x
۱۱ / تير / ۱۳۹۶ ۰۷:۵۸
احمد موثقی مطرح کرد:

پیروزی روحانی پازل جنگ ترامپ را به ‌‌هم‌ ریخت

پیروزی روحانی پازل جنگ ترامپ را به ‌‌هم‌ ریخت

خاورمیانه همچنان ‌روزهای پرتنش خود را سپری می‌کند؛ منطقه‌ای که به عرصه رقابت و زورآزمایی قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای تبدیل شده و هرکدام از این بازیگران تلاش می‌کنند در محیط به‌شدت ملتهب خاورمیانه منافع خود را توسعه دهند.

کد خبر: ۲۰۳۰۱۶
آرین موتور

 با گذشت حدود شش ماه از حضور دونالد ترامپ در قدرت، معادلات پیچیده‌تر هم شده، به‌ویژه روابط رئیس‌جمهور آمریکا با کشورهای حاشیه خلیج‌فارس در نوع خود متمایز بوده است. ترامپ که با هدف بهبود اقتصاد ایالات متحده بر سر کار آمده، خلیج‌فارس را همچون غنیمتی از دلارهای نفتی می‌بیند و به‌دنبال استفاده از ثروت‌های بادآورده کشورهای منطقه است. برای بهره‌گیری از این فرصت چه‌بسا افزایش تنش، یک راهکار است؛ موضوعی که به‌ویژه بعد از آنکه ترامپ در اولین سفر خارجی خود به ریاض آمد و با پادشاه عربستان دیدار کرد، در دستور کار قرار گرفت. ماحصل این سفر اتفاقات مهمی بود، ازجمله قطع روابط عربستان، مصر، بحرین و امارات با قطر و تحت فشار قراردادن این امیرنشین برای تغییر در سیاست خود. البته در پادشاهی سعودی نیز ولیعهدی غیرمنتظره محمد بن سلمان رخ داد؛ اتفاقاتی که همگی نشان از پیچیده‌ترشدن و پرتنش‌ شدن خاورمیانه و به‌ویژه خلیج فارس دارد. بیراه نیست اگر امروز منطقه را به یک انبار باروت تشبیه کنیم که ممکن است تصمیم‌های خارج از منطق از سوی هرکدام از بازیگران منطقه‌ای یا فرامنطقه‌ای آتش جنگ را شعله‌ور کند. در چنین شرایطی ایران هم روزهای پایانی دولت یازدهم را می‌گذراند. حسن روحانی توانست با وجود همه موانع، تخریب‌ها و چالش‌هایی که نادرست هم بود، در مقابل رقیب خود در انتخابات پیروز شود؛ اتفاقی که موجب می‌شود تکلیف سیاست خارجی ایران در سطح کلان برای چهار سال آینده روشن باشد؛ رویکردی مبتنی بر تعامل و دستیابی به منافع از مسیر تدبیر و دیپلماسی، همانند آنچه در چهار سال گذشته رخ داد و چه‌بسا در چهار سال دوم، روحانی با پشتوانه رأی بالای مردمی با قدرت بیشتری سیاست‌های خود را پیش ببرد. اما اینکه یک سیاست خارجی مثبت و قاطع از سوی ایران چه پیش‌نیازهایی دارد و ایران باید در منطقه پرالتهاب خارومیانه با چه الزاماتی گام بردارد، محل بحث است.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان ، در همین چارچوب  گفت‌و‌گویی با سیداحمد موثقی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، انجام داده ایم . ایشان لازمه پیشبرد اهداف ایران را انسجام داخلی می‌داند و از خطر جنگ در خلیج‌فارس می‌گوید. متن کامل این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید.

