ایمانی راد: شتاب تورم خوراکی سیگنال خوبی نیست
در فاصله سالهای ٨٤ تا ٩٥ درحالی تورم شاخص خوراکیها و آشامیدنیها و بهداشت و درمان بهعنوان دو شاخص توسعه انسانی بالاتر از شاخص کل تورم رفت که در همین سالها شاخص تحصیل به عنوان یکی دیگر از شاخصهای توسعه انسانی کمتر از شاخص تورم بوده است.
به گزارش اقتصادآنلاین، ارمغان جوادنیا در شرق نوشت: این اتفاق از نگاه مرتضی ایمانیراد، رئیس هیئت مدیره مؤسسه مطالعات اقتصادی بامداد، سیگنال خوبی برای اقتصاد کشور نیست. چراکه به اعتقاد او، وقتی فشار روی اقلام خوراکی و آشامیدنی افزایش مییابد، شاخص خوارکی و آشامیدنی از شاخص تورم بالا میزند و هرچه این شکاف افزایش داشته باشد، نشاندهنده فشار بیشتر روی مردم برای تأمین نیازهای اولیهشان است. ضمن اینکه مردم برای تأمین نیازهای اولیه خود مجبورند هزینههای دیگری مثل آموزش را حذف کنند. او در گفتوگوی تفصیلی اضافه میکند؛ در چنین شرایطی مردم وقتی از نظر درآمدی کم میآورند؛ نیازهای روانی خود را کاهش میدهند و آن را به نیازهای خوراکی و آشامیدنی اختصاص میدهند. این انتقال، جامعه ایران را از جامعه سالم به ناسالم تبدیل میکند و نیازهای روانی که اساس فعالیت، هشیاری سیاسی، بالندگی وپویایی مردم است، فروخته میشوند و کالاهایی که عملا برای بقا مورد نیاز مردم است، خریداری میشوند. ایمانیراد، تأکید میکند؛ انتقال منابع خانوارها از حوزه روانی به حوزه نیازهای فیزیکی زنگ خطری است که باید به آن توجه جدی کرد، ضمن اینکه نیازهای روانی تعریف و کیفیت خود را دارد و الزاماً با افزایش تعداد مؤسسات آموزشی تأمین نمیشود.
براساس آمارهای بانک مرکزی در فاصله سالهای ٨٤ تا ٩٥ تورم شاخص خوراکیها و آشامیدنیها و بهداشت و درمان بهعنوان دو شاخص توسعه انسانی بالاتر از شاخص کل تورم بوده و تورم شاخص تحصیل کمتر از شاخص تورم. براساس این بررسیها شاخص کل تورم ٢١٦ درصد بوده؛ درحالیکه شاخص خوراکیها و آشامیدنیها ٢٤٢ درصد و شاخص بهداشت و درمان ٢٦١ درصد بوده است. به اعتقاد شما این وضعیت نشاندهنده چیست؟
نکتهای را که از سال ٨٤ تا ٩٥ باید به آن توجه کرد، این است که در این دوره و به طور مشخص از سال ٨٦ به بعد اتفاقات یکتا و جالب توجهی در اقتصاد ایران شکل گرفته و اقتصاد ایران را با نوسانات بسیار جدی همراه کرده است. اگر در این دوران، یعنی از سال ٨٦ به بعد متغیرهای اقتصادی کشور را نگاه کنیم، شاهد خواهیم بود وضعیت اقتصادی کشور به شرایط بسیار بیثباتی رسیده است و از آنموقع به بعد هیچوقت رشد مستمری نداشتیم. حالا اگر یک یا دو سال به عقب برگردیم، سال ٨٤ تا ٩٥ همان دورهای میشود که از نظر شاخصهای توسعه انسانی مورد توجه شماست. قبل از اینکه به این شاخصها بپردازم، به چند واقعیت اشاره میکنم و آن اینکه قبل از سال ٨٦ نرخ رشد باثبات و درخورتوجهی در اقتصاد ایجاد شد که این نرخ رشد در سال ٨٦ به بعد بسیار پرنوسان بود که اگر میانگین ١٠ساله این دوره را محاسبه کنیم، به اعداد بسیار پایینی میرسیم؛ بنابراین یکی از حقایقی که در دوره مورد اشاره شما باید به آن پرداخت، نرخ رشد پایین اقتصاد کشور به قیمتهای ثابت است. دومین اتفاقی که افتاده، این است که در این دوران