ناامیدی، سلاحِ روانیِ کُشتار جمعی
چند سال پیش آلن گرینسپن (Alan Greenspan) - رئیس سابق بانک مرکزی آمریکا - در گفتوگویی با شبکهء CNN گفت که سعی میکند تا حتیالامکان از ظاهر شدن در برابر دوربینهای تلویزیون پرهیز کند و از پذیرفتن مصاحبهها امتناع ورزد.
خبرنگار دلیلش را از او پرسید. او پاسخ داد که حساسیت شغلیاش به صورتی است که اگر روزی سرما خورده باشد و چهرهاش کمی ژولیدهتر و رنگ و رویش کمی بیحالتر از معمول باشد و یا لبخندی بر گوشهء لبش نباشد٬ برداشت افکار عمومی این خواهد بود که وضعیت اقتصادی کشور رو به افول است و انگیزهء تجارت و سرمایهگذاری در جامعه کاهش مییابد و بلافاصله چند درصد بر بازار سهام و شاخصهای بورس تاثیر منفی میگذارد.
آلن گرینسپن مانند سایر سیاستمداران و اقتصاددانان خبره و کارکشتهء جهان به خوبی میداند که «امیدواری» نه «محصول» یک اقتصاد پویا و با صلابت است که خود از «عوامل» لازم و «علل» اصلی آن است. یا به عبارتی٬ امنیت روانی و روحیهء مثبت و انگیزهء سازندگی و علاقمندی به کار و خلاقیت و حس امیدواری در سطح جامعه است که پیشنیاز حل مشکلات اقتصادی و سیاسی و قدم برداشتن در مسیر ییشرفت و توسعه است٬ نه برعکس.
حال در شرایطی که در کشورهای غربی چنین اهمیتی برای «امنیت روانی» جوامع خودشان قائلند و با چنان حساسیتی از روحیه «امیدواری»شان حفاظت میکنند که حتی «لبخند» نزدن کارشناسان اقتصادی در برابر دوربینهای تلویزیون را امری مضر و مُخرب میدانند٬ امروز بیشترین هجمههای رسانهای و سیاسی جریانهای افراطیشان بر علیه همین «امنیت روانی» و روحیه «امیدواری» در جامعه ایران است.
از زمانی که دونالد ترامپ سکان دولت آمریکا را بدست گرفته٬ نه تحریم اقتصادی قابل ملاحظهای بر ایران تحمیل کرده و نه ائتلاف بینالمللی علیه ایران تشکیل داده و نه نهادهای بینالمللی و ساز و کارهای آنها را بر علیه ایران فعال کرده و نه هیچ عملیات نظامی علیه منافع ایران انجام داده است. اما با قرار دادن جامعهء ایران در یک فشار شدید روانی و احساس مدام ناامنی و اضطراب و بیثباتی٬ چرخههای اقتصادی کشور را تا حد زیادی بیجان و بیرمق نموده است.
تهدید به خروج از برجام هر ۹۰ روز یک بار٬ وضع محدودیتهای سنگین ویزا و منع سفر برای شهروندان ایرانی به آمریکا٬ انتصاب شخصیتهای جنگطلب و افراطی و ضدایرانی در پستهای کلیدی امنیتی و نظامی٬ استفاده از زبانی تحقیرآمیز و حساسیتبرانگیز در مورد ایرانیان - مانند بکار بردن اصطلاح «ملت تروریست» (Terrorist nation) یا «خلیج عربی» - از جمله سیاستهایی هستند که دولت کنونی آمریکا برای تزریق ناامیدی و تضعیف روحیهء ملی و ایجاد حس ناامنی و بیثباتی در جامعهء ایران در پیش گرفته است.
در راستای همین جنگ روانی٬ روزی نیست که رهبران و فعالان سیاسی اپوزیسیون برانداز خارج از کشور و «کارشناسان» اتاق فکرهای ضدایرانی (مانند Washington institute و FDD) و «تحلیلگران» رسانهها و شبکههای اجتماعی فارسی زبان٬ خبر از «سقوط» قریبالوقوع نظام سیاسی کشور و «فروپاشی» ناگزیر ساختارهای اقتصادی و «انحطاط» فرهنگی و اخلاقی جامعهء ایران برنامه تولید نکنند و ننویسند و سخن نرانند.
پیام سیستماتیک آنها به مردم داخل کشور در تمام اخبار و مقالات و تحلیلهایشان این است که «روی پُلی که در حال ویرانی است٬ خانه نمیسازند!»
در داخل کشور نیز جناح اصولگرا برای اثبات «بیکفایتی» رقیب سیاسی خود و جناح اصلاحطلب برای «امتیازگیری» از کانونهای قدرت به منظور تحقق بخشیدن به مطالبات پایگاه اجتماعی خود و جامعهء آکادمیک برای «آسیبشناسی» / نقد معضلات اجتماعی و جامعهء هنری برای به تصویر کشیدن «رنج» مردم٬ بعضاً با همین آتش «ناامیدی» بازی میکنند و به حس بیثباتی و ناامنی در جامعه دامن میزنند.
امروز همهء جناحها و جریانهای داخل کشور باید به این توافق برسند که «ناامیدی» را از زرادخانهء سیاسی خود حذف کنند و با یکدیگر وارد یک گفتوگوی واقعی و مذاکرهء سازنده بشوند و مشکلات کشور را با همکاری و همدلی و احترام به نظرات و سلیقهها و مطالبات یکدیگر حل کنند.
«ناامیدی» یک سلاح کُشتار جمعی است که تر و خشک را با هم میسوزاند: انگیزهء اصلاح در درون را میخشکاند٬ قدرت مقاومت در برابر جنگطلبان خارجی را محو مینماید٬ رغبت برای مبارزه با فساد و بیعدالتی را میسوزاند٬ حرکت در مسیر توسعه و سازندگی را متوقف میسازد٬ و عزم ملی برای رشد و شکوفایی را پژمرده میکند: همان چیزی که امروز ترامپها و بولتونها و نتانیاهوها و بنسلمانها و انشعابات فارسیزبانشان به دنبالش هستند.
*کارشناس اقتصادی