تاثیر نوسانات بازار ارز بر خرید و فروش آثار هنری
«گالریها موتور محرک اقتصاد هنر هستند؛ ما و شما با انجام فعالیتهای مشترک میتوانیم به یک خروجی مثبت برسیم و با برگزاری نشستها و همایشها، اقتصاد هنر را در سطح ملی و بینالمللی رشد دهیم.»
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، این جمله را محبوبه کاظمی مدیر گالری ترانه باران در نشست مشترک دیروز هادی مظفری، مدیرکل مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با جمعی از گالریدارهای تهران و شهرستانها مطرح کرد. یکی از مسائلی که در این نشست مطرح شد، بحث اقتصاد هنر و تأثیر بازار ارز بر این حوزه بود که طی چند ماه گذشته فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده. نکته اینجاست که هنر تجسمی و هنرمندان این عرصه، تأثیرات چند وجهی و گاه حتی متناقضی از شرایط پیش آمده میگیرند. از این رو، در گزارش حاضر این سؤال را طرح کردهایم که نوسان ارزی پیش آمده در ماههای اخیر چه شرایطی را برای آثار هنری تجسمی و گالریداران پیش آورده و فعالیت آنها را در زمینه خرید و بخصوص فروش آثار هنری با چه مشکلاتی مواجه کرده است.
از هنرهای تجسمی بارها بهعنوان پشتوانه سرمایه ملی یاد شده، ولی آنقدر که باید به آن بها و فضای مورد نیاز داده نشده است. کالای هنری در سبد کالای خانوار معمولاً -به درست یا غلط - کالای لوکس تعریف شده است. بخصوص وقتی این کالا نقاشی، خط، مجسمه یا از این دست باشد. سالهاست فعالان این حوزه به دلیل همین دستهبندی سعی کردهاند با توسعه فضای فعالیت، فضای نمایش، تفهیم و تبیین کارکردهای هنر و از دیگر سو قیمتگذاریهای قابل عرضه به جامعه متوسط و حتی پایینتر از جامعه متوسط از ذیل این تعریف خود را خارج کنند و هنر را به یک عبارت از لوکس بودگی خارج کنند و هنر را برای عموم جامعه مشوق و قابل عرضه بدانند.
دوام و قوام مخاطب
فرشید پارسی کیا مدیر گالری دنا میگوید: «طبقه متوسط علاقهمند به تجسمی و خانوادههای آرتیستها حتی از این شرایط تأثیر گرفتهاند و در این مدت خرید کمتری داشتهاند.» پارسی کیا با اشاره به اینکه در این مدت به همین دلایل ما قدری با احتیاط پیش میرویم و نمایشگاههای کمتری را تدارک دیدهایم، میگوید: «البته تا همین بهار که چندین نمایشگاه داشتیم فروشهای بسیار خوبی را تجربه کردیم و نسبت به دوره مشابه سال گذشته بهطور کلی از وضع بهتری در فروش برخوردار بودیم.»
اما قابل پیشبینی و طبیعی است که این روند نمیتواند حداقل در این طبقه از مشتریان و مخاطبان عرصه هنر تجسمی دوام و قوام داشته باشد؛ وقتی شرایط اقتصادی به سمتی میرود که دسترسی به کالاهای اساسی که نیاز حداقلی یک زندگی است سخت میشود و برآورده کردن نیازهای اصلی دغدغه جدی یک خانوار میشود، هنر دیگر نمیتواند خود را لوکس نداند. این لوکس شدن باعث میشود رفته رفته از سبد کالای طبقه پایین و حتی متوسط رخت بربندد و چشم امیدش را به طبقه بالا دست بیندازد. طبقهای که شاید در بدترین شرایط نیز یا بهدلیل نگاهی بازاری یا بهدلیل نیاز دکوراتیو یا بهدلیل نگاه ذوقی و سلیقهای یا حتی نگاه تفریحی، همواره خرید هنری را جزئی از سبد خرید خود میداند.