جمعیت کماکان در حال رشد بوده؛ بنابراین رشد درآمد سرانه به قیمتهای واقعی از سال ٨٤، ٨٥ به بعد دچار رکود بسیار جدی بوده است. واقعیت سوم اینکه در همین دوران شکاف درآمدی در ایران براساس دهکهای جمعیتی افزایش داشته است. به عبارت دیگر سهم دهکهای پایین جامعه حتی تا دهک پنجم نسبت به سهم دهکهای هشتم، نهم و دهم کاهش پیدا کرده است و در بین این دو گروه از جمعیت بخشی وجود دارد که اصطلاحا به آن اقشار با درآمد متوسط میگوییم. اتفاقی که در ایران در حال شکلگیری است و در شرایط فعلی با آن مواجه هستیم، این است که بخشهای میانی جامعه ایران فقیرتر میشوند و بخشهایی از این دهکها به پایین پرتاب میشوند یا تعداد محدودی از آنها ثروتمند میشوند و به دهکهای بالایی منتقل میشوند. هرچند که این فرایند بسیار آرام در بستر جامعه در حال شکلگیری است؛ ولی نباید این را در تحلیلهای خودمان نادیده بگیریم. درمجموع وقتی که درآمد سرانه واقعی افزایش خوبی ندارد و شکاف درآمدی گروههای درآمدی بیشتر میشود، واکنش خانوارها این است که به سمت خرید کالاهایی میروند که یک؛ ضروری باشند و دو؛ دوامشان کم باشد. مثلا پنیر چنین کالایی است یا اساسا خوردنیها و آشامیدنیها همه چنین ویژگیای دارند؛ درحالیکه خودرو چنین ویژگیای ندارد و خیلی ضروری نیست و اگر هم ضروری باشد، یک کالای بادوام است؛ یعنی زمان میبرد که این کالا را بخرید و ضمنا ویژگیای که کالاهایی که تند مصرف میشوند، مثل پنیر، نان و خوراکیها و آشامیدنیها دارد، این است که نمیتوانید مصرفشان را به عقب بیندازید؛ درحالیکه در کالاهای بادوام مثل خانه و لوازم بادوام خانگی میتوانید مصرفشان را عقب بیندازید. وقتی مصرف یک کالا را نمیتوانید عقب بیندازید، تقاضایی که در جامعه شکل میگیرد، خیلی سریع خودش را در قیمتها نشان میدهد و اگر ملاحظه کنید، دوره مورد نظر شما در واقع همان دورهای است که با فشار زیادی روی کالاهای خوراکی و آشامیدنی و بهداشت و درمان روبهرو هستیم؛ چون این کالاها دو ویژگی دارند. یک اینکه دارای کششپذیری قیمتی بسیار پایینی هستند؛ یعنی مردم مجبورند آنها را استفاده کنند و به عبارت دیگر ضروری هستند. دوم اینکه شما نمیتوانید مصرف آنها را عقب بیندازید. مثلا میتوانید خرید ماشین را برای شش ماه دیگر عقب بیندازید؛ اما اگر بیماری گرفته باشید، نمیتوانید درمان را یک هفته یا شش ماه عقب بیندازید؛ اما کالاهای زودمصرف را باید همان موقع استفاده کنید؛ بنابراین فشار تورم روی بخشهایی است که این دو ویژگی را داشته باشند و همانطور که در متن سؤال مطرح شد، بهداشت و درمان و خوراکیها و آشامیدنیها در این دوره بالاترین افزایش قیمت را تجربه کردهاند. نکته جالبتر اینکه اگر نیمه سال ٩٥ تا نیمه سال ٩٦ نیز منحنی همین کالاها را ترسیم کنید و آمارها را ببینید، در این دوره هم مجددا بهداشت و درمان و خوراکیها و آشامیدنیها نیز دارای بالاترین نرخهای تورم بودهاند. اینها انعکاس سه اتفاق اقتصادی است که مطرح شد و نشان میدهد مردم ایران به دلیل اینکه درآمد سرانه درخورتوجهی در ١٠ سال گذشته نداشتند، تقاضای خودشان را در درجه اول به کالاهای ضروری معطوف کردند؛ بنابراین طبیعی است که تورم این کالاها بالا رود.
