درسطح محلی ومنطقهای در ایران ضروری است. خب، وقتی ما صحبت از محلی بودن و منطقهای بودن ارایه خدمات انرژی میکنیم این مفهوم را دارد که ارایه خدمات انرژی به طور غیر متمرکز مطرح هستند. پس باید بطور طبیعی مقامات ذیربط ومدیریتی محلی و منطقهای تحت مدیریت و سرپرستی مقامات ذی ربط مرکزی و اجرا توسط بخش خصوصی با دسترسی به امکانات پژوهشی و توسعهای از طریق تاسیس و ایجاد موسسات شبکهای آکادمیک تاب آوری Resilience Network of academic institutions پیگیری شود.
اینگونه خزانهداریهای انرژی محلی و منطقهای (ocal Energy Treasuries (LETs مسوولیت نگهداری حساب وکتابها، شفافیت و مدیریت خطرات (ریسک) مرتبط با صدور تعهد اعتباری انرژی(Energy Credit Obligation (ECOرا عهدهدار خواهند بود.
بنابراین، خزانهداریهای انرژی محلی عضو خزانهداریهای انرژی منطقهای خواهند بود که به سهم خودشان عضو خزانهداری انرژی ملی ایران Iranian National Energy Treasury محسوب خواهند شد که مسوولیت مسائل راهبردی منطقهای و ملی را برعهده خواهد داشت. این موضوع را میتوان با همکاری دبیرخانه منشور انرژی، دبیرخانه سازمان همکاری اقتصادی – اکو، اتحادیه اروپا، انگلستان (درحال خروج از اتحادیه اروپا) و بانک جهانی درجهت منافع تامین امنیت عرضه و تقاضای انرژی در منطقه و درجهان مطالعه و به سرانجام مورد نظر رسانید.
نظریهای منطقی ؟
این نظریه برای سیاستگذاری کلان انرژی در داخل کشور درصورتی که مورد اعتماد قرار بگیرد نظری منطقی ارزیابی میشود. درواقع با توجه به این موضوع و نوین بودن روش مورد نظر این احتمال را باید داد که بشود میلیاردها دلاربه اصطلاح «پول سیاه » که به صورت طلا (سکه طلا)، دلار، یورو و غیره توسط مردم درسراسرایران نگهداری میشود درمسیر سرمایهگذاری در صنعت انرژی (صنعت پایین دستی انرژی) هدایت کرد. طبیعی است، وقتی مردم متوجه شوند سرمایههای شان بصورت طلا و ارز معطل مانده و درمسیر تولید و درآمد زایی بهکار گرفته نمیشوند؛ درحالی که انرژی میتواند ارزش آنها را برای شان حفظ کند به صورت وام انرژی دریک نظام نوین با راندمان بالا دربخش زیرساختاری صنعت انرژی سرمایهگذاری میکنند. زیرا، این سرمایهگذاری برای سرمایهگذار بازگشت سرمایه بصورت تعهد اعتباری انرژی «ECO » را دربرخواهد داشت.
ایران چگونه میتواند برای پرداخت و دریافت کالا و خدمات مورد نیاز کشور اقدام و عمل کند؟
این سوالی است که با توجه به تحریمهای بانکی و دلاری به طورمرتب پرسیده میشود که ایران چگونه میتواند کالا وخدمات موردنیاز کشوررا تامین کند؟ به نظرمحقق ارشد موسسه راهبردی، تاب آوری و امنیت اقتصادی- دانشگاه، کالج لندن (آقای کریس کوک) ایران میتواند به اتحادیه اروپا و انگلیس (درحال خروج از اتحادیه اروپا) پیشنهاد کند که علاوه بر روشهای معمول و سنتی (که متاسفانه به دلیل تحریمهای یک جانبه امریکا با مشکلات متعددی دست به گریبان هستند) و به جای فروش نفت خام (sale of oil) ایران به پالایشگاههای اروپا و انگلیس و دریافت یورو یا پوند انگلیس به ازای نفت خام فروخته شده، شرکت ملی نفت ایران میتواند نفت خام ایران را درچارچوب شرایط قراردادی «معاوضه» به پالایشگاههای اروپایی و انگلیسی عرضه