در روزهای گذشته انتخاب محمد بن سلمان شاهزاده 31‌ساله به‌عنوان ولیعهد پادشاه عربستان را می‌توان بمب خبری خاورمیانه قلمداد کرد؛ موضوعی که برخی از آن به‌عنوان کودتا یاد می‌کنند و عواقب این انتخاب را برای منطقه ناخوشایند می‌دانند. ارزیابی شما از وضعیت منطقه با این تغییر چیست؟

گرچه کودتا تعریف و ویژگی‌های خاص خود را دارد، اما آنچه در خاندان آل‌سعود رخ داد نیز شباهت‌هایی به کودتا دارد. محمد بن سلمان از نسل جوان سعودی است که به‌دنبال تجدیدنظرطلبی افراطی است. او چندان با رویکرد محافطه‌کاری که عربستان در سال‌های گذشته اتخاذ کرده بود، موافق نیست. محمد بن سلمان تحصیلکرده آمریکا یا غرب نیست، مانند برخی دیگر از شاهزادگان. درواقع جامعه عربستان به دو بخش تبدیل شده است؛ اول شاهزادگانی که در غرب تحصیل کرده، متجدد و حامی تغییرات از نوع غربی‌شدن و تجدد هستند، البته نه تا حدی که ساختارهای قدرت در رژیم سعودی آسیب ببیند و گروه دوم را باید بنیادگرایان افراطی دانست که به‌شدت بر وهابیت تاکید دارند و بر پیوند دین و دولت خود اصرار می‌ورزند. علمای وهابیت در این رویکرد نقش مهمی دارند و باید گفت چنین رویکردی عربستان را به معدن بنیادگرایی تبدیل کرده است. محمد بن سلمان را هم باید در این طبقه افراطی قرار داد که تحول در سیاست و اقتصاد سعودی را با هم به پیش می‌برد. از سوی دیگر باید توجه داشت انتخاب او با نوعی هماهنگی با آمریکای ترامپ شکل گرفته است. آمریکا در دوره اوباما متمایل به ولیعهدی بن نایف بود که رویکرد متعادلی در قبال ایران و منطقه داشت، اما ترامپ با توجه به سیاستی که برای مقابله با هژمونی ایران در منطقه دارد و از طرف دیگر به دنبال افزایش تنش است تا در این مسیر درآمدهای اقتصادی لازم را کسب کند، با بن سلمان موافق بود. محمد بن سلمان در ابتدای پیروزی ترامپ به واشنگتن رفت و در دیداری خصوصی با ترامپ بر توسعه همکاری‌ها با آمریکا تاکید کرد. ردپای او در قرارداد 110‌میلیارد دلاری سعودی با ایالات‌متحده دیده می‌شود. البته این نوع از تغییرات نادر در سیاست عربستان می‌تواند عواقبی داشته باشد و سیستم سیاسی در این کشور دچار ناآرامی و نابسامانی شود. باید توجه کرد در کشورهای خلیج‌فارس مدلی مانند بهار عربی دور از انتظار است، اما درگیری‌های درون‌خاندانی و کودتاهایی که ممکن است پیش بیاید، دور از ذهن نیست.

با توجه به رویکرد خصمانه سعودی‌ها و احتمالا افزایش افراطی‌گری در عربستان و اینکه بن سلمان از کشاندن جنگ به داخل ایران سخن گفته بود، آیا چنین پتانسیلی در این کشور وجود دارد که به‌طور مستقیم با ایران درگیر شود؟

این که عربستان بخواهد وارد رویارویی مستقیم با ایران بشود، بسیار بعید است. اساسا آنها چنین ظرفیتی را ندارند و نمی‌توانند به آن فکر هم بکنند. اما همان‌طور که چندی قبل حادثه تروریستی تهران را دیدیم آنها می‌توانند از طریق نقاط کور کشور، عدم انسجام، فقر و بیکاری در میان بخش‌های مرزی کشور استفاده کرده و ناامنی در ایران ایجاد کنند. فعالیت‌های مختلفی را هم در این راستا دنبال می‌کنند از جمله تزریق پول در مناطق مختلف و به‌ویژه مرزی.