در وجه دیگر تأثیر عمدهای است که مقدمات تولید هنری را دستخوش تغییر خواهد کرد. از شرایط امروز اقتصادی و بخصوص افزایش نرخ دلار که تأثیر بازدارنده و منفی خواهد داشت بر متریال و مواد اولیه هنر تجسمی است که عمده آن از خارج از کشور تأمین میشود. این افزایش قیمت در بوم و رنگ و قلم میتواند کار را بر هنرمندان جوان سخت کند و شرایط تولید هنری را با ریزش تمرین و تولید اثر و در تصویر کلی با کاهش اثر با کیفیت در طولانی مدت مواجه سازد. تولیدات هنر تجسمی از معدود تولیداتی است که در ایران کالای خام آن از خارج تأمین شود و در کشور به تولید محصول نهایی تبدیل شده و گاهی در کشور و گاهی در خارج از مرزها به دلار به فروش میرسد.
در وجه دیگر که میتوان تأثیر ناخواسته و غیرمنفی تغییر نرخ ارز تلقیاش کرد و بهدلیل ارزش دلاری که بهدلیل جهانی بودن اثر هنری، بازار هنر بر محصول نهایی یا همان اثر هنری مترتب میداند، باعث شده که در این شرایط آن نگاه سرمایه به طبقه متوسط نیز کشیده شود و اگر پساندازی دارند به این بازار و خرید محصول هنری بهعنوان محصولی برای حفظ ارزش پول و سرمایه شخصی خود بیاورند.
مسیر درست بازار هنر
لیلی گلستان مدیر گالری گلستان بیش از ۲۶ سال است که هر ساله در مرداد ماه «صد اثر صد هنرمند» را که مبنای آن فروش آثار هنری است برگزار میکند. او درباره شرایط اقتصادی امروز و وضعیت امسال میگوید: «بیش از تحریم این افزایش قیمت دلار است که بر بازار هنر اثرگذار بوده است. برای من جالب بود که در یک شب امسال برابر سه هفته سال پیش فروش داشتیم و بیش از ۲۱۰ میلیون تومان در قالب ۳۴ اثر هنری و تنها در یک روز به فروش رسیده است.» گلستان میگوید: «اینجا کشور عجیبی است و در این شرایط سخت میبینم مردم نگاه سرمایه به هنر دارند و برای حفظ ارزش پول انباشته خود ترجیح دادهاند اثر هنری را جایگزین هر کالای سرمایه یا نقدینگی کنند.» اما اوج بازار و به نوعی دماسنج بازار آرت را باید حراجهای صورت گرفته دانست. مشاهدات و اصطلاحاً نبض جریان مالی بازار هنر گواه بر افت قابل لمس خرید و فروش است و با اینکه در مقدار ریالی تفاوتی نسبت به حراجهای سال پیش نداشتهایم و شاید بهتر بودهایم ولی در میزان فروش با محاسبه ارز خارجی ما با افت خرید و فروش مواجه شدهایم و شاید تا مدتها دستیابی به ارزشهای دلاری آثار فروش رفته دیگر غیرممکن باشد. با اینکه تابلوی سهراب سپهری در حراج اخیر تهران بالغ بر5/1 میلیارد تومان فروش رفت و در نوع خود رکوردی بود ولی اگر ارزش دلاری اثر را محاسبه کنیم آن قیمتی نبود که نسبت به سال پیش باید رشد میداشت و فروش میرفت.
با این همه هنر شاید در این ویرانه روزهای اقتصاد کشور، زندهترین است و بازار هنر بهدلیل سمت و سوی درستی که طی این سالها در آن پر رنگتر نیز شده است، که همانا تولید و تکیه بر مجموعه داران خصوصی و بازار غیردولتی است و با ارتباطی که با بازارهای هنری خارج از کشور برقرار کرده است توانسته خود را از تأثیرات رایج اقتصاد کشوری قدری جدا کند و با کمترین تأثیر و حتی با یک شیب ملایم که دلایل فراوانی میتوان برای آن برشمرد، رشد خوبی را تجربه میکند. رشدی که شاید رشد و ارتقای کیفیت گالری داران، تولد مجموعه داران کوچک ولی پرتعداد، ارتقای ذوق هنری عموم جامعه و البته معقولتر شدن قیمتها در این بازار را در آن میتوان دخیل دانست و به فال نیک گرفت.