(supply oil) کند. به این نحو که به عوض عرضه نفت خام ایران به پالایشگاهها در اروپا و انگلیس (مالکیت نفت خام برای ایران باقی میماند چون نفت خام را نفروخته است) ایران مالک فرآوردههای نفتی حاصل از پالایش نفت خام ایران (مثلا بنزین یورو پنج) محسوب میشود. طبیعی است که فرآوردههای نفتی در بازار اروپا و انگلیس فروخته میشوند و ایران به ازای بهای آنها تعهدات اعتباری انرژی « ECO » یعنی اعتباری که میتواند به ازای پرداخت نقدی برای خرید فرآوردههای نفتی صادر میشود را دریافت کند. این روش نوین و چارچوب قراردادی همان است که حدود 20 سال پیش در منطقه وحوزه دریای خزر به معاوضه انرژی با انرژی شهرت یافت و براساس آن گاز طبیعی ایران به ازای برق وارداتی از ارمنستان و گاز طبیعی صادراتی ایران به نخجوان به ازای گاز طبیعی وارداتی از جمهوری آذربایجان و نفت خام حوزه دریای خزر با نفت خام ایران در خلیج فارس معاوضه و تجربه شد. درهمین راستا بورس بینالمللی نفت ایران در جزیره کیش در دولت هفتم و هشتم مطالعه و تاسیس شد که با تجارت و عرضه فرآوردههای نفتی در بورس مذکور بتوان به تدریج یارانههای سوخت را حذف و با هدفمند کردن آنها سهام پالایشگاهها و پتروشیمیها وبه طور کلی صنایع پایین دستی صنعت انرژی به مردم (بخش خصوصی واقعی و نه خصولتی) واگذار شود و به جای یارانه سوخت به مردم سود سهام مشارکت در تولید، توزیع و بهینه مصرف کردن انرژی پرداخت شود . متاسفانه در دولت نهم و دهم این برنامهها تغییر مسیر دادند و به جای هدفمند کردن یارانهها به قول دکتر شمس اردکانی به هدر کردن یارانههای سوخت منجر شد.
اتاق پایاپای انرژی:
درزمان حاضر با توسعه همان نظریه میتوان تعهدات اعتباری انرژی «ECO» را تعریف و صادر کرد که مورد قبول تولیدکننده و مصرفکننده انرژی قرار بگیرد. برای حصول اعتماد، اطمینان و تعریف تضمینهای لازم برای اجرایی شدن «ECO» مناسبت دارد اتاق پایاپای انرژی « Energy Clearing Union » تاسیس و ایجاد شود. این اتاق به ایران حق انتخاب میدهد که فرآوردههای نفتی حاصل از نفت خام عرضه شده ایران به پالایشگاههای اروپا و انگلیس را تحویل گرفته و دربازار اروپا و انگلیس بفروشد یا اینکه پالایشگاهها خودشان یا با مشارکت شرکت ملی نفت ایران فرآوردهها را میفروشند و به ازای بهای آنها تعهدات اعتباری انرژی «ECO» را به نفع و به نام ایران صادر میکنند. ایران با دریافت «ECO» و با استفاده از «ECO» کالاها و خدمات مورد نیاز ایران را از اروپا و انگلیس خریداری و وارد میکند. ملاحظه میکنیم که دراین مسیر نظام بانکی دلاری و دلارامریکا نقشی بازی نمیکنند. ولی نظام بانکی ایران، اروپا و انگلیس میتوانند به صورت فراهم آورندگان خدمات بانکی ایفای نقش کنند.
معاوضه انرژی با یونان
با توجه به بحران اقتصادی و بدهیهای خارجی یونان که این کشور را درخرید و پرداخت بهای نفت خام مورد نیاز پالایشگاههای یونان با مشکلات جدی مواجه کرده بود درهمایشی در آتن چند سال پیش این موضوع مطرح شد که خوبست ایران و یونان معاوضه نفت خام ایران با فرآودههای نفتی تولید شده دریونان را مد نظر قراردهند. این بحث درسال جاری میلادی (2018) در همایش اقتصادی دلفی در نزدیکی آتن توسط آقای کریس کوک و مبتکران شبکه انرژی خزر مطرح شد و مورد استقبال حاضران قرار گرفت. اما، متاسفانه از آنجایی که این روش شفافیت در اقتصاد انرژی ایران و اقتصاد کلان ایران را نوید میداد و میدهد در تهران تاکنون مورد توجه حتی برای مطالعه و بررسی قرار نگرفته است. زیرا، شفافیت در فعالیتهای اقتصادی منافع کلان آنهایی که درگیر اقتصاد کلان ایران هستند را یا به مخاطره میاندازد یا کاهش میدهد.