اما شاخص تحصیل از شاخص نرخ تورم کمتر بوده است. به عبارتی این شاخص ١٨٢ درصد بوده است. علت چیست؟
دراینباره با دو پدیده روبهرو هستیم. یکی اینکه عرضه دورههای آموزشی در کشور بسیار بالاست و از طرف دیگر تقاضا هم بسیار بالاست و بنابراین عرضه توانسته است پاسخ افزایش تقاضا را بدهد. تقاضا برای آموزش به سه جزء قابل تقسیم است. یکی تقاضایی که واقعی است و شخص نیاز به آموزش جدید دارد. دوم اینکه تحصیل، راهی برای فرار از سربازی و بهتعویقانداختن آن است. مسئله سوم هم گسترش بیکاری است. وقتی با مدرک لیسانس نمیتوانید کار پیدا کنید یا نمیتوانید بیکار باشید یا فکر میکنید سطح تحصیلات شما پایین است، مجددا به دنبال فوقلیسانس و دکترا میروید؛ بنابراین اتفاقی که میافتد، در بخش تقاضا با افزایش تقاضا برای تحصیل مواجه هستیم و در بخش عرضه با عرضه قابلتوجه دورهها و مؤسسات آموزشی مواجهیم؛ بنابراین طبیعی است نرخ تورم تحصیل مانند خوراکیها و آشامیدنیها و بهداشت و درمان افزایش پیدا نکند. به عبارت دیگر آن دو ویژگی که دو گروه کالا داشتند، تحصیل و خدمات مرتبط با آن ندارد و بنابراین شما میتوانید تحصیل را عقب بیندازید. همچنین به دلیل اینکه کیفیت تحصیل و مؤسسات آموزشی کشور در ١٠ سال گذشته بسیار پایین آمده است، عرضه، کششپذیری قابلتوجهی برای این محصول داشته است؛ درواقع به این دلیل که موازین علمی درست، استانداردهای درست و قوانین محکم و قابلقبولی وجود نداشته، محتوای تحصیل در ایران بسیار ضعیف بوده است و قوانین نداشتیم، خیلی طبیعی است که عرضه دورههای تحصیلی در کشور افزایش پیدا میکند. به همین دلیل میبینید که نرخ تورم در این حوزه کاهش داشته است. یک نکته را هم مجددا درباره پرسش شما نباید نادیده گرفت؛ اینکه نرخ رشد اقتصاد جهانی در وضعیت راضیکنندهای نیست. از طرف دیگر قیمت نفت به دلیل پایینبودن نرخ رشد جهانی پایین آمده و یکی از دلایل بسیار اثرگذار بر پایینآمدن قیمت نفت، بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا و گرانترشدن دلار آمریکا در بازارهای جهانی است که فشار زیادی بر قیمت نفت وارد کرده است. بنابراین در این مدت که دلار آمریکا قوی شده و نفت بهویژه در چهار، پنج سال اخیر ارزان شده، اقتصاد ایران را با کاهش درآمد سرانه و افزایش شکاف درآمدی مواجه کرده است که همه اینها موجب شده وضعیتی که توضیح دادید، به وجود بیاید.
فکر میکنید این وضعیت تا چه زمانی ادامه داشته باشد؟
با توجه به اینکه میتوان پیشبینی کرد که در سالهای آینده حداقل تا سال ٩٩ که دوران ریاستجمهوری دوره دوازدهم تمام میشود، شاهد ادامه وضعیت گذشته اقتصاد ایران هستیم و وضعیت اقتصاد جهانی هم بهبود نخواهد یافت و قیمت نفت هم انتظار نداریم بهبود قابلتوجهی داشته باشد، بنابراین پیشبینی میشود که این شرایط ادامه یابد.
بالابودن شاخص خوارکیها و بهداشت چه تأثیری بر خانوارها دارد؟
وقتی شاخص گروه کالای خوارکی و آشامیدنی از شاخص تورم بالا میرود و این بالارفتن مزمن میشود، این ویژگی نشاندهنده سیگنال خوبی برای اقتصاد ایران نیست. اگر یک شاخص از این دو تهیه کنیم، یعنی فرضا شاخص تورم را ٢١٦ بگیریم و شاخص خوارکی و آشامیدنی را ٢٤٢ و اگر این دو را از هم کم کنیم، شکافی که بهدست میآید برابر خواهد بود با جلوافتادن شاخص خوارکی و آشامیدنی از شاخص کل تورم که اگر این محاسبه را انجام دهیم، به عدد ٢٦ میرسیم؛ یعنی مردم ٢٦ واحد خوراکی و آشامیدنی را در صدر نیازهای خود قرار دادهاند. بههمیندلیل وقتی فشار روی اقلام خوراکی و آشامیدنی افزایش مییابد، شاخص خوارکی و آشامیدنی از شاخص تورم بالا میزند و هرچه این شکاف افزایش داشته باشد، نشاندهنده فشار بیشتر روی مردم در راستای تأمین نیازهای اولیه خوشان هستند. در اینجا اتفاقی که میافتد این است که مردم برای تأمین نیازهای اولیه خود مجبورند هزینههای دیگری مثل آموزش را حذف کنند.