در چنین شرایطی با توجه به افزایش تنش در منطقه و دوقطبی‌شدن خاورمیانه، ایران باید چه سیاستی را دنبال کند؟ برخی معتقدند در این وضعیت سیاست اعتدال نمی‌تواند راهگشا باشد. ارزیابی شما چیست؟

اولین نکته‌ای که در ایران باید در دستور کار باشد انسجام و وحدت در داخل است. هماهنگی میان بازوهای نظامی و دیپلماتیک در شرایط امروز بسیار احساس می‌شود. آنچه در شلیک موشک‌ها به سوریه دیده شد یعنی دودستگی در داخل بر سر نهادی که چنین مجوزی را صادر کرده، مناسب وضعیت منطقه‌ای نیست. ایران و تحولات آن با دقت رصد می‌شود و این‌گونه اظهارات نشان از عدم انسجام در کشور خواهد بود. از سوی دیگر، باز هم در بعد ملی بعد از انتخابات، ما با یک موضوع دیگر روبه‌رو هستیم؛ اینکه به نظر می‌رسد برخی نمی‌خواهند شکست را بپذیرند و بر برنده انتخابات اجماع شکل بگیرد. این رویکرد قطعا به ضرر ایران در سیاست‌خارجی خواهد بود. آنچه نیاز داریم اجماع بر روحانی به‌عنوان منتخب اکثریت جامعه و پذیرش راهبردهای اعتدالی او است؛ اجماعی که ضرورت منافع ملی است. در میان دو دیدگاه تعاملی و تقابلی، روحانی تعامل را ترجیح می‌دهد که ماحصل آن در دوره قبل، برجام شد. بسیار ضروری است که بر توافق هسته‌ای اجماع حاصل شود. متاسفانه دیده می‌شود در سطح اساتید علوم سیاسی آکادمیک که بالاترین سطح علمی است نیز برخی برجام را یک شکست می‌بییند. این موضوع واقعا ضعف بینش است. استقلال و خودکفایی در عصر جهانی‌شدن متفاوت است. نباید این‌گونه تعبیر کرد که تعامل به معنی سازش و تسلیم است. هرقدر از مسیر تعامل به بهانه ترس از وابستگی دور شویم، درواقع وارد انزوا می‌شویم. نمونه آن را در دولت قبل و وضع تحریم‌های سنگین علیه ایران مشاهده کردیم. ایران در شرایط فعلی با دیپلماسی قدرتمند می‌تواند از شکاف‌هایی که در منطقه و جهان وجود دارد، بهره ببرد. در سطح جهانی میان اروپا و آمریکا اختلافات جدی است و دو طرف همبستگی همیشه را ندارند. اظهارات مرکل مبنی بر اینکه اروپا دیگر نمی‌تواند متکی بر آمریکا باشد و باید روی پای خود بایستد و همچنین مخالفت‌هایی که ماکرون از فرانسه با سیاست‌های ترامپ دارد، به‌خوبی نشان از شرایط استثنائی امروز دارد و در منطقه نیز شورای همکاری خلیج‌فارس دچار شکاف شده است. قطع رابطه با قطر بخشی از این دودستگی است. درواقع باید کویت، قطر و عمان را در یک جناح مخالف با دیدگاه‌های عربستان دید. بنابراین همه اینها ظرفیت‌هایی است که با دیپلماسی می‌تواند فعال شود و نیازی به تغییر رویه نیست. تنها اجماع داخلی نیاز است تا روحانی با قدرت بیشتر و با دست باز سیاست‌خارجی مبتنی بر دیپلماسی خود را پیش ببرد. بنابراین اگر از اعتدال تغییر رویه بدهیم، درواقع وارد تله ‌افراطی‌گری‌های عربستان و آمریکا شده‌ایم، حال آنکه این فرصت را داریم این کشورها را در افکار عمومی جهان - که در عصر جهانی‌شدن بسیار مهم است - به‌عنوان عاملان بی‌ثباتی و تنش معرفی کنیم.

