اعتراف تلخ وزیر نیرو به بحران بیسابقه خشکسالی/ برق ارزان عامل بحران آب در ایران

بحران آب در ایران به مرحلهای رسیده که خشکسالی، سوءمدیریت، مصرف بیرویه و سیاستهای اشتباه اقتصادی بهطور همزمان امنیت آبی و غذایی کشور را تهدید میکنند. وزیر نیرو نیز هشدار داده که ایران با یکی از شدیدترین خشکسالیهای ۶ دهه اخیر مواجه است.
به گزارش اقتصاد آنلاین، ایران امروز با بحرانی درگیر است که نهتنها محیطزیست بلکه بنیانهای اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی آن را تهدید میکند. بحران آب که زمانی تنها در گزارشهای محیطزیستی یا دانشگاهی به آن اشاره میشد، اکنون به مسئلهای فراگیر تبدیل شده که از دشتهای خشک خوزستان تا باغات در حال نابودی فارس و از سدهای نیمهخالی زاگرس تا زمینهای فرونشسته مرکز ایران را در برگرفته است.
بر اساس دادههای رسمی، حجم آب تجدیدپذیر ایران در فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ بهطور چشمگیری کاهش یافته و از ۱۲۵ به ۸۹ میلیارد مترمکعب رسیده است؛ کاهشی ۲۹ درصدی که تنها با ۱۲ درصد کاهش بارش توضیح داده نمیشود. در واقع این کاهش بیشتر حاصل اضافهبرداشت و سیاستهای غلط در بخش انرژی و کشاورزی است.
.
سوءمدیریت، نبود برنامهریزی دقیق، رشد بیضابطه کشاورزی و مصرف بیرویه بهویژه در مناطق خشک، موجب شده شاخص بهرهوری آب در ایران به پایینترین سطح در میان کشورهای مشابه برسد. کشاورزی، به عنوان بزرگترین مصرفکننده آب، از یکسو از برق یارانهای بهرهمند است و از سوی دیگر، بهدلیل نبود سازوکار قیمتگذاری منطقی برای آب، هیچ انگیزهای برای بهبود بهرهوری ندارد.
فرونشست زمین، تخلیه مخازن زیرزمینی، خشک شدن دریاچهها، گرد و غبار شدید، و بیابانزایی، نشانههای ملموس این بحران هستند. در چهار دهه گذشته، ذخایر آب زیرزمینی کشور بیش از ۱۴۳ میلیارد مترمکعب کاهش یافته است؛ عددی که با ادامه روند فعلی میتواند به فاجعهای جبرانناپذیر منجر شود.
برق ارزان، چاه غیرمجاز و سیاستهای غلط
یکی از ریشههای بحران آب در ایران، نه در آسمان کمباران بلکه در زمین سیاستگذاریهای اشتباه نهفته است. در غیاب نظام قیمتگذاری واقعی برای انرژی و آب، چاههای غیرمجاز با موتوربرقهای قدرتمند بهراحتی منابع آب زیرزمینی را تخلیه میکنند. برق ارزانقیمت، همانگونه که دکتر نوری نائینی نماینده سابق ایران در فائو هشدار داده، مهمترین ابزار تسهیل نابودی منابع آبی بوده است. او معتقد است کشاورزی ایران از زمانی آسیب دید که موتوربرق وارد کشور شد و انتخاب محصولات کشاورزی دیگر براساس میزان آببری انجام نشد.
در گذشته، سیستم قنات، انتخاب محصولات و الگوی کشت را به شدت تحت تأثیر قرار میداد. اما با ورود موتور برق و عدم قیمتگذاری واقعی برق، کشاورزی ایران به جای سازگاری با اقلیم خشک، به سمت رقابت نادرست با کشورهای پرآب رفت؛ نتیجه آن شد که زایندهرود و دریاچه ارومیه خشک شدند و دشتهای حاصلخیز به بیابان بدل گشتند.