در یک بیان کلی چنین وضعیتی چه تأثیری بر اقتصاد ایران دارد؟
در یک طبقهبندی کلی نیازهای مردم را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد؛ یکی حوزه نیازهایی که به بقا و فیزیولوژی مرتبط میشود و اینجا خوردن و آشامیدن و بهدستآوردن انرژی روزانه مطرح است و دوم نیازهای روانی که در این حوزه بحث مفصل است ولی مردم نیاز دارند پیشرفت کنند و از خودشان راضی باشند و اثرگذار باشند، در فعالیتهای خودشان آزادی عمل داشته باشند و بتوانند دوست بدارند و دوست داشته شوند و مهمتر از همه یادگیری است. بخش مهمی از کیفیت زندگی با میزان و سرعت یادگیری افراد سنجش میشود و بنابراین اگر شرایط درآمدی فرد را به سمت یادگیری و پژوهش و پاسخدادن به چراییهای زندگی و بهدستآوردن تخصصهای جدید سوق ندهد، کیفیت روانی زندگی بهشدت پایین میآید؛ بنابراین بهطور معمول مردم تمامی درآمدهای خود را در درجه اول به نیازهای فیزیکی و بقا اختصاص میدهند و قسمت دوم را که قسمت پسماند آن میشود، به نیازهای روانی تخصیص میدهند. ترجیحات مصرفکننده اینطور است که وقتی از نظر درآمدی کم میآورند، نیازهای روانی خود را کاهش میدهند و آن را اختصاص میدهند به نیازهای خوراکی و آشامیدنی که برای بقای فیزیکی لازم است. این انتقال، جامعه ایران را از جامعه سالم به ناسالم منتقل میکند. این اتفاق نشان میدهد نیازهای روانی که اساس فعالیت، هشیاری سیاسی، بالندگی و پویایی مردم است، فروخته میشوند و کالاهایی که عملا برای بقا مورد نیاز مردم است، خریداری میشوند. بنابراین انتقال منابع خانوارها از حوزه روانی به حوزه نیازهای فیزیکی زنگ خطری است که باید به آن توجه جدی شود و مهمتر از آن باید توجه کرد که نیازهای روانی هم تعریف و کیفیت خود را دارد و الزاما با افزایش تعداد مؤسسات آموزشی تأمین نمیشود.
به نظر شما چه عواملی باعث تضعیف شاخص توسعه انسانی در این سالها شده است؟
برای پاسخ به این سؤال باید مسائلی که مطرح کردید و مسائل مرتبط با شاخص انسانی را مرتب کنم و بعد به این پرسش پاسخ دهم. ابتدا شاخص توسعه انسانی را باز میکنم. این شاخص مدتی طولانی است توسط UNDP محاسبه میشود و نتیجه این محاسبه یک عدد بین صفر و یک است که هرچه یک کشور به سمت یک نزدیک شود، از نظر توسعه انسانی توسعهیافتهتر و پیشرفتهتر است و هرچه به سمت صفر نزدیک شود، آن کشورعقبماندگی توسعه انسانی دارد. این شاخص با سه نماگر محاسبه میشود که یکی امید به زندگی هنگام تولد است که مشخص میکنند بچهای که متولد میشود چند سال انتظار است که بتواند زندگی کند. نماگر دوم بحث تحصیلات است و این هم به تعداد سالهایی برمیگردد که مردم آن کشور بهطور متوسط تحصیلات داشته باشند و نماگر سوم هم به بعد اقتصادی انسان توجه میکند. یعنی کشوری که از نظر اقتصادی درآمد بیشتری دارد، که این را هم با GNI یا درآمد ناخالص ملی محاسبه میکنند، مستعد توسعه منابع انسانی است. بنابراین سه نماگر بسیار ساده برای محاسبه شاخص توسعه انسانی استفاده میشود. به طور عمده چون این محاسبات برای حدود ١٨٠ کشور محاسبه میشود، بنابراین نمیتوانند از شاخصهای پیچیده استفاده کنند. بههمیندلیل عمدتا از شاخصهای عمومی استفاده میکنند تا بتوانند آمار را برای طیف وسیعی از کشورها هم فراهم کنند. این مسئله موجب میشود که نتوانند با نماگرهای دقیق این شاخص را حساب کنند.