به اختلافات در شورای همکاری خلیج‌فارس و قطع رابطه برخی کشورها با قطر اشاره کردید. در این مورد 2 گروه وجود دارند؛ برخی معتقدند این یک تله است و ایران نباید وارد مناقشه دو طرف شود و برخی بر این باورند که ایران می‌تواند با بهره‌گیری از این فرصت یک دیپلماسی فعال داشته باشد. رویکرد شما در این‌باره به کدام گروه نزدیک است؟

اینکه اختلافات یک تله برای ایران باشد، دور از ذهن است. به نظر می‌رسد اختلافات جدی است. چهار کشوری که تحریم کردند هر کدام مشکلاتی دارند، با این حال ریشه اختلافات به دهه 90 میلادی برمی‌گردد که قطر تصمیم گرفت با بهره‌گیری از ظرفیت صادرات گاز، هژمونی عربستان را از بین ببرد و نوعی استقلال را در سیاست‌های خود ایجاد کند. ایران نباید به شکلی رادیکال به قطر نزدیک شود، بلکه نزدیکی تدریجی و ملایم مبتنی بر همکاری‌های اقتصادی باید در دستور کار قرار گیرد. اینکه قطر 13شرط سعودی‌ها را غیرواقع‌بینانه خوانده است، نشان می‌دهد آنها تمایلی به اجرای آن ندارند و ایران هم می‌تواند از این خلأ برای منافع خود در منطقه سود ببرد.

در این میان نقش آمریکا را چگونه باید در نظر گرفت و ایران در کجای معادلات قرار دارد؟

به نظر می‌رسد اقتصاد سیاسی در راهبردهای دونالد ترامپ در خلیج‌فارس بسیار اهمیت دارد. آمریکا در روابط تجاری خود با اروپا و چین دارای کسری تراز تجاری است و به دنبال ایجاد موازنه از طریق اهرم نظامی خود و فروش اسلحه است، اما قطر زیر بار این موضوع و خرید سلاح‌های بیشتر از ایالات متحده نرفت، هرچند در نهایت 12‌میلیارد دلار قرارداد را به‌تازگی امضا کرد. با این حال در همین راستا آمریکا تلاش می‌کند از طریق محمد بن سلمان در عربستان به نوعی قطر را تحت فشار قرار دهد. افزایش تنشی که آمریکا به دنبال آن است به نفع منطقه نیست. درواقع آنها در 2 منطقه جنگ را در برنامه‌های خود دارند؛ خلیج‌فارس و دریای چین جنوبی، که خطر جنگ در خلیج‌فارس بیشتر است. به همین دلیل افزایش تنش به نفع ایران هم نیست. درواقع نکته‌ای که تا حدی احتمال جنگ را در خلیج‌فارس کاهش داد، نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران بود. در واقع پیروزی گفتمان اعتدال پازل جنگ در خلیج‌فارس را ناکام گذاشت و در شرایط فعلی آمریکا یا افراطی‌های منطقه کار بسیار دشواری دارند تا افکار عمومی جهان را برای اجماع علیه ایران قانع کنند. به نظر می‌رسد آنچه گاهی در ایران مشاهده می‌شود، درواقع سیاست‌های خارج از چارچوب اصولگرایان است که با اقداماتی چون حمله به سفارت، تضعیف برجام و ضعف بینش در استقبال از روی کار آمدن ترامپ، منافع کشورهای دیگر را تامین می‌کند.

اما این مخالفان معتقدند از برجام چیزی باقی نمانده است و با تحریم‌هایی که ممکن است آمریکا وضع کند روح و جسم برجام از بین می‌رود.

طبیعی است که در هر دو کشور ایران و آمریکا جناح‌هایی مخالف برجام و علاقه‌مند به تندروی و برگشت به قبل از توافق هسته‌ای هستند. هرکدام هم منافع خود را از این موضوع به‌دست می‌آورند. اما برجام تنها توافق میان ایران و آمریکا نیست که با تحریمی یکطرفه بی‌اعتبار شود. برجام میان ایران و جامعه جهانی است و بعد از این توافق نیز ایران توانسته با شکست اجماع جهانی علیه خود جایگاه خود را در نظام بین‌الملل تا حد بسیار مطلوبی افزایش دهد. بنابراین ایران می‌تواند روی اروپا به‌عنوان متحدی قوی حساب کند. همان‌طور که در روزهای گذشته هم دیدیم با وجود لابی سنگین آمریکا و عربستان علیه ایران در نهاد مالی FATF اما حمایت اروپایی‌ها از ایران موجب تعلیق تحریم‌ها علیه کشورمان شد. بنابراین این رویه می‌تواند ادامه یابد.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x