درواقع اصحاب ثروتهای باد آورده درایران و نیز درکشورهایی که موافق تحریمهای اقتصادی ایران هستند، تحریم را وسیلهای برای اعمال قدرت سیاسی خودشان مناسب میدانند واز آن سود میبرند. بنابراین، چنانچه مسوولان ذی ربط و به ویژه بخش خصوصی واقعی و سالم درایران بحث مورد نظر و مرتبط با تعهدات اعتباری انرژی «ECO» را بپذیرند، میتوانند با صنعت پالایش نفت خام یونان وارد مذاکره شوند و با عرضه نفت خام ایران به پالایشگاههای یونان وبا همکاری یونانیها فرآوردههای نفتی حاصل از نفت خام ایران را درمنطقه بالکان عرضه کنند یا به وسیله تعهدات اعتباری انرژی «ECO» صادر شده توسط پالایشگران یونانی به نفع ایران کالا وخدمات مورد نیاز ایران تامین شود و تجارت ایران با اروپا بدون دخالت نظام بانکی دلاری و نقش دلار امریکا یا یورو رونق بگیرد. این روش کار را میشود به ایتالیا مثلا پالایشگاه ساراس درمنطقه ساردینیا- ایتالیا نیز توسعه داد یا با پالایشگاه گرنج موث در اسکاتلند که به مدت شصت سال تا قبل از تحریمهای پیش از برجام ایران نفت خام آن را تامین میکرد همکاری کرد و بازارهای منطقه مدیترانه و شمال غربی اروپا بتوانند با ایران تجارت کنند.
بطور خلاصه ازآنجایی که روش سنتی و جاری ساز وکار ویژه اتحادیه اروپا Clearing House مشهور به SPV برای تجارت با ایران هنوز معلوم نیست که فعال میشود یا نه توافق برای تاسیس و ایجاد یک اتاق پایاپای انرژی Energy Clearing Union به منظور توافق با ایران برای صدور و تضمین اجرایی تعهدات اعتباری انرژی «ECO» و تسویه حسابهای مقتضی بین اتحادیه اروپا، انگلیس (حتی پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا در ماه مارس 2019) و ایران میتواند راه گشا باشد. پژوهشگر ارشد دانشگاه کالج لندن معتقد است با همین روش کاری ایتالیا، یونان، اسپانیا وسایر کشورها هم میتوانند به ساز وکار مالی ویژه اتحادیه اروپا SPV برای تجارت با ایران ملحق شوند. متعاقبا میتوان روسیه، ترکیه، کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی – اکو، کشورهای منطقه آسیای مرکزی و سایرین نیز میتوانند به عضویت اتاق پایاپای انرژی ایران - اوراسیا درآیند.
انرژی برای صلح:
درطول گفتوگویی که اخیرا با دکتر علی شمس اردکانی و باتوجه به مقالهای که از ایشان در روزنامه ایران چاپ شده بود داشتم، خواستم با درنظرگرفتن تجارب ایشان درسمت سفیر و دیپلمات انرژی درباره موضوع طرحی که دردولت هفتم و هشتم تحت عنوان «انرژی برای صلح» به منظور تامین امنیت گازطبیعی مورد نیاز نخجوان در جمهوری آذربایجان و گاز مورد نیاز جمهوری ارمنستان پایهگذاری شد، نظر بدهند و با توجه به اینکه دولت دوازدهم به این نتیجه رسیده است که بخش خصوصی درشرایط تحریم میتواند دراین راستا ایفای نقش کند هم اظهارنظر کند. درپاسخ گفت بطور اساسی اعتقاد دارد که موضوع باید توسط بخشهای خصوصی، عمومی و آکادمیک مطالعه و بطور دقیق بررسی شود. زیرا، معاوضه انرژی با انرژی و استفاده از ابزاری تحت عنوان تعهدات اعتباری انرژی «ECO» میتواند این نتیجه را مورد توجه قرار بدهد که اولا انرژی بدون مرز است و ملیت ندارد و جهانی است. ثانیا سوخت موتور رشد اقتصادی محسوب است. بنابراین، درمقام مقایسه با آنهایی که شعار میدهند «امریکا اول است» میتوان گفت که خیر اشتباه میکنید «انرژی اول است».
درتعریف راهبردی طرح انرژی برای صلح دردولت هفتم و هشتم (دیپلماسی انرژی برای صلح) این منظور مطرح بود که زمینههای لازم برای ساختارسازی زیربناهای ضروری و اعتمادسازیهای مقتضی جهت سرمایهگذاریهای عظیمی که برای توسعه منابع انرژی در ایران وحوزه دریای خزرمورد نیاز بود و هنوز هم هست ایجاد شود. ازجمله نیازهای ضروری فناوریهای نوین وتکنولوژیهای جدید دانش بنیان است که میتواند بین تولیدکنندگان و صادر کنند گان انرژی و مصرفکنندگان عمده انرژی به مشارکت گذاشته شوند تا بدین وسیله خطرات (ریسک) هدر رفتن انرژی؛ افزایش گازهای گلخانهای (گرم شدن زمین) با کنار کذاشتن تکنولوژیهای از کار افتاده و کهنه و نیز مسائل مرتبط با کاهش تولید انرژیهای فسیلی و از میان رفتن منابع انرژیهای فسیلی مقابله و اقدام مشترک به عملاید.