از طرف دیگر، یارانههای دولتی به آب، برق و سوخت در بخش کشاورزی نهتنها انگیزه برای اصلاح را از بین برده، بلکه مصرف را تشویق کرده است. در حالی که بسیاری از کشورها با مالیات و تعرفه، مصرفکننده پرمصرف را جریمه میکنند، در ایران پرمصرفها همچنان یارانه بیشتری دریافت میکنند.
این ساختار معیوب، منجر به گسترش باغات غیرمجاز، فضای سبز پرمصرف در شهرهای بزرگ و رقابت نابرابر برای مصرف آب شده است. بخش کشاورزی، بهرغم بهرهوری پایین، بیش از ۸۰ درصد آب کشور را مصرف میکند و همچنان سیاستهای حمایتی بیقید و شرط دریافت میکند.
وزیر نیرو نیز بهصراحت بر نقش خشکسالی در تشدید بحران تأکید کرده است. عباس علیآبادی در بازدید از پروژه خط دوم انتقال آب طالقان به تهران، کرج و قزوین اعلام کرد: «در شش دهه گذشته چنین خشکسالی شدیدی تجربه نشده است.» او با اشاره به اینکه پروژههای زیرساختی آب در دست اجرا هستند، از مردم خواست تا در مصرف آب صرفهجویی کنند و هشدار داد که بیتوجهی به این موضوع تبعات سنگینی برای کشور خواهد داشت.
مسیر برونرفت از بحران
اگر قرار است ایران از چرخه باطل بحرانهای آبی رهایی یابد، راهحلهایی عمیقتر از پروژههای انتقال آب یا برخورد با چاههای غیرمجاز نیاز است. راهحل اصلی، تغییر در حکمرانی آب است؛ بدون ارتقای کیفیت حکمرانی، هیچ سیاست یا پروژهای نمیتواند بحران آب را مهار کند.
از سوی دیگر، کشور باید از رویکرد عرضهمحور که همواره بر افزایش حجم تأمین آب متمرکز بوده، به سمت مدیریت تقاضا حرکت کند. این به معنای اصلاح قیمت آب، هدفمندی یارانهها، محدودسازی توسعه باغات در مناطق خشک، حمایت از کشت محصولات کمآببر و توسعه تجارت آب مجازی است.
همچنین باید به تفاوتهای اقلیمی و منابع آبی در مناطق مختلف توجه کرد. نسخه واحد برای کل کشور کارایی ندارد و باید سیاستهای منطقهای متناسب با ظرفیتهای هر استان تدوین شود. بهعنوان مثال، تداوم کشت محصولات آببر مانند هندوانه یا برنج در مناطق خشک مرکزی هیچ توجیهی ندارد و صرفاً بحران را تعمیق میکند.
در این میان، بازنگری در هدفگذاری خودکفایی غذایی نیز ضروری است. تجربه ثابت کرده که پافشاری بر خودکفایی در همه محصولات، بدون در نظر گرفتن محدودیتهای زیستمحیطی، منجر به اتلاف منابع و ناپایداری خواهد شد. در عوض، باید سیاستهای امنیت غذایی پایدار و مبتنی بر تجارت هدفمند، بهرهوری بالا و حفاظت از منابع تدوین شود.
پروژههای زیرساختی همچون انتقال آب طالقان نیز اگرچه در کوتاهمدت گرهگشا هستند، اما بدون اصلاح الگوهای مصرف، بهزودی به مرز ناکارآمدی میرسند. وزیر نیرو نیز تأکید کرده که موفقیت این پروژهها منوط به همکاری مردم در کاهش مصرف آب است.
در نهایت، بحران آب ایران تنها یک مسئله محیطزیستی نیست، بلکه بازتابی از چالشهای عمیقتر در ساختار حکمرانی، اقتصاد یارانهای و سیاستهای توسعهای است. اگر امروز اقدام نکنیم، فردا باید هزینههای جبرانناپذیری را در قالب مهاجرت، کاهش امنیت غذایی، تخریب اکوسیستمها و ناپایداری اقتصادی بپردازیم.