با توجه به تقسیمبندی شاخص توسعه انسانی جای ایران کجاست و در چه ردهای در جهان قرار دارد؟
در مطالعهای که انجام شده نروژ در آخرین سال بالاترین رتبه را داشته و به همین دلیل امتیاز شاخص توسعه انسانی این کشور یک است، یعنی توسعهیافتهترین کشور از نظر شاخص توسعه انسانی. استرالیا، آلمان و سوئیس بهطور معمول جای خود را با نروژ عوض میکنند یا بالاتر میروند یا تغییر جا میدهند. وضعیت ایران هم بهطور معمول رو به بهبود بوده است. به طوری که در سال ٢٠١٤ رتبه ایران ٦٨ بوده هرچند در سال ٢٠١٦ به رتبه ٦٩ کاهش پیدا کرده است. اما از سال ٢٠١٣ رتبه ٧٦ و در سال ٢٠٠٢ بین ١٧٣ کشور رتبه ٩٨ را داشته است. به نظر میرسد براساس شاخصهایی که در UNDP محاسبه میشود رتبه ایران رو به بهبود بوده است؛ بنابراین شاخص توسعه انسانی نشان میدهد وضعیت ایران رو به تخریب نبوده است. این شاخص براساس نظریات اقتصاددان هندی به نام آمارتیاسن محاسبه میشود و در سال ٢٠١٠ آن را براساس نابرابری درآمدی که در هر جامعه وجود دارد تعدیل کردند که بیشتر مبتنی بود بر نظریات اقتصاددان پاکستانی به نام محبوب الحق. این نظریه را UNDP به شاخص تبدیل کرد که بهطور خلاصه به IHDI معروف است.
اگر شاخص توسعه انسانی را با رقمهایی مثل تورم شاخص خوراکی بررسی کنیم چه رابطهای بین آنها وجود دارد؟
پیرو ارتباط تورم شاخص خوراکی و بهداشت و درمان بهعنوان دو شاخص توسعه انسانی با تورم لازم است دو نکته را تأکید کنم و آن هم این است که بهطور مستقیم در محاسبه شاخص توسعه انسانی از تورم خوراکیها و بهداشت و درمان و اینجور مقولات استفاده نمیشود و همانطور که گفتم شاخص توسعه انسانی از سه نماگر داشتن زندگی طولانی و سالم، دسترسی به دانش و داشتن استانداردهای زندگی مناسب استفاده میکند که به طور مستقیم با بحث خوراکی و بهداشت و درمان و تورم آنها هیچ ارتباطی ندارد. بنابراین نمیتوانیم رابطه مستقیمی بین خوراکی و بهداشت با شاخص توسعه انسانی برقرار کنیم اما این متغیرها از قبیل تورم و سطح خوراکی و بهداشت و درمان بهطور غیرمستقیم بر توسعه انسانی اثر میگذارد و بیربط هم نیستند. بهطور مثال وقتی خوراکی و آشامیدنی دارای عرضه خوبی باشند و فشار روی این بخش وجود نداشته باشد، در نتیجه تورم در سطح تورم عمومی کشور تغییر میکند. اما در چند سال گذشته همانطور در آمارهایی که خودتان ارائه کردید، تورم خوراکی و بهداشت بسیار بالاتر از میانگین تورم شاخص عمومی بوده است. وقتی با چنین پدیدهای روبهرو میشویم، میتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که گرانشدن این کالاها به معنی کمتر در دسترسبودن آنها و این به معنی کاهش درآمد سرانه مردم است. این پدیده نشان میدهد بودجه خانوار بیشتر به سمت خوراک و بهداشت حرکت میکند و این به معنی این است که از نظر شاخص توسعه انسانی دچار مشکل هستیم. نکته دیگر این است که تورم خوراکی و بهداشت و درمان چون در زمان بسیار طولانی مدام در حال افزایش است و این افزایش بیشتر از تورم عمومی است، این مسئله نشان میدهد بهطور مستمر با پدیده واقعبینانه کاهش شاخص توسعه انسانی مواجه هستیم. این مسئله نشان میدهد پایینبودن درآمد ملی ناخالص به اضافه بالابودن تورم خوراکیها و بهداشت بهطور غیرمستقیم نماگرهای بسیار خوبی برای رفتن به درون شاخص توسعه انسانی است و وقتی وارد این شاخص میشویم متوجه میشویم اینها به ما هشدار میدهد که شاخص توسعه انسانی بهطور بالقوه برای سالهای آینده ممکن است در سطح پایینتری قرار گیرد و پایینرفتن شاخص توسعه انسانی در هر زمانی فرایند توسعه کشور را مختل میکند.