امریکا مدعی است (اگرچه بسیاری معتقدند که دروغ میگوید) نیازهای انساندوستانه نظیر دارو، مواد خوراکی، آب و تکنولوژیهای مرتبط با آنها از تحریمهای غیر منصفانه و تحمیلی امریکا علیه ایران مستثنی شدهاند. اما، وقتی امکان ارتباطات بانکی و پرداخت برای اینگونه نیازهای به اصطلاح بشردوستانه میسر نیست پس آنها هم از تحریمها مستثنی نیستند. بنابراین، به اعتقاد آقای کریس کوک میتوان از طریق روش نوین تعهدات اعتباری انرژی « ECO » و تحت عنوان «انرژی برای صلح» تامین اینگونه نیازهای اساسی مردم ایران را مد نظر قرار داد. درواقع این روش در زمستانهای سرد دوران دولت هفتم و هشتم به ویژه زمستان سال 2005میلادی توسط ایران برای تامین سوخت مورد نیاز نخجوان و ارمنستان در چارچوب تعریف «انرژی برای صلح» و همچنین وقتی گرجستان با مشکل سوخت و گرم کردن خانههای مردم گرجستان دست به گریبان بود اقدام و عمل شد. متاسفانه این روزها که مقامات گرجستانی برای حمایت از تحریمهای غیرمنصفانه امریکا با گردشگران ایرانی برخوردهای ناشایست کردهاند، یادشان رفته که ایرانیها در دوران سختی که گرجستان باآن دست به گریبان بود از گاز طبیعی مصرفی شان کم کردند و درچارچوب دیپلماسی انرژی برای صلح خانههای آنها را گرم کردند.
نتیجهگیری:
درشرایط فعلی و به ویژه با توجه به بودجه دردست بررسی برای سال 98انتظار می رود که مسوولان ذی ربط در وزارت نفت، وزارت نیرو، بانک مرکزی و سایرین دربخشهای خصوصی، عمومی و آکادمیک پیشنهاد و موضوع تعهدات اعتباری انرژی «ECO» را مورد توجه جدی قرار بدهند. دراین رابطه با ریاست محترم بانک مرکزی، وزیر محترم نفت و وزیر محترم نیرو مکاتبه بعمل آمده است. اما، متاسفانه آن طور که درایران تجربه داریم این روش معمول نیست که به اینگونه نامهها و پیشنهادها پاسخی مکتوب داده شود. حتی درپاسخ بگویند که نامه وپیشنهاد شما دریافت، بررسی و به این نتیجه رسیدیم که به درد نمیخورد.
باید دولت دوازدهم تغییر روش دهد و به تک تک نامهها و خواستههای کتبی مردم و صاحب نظران پاسخ مکتوب بدهد. زیرا، ایران باید به ابتکارات تازه به منظور ایستادگی و تعریف اقتصاد انرژی تاب آور در برابر تحریمهای امریکا توجه ویژه مبذول کند تا بتواند تاثیرات منفی تحریمهای اقتصادی و نفتی امریکا را به حدالاقل ممکن برساند. کارشناسان اقتصاد انرژی معتقدند درصورتی که ایران موضوع دیپلماسی اقتصاد انرژی و دیپلماسی «انرژی برای صلح» را پیگیری کند، شعار پرزیدنت ترامپ که مدعی است «امریکا اول است» شکست خواهد خورد و با غیر سیاسی کردن اقتصاد انرژی (نفت، گاز، برق و...) همگان خواهند پذیرفت که پرزیدنت ترامپ اشتباه میکند و دیپلماسی نوین انرژی جمهوری اسلامی ایران برپایه «انرژی اول است» تامین امنیت عرضه و تقاضا برای انرژی درجهان را تضمین میکند. نهایتا با پذیرش نظریه «ECO» در اقتصاد انرژی کشور مرتبط با بودجه سال 98 دولت دوازدهم میتواند مشکلات عرضه و تقاضا برای فرآوردههای نفتی و قیمت فرآوردههای نفتی درداخل کشور را نیز حل کند.
محمود خاقانی
کارشناس بینالمللی انرژی